سه شنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۸:۴۳ - ۰۵ شهریور ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۶۰۱۱۳۴
چهره ها در سینما و تلویزیون

علی معلم:

داستان سرقت تابلو‌ها توسط «مال‌خرها»/ عشوه و رشوه نمی‌گذارد مسائل حل شود

علی معلم,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران
علی معلم تابلوها را متعلق به فرهنگستان هنر می‌داند و معتقد است که برخی افراد از نام فرهنگستان هنر سوءاستفاده کرده‌اند.

محمدعلی معلم دامغانی رئیس فرهنگستان هنر مردادماه سال ۹۶ طی پیامی سرگشاده به اهالی فرهنگ و هنر و مقامات مسئول چنین عنوان کرد: «بدین وسیله اعلام می‌کند که بیش از ۵۰۰ تابلو از آثار نقاشان ایرانی که با تطمیع تأثیرگذاری در مدیران و بعض از کارمندان به بهانه نمایشگاه و غیره‌، بدون شناسنامه و سند به خزانه فرهنگستان تحمیل شده است، در اختیار این نهاد فرهنگی است.

 

شرکت پارس آریان به سرپرستی آقای امین تفرشی مدعی مالکیت آن است که ادعاست و بایستی اثبات شود. عجالتاً مال، مال الله است و متعلق به مردم و میهن اسلامی است (من آنچه شرط بلاغ است).» پس از این پیام، جنجال بسیاری بر سر این موضوع در جامعه هنری ایران به وجود آمد. سپس معلم در گفت‌وگو با یکی از خبرگزاری‌ها گفت: «آن اوایل که شرکت پارس‌آریان (وابسته به بانک پاسارگاد) راه‌اندازی شده بود؛ ۱۳۰ اثر را در نمایشگاه مؤسسه فرهنگی هنری صبا (وابسته به فرهنگستان هنر) به معرض نمایش گذاشتند؛ اما بعد با پرداخت مبلغ اندکی تلقی اجاره کردند و هر زمان که می‌خواهند تابلویی را می‌آورند یا می‌برند. این آمدن و رفتن وجهی ندارد و به نظر می‌رسد از نام فرهنگستان هنر سوءاستفاده می‌شود. این همکاری در زمان ریاست بنده انجام نشده و به زمان مدیریت آقای ز...(مدیر صبا از ١٣٨١ تا ١٣٨٨) انجام گرفته است. چرا باید این تابلوها را بیاورند فرهنگستان؟ چون نام فرهنگستان اعتبار می‌دهد و قیمت تابلوها هم افزایش پیدا می‌کند. در واقع این پدیده نانی است اما در نمای فرهنگی!»

 

در پی این صحبت‌ها فرهنگستان هنر از طریق مراجع قضایی به پیگیری موضوع پرداخت. از سوی دیگر غلامرضا نامی، مشاور هنری بانک پاسارگاد مدعی شده است که بانک پاسارگاد این تابلوها را از موسسه فرهنگی و هنری صبا (تحت نظر فرهنگستان هنر) خریداری کرده و در همان محل موسسه به عنوان موزه و محل نمایش آثار نگهداری می‌کرده است.

 

پیرامون این موضوع جنجالی با علی معلم به گفت‌وگو نشستیم تا از روند ماجرا و دلایل فرهنگستان برای مالکیت این آثار مطلع شویم که متن این گفت‌وگو را در ادامه از نظر می‌گذرانید.

 

* آقای معلم از چه زمانی جریان تابلوها در فرهنگستان هنر شکل گرفت؟

بعد از مدتی که بنده در فرهنگستان هنر مستقر شدم، ما به یکباره متوجه شدیم که ۵۰۰ عدد تابلو در فرهنگستان موجود است و بخش عمده‌­ای از آن پیش از ما بوده که یک مقداری هم زمان اضافه شده. بین فرهنگستان و شرکت پارس‌­آرین درگیری­‌هایی پیش آمد که با مسائلِ آنچنانی که اخیراً به وجود آمده ربطی ندارد. این‌ها یک روزی حدود ۱۳۰ تابلو به اینجا آوردند و گفتند که می­‌خواهیم نمایشگاه تشکیل بدهیم.

 

* در چه تاریخی؟

سال ۸۷ که آقای ز... سرپرست اینجا بود و اتفاقاً خانم پ... در فرهنگستان مسئولیت داشتند؛ همان زمان یک تعداد تابلوهایی که از فلسطینی­‌ها خریده بودند، در واقع اینجا بوده که تعدادی از آنها گم می‌­شود و هرگز پیدا نشد. دو نفر از طرف آقای ز... و خانم پ... مامور بودند تابلوها را به محل خاصی ببرند که بردند و هرگز برنگشت؛ آنها جزء کارمندان فرهنگستان هستند و هنوز هم این اتهام را با خودشان یدک می­‌کشند. در حالی که آقای ز... می‌داند کجاست و من دلیلی نمی‌­بینم بگویم چرا او را از اینجا اخراج کردم. این اواخر خانم پ... که رئیس صبا بود و بعدها در قسمت بین‌­الملل ما قرار گرفت به اتفاق آقای ش... که اینجا دبیر ماست؛ به نوعی حتی حراست را هم تحت تاثیر قرار دادند؛ با اینکه من به اینها بارها اعلام کردم و حتی پرخاش کرده بودم که هیچ تابلویی از اینجا خارج نشود و هیچ تابلویی هم وارد نشود؛ اینها این کار کردند و مدارکش هم موجود است که حداقل دو نوبت تابلو خارج شده و تعدادی تابلو برگشته است.

 

آقای ت... هم نمی‌­دانم با چه سِمتی به آقای ا... رئیس صبا دستور می­‌دهد سه تابلو را بفرست و نامه او هم در دست ما است. با این ماجراها ما گفتیم فرض کنیم تابلوها برای اینهاست؛ اما چرا اصرار دارند در فرهنگستان باشد؟ در حالی که شاید یک سال پیش بلکه بیشتر آقای ت... آمد اینجا و یک نوبت هم من رفتم ادارۀ آنها. گفتم اگر واقعاً تابلوها برای شماست تکلیفش را روشن کنید. اما این‌ها نیامدند و کارکنان ما را تحت تاثیر قرار دادند که تابلوها همین‌جا بماند و همین است که می‌­گویم این تابلوها قطعاً توسط این‌ها سرقت شده است یا این‌ها مال­‌خر هستند. چون تابلویی به نام دزدی نمی­‌شود از اموال خارج کرد و در بازار ارائه داد؛ اما اگر بگویند در فرهنگستان هنر بود و ما این را می­‌آوریم بازار، یکی از مواردِ توهین به فرهنگستان است و این‌ها نمی­‌توانند این کار را بکنند.

 

بر فرض که این آقایان می­‌خواستند از هنرمندان حمایت کنند؛ کدام هنرمند؟ این پانصد تابلو حداقل متعلق به پانصد نفر است. از این پانصد نفر صد نفرشان فوت کردند که آنها دیگر نیاز به حمایت ندارند و بعد هم این پانصد تابلو از کجا آمده است؟ از چه کسی خریدید؟ ما اینجا بازار نداریم؛ انتقال سند انجام نمی­‌شود. اگر یک تابلو بود شاید قابل اغماض باشد؛ ولی پانصد تابلو؟! ما دست گذاشتیم روی تابلوهایی که تکلیف­شان مشخص نیست؛ مجهول‌­الهویه و مجهول­‌ا‌‌لمالک است؛ یک نفر از بیرون می‌­گوید برای من است، می­‌گوییم از کجا آوردی؟ مال­‌خری یا دزدیدی؟ تابلو که مزرعه ندارد؛ کارخانه هم ندارد؛ این حرفی که می­‌گویید به ضرر خودتان است. بلافاصله عده‌ای از هنرمندان و گالری­‌دارها شروع کردند به نوشتن مقاله که حق است و برای آنهاست و آنها هم به نوعی خودشان را معرفی کردند.

 

متاسفانه چیزهای بسیاری از ایران قاچاق می­‌شود. زیرخاکی، روی­‌خاکی، از سرستون‌­های تخت‌جمشید گرفته تا کاشی‌­های فلان مسجد و فلان امامزاده و سنگ قبر فلان آدم، در این سال‌ها به وسیلۀگروه‌هایی که بعضی از آنها را ما می‌­شناسیم و به دلایلی این چیزها را در دستشان دیدیم؛ کتاب‌­های خطی، مهرهای ارزشمند، انگشترها و خیلی چیزها. این‌ها گروه­‌های مختلفی هستند که در رشته‌های مختلف کار می­­‌کنند. یکی گروهی از روی ساده­‌دلی یا طمع زیاد ممکن است مال دزدی باشند بگویند متعلق به من است.

 

 ما که نگفتیم او می‌­گوید متعلق به ماست، ما بارها گفتیم که قانونی ثابت کند این آثار متعلق به اوست. اگر قانون تشخیص داد متعلق به او است که برای اوست؛ اما چون میراث ملی بود ما هم به مجلس نامه نوشتیم؛ هم به قوه قضاییه و هم به دولت که چنین موردی وجود دارد. ولی این قطعی است که هیچ‌کدام از نهادها بلافاصله داوری نمی‌کنند که این‌ها متعلق به چه کسی است و تحویلش بدهید. چون مسئله نباید برملا می­­‌شد؛ حالا که برملا شده، هیچ‌کس این ریسک را نمی­‌کند که بگوید من تشخیص می‌دهم این متعلق به فلانی است. پانصد عدد تابلو است که باید یک گروهِ کارشناسی قوی و معتمد باید روی آنها کار کند.

 

چون بسیاری از هنرمندانِ حتی مشهور در خدمت این آقایان بودند که این تابلوها را ذبح شرعی می‌­کردند تا حلال شود؛ یعنی امضاء می‌­کردند که این‌ها بتوانند در بازار بفروشند یا در خارج عرضه کنند. در همین روزها ما فهمیدیم بعضی از این تابلوها که طی این دو سال در اینجا وجود داشته جعلی بودند؛ یعنی تابلوی اصلی ممکن است جای دیگری باشد. یعنی اینها شبیه این تابلو را جمع کردند و با پشت‌هم‌­اندازی‌­های بازاری که بلد هستند، تابلو اصلی را فروختند. چون این‌ها کسانی دارند که این تابلوها را عرضه می‌­کنند و نخستین بار هم خودشان می‌­خرند.

 

* یعنی به نوعی پولشویی رخ می­‌دهد؟

بله پولشویی می‌شود و وقتی تابلو را به فرهنگستان می‌­آورند که از اینجا ببرند؛ تابلوشویی هم می‌شود! مانند قالیشویی. به این منظور که برای عرضه به بازار و فروش، دیگر این تابلو کثیف نیست و از فرهنگستان آمده است. ان‌شاءالله یک مقدار که اوضاع من بهتر شود از این آقا و همراهان این آقا شکایت قانونی می‌­کنم.

 

* البته این افراد مدعی هستند که از فرهنگستان شکایت کرده‌اند.

کار بسیار خوبی کردند. چون دادگستری به این آسانی به حل و فصل چنین مسائلی ورود نمی‌کند.

 

* در مورد این جریان می­‌توانید صحبت کنید که آیا این جریان، جریانِ خاصی است که این کارها را انجام می‌­دهد؟

مسلماً جریان خاصی است. چون ما حداقل پانصد تابلو در اختیار داریم که این پانصد تابلو باید به مرور ایام خریده شده باشد و در یک جایی مانند موزه دولتی نگهداری شود یا از آنجا خارج شود و یا اگر از موزه­‌های شخصی خریداری شده؛ اولاً به این تعداد نمی­‌تواند باشد ثانیاً باید سند داشته باشند که چه کسی خریده؟ از کجا خریده؟ فروشنده کیست؟ اصلاً ماهیت این تابلوها چیست؟ که این‌ها چنین سندی را ندارند. این مسائل و بعضی از اعتراضاتی که در این مدت در موزه رضا عباسی و بعضی از جاهای دیگر اتفاق افتاد و سوال بزرگتر باید بررسی کنند این است که آنچه که در موزه‌­های کشور بوده چه میزانش موجود است و چه میزانش موجود نیست؟ بالاخره این یک مسئله‌­ای است که باید یک نفر پیگیر آن باشد. مخصوصاً الان که دولت با دشمن خارجی طرف است و مشکل دارد و باید به نوعی حسن­‌نیتش را به مردم خودش اثبات کند. این مشکلات باید آشکار شود و به شکل درستی حل و فصل شود. یعنی مجلس باید قانون بگذارد که آثار هنری چیست؟ چگونه باید فروش بروند؟ فروشگاه مجاز کجاست؟ چه کسانی می‌­توانند خرید و فروش کنند؟ قاضی باید بداند چگونه این مسائل را حل و فصل کند تا خبرنگار هم بتواند درست و بدون داوری به انتشار اخبار بپردازد.

 

* بانک پاسارگاد در این میان چه نقشی دارد؟ بانک پاسارگاد مدعی است این تابلوها برای ماست و موسسه‌­ای به نام پارس‌آرین برای ما نگهداری می­‌کند.

بانک نباید چنین ادعایی بکند. بانک فقط خودش را متهم می­‌کند؛ زیرا او موجه‌­تر از دیگران نیست. اگر بانک یا هر کس دیگری ادعا کند که این تابلوها متعلق به من است باید اثبات کند. مسئله، مسئلۀ ملی است. مساله فردی نیست و فرهنگستان هم متعلق به مردم است. ما این تابلوها را با قدرت خودمان نگه نداشتیم؛ بلکه با قدرت فرهنگستان نگه داشتیم. این‌ها هر چقدر هم که قدرت داشته باشند نمی­‌توانند به فرهنگستان حمله کنند و این آثار را از اینجا بیرون ببرند. عوامل‌شان را هم یا اخراج کردیم و یا به قسمت‌های مختلف فرهنگستان تبعید کردیم که آدم‌های اینجا فریب نخورند.

 

* شما این‌ها را ما‌ل‌­الله معرفی کردید و بعد آقای رئیس­‌جمهور یک هیئتی را برای پیگیری این مسئله مشخص کرد. الان کار در چه مرحله‌ای است؟

آقای رئیس­‌جمهور وزیر دادگستری را مامور کرده به تشکیل هیئتی که مسلماً این دستور بسیار بسیار خوبی است؛ اما یک مکانیزم ناشناخته‌­ای دارد که این آدم‌­ها ۷ نفر هستند یا ۷۰ نفر مشخص نیست. چه کسانی هستند؟ صلاحیت آنها چیست؟ این روزها بسیاری از هنرمندان از پارس‌­آریان دفاع کرده‌اند و حتی تعدادی از آنها هنرمندان نامداری هستند که صلاح نیست نام آنها را تکرار کنیم. اما اولاً این هیئت باید وجۀ قانونی داشته باشد، یعنی دادگستری باید تضمین کند؛ چون مسئولیت کار با دادگستری است. دادگستری باید افرادی را معرفی کند که چند کار را انجام دهند. اول این‌که تشخیص بدهند این تابلوها اصل است یا جعلی؟ دوم این‌که آنقدر قدرت داشته باشند که از موزه‌­های دیگری که در وزارت ارشاد یا فرهنگسراها یا در جاهای دیگر است پرسیده شود که آیا فهرستی از گذشته دارند؟ چون فهرست­‌های گذشته حتماً با فهرست‌­هایی که بعدها در تاریخ‌های مختلف ایجاد شده مغایرت پیدا می‌­کند. یعنی این مسئله نیاز به یک پیگیری قضایی خیلی دقیق دارد که یک حسابرسی درست انجام بدهند و این البته سررشته خوبی است که دست بخش عمده‌ای از برادران قاچاقچی را رو می‌کند. کسانی که خودشان داوطلب هستند و می­‌گویند تابلوها متعلق به ماست؛ دولت و حکومت ثابت کند که دامنش از بسیاری اتهامات پاک است. چون از آن طرف خط یک عده پیوسته تهمت می­‌زنند و در رسانه­‌ها علیه دولت و حکومت تبلیغ می‌کنند و یک دشمن خارجی قَدَر داخل کشور است و یک نوع تشتت است و یک چیزی که خیلی بد است عشوه و رشوه است.

 

* دادگستری هنوز وارد جریان نشده است؟

دادگستری هنوز وارد جریان نشده و ما منتظر هستیم. البته چون کار ما فرهنگی است، سند برای ما چیزی است که مردم در بسیاری از آنها با ما متفق­‌القول هستند. بسیاری از آدم‌ها می‌­دانند در ایران قاچاق وجود دارد و قاچاق همیشه برای مواد مخدر نیست. ممکن است جنبۀ بازرگانی هم داشته باشد؛ جنبۀ هنری هم داشته باشد. ما از جهت فرهنگی بدون این‌که کسی را معرفی کنیم؛ چون خودشان، خودشان را معرفی می­‌کنند. ما راجع به انواع قاچاق و حمایتی که در سطوح مختلف از قاچاقچی می­‌شود. همین که من به عنوان عشوه و رشوه از آن صحبت می‌­کنم، اگر رشوه دهید کارتان پیش می‌­رود و در غیر این صورت قاضی یا وکیل عشوه می‌­آید و کار شما را انجام نمی­‌دهد. عشوه و رشوه دارد این مملکت را خراب می­‌کند.

 

 

 

 

 

  • 12
  • 1
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
مینا ساداتی بیوگرافی مینا ساداتی بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۱۰ آذر ۱۳۶۰

محل تولد: کاشان، ایران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون

تحصیلات: فوق لیسانس گرافیک از دانشگاه هنرهای زیبای تهران

آغاز فعالیت: ۱۳۸۶ تاکنون

ادامه
شاه نعمت الله ولی شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه ایرانی

تاریخ تولد: ۱۴ ربیع الاول۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

نام های دیگر: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

پیشه: فلسفه و تصوف

مکتب: عارف و تصوف

آثار: شرح لمعات، رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
مائوریستو موتا پائز بیوگرافی مائوریسیو موتا پائز؛ سرمربی والیبال

تاریخ تولد: ۲۶ مه ۱۹۶۳

محل تولد: ریو دو ژانیرو، برزیل

ملیت: فرانسه

حرفه: سرمربی والیبال

آغاز فعالیت: سال ۱۹۹۴ تاکنون

ادامه
فرشید اسماعیلی بیوگرافی فرشید اسماعیلی فوتبالیست جوان ایرانی

تاریخ تولد: ۴ اسفند ۱۳۷۲

محل تولد: بندرلنگه، هرمزگان، ایران

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک هجومی

باشگاه کنونی: پیکان

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر 

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش