پنجشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
۰۸:۱۶ - ۱۱ آذر ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۹۰۲۵۳۱
چهره ها در سینما و تلویزیون

پای صحبت های رخشان بنی اعتماد درباره تمام سال‌های بیکاری و پرکاری

شهرزاد قصه‌گوی تلخی‌ها و شکست‌ها

رخشان بنی‌اعتماد,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

جشنواره فیلم زنان ایرانی که چندی پیش در شهر کوبلنتس آلمان نخستین دوره‌اش برگزار شد؛ یک میهمان ویژه داشت. میهمانی که با توجه به نام و کارکرد جشنواره می‌توانست در همان نخستین گام کاری کند که این جشنواره جدی گرفته شود؛ و این میهمان ویژه و مهم کسی نبود جز رخشان بنی‌اعتماد؛ فیلمسازی که نه‌تنها در کلیت کارنامه‌اش به واسطه نگاه منتقد و معترض اجتماعی‌اش گل سرسبد سینماگران اجتماعی این مرزوبوم بوده، بلکه با توجه به جنسیتش در فعالیت‌های جنسیتی سینمای ایران نیز کنار تهمینه میلانی و یکی دو چهره دیگر یکی از سردمداران حرکات برابری‌طلبانه بوده است.

 

رخشان که در این جشنواره فیلم‌های گیلانه و قصه‌ها را داشت، در جلسه پرسش و پاسخ فیلم‌هایش و نیز در گفت‌وگویی که با دویچه وله داشت، درباره نگاه و نگرش و فیلم‌ها و البته دوری ٦ساله‌اش از جریان فیلمسازی صحبت کرد؛ که سخنانش را به روایت مهناز ارشادی که سینماخوانده و سال‌هاست که در آلمان زندگی و کار می‌کند، می‌خوانیم.

 

قصه‌ها از نگاه رخشان بنی‌اعتماد

داستان‌های تلخ یک دوران سیاه

قصه‌ها در کارنامه رخشان بنی‌اعتماد فیلم عجیبی است. فیلمی که سرنوشت كاراكترهای فیلم‌های قبلی این فیلمساز را پی‌جویی می‌کند و آنها را سال‌ها بعد از وقوع داستان‌شان در شرایط امروز قرار می‌دهد. او درباره این‌که چه شد ایده دنبال کردن سرنوشت شخصیت‌های فیلم‌هایش به ذهنش رسید، می‌گوید: من قبلا هم چنین تجربه‌ای داشتم.

 

در «بانوی اردیبهشت» هم به كاراكترهای نرگس فیلم «نرگس»، صنوبر «روسری آبی» و كاراكتر عباس «زیرپوست شهر» (كه بعدا این فیلم ساخته شد اما فیلمنامه‌اش در آن مقطع نوشته شده بود) ارجاعاتی داده بودم، اما در مورد «قصه‌ها» باید بگویم از همان زمان كه ایده ساخت این فیلم مطرح شد، قرار بر این بود كه روی كاراكترها متمركز شویم. یعنی تصمیم گرفتم كه به كاراكترها برگردم.

 

میل بازگشت به شخصیت‌ها از آن‌جا ناشی می‌شد که همه این کاراکترها برگرفته از موقعیت‌های مربوط به خودشان در دل جامعه هستند. درواقع کاراکتری نبودند که فقط نوشته شوند تا روی پرده بیایند و بعد تمام شوند. طوبی‌ها، نوبرها، نرگس‌ها، ساراها و ... در شرایط متغیر جامعه حضور دارند. نمونه‌های بسیاری از آنها وجود خارجی دارد و من در ارتباط‌های نزدیکم در جامعه با آنها روبه‌رو هستم.

 

برای این‌که در «قصه‌ها» این کاراکترها در موقعیت زمان معاصر به تصویر کشیده شوند، روی شخصیت‌ها بازنگری شد.به دلیل فاصله ساخت فیلم‌ها تا‌ سال ٩٠ برای هر کدام از کاراکترها رزومه‌ای طراحی شد. البته تعداد کاراکترها و قصه‌ها خیلی بیشتر از این ٧ اپیزودی بود که الان می‌بینید.

 

حتی در آن مقطع فکر می‌کردیم شاید بتوانیم چند فیلم با موقعیت‌های مختلف داشته باشیم، اما الزامی نداشتیم که حتما از همه کاراکترها در یک فیلم استفاده کنیم. درواقع هیچ سفارشی به خودمان ندادیم و براساس الزام قصه و موقعیت‌ها، کاراکترهایی انتخاب و بعد شخصیت‌های جدیدی نیز اضافه شدند تا این ٧ قصه به هم پیوند بخورد.

 

ظاهرا رخشان بنی‌اعتماد همه‌کاره این فیلم بوده است، یعنی حتی سرمایه‌گذاری این فیلم را هم خود این کارگردان انجام داده است. او دلیل این کار را توضیح می‌دهد: پیش از شروع تولید فیلم اگر سرمایه‌گذار داشتیم، می‌بایست روند نرمال تولید را در پیش می‌گرفتیم. انتخابی که من برای روال ساخت فیلم داشتم و این‌که هیچ برنامه‌ای هم برای تعجیل در نمایشش نداشتم طبیعتا با خواست طبیعی هر سرمایه‌گذاری در تضاد بود.

 

به همین دلیل هم می‌خواستم این فیلم از هر نظر مستقل باشد و هیچ موقعیتی مرا تحت فشار قرار ندهد. خوشبختانه در مرحله ساخت این اتفاق افتاد و بعد از آن طبیعتا برای تمام شدن فیلم نیاز به كمك داشتم. در چنین شرایطی بود كه كانون ایران نوین و خانم مریم شفیعی با درك موقعیت این امكان را فراهم كردند تا «قصه‌ها» به پایان برسد.

 

حکایتی که بنی‌اعتماد از برخورد معاونت سینمایی، آقای شمقدری دارد، خواندنی است: بعد از آماده شدن فیلم تماس گرفتند و با اصرار خواستند که هرچه زودتر فیلم را برای دریافت پروانه ساخت! به ارشاد بفرستید. نظر و سوال من این بود که طبیعتا تأیید و صدور پروانه ساخت به فیلمِ ساخته‌شده به معنای دریافت پروانه نمایش است؟ تأیید کردند و فیلم را فرستادم.

 

ناگفته نماند پیش از آن در نمایشی کاملا خصوصی دوستان منتقد را با دیدگاه‌های مختلف و بعضا متضاد، دعوت به دیدن فیلم کردم تا اگر اخبار ساخت آن را شنیده باشند تصوری به ذهن کسی خطور نکند که فیلمی زیرزمینی و مخفیانه ساخته شده است. قرار بر این شد كه در ارشاد «قصه‌ها» را ببینند و پروانه ساخت سینمایی بدهند و هفته بعد نیز پروانه نمایش را صادر كنند.

 

البته تأکید کردم که من درخواستی برای گرفتن مجوز ندارم چون تصمیمی برای اكران آن ندارم و مطمئن باشید تا قبل از دریافت پروانه نمایش، «قصه‌ها» را به هیچ فستیوالی ارسال نمی‌كنم. اصرار خودشان بود كه برای فیلم پروانه نمایش صادر كنند كه بعد از صدور پروانه ساخت، کار به برخوردهای ناروشن کشید و بعد از مدتی طولانی با صدور پروانه نمایشی مبهم ماجراها ادامه پیدا کرد.

 

زندگی اجتماعی رخشان بنی‌اعتماد

دغدغه‌های چند نسل

آیا رخشان بنی‌اعتماد حالا که به‌عنوان یک سینماگر سرشناس شناخته می‌شود؛ همان زیست اجتماعی را دارد که در سنین جوانی می‌زیست و بعدتر هم به‌عنوان سوخت اولیه انرژی تمام کارهایش را تأمین کرد؟ این کارگردان درباره ارتباطات اجتماعی‌اش چنین می‌گوید: ارتباط من با جامعه صرفا مرتبط به سینما نمی‌شود و ارتباطی نیست که تنها محدود به نمایش فیلم و برخورد با مخاطب باشد.

 

تماس مداوم با دایره وسیعی از نهادهای غیردولتی و جمع کثیر افراد فعال و داوطلب در زمینه‌های مختلف اجتماعی، به‌خصوص جوانان و مددجویان آنها، بخش اصلی زندگی‌ام بوده و هست. در مقاطعی که برای نوشتن فیلمنامه نیاز به تمرکز روی موضوع خاصی باشد، طبیعتا باز همین ارتباط‌ها، زمینه و اساس پژوهش‌هایم است.

 

شاید به دلیل همین باشد که دختر کارگردان، باران کوثری درباره مادرش گفته است: رخشان بنی‌اعتماد به خودی خود، همیشه دغدغه اجتماعی دارد و البته دغدغه نسل جوان و مسائل و معضلات این نسل را. هم به دلیل این‌که یک بچه از همین نسل دارد و هم این‌که در جامعه‌ای زندگی می‌کند که اکثریت بچه‌های همین نسل هستند، ناخودآگاه چنین دغدغه‌هایی پیدا می‌کند. ‌سال ٧٤ که مستند «زیر پوست شهر» را ساخت، مسئولان با تماشای آن شوکه شدند؛ شوکی که ناشی از میزان رشد اعتیاد بین جوانان بود و آن را به تصویر کشیده بود.

 

یا علی در فیلم «زیر پوست شهر» جزو نخستین کاراکترهای دانشجویی بود که دغدغه‌های اجتماعی، سیاسی داشت. کاراکتری که تا قبل از این در سینما خیلی پررنگ وجود نداشت. یا کاراکتر معصومه در همان فیلم که نماد دخترانی است که از خانه فرار می‌کردند. برای نخستین‌بار یا اگر نخواهیم بگوییم نخستین، می‌توانیم بگوییم به بهترین شکل در «زیر پوست شهر» دیده‌ایم و خودش این دغدغه را دارد. درواقع باید بگویم که او کارگردانی است که دغدغه‌های من را به‌عنوان یک نسل سومی برآورده می‌کند.

 

آیا رخشان سینمای داستانی را ادامه خواهد داد؟

پوست‌کلفت‌تر از آن هستم که فکرش را می‌کنید...

بنی‌اعتماد بدون احتساب «قصه‌ها» که به گفته خودش ٦ یا ٧ فیلم کوتاه بوده که در کنار هم به نمایش درآمده‌اند، حدود یک‌دهه می‌شود که فیلم داستانی نساخته است. آیا در این مدت نگاه او به فیلم داستانی تغییر کرده؟ می‌گوید: اگر دوباره بخواهم فیلم داستانی بسازم، باید بتوانم شرایطی را فراهم کنم برای خودم و جزیره‌ای را شکل دهم که کار بسیار سختی است.

 

سینمای هنری چند وجهی است که با چند مسأله مرتبط است که بعضی‌هایشان از ساخت اثر هم مجزا هستند. اگر دوباره فیلمی بسازم، حتما باید سعی کنم هرچه بیشتر این روابط را در قالب الفبای شناخته‌شده خودم تعریف کنم که کار سختی است، ولی واقعا باید بتوانم. این‌که یکسری از تعاریف جدید درباره سینما را به جا نمی‌آورم، شاید برمی‌گردد به این‌که سینما را نسل ما با تعریف دیگری شناخته است.

 

این نه به معنای تغییر در ساختار تکنیکی و ورود دیجیتال است؛ که من اتفاقا جزو نخستین کسانی بودم که با سینمای دیجیتال پیوند خوردم؛ بلکه امروزه روابط، تعاریف، انتظارات و... چیزهایی هستند که با تعریف شناخته‌شده نسل من از سینما فاصله دارد. امیدوارم این موارد را فضای جدید تولید در فیلم جدیدم که اگر بسازم، نزدیک کنم.

 

من پوست‌کلفت‌تر از آن هستم که بخواهم به خاطر دل‌آزردگی یا نازک‌نارنجی‌بودن فیلم نسازم، ولی در قصه‌ها به من ثابت شد برخوردهای سیاست‌زده می‌توانند در سرنوشت اثر تعیین‌کننده باشند. هرچند الان شرایط متفاوت از دوره ساخت «قصه‌ها»است.

 

بنی‌اعتماد و تلویزیون

اجبار برای زدن ماسک ریا و دورویی

رخشان بنی‌اعتماد که زمانی در تلویزیون حضور پررنگی داشت درباره تلویزیون می‌گوید: با این‌که شخصا سال‌هاست ارتباطم با تلویزیون قطع است و عطای ١٤ ‌سال کار در تلویزیون را به لقایش بخشیده‌ام، اما این گسست به این معنا نیست که اهمیت، ارزش و تأثیرگذاری این رسانه را نادیده بگیرم. به همان اندازه که اعتماد و ارتباط مخاطب با تنها رسانه فراگیر میهن‌مان قطع می‌شود، ما هم به‌خاطر از دست رفتن این پتانسیل قوی حسرت می‌خوریم.

 

ما به‌عنوان سینماگر مدام به اصل مهم مخاطب‌شناسی فکر می‌کنیم و درصدد شناسایی این حوزه‌ایم، آن‌وقت چطور سیاست‌گذاران آنتنی به وسعت تلویزیون تلاش نمی‌کنند از این مخاطب‌شناسی به نفع خودشان استفاده کنند؟! ما شعار مقابله با تهاجم فرهنگی می‌دهیم، اما واقعیت این است که نمی‌شود جلوی این تهاجم را با پایین آوردن دیش‌های ماهواره گرفت. تهاجم فرهنگی مثل رسوخ آب در میان صخره‌هاست و یک مشکل جهانی در جوامع مخالف با فرهنگ‌های مختلف است. برای واکسینه کردن جامعه در برابر این تهاجم باید به قوت‌بخشی هویت خودمان فکر

کنیم.

 

ما در مورد کار فرهنگی تنها به شعار دادن بسنده می‌کنیم و درواقع آن را پشت بایدها و نبایدها حبس کرده‌ایم. به همین دلیل مخاطب با رسانه‌ای چون تلویزیون فاصله می‌گیرد، بازتابی از زندگی واقعی و جاری جامعه را در قاب تلویزیون کمتر می‌بیند، الگویی که بتواند الهام‌بخش او باشد و با او همذات‌پنداری کند، پیدا نمی‌کند و در نتیجه به آنتن ماهواره‌اش که از دنیایی دیگر و ناشناخته به او خوراک می‌دهد، وصل می‌شود.

 

بنی‌اعتماد ادامه می‌دهد: ممکن است تلویزیون برخی آدم‌ها و موقعیت‎های‌شان را دوست نداشته باشد، اما واقعیت این است که آنها هم بخشی از افراد جامعه هستند. آنها نمی‌توانند برای موجه نشان دادن چهره‌شان ماسک ریا و دورویی بزنند.

 

وقتی ما خط قرمز را فقط به مسائل اجتماعی معطوف می‌کنیم منطق این محدودیت‌ها برای کسانی که آنها را اعمال کرده‌اند، قوی‌تر می‌شود. با این کار رسانه فراگیری چون تلویزیون یک بخش اساسی جامعه را نادیده می‌گیرد. مثل این‌که وقتی خبرنگار تلویزیون می‌خواهد با من مصاحبه کند، می‌گوید روسری‌ات را جلوتر بیاور و من حاضر نمی‌شوم این کار را بکنم، چون من تا آن اندازه‌ای حجابم را حفظ می‌کنم که قانون جاری مملکت به آن تأکید کرده است. این واقعیت من است و نمی‌توانم بابت قرار گرفتن داخل قاب تلویزیون دروغ بگویم و خودم نباشم. این واقعیت من است و تلویزیون همین واقعیت را محدود می‌کند.

 

زنان و سینما

این چیزها برایم معنا ندارند

رخشان بنی‌اعتماد که همیشه گفته؛ به این دلیل که «تمام ذهنیت یک فیلمساز ناشی از جنسیتش نیست» از حضور در جشنواره‌های فیلمسازان زن و فستیوال‌هایی از این دست خودداری می‌کند، درباره نکاتی که موجب شد حضور در نخستین دوره جشنواره فیلم زنان ایرانی را بپذیرد، می‌گوید: مهمترین دلیل حضورم این بود که جشنواره فیلم زنان ایرانی برخلاف اسمش یک رویداد سینمایی خاص فیلمسازان زن نیست.

 

حقیقت این است که من به این خط‌کشی‌ها کمترین اعتقادی ندارم. وقتی هم به این جشنواره فکر می‌کنم، می‌بینم که می‌شود گفت؛ این جشنواره‌ای درباره زنان است که یک هدف خیلی مهم دارد. هدفی که فقط و فقط زنان ایران را مدنظر ندارد و موضوع اصلی آن آشناکردن جامعه غرب با زنان شرق است. آشنایی پراهمیتی که شکل‌گرفتنش شاید به دلیل تصویری که رسانه‌ها از زنان شرقی ساخته‌اند و آنها را به غلط زنانی مظلوم، منفعل و ستمدیده تصویر کرده‌اند، کمی زمانبر باشد.

 

درحقیقت حس کردم اگر بتوانم نقشی در تصحیح یک دیدگاه غلط درباره زنان شرق و ایجاد نگاهی جدید که می‌تواند نقش زنان را در نهاد خانواده و انتقال فرهنگ از طریق زنان را به نمایش بگذارد، داشته باشم، بسیار باارزش است و البته این را هم می‌دانم که امسال نخستین دوره این رخداد است و قرار است از‌ سال آینده تصویر زن شرقی، چه توسط فیلمسازان زن شرقی و چه توسط مردان شرقی به جامعه غرب معرفی شوند. 

 

بنی‌اعتماد درباره باورنداشتنش به جشنواره‌های سینمایی زنان بیشتر توضیح می‌دهد: به‌طورکل جشنواره فیلمسازان زن خیلی برایم معنا ندارد. جشنواره‌ای درباره زنان مفهوم دقیق‌تری است. صرف این‌که فیلمسازان زن را در یک ظرفیت حالا به نام جشنواره گردآوری کنیم، برایم مفهومی ندارد.

 

در جشنواره‌ای درباره زنان، هم فیلم‌های زنان فیلمساز که با توجه به شناختی که از شرایط خودشان دارند، فیلم ساخته‌اند و چه فیلم‌های مردان که از زوایای دیگری، نگاه دقیقی به موقعیت زن دارند، این مفهوم روشن‌تری است، چون جنسیت همه اندیشه یک فیلمساز نیست و تنها بخشی از آن را تشکیل می‌دهد.

 

اما شما خودتان اغلب درباره زنان فیلم ساخته‌اید؛ نه؟

خب من هم می‌توانم به شما لیستی از فیلمسازان مرد ارایه کنم که شخصیت‌های اصلی فیلم‌هایشان زنان بوده‌اند و اتفاقا کارگردانان شناخته‌شده و موفقی هم هستند. به همین جهت من این خط‌کشی را در فیلمسازی به معنای جنسیتی قابل قبول نمی‌دانم. بله، خیلی از فیلم‌های من و نه همه آنها موضوع اصلی‌شان درباره زنان است؛ چون کاراکتر اصلی یک مسأله است و قصه مسأله‌ای دیگر. فیلم‌هایم با محوریت زنان بوده، به این دلیل که شناخت بیشتری از این مقوله دارم، اما به این هم معتقدم که زن‌بودن فیلمساز الزامی برای ساخت فیلم‌هایی صرفا با محوریت زن تعیین نمی‌کند.

 

بعد از دوران اول کاریتان که فیلم‌هایی چون خارج از محدوده و زرد قناری را ساختید؛ به سراغ موضوعات زنان رفتید. این موضوع خودآگاه بود یا ناخودآگاه؟

 

بی‌تردید خودآگاه بوده؛ چون من فیلمنامه چند فیلمی را که بعد از سه فیلم اولم ساختم، پیش از ساخت آنها نوشته بودم؛ اما آن سناریوها اجازه ساخت نگرفته بودند. من سال‌هاست می‌خواهم درباره موقعیت مردان در جامعه‌ای مثل ما در دوران گذار از سنت به مدرنیته فیلم بسازم و سیاه‌مشق‌های زیادی هم کرده‌ام، اما نتیجه هنوز ایده‌آلم نیست. بشدت دوست دارم این موضوع را باز کنم، اما فیلمنامه جوابم را نداده است. شاید دلیلش همان باشد که من به موضوعات زنان نزدیکترم، ولی این الزام را خودم هرگز ندارم.

 

روزهای دوری به روایت رخشان

رضایت‌بخش‌ترین دوره کاری یک فیلمساز!

رخشان بنی‌اعتماد پیش از ساخت فیلم قصه‌ها حدود ٧-٦‌سال فیلم نساخت. این کارگردان درباره آن روزها می‌گوید: قصه‌ها هم خودش به روال معمول ساخته نشد. البته قانون‌شكنی هم در تولید این فیلم اتفاق نیفتاد. در واقع «قصه‌ها» با مجوز فیلم كوتاه ساخته شد؛ همان‌گونه که هر ‌سال صدها فیلم کوتاه با استفاده از عوامل حرفه‌ای یا تجربی بدون نیاز به پروانه ساخت ساخته می‌شود، اما تصمیم من بر این بود كه این قصه‌های كوتاه به‌گونه‌ای نوشته شوند كه از دل آنها یك فیلم بلند بیرون بیاید که این هم در هیچ جای قانون منعی ندارد، حتی به همه بازیگرها هم گفته بودم كه شما در یك فیلم كوتاه بازی می‌كنید، اما ایده و هدف اصلی من این است این قصه‌ها تبدیل به یك فیلم بلند می‌شود.

 

اگر هم به دلایلی این شرایط مهیا نشد، در قالب فیلم‌های كوتاه نمایش داده می‌شود. بیشتر بازیگران فیلم همه فیلمنامه را نخوانده بودند، فقط از قصه خودشان باخبر بودند. در توضیح اوضاع ساخت این فیلم باید یک‌بار دیگر تأکید کنم؛ در تولید این فیلم هیچ عمل خلاف قانونی انجام نشد. من برای چند فیلم كوتاه مجوز ساخت داشتم كه درنهایت تصمیم داشتم همه آنها را درکنار هم تبدیل به یك فیلم بلند كنم. در هیچ كجا قانونی این كار خلاف نیست.

 

بسیاری از فیلم‌ها با مجوز ویدیویی ساخته می‌شوند اما بعدا مجوز اكران می‌گیرند، من هم دقیقا همین كار را كردم.فقط مسیر معمول ساخت فیلم بلند سینمایی را طی نكردم. به دلیل شرایطی که نمی‌خواستم وارد آن سازوکار شوم، راهی پیدا کردم تا فیلمم را بسازم. تا زمانی که پروانه نمایش «قصه‌ها» را بگیرم، نه فیلم را به صورت غیرقانونی نمایش دادم و نه آن را به جشنواره خارجی فرستادم، اما در کل فارغ از این فیلم؛ شاید چنین تصوری وجود داشته باشد که من در این مدت شش هفت‌ساله کاری نکردم، اما اتفاقا یکی از رضایت‌بخش‌ترین دوره‌های کاری‌ام همین دوره بوده است.

 

سینمای مستند مورد علاقه من است و در این مدت مجموعه ٦ قسمتی کارستان ساخته شد که طراحی پروژه را با مجتبی میرتهماسب برعهده داشتیم. آرزویی بود که به انجام رسید و ٦ کارگردان در ساخت آن مشارکت داشتند.هرچند عنوان مشاور هنری برای من درج شد، اما جریان ساخت ٦ فیلم برای من هم لذت داشت. موضوع است که ساختار را تعیین می‌کند. خیلی از موضوعات خودشان تعیین می‌کنند که باید مستند ساخته شوند یا داستانی.

 

موضوعاتی هستند که در قالب مستند سرراست می‌توان به آنها پرداخت. کارستان پرتره‏ای از آدم‌هایی است که شناخته‌شده به معنای سینمای داستانی نیستند و زندگی‌هایشان الهام‌بخش هستند و مردم باید آنان را ببینند و جامعه ما بشدت نیاز به دیدن این انرژی‏ ها و بهره‌گیری از تجربیات‌شان دارد. به‌ویژه آن‌که به قول مجتبی میرتهماسب اعتقاد دارم؛ چگالی مخاطبان فیلم مستند بسیار بیشتر از فیلم داستانی است.

 

سیاه‌نمایی

چه کسی گفته همه امیدوار باشند؟

سینمای اجتماعی ایران همواره به سیاه‌نمایی متهم شده است. باید ببینیم یکی از اجتماعی‌ترین فیلمسازان ما در این مورد چه نظری دارد: طبیعتا کسانی که باسمه امید دروغین و فریب مسلم در نمایش آنها را راضی می‌کند، کسانی هستند که مسئول جوابگویی‌اند. درست است بسیاری از فیلم‌های اجتماعی ازجمله فیلم‌های من و همین آخرین فیلمم «قصه‌ها» فیلم‌هایی مفرح نیستند.

 

اصلا چه کسی گفته است که همه فیلم‌ها باید مفرح باشد و چه کسی گفته است که فیلمساز باید فیلمی بسازد که همه آن را دوست داشته باشند؟ من مفتخرم که مجموعه فیلم‌هایم مخاطب دارد و طبیعی است که با تعدد سلیقه‌های مخاطبان عده‌ای هم فیلمی را دوست نداشته باشند، اما کسانی موضعگیری جناحی در مورد فیلم دارند که باید جوابگوی بسیاری از کاستی‌ها، تلخی‌ها و سیاهی‌ها باشند.

 

من قرار نیست طوری فیلم بسازم تا کسانی را در برابر مسئولیت‌هایی که دارند، تبرئه کنم. فیلمی می‌سازم که باید بسازم. کسانی که مسئولیت سیاست‌گذاری برای از بین بردن کم و کاستی‌ها و پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی را دارند، باید ببینند و چاره‌اندیشی کنند.

 

متاسفانه در جامعه ما مطالبه‌خواهی صنفی و اجتماعی مساوی حرکتی سیاسی است. من یک شهروند مطالبه‌خواه هستم و کاراکترهای فیلمم هم مطالبه‌خواه هستند، به همین جهت از فیلم برداشت سیاسی می‌شود.بله، من با فیلمم نقد اجتماعی می‌کنم و این هیچ ربطی به دوره و شرایط خاصی ندارد که به واسطه موضعگیری سیاسی زمان، چشم بر واقعیت ببندم و در دوره‌ای دیگر موضع معترض داشته باشم. «زیر پوست شهر» را که معتقدم تیزترین نقد اجتماعی را داشت، در دوره اصلاحات ساختم.

 

 

shahrvand-newspaper.ir
  • 19
  • 5
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
رید هستینگز بیوگرافی رید هستینگز؛ امپراطور محتوا و نتفلیکس

تاریخ تولد: ۸ اکتبر ۱۹۶۰

محل تولد: بوستون، ماساچوست، ایالات متحده آمریکا

حرفه: کارآفرین، مدیر ارشد اجرایی

شناخته شده برای: بنیانگذار نتفلیکس

تحصیلات: فارغ التحصیل دانشگاه استنفورد

دارایی: ۹/۴ میلیارد دلار

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش