پنجشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۲:۰۲ - ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۲۰۶۴۷۹
چهره ها در سینما و تلویزیون

گفت‌وگو با الیکا عبدالرزاقی، بازیگر تئاتر و تلویزیون

با مشکلاتم جوک می‌سازم و به آن می‌خندم!

الیکا عبدالرزاقی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران
آنهایی که با الیکا عبدالرزاقی از نزدیک حشر و نشر دارند و او را می‌شناسند،بر این باورند که او از معدود آدم‌هایی است که بدون کمترین ریا و دورویی، ظاهر و باطنش یکی است و هر چند حرفه‌اش بازیگری است اما در زندگی واقعی نقش بازی نمی‌کند.

به گزارش جام جم آنلاین، او این خصلت را در برنامه‌ خندوانه و استندآپ کمدی‌هایش به نمایش گذاشت، آنجا که به زبانی طنز مراودات بین خانوادگی‌‌اش را بازگو کرد و حتی گفت که نظرش درباره ظاهر و چهره خودش چیست ! در همین برنامه او قول داد برای ترویج حفظ محیط زیست و رها نکردن زباله در طبیعت و محیط پیرامون، یک روز به مکانی خاص برود و آنجا را از زباله پاکسازی کند.

 

عبدالرزاقی به قولش عمل کرد و با گروهی از دوستان و داوطلبان به طبیعت رفت و زباله‌ها را جمع‌اوری کرد و بعد که فیلمش از برنامه خنداونه پخش شد او تاکید کرد که از انباشت این همه زباله شگفت زده شده است.با عبدالرزاقی هم‌صحبت شدیم تا برایمان از دغدغه‌‌هایش درباره حفظ محیط‌زیست و فرهنگسازی در‌این‌باره بگوید.

 

درباره حفظ محیط‌زیست حرف زیاد زده می‌شود و خیلی‌ها تلاش می‌کنند در اینباره فرهنگسازی کرده و مردم را تشویق کنند که از کیسه پلاستیکی کمتر استفاده کنند و زباله‌ها را در طبیعت، کوچه و خیابان نریزند اما به نظر می‌رسد عموم مردم زیاد تمایلی به این کار ندارند به همین دلیل تقریبا زباله‌ها را در همه جا می‌توان دید، به نظرتان چرا مردم در اینباره مقاومت می‌کنند؟

به نظرم بخشی از این مقاومت به عدم فرهنگ‌سازی مناسب بستگی دارد و کم‌کاری آموزش و پرورش در این زمینه کاملا مشهود است.مدارس ابتدایی و مهدکودک‌ها اولین مکان‌هایی است که باید آموزش در زمینه جفظ محیط زیست را شروع کنند.در این حوزه می‌توان از برنامه‌های کشورهایی که در این زمینه موفق هستند، استفاده کرد.الان می‌توان با قاطعیت گفت که دیگر نصیحت کارساز نیست و مردم گوش نمی‌دهند چون انگیزه ندارند.خبر دارم در یکی از شهرهای انگلستان چند خانم تصمیم گرفتند زیرگذر محله خود را که کثیف و بدمنظره بود تمیز کرده و رنگ‌آمیزی کنند تا محله‌شان زیبا شود.اما در کشور ما، مردم به تمیزی داخل خانه خود بسیار اهمیت می‌دهند اما همین آدم‌های تمیز مثلا سفره خود را از پنجره به داخل کوچه می‌تکانند و آشغال‌ها را از خانه به کوچه منتقل می‌کنند! ما عادت کرده‌ایم فقط غُر بزنیم و بگوییم وای این کوچه چقدر کثیف است و اطراف این سطل زباله چقدر آلوده است!شهرداری کوچه را تمیز نکرده، خود اهالی محله هم این کار را انجام نمی‌دهند ! هر کسی باید از خودش شروع کند.به نظرم فرهنگسازی‌هایی که تاکنون صورت گرفته جواب نداده و به همین دلیل ما با انباشت زباله در همه‌جای ایران مواجه هستیم.باید قوانین سخت‌تری اعمال شود، مثل جریمه‌های سنگین!‌همان‌کاری که برای بستن کمربند ایمنی انجام شد و مردم به مرور به این کار عادت کردند.همانطور که گفتم باید از کشورهای موفق در این زمینه الگوبرداری کنیم؛ در کشورهای اروپایی اگر کسی از پنجره اتومبیل خود آشغال به بیرون پرتاب کند، شهروندان دیگر می‌توانند نسبت به او واکنش نشان دهند و فرد خاطی نمی‌تواند در جواب بگوید : به تو چه ! بلکه باید از اتومبیل خود خارج شود و آشغال را بردارد و در سطل زباله بیندازد.در آلمان اگر بچه خردسال را روی صندلی جلوی ماشین بنشانی، مردم به تو تذکر می‌دهند، خودروی تو را متوقف می‌کنند و نمی‌گذارند به حرکتت ادامه بدهی چون برای بچه خطرناک است ! اگر به گفته آنها توجه نکنی به پلیس زنگ می‌زنند و پلیس سریع خود را به محل می‌رساند...

 

قدیم‌ترها مردم خودشان جلوی خانه‌هایشان را به اصطلاح آب و جارو می‌کردند، اما این رفتار خوب بخصوص در کلانشهرها کاملا از بین رفته است.

دیگر محله‌ای نمانده که بخواهیم درباره آن صحبت کنیم ! بدون کارشناسی آپارتمان‌سازی آنقدر زیاد شد که محله‌ها از بین رفت.بین محله‌ها، اتوبان کشیده شد و دیگر نمی‌توان از مردم یک محله صحبت کرد، محله‌هایی که مردمش یکدیگر را می‌شناختند و با یکدیگر تعامل داشتند.آپارتمان‌نشینی و برج‌نشینی مردم را از هم دور کرد.شاید در جنوب شهر تهران بافت‌های محلی وجود داشته باشد اما در بقیه شهر تهران محله‌ای وجود ندارد که مردمش یکدیگر را بشناسند و بر همین اساس به‌هم احترام بگذارند و کوچه و محله خود را کثیف نکنند و اخلاق و همسایه‌داری را رعایت ‌کنند.یک خاطره جالب برایتان تعریف کنم، وقتی برای برنامه خندوانه به منطقه خُجیر رفتیم و حاشیه رودخانه و فضای سبز را تمیز کردیم، مردم آن منطقه برای تماشای ما آمده‌ بودند به آن که با ما همکاری کنند. عصر که کارمان تمام شد به ما گفتند چقدر اینجا خوب شد، فردا هم بیایید محله ما را تمیز کنید ! یعنی توقع دارند دیگران محیط اطراف آنها را تمیز کنند و خودشان در این باره احساس مسئولیت نمی‌کنند.اگر شهرداری محله ما را تمیز نمی‌کند، می‌توانیم خودمان دست به کار شویم و این‌کار را انجام دهیم و به صورت موازی از شهرداری هم بخواهیم به وظیفه خودش عمل کند.البته این را هم بگویم که در شهرهای بزرگی مثل تهران، به تمیز کردن شهر بیشتر توجه می‌شود اما در شهرهای کوچک خیلی از شهرداری‌ها به وظیفه خود عمل نمی‌کنند.می‌توان از گوشی‌های تلفن همراه به عنوان یک رسانه استفاده کرد.مثلا از زباله‌های انباشته شده در محله‌ها فیلم گرفت و آن را منتشر کرد بعد خود اهالی محل، آنجا را تمیز کنند و باز هم فیلم بگیرند و منتشر کنند و یادآور شوند که نظافت شهر، به عهده شهرداری است اما ما مجبور شدیم خودمان این کار را انجام بدهیم.مطمئن باشید تاثیرگذار خواهد بود و شهرداری‌ها را از بی‌تفاوتی بیرون خواهد آورد.

 

هر آدمی در زندگی‌اش با چالش‌ها و مشکلاتی روبه روست، شما هم مسلما مشکلاتی دارید اما معمولا آدم مثبتی هستید و به نظر می‌رسد کمتر مشکلات را بروز دهید، این مهارت را چگونه یاد گرفته‌اید؟

راستش را بخواهید این مهارت را در خانواده‌ام یاد گرفته‌ام.در خانه ما، مشکلات کوچک و بزرگ تبدیل به جُوک می‌شد و ما به آنها می‌خندیدیم.مثلا یک روز بارانی ما اثاث‌کشی داشتیم و باران تندی می‌بارید و کامیون نیامده بود و اسباب ما مانده بود وسط حیاط اما این مسئله باعث نشد آشفته شویم، از دل آن برای خودمان جوک می‌ساختیم.البته فکر نکنید که زندگی ما طوری بود که خیلی خوش به حالمان باشد و سختی ندیده باشیم برای همین اگر گاهی مشکلی پیش می‌آمد به آن بخندیم ! شعار نمی‌دهم اما جوری تربیت شده‌ام که به مسائل و سختی‌ها این‌جور نگاه کنم که می‌توانست بدتر از این هم باشد ! برای همین سخت نمی‌گیرم و بر این باورم که نباید مسائل را بزرگ‌نمایی کرده و در فضاهای خاله‌زنکی مدام از آن صحبت کنیم و یک مسئله ساده را به بحران تبدیل کنیم.از بازگو کردن اتفاقات بد پرهیز می‌کنم و از آنها عبور می‌کنم.این مهارتی است که باید یاد گرفت. معتقدم بهترین کار این است که حال یکدیگر را خوب کنیم حتی اگر شده با یک لبخند ! خودخواه نباشیم و مصیبت‌هایمان را سر یکدیگر خالی نکنیم هر چند می‌دانم که شرایط زندگی‌‌هایمان خیلی سخت است و روزهای استرس‌زایی را تجربه می‌کنیم اما در این شرایط سخت بهتر است بی‌خود وبی‌جهت به یکدیگر سخت نگیریم.

 

طاهره آشیانی

 

  • 10
  • 4
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
شاه نعمت الله ولی شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه ایرانی

تاریخ تولد: ۱۴ ربیع الاول۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

نام های دیگر: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

پیشه: فلسفه و تصوف

مکتب: عارف و تصوف

آثار: شرح لمعات، رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرشید اسماعیلی بیوگرافی فرشید اسماعیلی فوتبالیست جوان ایرانی

تاریخ تولد: ۴ اسفند ۱۳۷۲

محل تولد: بندرلنگه، هرمزگان، ایران

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک هجومی

باشگاه کنونی: پیکان

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر 

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش