جمعه ۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۱:۲۱ - ۱۰ دي ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۱۰۰۲۶۲۶
چهره ها در سینما و تلویزیون

دی ماه ۹۶

بازیگران ماهِ سینمای ایران / از پرویز پرستویی تا نیکی کریمی

ماهنامه سینمایی 'همشهری ۲۴'/ در زیر به بررسی بازی چند بازیگر در فیلم های در حال اکران سینمای ایران و نقاط ضعف و قوت آنان می پردازیم.

 

امیر جدیدی در "قاتل اهلی"

قیصر، قرن ۲۱

نه «جلال سروش»، نه «بهمن» خواننده؛ در "قاتل اهلی" باید سایه «قیصر» را در شخصیتی دنبال کنیم که حضورش جلوی دوربین، از آن دو تا کمتر (و به همین دلیل، کار بازیگرش دشوارتر) است: «سیاوش مطلق». لوطی جوان بامعرفتی که باز هم قرار است یک جورِ خوبی کلکش کنده شود. در این چند دهه تلاش های کیمیایی با عرب نیا و فروتن و پولاد برای زنده کردن چنان شمایلی، نتیجه نداده بود. این بار اما انگار امیر جدیدی، او را به آرزویش رسانده.

 

کسی که برای بازی در نقش سیاوش، به تکیه کلام این ماه های کیمیایی وفادار بوده و کاملا «دانسته» عمل کرده.بازی جدیدی در "قاتل اهلی"، آن قدرها جزء به جزء و خرد شده نیست؛ یعنی آجرهایی نیست که یکی یکی روی هم چیده شده باشند و آخر سر شده باشند سیاوش.

 

بازیگران سینمای ایران,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

مثلا نگاه کنید به صحنه ای که جلوی ساختمان «پیسارو»، از موتور پیاده می شود و همان طور که راهش را می کشد و می رود، خیلی ساده می گوید: «پس نون می بری خونه». انگار هزار سال همین جمله سر زبانش بوده و امروز هم یکی دیگر از همان روزهای معمولی است (از شانس خوب جدیدی و برخلاف قهرمان های مشابه قبلی، این یکی قرار نیست هیچ جا مونولوگی طولانی درباره مانیفست زندگی اش بگوید و بین خودش و مخاطب فاصله بیندازد).

 

سیاوشِ او هیچ زیور و زینت عجیبی ندارد؛ نه صدایی برایش ساخته، نه جور خاصی راه می رود، نه لحن ویژه ای به ادای کلماتش داده و نه تیک بخصوصی برایش تعریف کرده. گریم البته هست، و خیلی هم درست هست. سیه چردگی صورت و لاغری اندام و آن زخم محو روی گونه، از جدیدی بچه پایین شهری ساخته که حالا با «بزرگون» بُر خورده.

 

غیر از آن اما همه چیز بی کوچک ترین پیرایه و وصله اضافه ای است. جدیدی فقط دودوی مضطربی را ته چشم های  سیاوش نشانده، جوری که انگار همیشه دارد دنبال چیزی می گردد و هیچ وقت مطمئن نیست؛ دودویی که حتی وقتی برای کشتن «زاهدی» از استخر بیرون می اید هم دیده می شود.

 

به خاطر همین، نه وقتی لات و بی ادب حرف می زند- جلوی سردبیر روزنامه «سپر»- یاد کاراکترش در "من" سهیل بیرقی می افتیم، نه وقتی کاری را با آرامش انجام می دهد- حمله اش به کارمندان پیسارو- «حفیظی» کارآگاه را در "اژدها وارد می شود" به یاد می آوریم. و فروریختنش جلوی «مهتاب» (وقتی می پرسد دوستش دارد یا نه) و حاضرجوابی اش مقابل نماینده پیسارو (با نیش «به تو  چه خانوم») را چنان بازی می کند که بینشان هیچ پله ای احساس نمی کنیم.

 

انگار دومی، به سادگی ادامه منطقی اولی بوده و اینها همه به لطف درک درست و پیوسته جدیدی از روح کلی نقش، و خردنکردنش به اجزای قابل تفکیک اتفاق افتاده. در این سال ها، بازی های فیلم های کیمیایی خیلی وقت ها لطمه ای جدی به اتمسفر ویژه آنها زده اند. مثال های نقضش را می شود در بازی های حامد بهداد و سیامک انصاری در "جرم"، یا از آن بهتر در نقش آفرینی های درخشان خدابیامرز شکیبایی در "حکم" و "رییس" دید. جدیدی هم حالا دوباره آن قهرمان محبوب کیمیایی را به شکل درستش نشانمان می دهد. کاش اگر استاد باز قصد رفتن به پشت دوربین را داشته باشد، این بار فیلم خود او را بسازد.

 

پرویز پرستویی در "قاتل اهلی"

بعد از بازی در نزدیک به چهل فیلم، همکاری با مسعود کیمیایی آن هم در دهه هفتم زندگی، شاید نشانه ای باشد از اینکه پرستویی بدش نمی آید کمی از فشارهای انتقادهای این سال ها- که بعد از هر فیلم، مدام به تکرار «حاج کاظم» متهمش می کنند- بکاهد؛ برای هرچه بیشتر فاصله گرفتن از او، صدایی شبیه «داوود» در "روبان قرمز" برای «جلال سروش» بسازد و آن دیالوگ های ناآشنا و مرصع را درباره «دانستگی» بگوید. انگار ولی مشکل بازی های او با این قبیل ابتکارها حل نمی شود، آن هم در نقشی که به اندازه کافی در فیلمنامه سردرگم و بلاتکلیف هست.

 

بازیگران سینمای ایران,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

بی انصافی است اگر بازی پرستویی در "قاتل اهلی" را بد بدانیم، اما مثل اغلب فیلم هایش در این یک دهه، این یکی هم اتفاق خاصی در کارنامه او محسوب نمی شود. درواقع برخلاف فیلم که هرچند سکانس یک بار، مخاطبش را غافلگیر(!) می کند، بازی پرستویی در هر لحظه از "قاتل اهلی" تکراری و قابل پیش بینی به نظر می رسد. از قطره اشکی که موقع اسکایپ با پسرش از چشمش می چکد تا آشفتگی و افت و خیزها و ناله هایش بعد از گلوله خوردن.

 

نیکی کریمی در "آذر"

سارا پشت موتور

نیکی کریمی غیر از بازی در نقش اول "آذر"، یکی از سرمایه گذاران فیلم و یکی از مشاوران بازنویسی فیلمنامه اش هم هست. اینها یعنی "آذر" برای او، صرفا در حد نقشی که به یک بازیگر پیشنهاد می شود نبوده و داستان فیلم و شخصیت اصلی اش، اهمیتی بیش از اینها داشته.

 

اما آیا "آذر"، واقعا اتفاق مهم و تازه ای در کارنامه بازیگری او به حساب می آید که او را به مشارکت بیشتر در ساخت این فیلم تشویق کرده است؟ نه، اینجا هم قرار نیست چیزی بیش از شمایل تثبیت شده او در مهم ترین فیلم های قبلی اش ببینیم؛ زن معصوم و ستم دیده ای که کوه مصایب بر سرش آوار می شود و او جز صبر و سکوت، چاره دیگری ندارد. خب البته این بار، موتورسواری هم هست.

 

بازیگران سینمای ایران,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

آذر از ویراژ دادن با موتورسیکلت لذت می برد و به این ترتیب، ناخواسته جلوی هنجارهای عرفی اجتماعش ایستاده.اما این جسارت و هیجان طلبی، غیر از این که باعث شود او را در لحظاتی از فیلم سوار بر موتور ببینیم، برزو دیگری در شخصیتش ندارد و آذر با سایر تصاویر آن شمایل آشنا و تکراری، فرق قابل توجهی نمی کند؛ همان میمیک همیشگی صورت، همان صدای ظریف و شکننده، همان نگاه ها و سکوت ها، همان بغض ها و اشک ها.

 

درواقع کریمی با این انتخاب، باز هم به دل نقشی رفته که امکان و فرصت جدیدی برای بروز قابلیت های بازیگری در اختیارش نمی گذارد (هر چند پیش تر در فیلم هایی مثل "چه کسی امیر را کشت؟" یا "شام عروسی" هم- که کاراکترهایش متفاوت از آن تصویر بی پناه و رنج کشیده بودند- چندان تلاش نکرده بود با از سایه این قالب کلیشه ای بیرون بیاید).

 

«انفعال محض»، مشخصه اصلی کاراکتر آذر است؛ زنی که حرف نمی زند. او هیچ وقت به هیچ کس هیچ اعتراضی نمی کند. به «عمو علی»، به «صابر»، به شوهرش «امیر»... حتی با پیک موتوری کافه- رستورانشان هم که مدام از زیر کار در می رود، مستقیما مواجه نمی شود و از آشپزشان می خواهد تا تکلیفش را معلوم کند.

 

آذر مدام از درون خودش را می خورد و آب می رود. تنها برخورد فعالانه او، وقتی است که برای یکی از مشتری ها پیتزا برده و طرف او را با فاحشه ای اشتباه می گیرد؛ آذر عصبی و مستاصل، می گوید: «پیتزا سفارش دادی، بیا پولشو بده دیگه!» و بعد بی توجه به دست دست کردن او، از پله ها پایین می رود. فقط در این لحظه است که ما «فعالیت»ی از آذر می بینیم؛

 

موقعیتی که به بازیگرش امکان می دهد چیز تازه ای از خودش به نمایش بگذارد. غیر از این، فقط «دندان خشم بر جگر خسته بستن» است و غم خوردن. اما آیا غم خوردن زن موتورسواری که می خواهد رستورانش را اداره کند با زنی که پدرشوهرش بچه هایش را از او گرفته با زنی که همسرش او را در خانه حبس کرده، با زنی که مخفیانه در زیرزمین سوزن می زند تا بدهی هایش را بدهد، فرقی نمی کند؟ پاسخ کریمی به این سوال، قاطعانه «منفی» است.

 

۲۵ سال بعد از «سارا»، انگار او هنوز دل بسته تصویرش در آن نقش است و همچنان با خاطرات خوش آن تجربه زندگی می کند؛ در کلوزآپی که به دوربین زل زده و با چهره ای پر از درد و اندوه، آرام آرام اشک می ریزد.

 

عبد آبست در "هجوم"

وقتی ساختار روایی و فضاسازی و شکل اجرای فیلمی، از ابتدا «معمولی» تعریف نشده، طبیعتا بازی هایش هم نباید «معمولی» باشد. تردید و تسلیم، ویژگی های اصلی کاراکتر «علی» در "هجوم"اند. او در هیچ لحظه و موقعیتی، از کارش مطمئن نیست. در مقابل «سامان»، در مواجهه با «نگار»، در دست افسران پلیس، در محدوده «حصار» و از همه مهم تر در چنبره «زمان»، گرفتار شده و چاره ای جز اطاعت و تسلیم ندارد. تازه بیرون از این نقش، حفظ یکدستی اتمسفر کلی فیلم هم قید و بندهای دیگری را به بازیگرش تحمیل می کند؛

 

بازیگران سینمای ایران,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

آنچه از احساسات علی میبینیم (ترس، استیصال، حیرت، محبت و..) همه باید با حداقل دوز ممکن به تماشاگر منتقل شوند. جوری که او احساس علی را بفهمد، اما خودش به واسطه آن احساساتی نشود و آبست، با درک درست شخصی اش از مختصات این نقض و فضای فیلم، به خوبی از پس این کر دشوار برآمده. بازی او در این نقش در جهان تقدیری و ناگزیر فیلم، از نمونه های نادر یک بازی «درست» در سینمای ماست که با این شکل و اجرا، در هیچ فیلم دیگری با حضور چنین شخصیتی، درست از کار در نمی آمد.

 

 

  • 17
  • 4
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش