پنجشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۰:۳۳ - ۱۴ بهمن ۱۳۹۵ کد خبر: ۹۵۱۱۰۱۱۸۲
چهره ها در سینما و تلویزیون

گفت‌وگو با شهره سلطانی، بازیگر سریال «پنجری»

با سریال تلویزیونی به جامعه معرفی شدم

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,شهره سلطانی

شهره سلطانی فعالیت سینمایی‌اش را با بازی در فیلم «سه مرد عامی» به کارگردانی سیامک شایقی شروع کرد. او با بازی در مجموعه تلویزیونی «روزی روزگاری» به کارگردانی امرالله احمدجو در نقش معصومه به شهرت رسید و به عنوان یک بازیگر توانای تلویزیون به محبوبیت دست پیدا کرد. از دیگر مجموعه‌های تلویزیونی او می‌توان به خانه سبز، همسایه‌ها، شلیک نهایی، رستوران خانوادگی، جوانی، برای آخرین بار، این خانه دور است، ضلع ششم، شلیک نهایی، طاغوت، ترش و شیرین و قاب خاطره اشاره کرد.

 

او این روزها در مجموعه تلویزیونی «پنچری» به کارگردانی برزو نیک‌نژاد و تهیه‌کنندگی مهران مهام مشغول بازی است و نقش زنی به نام دنیا را بازی می‌کند که از خارج به ایران آمده و درگیر ماجراهایی می‌شود. بازی در این مجموعه بهانه‌ای شد برای گفت‌وگو با شهره سلطانی به بهانه بازگشت او به تلویزیون و نقشش در سریال پنچری.

 

شما در طول سال‌های فعالیت‌تان در عرصه بازیگری نقش‌های متعددی را تجربه کرده‌اید. آیا نقشی بوده که حسرتش به دلتان مانده باشد؟

بله، خیلی پیش آمده است. بزرگ‌ترین بدشانسی زندگی‌ام در سریال امام رضا(ع) یا همان ولایت عشق پیش آمد. لادن طباطبایی بعد از مصدوم شدن، نقشم را بازی کرد. روز اول فیلمبرداری از اسب افتادم. در حالی که من سوارکار خوبی هستم و براحتی سوارکاری می‌کردم. بعد از گریم و پوشیدن لباسی که برایم دوخته شده بود، سوار اسب شدم، اما افتادم و مهره پنجم کمرم شکست. البته من از قبل با یک اسب دیگر تمرین کرده بودم و سر صحنه اسبی سفید برایم آوردند و گفتند با این اسب در صحنه کار کنم که جلوه بیشتری داشته باشد، اما از آنجا که اسب به من عادت نداشت، رم کرد و مرا انداخت.

 

این نقش مال من بود و خوشبختانه آقای فخیم‌زاده در یکی از مصاحبه‌هایش یادی از من کرد که قرار بود این نقش را بازی کنم، اما نشد. من همیشه برای این یادآوری قدردان آقای فخیم‌زاده هستم. در مجموع خیلی از نقش‌ها را دوست داشتم بازی کنم، اما یا در آن لحظه یادم نبودند یا این که نخواستند نقش را به من بدهند.

 

ولی در مجموع نقش‌هایتان را خیلی گزیده انتخاب می‌کنید؟

پاسخ دادن به این پرسش ممکن است تعریف از خود شود که البته امیدوارم این اتفاق نیفتد و خوانندگان روزنامه جام‌جم بدانند که این باور و اعتقاد شخصی من است. من بازیگری را از تئاتر شروع کردم و خیلی از این هنر آموختم. یاد گرفتم خوب ببینم، به متن توجه کنم، روی نقش کار کنم و ارتباط با پارتنر و محیط را بهتر درک کنم. من این فرهنگ را با خودم از تئاتر به تلویزیون بردم. زمانی که کار در تلویزیون را شروع کردم، شرایط خیلی متفاوت بود. تعداد بازیگران بویژه جوانان محدود بود؛ ضمن این که هر فردی براحتی نمی‌توانست وارد دنیای بازیگری شود. واقعا مناسبات درست بود.

 

بعد از بازی در سریال روزی روزگاری نقش‌هایی شبیه معصومه به من خیلی پیشنهاد شد، اما نپذیرفتم، چون دوست نداشتم نقشم را تکرار کنم و همیشه از این مساله فاصله گرفته‌ام. با توجه به این که کم‌سن و سال بودم، اما از کلیشه‌ها دوری کردم و سعی داشتم با معیارهای خودم انتخاب کنم.

 

به یاد دارم وقتی من سریال روزی‌روزگاری را بازی کردم، ۱۸ سالم بود. در طول این سال‌ها دغدغه مالی هم به من فشار آورد، اما تا زمانی که نقش مطلوبی پیشنهاد نشود، نمی‌پذیرم. باید به این مساله اشاره کنم که من، هم بچه تئاتر هستم و هم بچه تلویزیون.

 

خودتان با بررسی کارنامه هنری‌تان به چه نتیجه‌ای می‌رسید؟

به این که هرگز حاضر نشدم نقش تکراری بازی کنم. اگر تمام کارهای من را کنار هم بچینید، متوجه می‌شوید نقش تکراری نداشته‌ام و همیشه تلاش کرده ام نقشم حرفی برای گفتن داشته باشد.

 

اگر قرار باشد مسیری را برای کارنامه هنری‌تان ترسیم کنید، در کدام جایگاه قرار دارید؟

من آدمی هستم که برای کارم زحمت کشیده‌ام، درس خوانده‌ام و مصائب تلویزیون و سینما را دیده‌ام، اما صبوری کرده‌ام. من جای درست و معتبری هستم. شهره سلطانی از بوتیک یا مهمانی پیدا نشده که بازیگر شود، بلکه خودش دلش خواست بیاید و زحمت بکشد. حرف‌های من را به حساب خودخواهی نگذارید، ولی واقعا برای جایگاهم زحمت زیادی کشیده‌ام.

 

بعد از این همه سال برایتان مهم است نقش اول بازی کنید؟

بله، من سال‌های گذشته فکر می‌کردم آنچه اهمیت دارد مجموع کار است؛ اما این طور نیست. همیشه نقش‌هایی تاثیرگذار بازی کرده‌ام. دلم نمی‌خواهد صرفا حضور فیزیکی داشته باشم. وقتی یک کار را می‌پذیرم همه موارد از متن گرفته تا نویسنده، کارگردان، بازیگران و... برایم مهم است.

 

شما از تئاتر به تلویزیون آمدید. فکر می‌کنید تلویزیون در معرفی شهره سلطانی به مخاطبان چقدر موثر بوده است؟

مدیون تلویزیون هستم، زیرا باعث رشد من شده است. ۱۸ سالم بود که در مجموعه روزی روزگاری بازی کردم و به یاد دارم در خیابان همه من را با انگشت نشان می‌دادند که این همان بازیگر نقش معصومه است. به همین دلیل تلویزیون در معرفی‌ام به مخاطبان خیلی تاثیرگذار بوده و من هم سعی کرده‌ام همیشه مطالعه کنم تا نقشم را تک‌بعدی بازی نکنم.

 

مدیون تلویزیون هستم، اما از این رسانه انتظار داشتم که من را رها نکند. من دو سال بازی نکردم، به خاطر این که نقش‌های خوبی پیشنهاد نمی‌شد و اصولا تا وقتی که نقش چنگی به دلم نزند، بازی نخواهم کرد.

 

این روزها در سریال پنچری مشغول بازی هستید. در این مجموعه چه نقشی را بازی می‌کنید؟

نقش دنیا را بازی می‌کنم که از خارج از کشور برگشته و از آن طرف با خودش ماجرایی می‌آورد؛ ضمن این‌که زنی مرفه و مستقل است و خیلی نگاه مالکیتی روی همه چیز دارد.

 

نقش‌تان جدی است یا طنز؟

دو وجهی است.

 

کارگردانی این سریال به عهده برزو نیک‌نژاد است. آیا تا به حال با او کار کرده بودید؟

نه، شرایط همکاری فراهم نشده بود؛ اما من او را از سال‌های قبل می‌شناسم. وقتی در سریال جوانی بازی می‌کردم، نیک‌نژاد در آن سریال دستیار کارگردان بود و از همان زمان به دوستان تاکید می‌کردم او یک روز کارگردان می‌شود و کارگردان خوبی هم خواهد شد.

 

نقش دنیا چه ویژگی‌هایی داشت که شما را برای بازی قلقلک داد؟

وقتی سریال را ببینید حتما متوجه جذابیت آن می‌شوید. درباره نقش نمی‌توانم در حال حاضر حرف بزنم، اما مسلما تفاوت‌هایی دارد که من را به چالش کشیده است. این چالش را در سریال طنز ترش و شیرین هم داشتم، چون اولین تجربه کار طنز من بود. من در عالم بازیگری به پاسکاری اعتقاد دارم و خیلی به گل زدن معتقد نیستم، اما در مجموعه پنچری هم پاس می‌دهم و هم این که گل خواهم زد!

 

خودخواه نیستم

در سریال پنچری نقش دنیا را بازی می‌کنم که یک زن مرفه و مستقل است و خیلی نگاه مالکیتی روی همه چیز دارد

من مدیون تلویزیون هستم زیرا باعث رشد من شده است. ۱۸ سالم بود که در مجموعه روزی روزگاری بازی کردم و به یاد دارم در خیابان همه من را با انگشت نشان می‌دادند

روز اول تصویربرداری سریال «ولایت عشق» بعد از گریم و پوشیدن لباسی که برایم دوخته شده بود، سوار اسب شدم، اما افتادم و مهره پنجم کمرم شکست

حرف هایم را به حساب خودخواهی نگذارید، ولی واقعا من برای جایگاهم زحمت زیادی کشیدم

 

فاطمه عودباشی

 

jamejamonline.ir
  • 9
  • 4
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
رید هستینگز بیوگرافی رید هستینگز؛ امپراطور محتوا و نتفلیکس

تاریخ تولد: ۸ اکتبر ۱۹۶۰

محل تولد: بوستون، ماساچوست، ایالات متحده آمریکا

حرفه: کارآفرین، مدیر ارشد اجرایی

شناخته شده برای: بنیانگذار نتفلیکس

تحصیلات: فارغ التحصیل دانشگاه استنفورد

دارایی: ۹/۴ میلیارد دلار

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش