شنبه ۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
۰۹:۴۱ - ۰۱ اسفند ۱۳۹۵ کد خبر: ۹۵۱۱۰۳۵۸۷
چهره ها در سینما و تلویزیون

تجربه متفاوت یک بازیگر/ سپاه‌منصور: با خواندن «زمین سوخته» احمد محمود با جنگ آشنا شدم

فریده سپاه‌منصور می‌گوید تصورش این بوده است که باید سال‌ها منتظر بماند تا نویسنده‌ای، سراغش بیاید و نقشی برای بازیگری هم سن و سال او بنویسد اما «تِرَن» این تصور را شکانده است

به گزارش خبر آنلاین، هشت سرباز مفقودالاثر پس از سال‌ها با پیدا شدن جسدشان با قطاری از جنوب به شرق کشور بازگردانده می‌شوند تا دفن شوند. در مسیر برگشت، ماجرای زندگی خانواده‌هایشان را می‌شنویم؛ از پدری چشم انتظار پسر تا پسری چشم انتظار پدر. این خلاصه داستان نمایشی است که فریده سپاه‌منصور این روزها با نقش همسرِ مرحومِ مردی که پسرش در جبهه مفقودالاثر شده است در آن حضور دارد.  

 

«تِرَن» با حضور بازیگرانی هم چون امیر جعفری، مهراوه شریفی‌نیا، نسیم ادبی، فریده سپاه‌منصور و خسرو احمدی به نویسندگی و کارگردانی حمیدرضا آذرنگ تا ۲۸ اسفند هر روز ساعت ۱۹:۳۰ در سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر اجرا می‌شود. آن چه در ادامه می‌خوانید گفت‌وگویی  با فریده سپاه منصور است. او از حضور در اثری با موضوع جنگ گفت.

 

 این اولین باری است که در تئاتری با مضمون دفاع مقدس بازی می‌کنید.

همیشه به عنوان یک پایتخت‌نشین نسبت به ساکنین مناطق جنگی احساس دِین می‌کنم و احساسم این است که باید این دِین را به گونه‌ای ادا کنم.

 

در دوران جنگ ما از طریق ارسال کمک‌های مردمی چه به صورت نقدی و چه با فرستادن جنس اعم از پتو، ملحفه و کنسرو تلاش می‌کردیم سهمی در کمک به آن‌ها که در جبهه می‌جنگیدند و جنگ‌زدگان داشته باشیم اما همیشه می‌دانستیم باید کاری بیش از این انجام دهیم و بیش از این‌ها مدیون‌شانیم.

 

همیشه این مسئله در گوشه ذهنم بود که اگر پیشنهاد بازی در متنی خوب و درست درمان با موضوع جنگ را بگیرم حتما می‌پذیرم. سرآمد و گل سر سبد این قبیل نقش‌ها در کارنامه من، مش مریم در فیلم سینمایی «مهمان مامان» به کارگردانی داریوش مهرجویی بود و با نمایش «تِرَن» اولین حضور در اثری جنگی روی صحنه تئاتر را تجربه کردم. وقتی حمیدرضا آذرنگ نمایشنامه را برایم فرستاد و آن را خواندم با خودم گفتم چه جالب! در تئاتر هم نقشی این چنینی به من پیشنهاد شد که تاکنون تجربه نکرده بودم.

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,فریده سپاه‌منصور

با توجه به سکونت‌تان در تهران، نحوه آشنایی‌تان با جنگ چگونه بوده است؟

آشنایی من با جنگ از طریق «زمین سوخته» احمد محمود صورت گرفت. زمانی که این رمان را می‌خواندم آن قدر جذبش شده بودم که احساس می‌کردم وسط میدان جنگ هستم. (با لبخند) ما بیشتر جنگ را تصور و تخیل می‌کردیم تا این که از نزدیک احساسش کنیم.

 

با توجه به سیاست‌های فرهنگی غلطی که منجر به جبهه‌گیری مخاطب نسبت به آثاری با مضمون دفاع مقدس شده است نمایش «تِرَن» را شعاری ندیدید؟ یا از بازی در آن نترسیدید؟

به نظرم نقشم در «تِرَن» بسیار لطیف و ظریف است. شاید این نقش از نظر خیلی‌ها شعاری باشد، اما به نظر من اصلا این گونه نیامد.

 

این‌ها آدم‌هایی هستند که روزانه از کنارشان رد می‌شویم و هر کدام‌مان تعداد زیادی از آن‌ها را دور و برمان می‌بینیم؛ پدری که پسرش را در جنگ از دست داده یا پسری که پدرش شهید شده است. زنی که همسرش جانباز شده یا مردی که با همسر برادر شهیدش ازدواج کرده است. مرد جانبازی که هم زمان دچار احساس عشق و عذاب‌وجدان نسبت به همسرش است که بارش را بر دوش می‌کشد یا در مورد نقش خودم، پدری که چشم انتظار پسر به جبهه رفته‌اش است تا در قبال موضوعی که ناراحتش کرده است طلب بخشش کند و در خیالش با همسر درگذشته‌اش که من نقشش را بر عهده دارم درد دل می‌کند.

 

احساس من این است که حمیدرضا آذرنگ در «تِرَن»، تیغ جراحی در دست گرفته و درون زندگی این آدم‌ها را بیرون کشیده است. مجموع این‌ها برایم جذاب بود و ورود به بطن این زندگی‌ها و تمرکز بر احساساتشان جذبم کرد.

 

به نظرتان جنگ زدگانی که جنگ را با گوشت و پوست و استخوانشان تجربه کرده‌اند، روایت حمیدرضا آذرنگ را به واقعیت نزدیک می‌دانند؟

شاید کسی که در دل ماجرا بوده است؛ از آن که خود به جبهه رفته تا آن که جانباز، جنگ‌زده و آواره شده است با دیدن «تِرَن» بگوید آن‌چه شما روی صحنه برده‌اید تنها یک ذره از کل است، اما به چشم من و کسانی که در قلب ماجرا نبوده‌ایم، بیشتر می‌آید.

 

اگرچه طبق شواهد و همچنین گفته‌های بازیگران هم سن و سال شما، در تلویزیون و سینما انگار دغدغه‌ای جز چای آوردن و چای بردن برای زنان بالای ۴۰ سال قائل نیستند اما می‌توان امیدوار بود که در تئاتر همچنان برایتان نقش هست.

من بعد از بازی در نمایش «همسایه آقا» به نویسندگی و کارگردانی حسین کیانی که مرداد و شهریور امسال در قالب بازتولید در تماشاخانه باران روی صحنه رفت با خودم گفتم به شرط حیات باید سال‌ها منتظر بمانم تا بار دیگر نویسنده‌ای نقشی برای بازیگری هم سن و سال من بنویسد و به سراغم بیاید. اگر نگاهی به نمایشنامه‌های فرنگی بیندازید می‌بینید که در بسیاری از آن‌ها نقش‌های اول، ۴۰ سال به بالا هستند اما نمایشنامه‌نویس‌های ما ظاهرا به تبعیت از فیلمنامه‌نویس هایمان بیشتر برای جوان‌ها می‌نویسند. وقتی حمیدرضا آذرنگ نمایشنامه «تِرَن» را به من داد با خودم گفتم (با هیجان) نه! مثل این که هنوز هم نقشی برایم هست.

 

البته باید تاکید کنم که جدا از خوشحالی‌ام برای این که نقشی هم سن و سال من نوشته شده است کلیت متن را هم دوست داشتم. ممکن بود متنی باشد که نتوانم با آن ارتباط برقرار کنم و حسرت بخورم که بیا! متنی هم که در آن نقشی برای من هست ضعیف است و دوستش ندارم ولی خوشحالم که هر دوی این‌ها با هم جور شد و هم از کار خوشم آمد، هم از نقش.  

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,فریده سپاه‌منصور

با توجه به سابقه شما و هم بازی‌تان در نمایش «تِرَن»؛ خسرو احمدی، اولین باری است که مقابل هم قرار می‌گیرید؟

بله اولین بار است که با خسرو احمدی هم بازی شده‌ام، اما طبق آن چه شنیده‌ام با هم چفت شده‌ایم و زوج خوبی ساخته‌ایم. (با شوخی) این شاید به خاطر هنرنمایی هر دویمان است.

 

سال ۹۵ را با چه حس و حالی به پایان می‌برید؟

امسال روی دور شانس بودم. مرداد و شهریور را که با «همسایه آقا» ی کیانی گذراندم و زمستان را هم که با «تِرَن» می‌گذرانم تا ببینیم سال ۹۶ چه می‌شود.

 

 

  • 17
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش