مهمترین عناوین خبری
چهارشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
۲۱:۵۲ - ۰۲ دي ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۱۰۰۰۴۹۷
چهره ها در سینما و تلویزیون

محمد رحمانیان:

دیگر با تلویزیون کار نمی‌کنم / نه آنها مرا دوست دارند، نه من آنها را

محمد رحمانیان,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران
نویسنده و کارگردان تئاتر با انتقاد از صدا وسیما گفت: دیگر با تلویزیون کار نمی کنم.

به گزارش برناريال نمایش «ترانه های قدیمی (پیکان جوانان)» به نویسندگی و کارگردانی محمد رحمانیان تازگی به کار نمایش خود پایان داد. این نمایش که از سال ۹۲ با همین عنوان اما با مضامین مختلف تا به امسال روی صحنه رفته این بار به سازهای حاضر در تهران اشاره دارد. محمد رحمانیان با اشاره به اینکه چرا این فرم و شکل از موسیقی- نمایش را از سال ۹۲ تا به امروز در پی گرفته است به خبرگزاری برنا توضیح داد: این نمایش کاملا با دیگر کارهای «ترانه‌های قدیمی» فرق دارد و بخش دیگری از ترانه‌های قدیمی است. فقط در بخش ترانه‌ها با هم شریک هستند، ولی متن کاملا جدید است و امسال آن را نوشته‌ام.

 

پشت هر ترانه یک تاریخ است

وی با بیان اهمیت ترانه در این نمایش گفت: «ترانه‌های قدیمی» درباره سازه‌های حال حاضر در تهران است و ترانه های قدیمی (پیکان جوانان) درباره سازه های فراموش شده است. اما اینکه چرا روی این مضمون پافشاری می‌کنم؟ به این دلیل است که بخشی از خاطره جمعی ما در این ترانه‌هاست. پشت هر ترانه‌ای که در باره آن صحبت می‌کنیم یک تاریخ سیاسی، اجتماعی، فرهنگی خوابیده است. نه فقط ترانه هایی که من در این کار استفاده کرده ام درباره بسیاری  از ترانه هایی دیگر این مسئله صدق می‌کند.

 

رحمانیان ادامه داد: مثلا اغلب مردم با ترانه «مرا ببوس» یک خاطره جمعی دارند و حتی درباره آن افسانه پردازی‌ها شده است. همانطور که در مورد ترانه «ای ایران» و «از خونه جوانان وطن لاله دمیده» این مساله وجود دارد. ترانه سراها بسیار به بافت زندگی مردم متوسط شهری نزدیک بودند. مثل تئاتر امروز که بیشتر مخاطبان آن طبقه متوسط شهری‌اند، نه خیلی فقیرها می آیند تئاتر ببینند نه خیلی پولدارها. طبقه متوسط که بخش عمده جامعه ما را تشکیل می‌دهد مخاطب امروز ما هستند. در مورد ترانه هم همین طور است. وقتی من راجع به ترانه ایرانی صحبت می‌کنم در واقع راجع به طبقه متوسط شهری در دوران مختلف حرف می‌زنم، مردم با این ترانه‌ها بزرگ شدند، قدم کشیدند و جزو خاطره های جمعی شان شد و حتی گاهی آن ترانه های قدیمی را می‌شنوند. بنابراین طبیعی است که من به این قضیه علاقه مند باشم به خصوص از سال ۹۲ تا الان که همه کارهایم در ارتباط با ایران است و دیگر نخواستم کارهای خارجی انجام دهم.

 

آنها روی متن های داخلی حساس هستند نه متون خارجی!

«متون نمایشی محمد رحمانیان معمولا با تندی و ممیزی مدیران تئاتری روبرو می شود و این تغییر سبک می تواند یکی از دلایل همان ممیزی ها باشد»؛ موضوعی که با رحمانیان در میان گذاشتیم و وی گفت: اتفاقا به کارهای خارجی من ممیزی نمی‌شد، به خاطر لجبازی است و به من می‌گویند راجع به دوران ما و شرایط فعلی ما صحبت نکنید و روی متن ایرانی به شدت مسئله دارند. به عنوان مثال اگر بخواهید نمایش «باغ آلبالو» را کار کنید همین الان به شما مجوز می‌دهند. اما آنها از نویسنده‌ها و از متن‌هایی که راجع به شرایط امروز باشد اصلا دل خوشی ندارند و من دقیقا درست به همین دلیل از سال ۹۲ درباره ایران، تهران و آنجایی که در آن زندگی می‌کنم نوشته‌ام.

 

«سینما نیمکت» توسط مافیای پخش دیده نشد

رحمانیان فیلم سینمایی«سینما نیمکت» را داشت که خیلی دیده نشد. او در این باره نیز توضیح داد: آن‌ چیزی که در اکران این فیلم اتفاق افتاد مافیای پخش بود که به یک کار دیده شدنی اعتبار ندادند. به گونه‌ای فیلم از طرف کسانی که در این مافیا حضور داشتند تحریم شد. همیشه در این مملکت چند نفر هستند که تصمیم می‌گیرند یک فیلم مطرح بشود یا نه؟ و البته نیروهایشان هم نیروهای قوی هستند و می توانند با پخش کننده‌ها و سینماها صحبت کنند.

 

کارگردان سریال «مسافرخانه سعادت» افزود: مثل همان اتفاقی که برای فیلم‌های خوب ایرانی افتاد و بیشتر از ۵ روز روی پرده نبود مثل«مغول ها» ،«غریبه و مهر» و... این مسئله درباره فیلم های خوب ایرانی هم می افتد اما با یکسری مافیای خشن تر، بسیار بی رحم، پول دوست‌تر، غیر فرهنگی تر و.. یعنی مجموعه ای از بی فرهنگی، لمپنیسم، چاقوکشی در جریان سینمایی این مملکت بخصوص در پخش حرکت می کنند. این کار پخش شد اما متاسفانه کسی آن را ندید و به هنر و تجربه رفت.

 

دیگر با تلویزیون همکاری نمی کنم

رحمانیان که چندین کار دیدنی برای تلویزیون در سال های گذشته کارگردانی کرده درباره اینکه آیا تصمیم ندارد دوباره به تلویزیون برگردد؟ گفت: من دیگر با تلویزیون همکاری نخواهم کرد، نه آنها من را دوست دارند و نه من آن ها را دوست دارم. همه این داستان های فتنه هم تمام شد یا در حال تمام شدن است ولی این رفتارهای زشت فراموش نمی‌شود.

 

کارگردان نمایش «ترانه‌های قدیمی (پیکان جوانان)» در پایان اظهار داشت: در حال حاضر نه من علاقه ای به تلویزیون دارم و نه تلویزیون دیگر دلش می خواهد من در آن کار کنم. همین کارهایی که الان از تلویزیون پخش می شود با حذف نام من پخش می‌شوند. نمایش بازرس گوگول را که چند ماه پیش پخش کردند اسم من حذف شده بود. همچنین برای هزارمین بار که مجموعه «نیمکت» یا توی گوش سالمم زمزمه کن و «مسافرخانه سعادت» را دوباره پخش می‌کنند باز دوباره اسم من حذف شده و اصلا در تیتراژ اسم کارگردان وجود ندارد. این موقعیت و نسبتی است که من در حال حاضر با تلویزیون دارم.

 

 

 

 

 

  • 11
  • 4
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
رید هستینگز بیوگرافی رید هستینگز؛ امپراطور محتوا و نتفلیکس

تاریخ تولد: ۸ اکتبر ۱۹۶۰

محل تولد: بوستون، ماساچوست، ایالات متحده آمریکا

حرفه: کارآفرین، مدیر ارشد اجرایی

شناخته شده برای: بنیانگذار نتفلیکس

تحصیلات: فارغ التحصیل دانشگاه استنفورد

دارایی: ۹/۴ میلیارد دلار

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش