شنبه ۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۳:۵۱ - ۰۱ مهر ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۷۰۰۱۷۲
چهره ها در سینما و تلویزیون

شهرام شکیبا: فلافل فروشی بهتر از کار در تلویزیون است

شهرام شکیبا,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران
راستش را بخواهید به دنبال ایجاد یک شغل آزادم. قطعا فلافل فروشی بهتر از کار در تلویزیون است.»

خبرگزاری صبا / برنامه «قندواره» به تهیه‌کنندگی امیرقمیشی در ادامه برنامه «قندپهلو» تهیه شده که سعی دارد همان محتوا را این‌بار در فضایی دیگر ادامه دهد. این برنامه که هر شب ساعت ۲۱ از شبکه آموزش پخش می‌شود یک جشنواره آموزشی تلویزیونی است که دو بخش ویژه دارد؛ یکی نمایشنامه‌خوانی و دیگری فکاهه‌خوانی که شامل بحر طویل و پیش‌پرده‌خوانی نیز می‌شود. شهرام شکیبا مجری این برنامه با «صبا» گفت‌و‌گویی داشته است که در ادامه می‌خوانید:

 

برنامه «قندواره» به لحاظ محتوایی ادامه برنامه «قندپهلو» است؟ این دو برنامه چه تفاوت‌هایی با هم دارند؟

این دو برنامه خیلی با هم متفاوت هستند و به نظرم چون شبکه امکان تولید برنامه «قندپهلو» را نداشت اما می‌خواست همچنان یک برنامه با موضوع طنز مکتوب داشته باشد سعی کرد یک برنامه کوچک، بی‌ادعا و بی‌دردسر در قالب جُنگ بسازد. از آن‌جا که برنامه «قندپهلو» پروداکشن خیلی متفاوتی داشت، گمان نمی‌کنم درحال حاضر تلویزیون بضاعت این را داشته باشد که آن را بسازد اما به جرات می‌گویم «قندپهلو» ارزان‌ترین جُنگی بود که تلویزیون تا به حال کار کرده است.

 

چرا شبکه شرایطی را فراهم نکرد که «قندپهلو» ادامه پیدا کند؟

این را باید از شبکه پرسید؛ من واقعا نمی‌دانم، به هر حال این سیاست آقایان در تلویزیون است. شاید توجه بیش از حد به «قندپهلو» برایشان شیرین نبوده و دیگر نمی‌خواهند این برنامه ساخته شود، در صورتی که هر دوره از «قندپهلو» چندان هزینه‌ای نداشت. در هر شبکه‌ تلویزیونی در فقیر‌ترین نقاط دنیا برای فقیرترین قاب‌ها هم برنامه‌ای تولید می‌شود. ساخت هر هفته از برنامه «قندپهلو» با سه مجری، مهمانان و همه عوامل از دستمزد یک شب برخی از مجریان ما کمتر بوده است. بنابراین معلوم می‌شود که تعمدی برای ساخته نشدنش وجود دارد، گرچه درباره این موضوع باید با تهیه‌کننده هم صحبت کرد، زیرا من فقط یک عضو از این گروه هستم.

 

می‌توانیم بگوییم که حاشیه‌ها هم موجب شد تا «قندپهلو» پخش نشود؟

«قندپهلو» حاشیه‌ای نداشت. بحث فقط درباره آدمی بود که دوست داشت به او توجه شود و حرف‌هایی هم زده بود که جنجالی نبود. این در حالی است که بعضی حرف‌ها تا خود گوینده بُرد ندارند اما بعضی برنامه‌ها و بعضی حر‌ف‌ها تا آن سوی مرزها هم می‌روند.

 

با توجه به این که «قندواره» در خارج از استودیو و با حضور تماشاچیان تولید می‌شود، اجرا در این محیط برای شما سخت نیست؟

خیر، نوع و ذات برنامه‌ای که موضوعش طنز مکتوب است طبیعتا مخاطب خاص می‌طلبد و مخاطب خاص در بین عوامی که در یک پارک حضور دارند به راحتی پیدا نمی‌شود. این کار برای من اصلا دشوار نیست چون برنامه خیلی جدی نیست و یک اتفاق خیلی کوچک تلویزیون است. یعنی یک برنامه خیلی معمولی که در خیلی جاهای تلویزیون هم ساخته می‌شود.

 

اما اجرا و کنترل برنامه در یک محیط باز نسبت به استودیو خیلی سخت‌تر است.

 

بله اما این زمانی است که برنامه زنده باشد؛ در برنامه تولیدی همه چیز دست گروه سازنده است و کار راحت‌تر می‌شود. البته این باز هم به دلیل نداشته‌های تلویزیون است. شما وقتی داخل یک استودیو باشید یک دکور بزرگ می‌خواهید که همه این‌ها هزینه دارد و این پول‌ها دیگر در تلویزیون نیست؛ لااقل برای ما و گروه‌هایی مثل «قندپهلو» که کار و دغدغه‌مان فرهنگی است دیگر وجود ندارد وگرنه برای برنامه‌های دیگر هست. برای ما دیگر چیزی وجود ندارد و باید آرام آرام از این‌جا برویم.

 

 

چرا این فکر را می‌کنید، مگر فرهنگ حرف اول را نمی‌زند؟ به چه دلایلی تلویزیون نباید از موضوعات فرهنگی حمایت کند؟

فرهنگ حرف اول را نمی‌زند، این فقط یک شعار است. در ایام انتخابات همه چیز تغییر می‌کند اما بعد از انتخابات چه اتفاقی می‌افتد؟ مگر ما در تلویزیون چقدر موضوع فرهنگی می‌بینیم؟

 

اما تلویزیون همیشه این ادعا را دارد که فرهنگ برایش اهمیت دارد و به آن پرداخته است.

 

ادعایش را دارد اما در نهایت چه پرورش داده است؟ مخاطبانی را پرورش داده است که کسی در فضای مجازی و در طرفداری از آدم‌های دیگر جرات ندارد یک کلمه حرف بهشان بزند یا مثلا برنامه‌های تلویزیونی ظاهرا فرهنگی می‌آیند و بدترین رفتارهای غیرفرهنگی را با دیگران و خانواده‌هایشان می‌کنند. کدام فرهنگ؟ ما یک شیر بی‌یال و دمی داریم که آن را تلویزیون فعال در حوزه فرهنگ می‌نامیم اما تلویزیون یک سرگرمی صرف است که گاهی بسته به شرایط، برای استفاده سیاسی مخاطب را با موضوعات سخیف فرهنگی سه سال و نیم نگه می‌دارد که نزدیک انتخابات چند جمله با او حرف بزند.

 

 

با این‌که بیشتر از شما انتظار می‌رود با مطالعه و تسلط کاملی که در زمینه‌ ادبیات طنز دارید در این زمینه اجرا کنید در ایام انتخابات یک برنامه سیاسی را هم اجرا کردید، تجربه اجرای یک برنامه سیاسی چطور بود؟

اجرا در برنامه‌های تلویزیونی برای من چندان فرقی ندارد زیرا این شغل من است و وقتی کار نداشته باشم مجبورم هر کاری را انجام دهم. من سال‌های‌ سال روزنامه‌نگاری کردم و گفت‌وگو کردن جزو اولین‌‌های نکته‌های روزنامه‌نگاری است و همیشه این دغدغه را داشته‌ام. البته تلویزیون محدودیت‌هایی را در دعوت مهمان‌ها و گفت‌وگو با آن‌ها دارد. مثلا ما حدود یک ساعت و نیم صحبت می‌کنیم اما در آخر تنها ۴۵ دقیقه از گفت‌وگو پخش می‌شود یعنی نیمی از گفت‌وگوی ما حذف شده، و طبیعتا آن نیمی که حذف شده بر اساس رفتار گزارشی نبوده بلکه گزینشی بوده است. یعنی یک منتور گزارش نمی‌کند، گزینش می‌کند.

 

البته «اثر انگشت» تجربه خوبی بود و اتفاقا خیلی دوست داشتم همان راه را ادامه دهم و تبدیل به یک گفت‌وگو کننده جدی شوم. همه جای دنیا هنوز هم هاردتاک‌ها بیننده‌های خیلی خوبی دارند و جزو پربیننده‌‌ترین برنامه‌ها محسوب می‌شوند؛ به کشور خودمان نگاه نکنید که از موضوعات جدی که به فکر و اندیشه ربط دارد فرار می‌کنند در جاهای دیگر دنیا این‌طور نیست. تلویزیون آن‌هاست که فرهنگی است نه تلویزیون ما. ما در تلویزیون فقط موظفیم کاسبی کنیم که هزینه‌های کارمندان و هزینه‌های جاری تلویزیون در بیاید.

 

هم‌اکنون هدف‌ شما اجرا در برنامه‌های جدی است یا طنز؟

هیچ کدام، اشخاص فرهنگی در تلویزیون اصلا نمی‌توانند چیزی را انتخاب کنند، انتخابی وجود ندارد، هر چه تلویزیون بخواهد.

 

یعنی هر برنامه‌ای که به شما بدهند شما اجرا می‌کنید؟

احتمال دارد که کمی راجع به آن فکر کنم اما راستش را بخواهید به دنبال ایجاد یک شغل آزادم. قطعا فلافل فروشی بهتر از کار در تلویزیون است.

 

یعنی واقعا این تصمیم را دارید که با تلویزیون قطع همکاری کنید ؟

چه بگویم؟ فعلا که شغل دیگری ندارم. من سال‌ها مثل شما روزنامه‌نگاری کردم و یکی از گران‌ترین روزنامه نگاران کشورمان بودم و هنوز هم دستمزدی که من برای ستون‌ نویسی در آن زمان می‌گرفتم پرداخت نمی‌شود. اما الان دیوانه بازی، بی‌عار و بی‌درد بودن، فکر نکردن، ادا در آوردن و کارهای سخیف و مسخره درآمد بهتری دارد. سال گذشته به من پیشنهاد شد که این‌جور کارها را برای یکی از برنامه‌های تلویزیون انجام دهم اما نپذیرفتم چون فکر می‌کردم شأن من اجل این کارهاست، اما به نظرم اشتباه کردم چون اگر آن کارها را کرده بودم الان خیلی وضعم بهتر بود. ۱۸ سال است که من در تلویزیون کار می‌کنم و قریب بیست سال است که طنز می‌نویسم.

 

متاسفانه برخی دوستان در برنامه‌های طنز حرف‌هایی می‌زنند که وقتی من در کنار خانواده‌ آن را می‌بینم خجالت می‌کشم. الان همان دوستان برای ۲۰ دقیقه اجرای برنامه ۴۰ میلیون تومان پول می‌گیرند که از دستمزد یک جراح بالاتر است. پس چرا مسخره بازی در نیاوریم؟ بیایم همه‌مان کارهای مسخره انجام دهیم که مثلا خیلی موفق شویم.

 

اما مخاطب هم این نوع برنامه‌ها را می‌پسندد و از آن‌ها استقبال می‌کند.

 

این مخاطب، مخاطبی است که تلویزیون پرورش داده‌ است، چه بپذیریم و چه نپذیریم بزرگ‌ترین رسانه فرهنگی کشور ما تلویزیون است، یک کتاب با هزار تیراژ که مخاطب فرهنگی پرورش نمی‌دهد. افسار فرهنگ در کشور ما به دست تلویزیون بوده اما مخاطب را به جایی برده که الان سفارشش به ما فقط مسخره‌بازی است. پس این بازتاب رفتار ماست، یعنی مخاطب آیینه رفتار فرهنگی ما و تلویزیون است. ما اصلا حق نداریم به مخاطبمان چیزی بگوییم و به او معترض باشیم چون این نتیجه بر اساس برنامه‌هایی که تلویزیون ساخته شکل گرفته است. تئوریسین‌های فرهنگی و سیاسی کمدین‌ها بود‌ه‌اند که در قالب بیانیه‌هایی به شکل پلاتو برای کشور خط‌دهی سیاسی و اجتماعی کرده‌اند و الان هم در خیابان با بادیگاردی بیش از رئیس جمهور تردد می‌کنند.

 

این برای یک کشور و فضای فرهنگی آن اصلا خوب نیست وگرنه همه حق دارند حرفشان را بزنند و کار کنند. من و هم مسلکانم که نزدیک بیست سال طنز نوشته‌ایم و در فضای جدی طنز تنفس کرده‌ایم الان جایی نداریم و کار به جایی می‌رسد که ما باید در پارک‌ها برویم و با حداقل امکانات و دستمزد برای مردم برنامه اجرا کنیم. طبیعتا وقتی پول و امکاناتی برای ساخت یک برنامه موجود نیست برنامه هم بد می‌شود و بدی هم بدی می‌آورد و این باعث می‌شود فرد کوچک و کوچک‌تر شود.

 

می‌توانیم بگوییم که «قندواره» در کنار بُعد آموزشی، بُعد سرگرمی هم دارد؟

قرار است ما در یک برنامه که موضوع طنز مکتبوب دارد هم آموزش بدهیم و هم سرگرمی ایجاد کنیم، زمانی که هر کدام از این اضلاع را در کنار هم قرار می‌دهیم محیط کوچکی به‌دست می‌آوریم که در آن چندان دستمان باز نیست اما باید در همین فضا اجرا و گفت‌وگو کنیم. تلویزیون قرار است سرگرمی ایجاد کند اما در ایران باید هم دانشگاه باشد و هم موجب سرگرمی شود. گاهی سرپوشی به نام آموزش روی سرگرمی می‌گذاریم و به مخاطب می‌گوییم ما می‌خواهیم تو را سرگرم کنیم اما به ما گفته‌اند که حرف‌ جدی هم بزنیم؛

 

به همین دلیل برخی از مجریان که صرفا کارشان سرگرمی است حرف‌های جدی را به بدترین شکل در تلویزیون بیان می‌کنند زیرا به آن اعتقادی ندارند. برنامه «قندواره» ترکیبی از سرگرمی و آموزش و تنها کمی بیشتر از بضاعت کارهایی است که ما در مدرسه و مسجد انجام می‌دادیم. واقعا بضاعت ساخت این برنامه چیزی در حد همان برنامه‌هایی بود که در دبیرستان می‌ساختیم فقط کمی بیشتر.

 

شما که بضاعت برنامه را این همه پایین می‌دانید چرا اجرای آن را پذیرفتید؟

برای این‌که همه ما باید نان بخوریم، اجاره دهیم، بنزین بزنیم و...

 

بعد آموزشی برنامه «قندواره» به سواد مردم در زمینه طنز مکتوب کمکی خواهد کرد؟

امیدواریم کمک کند. برنامه‌ای مثل «قندپهلو» توانست در این زمینه قدم‌های موثری بردارد چون دستش به لحاظ مالی بازتر بود.

 

شما مجری هستید و رضا رفیع کارشناس برنامه است، چطور به این ترکیب رسیدید؟

بر اساس دوستی‌هایی که با هم داشتیم من از او خواستم که با هم همکاری کنیم. 

 

 

 

  • 10
  • 4
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش