پنجشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۸:۳۷ - ۱۰ شهریور ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۶۰۲۲۴۸
چهره ها در سینما و تلویزیون

حامد بهداد:

برده ذهنيت مسدود ديگران نيستم

حامد بهداد,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

 جهان روزگار عجيبي را مي‌گذراند و تمام لحظات آن آبستن اتفاقات ناخوشايند و دردناکي هستند در مقياس‌هاي مختلف. انسان تمام تلاش خود را براي تسخير طبيعت به کار برده است. امکانات رفاهي که امروز انسان به سادگي از آن استفاده مي‌کند، در گذشته‌هاي دور قابل تصور نبود. ما علاوه‌بر پيشرفت‌هاي تکنولوژيکي، ادعاي تمدن نيز مي‌کنيم و از آزادي فکر و انديشه انسان سخن مي‌گوييم و داعيه مخالفت با جنگ را داريم.

 

اما چنان که پيداست انسان در طول تاريخ همواره در پي قدرت طلبي بوده است و گذشت زمان و ورود تکنولوژي هاي مختلف، تنها ابزار او براي اعمال قدرت را به ابزار پيچيده تر و مفيدتري براي کشتار و به بردگي کشيدن انسان هاي ضعيف بدل کرده است. اگر در گذشته انسان براي جنگ از تير و کمان استفاده مي‌کرد، امروز به پيچيده ترين سلاح ها و موشک‌ها و انواع بمب‌هاي شيميايي و سلاح‌هاي اتمي مسلح است.

 

دغدغه اصلي نمايش «شرق دور، شرق نزديک» به نويسندگي و کارگرداني حميدرضا نعيمي، همين مساله است. هرکدام از بازيگران اين نمايش به نوعي زخمي هستند و هرکدام روايت خود را از زندگي دارند و در نهايت اين روايت‌ها به هم مي‌پيوندند. در واقع اين نمايش، به‌گونه‌اي ويراني انسان را از سرآغاز تاريخ تا امروز روايت مي‌کند. نمايشنامه به چنگيز مغول، به توپ بستن مجلس و نيزکمي جلوتر مي‌آيد و به حادثه پلاسکو و خطاهاي پزشکي اشاره مي‌کند و کمي مفصل تر به اين مباحث مي پردازد.

 

از اين اثر مي‌توان با عنوان يک ملودرام اجتماعي نام برد که موضوع خشونت انسان را در مرزهاي ايران و به خصوص در پايتخت به نمايش مي گذارد.

 

با حامد بهداد (بازيگر اين نمايش) در خصوص سال‌ها دوري او از تئاتر و همچنين حال و هواي «شرق دور، شرق نزديک» به گفت‌وگو نشستيم که در ادامه مي‌خوانيد:

 

آقاي بهداد، شما بعد از سال‌ها به صحنه تئاتر برگشتيد؛جايي که از ابتدا نيز کار خود را آغاز کرده بوديد. کمي از حس و حال بازگشت به صحنه بگوييد. نفس به نفس تماشاگر بودن براي شما که کار خود را با نمايش آغاز کرديد، وارد سينما شديد و سال‌ها از صحنه دور مانديد و به آن برگشتيد چگونه بود؟

اين عدد هشت در زندگي من خيلي جالب توجه شده است. به انواع و اقسام دلبرى خود را ظاهر مي‌كند. هشت عدد مورد علاقه من است. سال ۸۸ بود که اجرايي را در خانه هنرمندان با آروند دشت آراي روى صحنه برديم و اينکه بعد از هشت سال دوباره تئاتر دست داد، برايم جالب است. اما در كل بعد از هشت سال اتفاق خاصي نيفتاده مگر اينكه عدد عمر افزايش پيدا کرده و تجارب و خاطره‌هايي اضافه شده و بارگرفته اند و وقتي روي صحنه مي‌روى شايد آن بار و تجربه‌ها بيشتر خودش را در كار بازيگر نشان بدهد،بيشتر نمود پيدا کند و شايد ارتباط بيشتر و بهتري با مخاطب برقرار شود.

 

فکر مي‌کنم در حال حاضر با توجه به اينکه اين تئاتر نقدي است بر وضعيت پايتخت، حتي ممکن است در لحظاتى رنگ شعارگونه‌اي داشته باشد اما به نظر مي‌رسد مايحتاج من و مخاطبم باشد و فکر مي‌کنم که بايد انجام مي‌شد به‌خصوص که در نيمه اول سال چون از سفر برگشته بودم و وقت آزادي براي تمرين داشتم، فکر کردم که براي امسال اول يک تئاتر را در کارنامه ام اضافه کنم.

 

فکر مي‌کنيد اکنون که بعد از هشت سال به صحنه تئاتر بازگشتيد، چه تجاربي را از سينما به تئاتر آورده ايد؟

مهم‌ترين اتفاقي که برايم رقم خورد، اين بود که به سبب شغل سينمايي‌ام از دل شهر و جامعه و مردم دور افتاده بودم. به هرحال چه بد و چه خوب، مردم باعث مي‌شوند که بازيگرهاى سينما به گوشه رانده شوند و ما به‌اين دليل فرصت زندگي کردن در شهر را از دست مي‌دهيم و مردم خواه و ناخواه فرصت تماشا کردن و مشاهده و خلوت را از ما مي‌گيرند اما تئاتر در اين روزها باعث شد که هر روز در دل شهر باشم و يک پاتوق منطقي را براي مشارکت با مردم پيدا کنم. من براي استفاده از فضاي شهر، پياده‌روي در مجامع عمومي و خريد لباس در يک بوتيک، مشکل دارم که به نظر غير منطقي مي‌رسد اما فکر مي‌کنم که تئاتر محفل منطقي‌تري است که بشود هم از فضاي عمومي تنفسي بگيرم و هم اينکه در شهر خود، شاهد زندگى باشم.

 

مساله ديگر اين است که فکر مي‌کنم نسبت تئاتر با ديگر هنرها اين است که تئاتر زنده و پوياست و ارتباط بدون واسطه‌اي با مردم برقرار مي‌کند و چون خودم نيز تئاتر خوانده‌ام ، علاوه‌بر غيرتى که روي رشته تحصيلي‌ام دارم، مشخصاتش را هم مي‌شناسم؛ زنده بودن تئاتر يکي از مشخصات آن است. به سبب زنده بودن اين مقوله، ارتباط منطقي با مخاطبان خودم برقرار مي کنم. خودِ تئاتر از جنس ديگري است و مخاطب خاص خودش را دارد.

 

شما با حميدرضا نعيمي هم دانشگاهي بوديد. به‌طور حتم پيش از اين اثرنيز درخواست‌هايي براي نمايش داشته‌ايد اما دليل پاسخ مثبت شما به ايفاي نقش در «شرق دور، شرق نزديک» چه بود؟

آقاي نعيمي را مي‌شناختم. ايشان کمک کرد که من پايان نامه ام را در سال ۹۲ يا ۹۳ ارائه دهم. در آن سال، تحقيق و پژوهشي داشتم درباره تراژدي‌هاي شکسپير و ما سه ماه، شب و روز با هم کار کرديم و همين باعث شد تا با سلايق و طبع ايشان درباره نمايش آشنا شوم و فکر کردم براى شروع بد نيست.

 

چقدر در نمايش سعي کرديد از کاراکتر حامد بهداد سينما فاصله بگيريد؟

من نمي‌دانم چه‌کاري کردم. اين سوالي است که بايد از مخاطب پرسيد. من خواستم تئاتري کار کنم که به خودم کمکي کرده باشم، اينکه چگونه روي صحنه ديده مي‌شوم را مخاطب مي‌فهمد.

 

«شرق دور، شرق نزديک» نمايش مدرني مخلوط شده با دغدغه‌هاي کلاسيک بود. انگار که ما همچنان در دوران حملات چنگيز و تيمور لنگ به سر مي‌بريم منتهي با شکلي مدرن‌تر. شما با يک مونولوگ در ابتداي نمايش از اين موضوع سخن گفتيد. مي‌خواهم بپرسم خود شما جداي از نقشي که ايفا کرديد چقدر به اين مساله باور داريد که دنياي امروز ما، همان دوران چنگيز است، همان دوران به توپ بستن مجلس و... اما با ابزار و روش‌هاي مدر‌ن‌تر؟

ابزارها متفاوت هستند اما ساختار ذهن بشر هيچ تغييري نکرده است چون همواره در وضعيت تاسف‌بارى به سر مي‌برد؛ نمي‌تواند با پديده‌اي به‌نام تغيير مواجه شود و در واقع مي‌خواهد وضعيت مطلوب را براي نگهداري امنيتي که به آن عادت کرده است، حفظ كند اما طبيعت قدرت بيشتري دارد. ساختار ذهن بشر و نفسش دست نخورده و در همان دوران غارنشينى به‌سر مي‌برد و به همان ميزان و شکل، حسادت مي‌کند، به همان شکل سبوعيت مي‌ورزد و اگر پتانسيلش را داشته باشد، به همان ميزانِ خشم، شروع به نابود کردن اطرافش مي کند. اين مساله در کتب مقدس ديگر و اشارات فلسفى آمده و پر واضح است که انسان شروع مي‌کند به آلوده کردن محيط زيست، تخريب جامعه و خودش و تا جايي که مي‌تواند، بي‌ملاحظه و بي‌محابا ويران مي کند. 

 

حامد بهداد,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

کارهايي مانند کشتن، ايجاد محدوديت، محدود کردن رشد و خشونت‌هايي از اين قبيل. آنچه اهميت دارد، ايجاد فضاي نقد و بالا بردن ظرفيت نقد پذيري است چون اگر ما اين کار را نکنيم صدمه خواهيم خورد.کما اينکه فجايع عجيبي را در اين سال‌ها شاهد هستيم وبايد تجديد نظرى بر رفتارمان داشته باشيم. ما در همسايگيِ هم در يک آپارتمان، به شدت نسبت به هم زشت و خشن فکر مي‌کنيم و کمر به قتل هم بسته ايم. به سبب اختلاف طبقاتي، به سبب تفاوت در مشاغل و بافت ذهن و هوش و... هرکدام براي خودمان به غلط، فضيلتي را در نظر گرفته‌ايم و به دليل آن فضيلت کاذب، ماسک و لباس متفاوتي مهيا کرده و شروع مي کنيم به کشتن همسايه و تخريب اطرافيان‌مان.

 

نقد رسانه، نقد مشخص جامعه پزشکي و... در اين اثر وجود داشت. کاراکترهاي نمايش در شکل‌ها و اندازه‌هاي مختلف زخم خورده بودند اما همچنان به زندگي خود ادامه مي‌دادند و گويي همه در انتظار رسيدن به شرق دور بودند. شرق دور از منظر شما کجاست؟ آيا همان آرمان شهري است که هيچ‌وقت به آن نمي‌رسيم؟

در واقع شرق دور، اندرونيِ تك تك ماست و شرق نزديک، همين اطرافي است که در آن زندگي مي‌کنيم اما شرقي که به جست‌‌وجوي آن هستيم، فرديتي مقدس و گرامي است اما سراغش نمي رويم. ما بايد پاسداشت خود را داشته باشيم و به فرديت خودمان اعتنا کنيم. شرق دور اندروني دل ، روح و ذهن ماست براي تخريب نفس و پرداختن به عشق و مدارا با وضعيت زشت فعلى، براي افزايش آگاهي و دانش. اما اين فرديت، به دليل منافع کثيف ديگران به خطر افتاده است. حتي ما خودمان موجوديت خودمان را به‌خاطر منافع بيروني به خطر مي اندازيم. به‌خاطر همين منافع بيروني است که منافع درون را خراب کرديم.

 

به‌جاي اينکه به گسترش خودمان از درون بپردازيم آن را رو به بيرون فرافکني مي‌کنيم. شرق دور، دلِ ماست و شامل حال شهروندان ايرانى مي‌شود و اگر ما امروز به شرق دور که در واقع نزديک‌ترين نقطه وجود ماست اعتنا مي‌کرديم، شاهد اين اتفاقات اسفناک و زشت و نامحترم در اطراف‌مان نبوديم و اينکه اگر نقدي بر قشري يا جايي در تئاتر ديده مي‌شود، صرفا بي احترامي به قشري نيست، فقط به دليل نامحترم داشتن دل و اندروني انسان است. به‌خصوص براي مردم ايران که معرفت و عرفان در گذشته آن‌ها همواره وجود داشته است.

 

تئاتر امروز ايران در شرايط چندان خوبي نيست و آثاري فروش مي‌روند که بازيگران مطرح سينما در آن نقش ايفا کنند و البته هستند بازيگراني که تاکنون حتي يک کار صحنه‌اي نداشته‌اند و بيشتر بازيگران تلويزيون و گاه سينما بوده‌اند. چرا همواره سينما از فروش و وضعيت بهتري نسبت به تئاتر بهره مند است؟ و به طور کلي خودتان وضعيت تئاتر را نسبت به گذشته‌اي که در آن کار مي‌کرديد چطور مي‌بينيد؟

در حال حاضر، رونق بهتري در تئاتر مي‌بينم چون مردم نمايش ببين و تئاتررو شدند. سينما رسانه عامه‌تري است اما براي ديدن تئاتر، بايد از شعور بيشتري به‌عنوان يک تماشاچي برخوردار باشيد تا بتوانيد با آن ارتباط برقرار کنيد. سطح شعور در جامعه بالا رفته است. از سوي ديگر کمک ها بايد حکومتي و دولتي باشند. زماني فرانسه دچار مشکل شد و حتي يارانه نان قطع شد، يارانه تئاتر را قطع نکردند، چرا که تئاتر نياز فرهنگي آنان بود.اما در خصوص هنرمندان سينما که به تئاتر مي‌آيند بايد بگويم که اين به شعور آن بازيگر برمي‌گردد که مي‌خواهد در چه نمايشي ايفاي نقش کند. بايد بينديشد آيا تئاتري که روي صحنه برده نياز جامعه است؟ آيا پيام و نقد و افزايشي براى جامعه به همراه دارد؟ آيا براي خويش افزوده‌اي دارد؟ يا اينکه فقط نمايشي روي صحنه برده و مردم نيز آمده و رفته‌اند؟ 

خواستگاه اجتماعي من تئاتر است و مي‌دانم که کجا بايد حضورداشته باشم چون زنده و حساس هستم. ممکن است هر انگي به ما بخورد چرا که به هنرمندان انگ‌هاي مختلف مي‌زنند اما هنرمندان و آدم‌هاي قلمي و منتقدان، افراد واكنشى جامعه هستند و بسته به نياز آن روز علايم حيات را از خودشان نشان مي‌دهند. واکنش امروز من نسبت به محيطى که درآن زندگي مي‌کنم، حضور در تئاتري است که امروز در آن ايفاي نقش مي‌کنم. اين واکنش هنرمندانه من است، نمي‌گويم غلط است، خيلي هم درست است اما ممکن است از سطح ديگرى برخوردار باشد.

شما علاوه‌بر بازيگري، موسيقي هم کار مي کنيد و همچنين در نمايشگاه‌هاي مختلف تجسمي نيز حضور داريد. فکر مي‌کنيد حضور در فضاهاي مختلف هنري چقدر شما را در کار هنر اصلي خودتان که سينما و تئاتر است پيش مي‌برد‌؟ برخي معتقدند هنرمند تنها بايد در رشته فعاليت حرفه اي خود کار کند.

آن کساني‌که مي گوييد، افراد مورد علاقه‌شان را محدود مي‌خواهند. من برده ذهنيت مسدود ديگران نيستم و در واقع به‌عنوان يک فرد آزاد مي‌خواهم در تمام فضايي که امکان دارد تنفس کنم، از جمله موسيقي، نمايش، تئاتر، سينما و... در نتيجه تا حدى که استعداد و دانشش را دارم فعاليت مي‌کنم. ديدن گالري هاي نقاشي، عکس، مجسمه و... سطح سليقه را بالا مي‌برد و چشم را قوي مي‌کند. بايد بيشتر در مجاورت هنرمندان زمانه خود باشيم تا دچار انفعال نشويم.

 

حامد بهداد,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

و سوال آخر اينکه آيا باز هم قصد انجام کار تئاتر داريد؟ برنامه کاري آينده تان چيست؟

ادامه مي‌دهم.

 

حدود دودهه از فعاليت تئاتري و سينمايي شما مي‌گذرد. پس از سال‌ها به خانه اول بازگشته‌ايد؟ آن حامد بهداد فيلم «آخربازي» که دراولين بازي خود کانديداي سيمرغ شده در اين سال‌ها برايش چه اتفاقي افتاده است ؟ حالا که به تئاتر بازگشته ،چقدر با آن بهدادي که از تئاتر و خانه اولش رفت تا ستاره سينما شود ، تفاوت کرده است؟

همه تفاوت ما در قياس با يكديگر، حاصل پذيرش و عدم پذيرش هر انسان در برابر تغيير ناگزيرى است كه در هسته زندگى اتفاق مى افتد. براى من تركيبى از اين دو است.

 

 

 

 

ghanoondaily.ir
  • 9
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
شاه نعمت الله ولی شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه ایرانی

تاریخ تولد: ۱۴ ربیع الاول۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

نام های دیگر: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

پیشه: فلسفه و تصوف

مکتب: عارف و تصوف

آثار: شرح لمعات، رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرشید اسماعیلی بیوگرافی فرشید اسماعیلی فوتبالیست جوان ایرانی

تاریخ تولد: ۴ اسفند ۱۳۷۲

محل تولد: بندرلنگه، هرمزگان، ایران

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک هجومی

باشگاه کنونی: پیکان

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر 

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش