شنبه ۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۳:۰۵ - ۰۶ خرداد ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۳۰۱۴۴۶
چهره ها در سینما و تلویزیون

نويد محمودی كارگردان فيلم سينمايی «رفتن»؛

برای مهاجران فرش قرمز پهن نمی‌كنند تصویر اول: کارگردان تصویر دوم : فیلم رفتن

یلم سينمايی رفتن,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

برادران محمودي «نويد و جمشيد» با ساخت فيلم «چند متر مكعب عشق» توانايي دوچندان خود را در خلق فضايي رئاليستي بر پرده عريض سينما به نمايش گذاشتند، فيلمي كه در جشنواره‌هاي داخلي و خارجي جوايز زيادي كسب كرد و منتقدان تحسينش كردند. آنها بعد از اين تجربه موفق دوباره به صورت مشترك فيلمي با عنوان «رفتن» ساختند. اين فيلم هم توجه منتقدان زيادي را به خود جلب كرد و نماينده افغانستان در اسكار ٢٠١٦ در بخش فيلم‌هاي خارجي زبان بود.

 

توجه به درونيات زن‌ها، عشق و چالش‌هاي مربوط به آن، درگيري‌ها و مشكلاتي كه مهاجرت پيش پاي انسان‌ها قرار مي‌دهد تم مشترك ساخته‌هاي اخير اين دو برادر است با اين تفاوت كه در فيلم «چند متر مكعب عشق» جمشيد محمودي كارگردان بود و برادرش نويد تهيه‌كننده اما در فيلم «رفتن» نويد كارگردان است و برادرش جمشيد تهيه‌كننده.

 

گفت‌وگوي ما را با كارگردان فيلم «رفتن» نويد محمودي از نظر مي‌گذرانيد.

دوست دارم ازاينجا بحث را آغاز كنم؛ با توجه به اينكه شما تنها شش سال ابتدايي زندگي‌تان در افغانستان زندگي كرديد و معمولا هم خاطرات اين دوران در ذهن باقي نمي‌ماند؛ اما نوعي علاقه‌مندي به موضوعات و مشكلات مردمان اين كشور در فيلم‌هاي‌تان ديده مي‌شود.

 

به طور كلي من علاقه‌مند به روايت اين نوع قصه‌هاي انساني هستم و نژاد و قوميت خيلي برايم جايگاهي ندارد. به عنوان‌مثال سال گذشته سريال «سايه‌بان» را كه ساختيم به مشكلات و موضوعات مردم در ايران مي‌پرداخت. بيشتر به موضوعي كه ذهن ما را درگير كند، فكر مي‌كنم حال اين قصه ممكن است در هر نقطه‌اي از جهان اتفاق بيفتد.

 

ولي موضوع و مساله هر دو فيلم سينمايي شما و برادرتان مهاجرت است.

 

طبيعتا چون در اين سال‌ها ما مهاجر زندگي كرده‌ايم اين موضوع و روايت براي‌مان مهم است.

 

قصه فيلم «چند مترمكعب عشق» توسط جمشيد محمودي كارگرداني شد اما فيلم «رفتن» توسط شما...؛ و درنهايت در ابتداي تيتراژ فيلم نوشته مي‌شود كاري از «برادران محمودي». اينكه چه كسي در مقام كارگردان پشت مونيتور قرار مي‌گيرد و مسووليت را به عهده مي‌گيرد چگونه اتفاق مي‌افتد؟

پيچيده نيست. «چند مترمكعب عشق» قصه‌اي بود كه برادرم آن را دوست داشت و آن را ساخت. موضوع و تم اين داستان براي من جذاب بود و من آن را ساختم. ما باهم قراردادي نداريم. ساخت فيلم بيشتر بر مبناي علاقه‌مان شكل مي‌گيرد.

 

توجه به درونيات زن‌ها در هر دو فيلم مشهود است.

مادري داشتيم كه به رحمت خدا رفت. خيلي ايشان را دوست داشتيم. ما و مادرمان باهم دنيايي داشتيم و گفت‌وگوهاي زيادي انجام مي‌داديم. پرداخت به درونيات زن‌ها از اين ارتباط ويژه ناشي مي‌شود و براي‌مان جذاب است.

 

اما زن‌ها در داستان شما آسيب‌پذير هستند.

زن در شرايط عادي آسيب‌پذير است وقتي مهاجر مي‌شود كه طبيعتا آسيب‌پذيرتر خواهد بود اما زن‌هاي قصه‌هاي ما سرپا هستند و براي ادامه دادن تلاش مي‌كنند.

 

عشق و چالش‌هاي مربوط به آن همواره تم اصلي بسياري از مشكلات و موضوعات اجتماعي است.

 

به نظر من عشق جذاب‌ترين موضوعي است كه مي‌توان به آن پرداخت. حتي خداوند هم براي قصه گفتن در قرآن عشق را انتخاب مي‌كند. شما فرض بگيريد اگر داستان يوسف و زليخا عاشقانه نبود آيا به اين اندازه كه الان براي مخاطب جذاب است، جذاب بود؟ وقتي قصه عاشقانه مي‌خوانيم جاذبه عشق باعث مي‌شود كه داستان براي‌مان به جلو برده شود. اينكه آيا دو معشوق به هم مي‌رسند؟ آيا زن بي‌وفايي مي‌كند يا مرد دچار خطا مي‌شود؟

 

هزاران سوال در ذهن مخاطب شكل مي‌گيرد.

 

دقيقا... آيا تاثير محيط باعث مي‌شود كه اين عشق به ثمر نرسد؟ بعضي وقت‌ها خانواده‌ها بزرگ‌ترين مانع براي رسيدن دختر و پسري هستند كه به هم علاقه‌مند هستند. چون پسر يا دخترشان را مناسب براي اين ازدواج نمي‌دانند. به همين جهت تاثيري كه عشق بر قصه مي‌گذارد باعث جذابيت آن مي‌شود بيننده جاي شخصيت‌هاي عاشق و معشوق قرار مي‌گيرد و دوست دارد آنها به هم برسند.

 

و اصلي‌ترين موضوع فيلم «رفتن» اين است كه در فضاي مهاجرت تعريف مي‌شود و درام را شكل مي‌دهد.

 

به نظر من موضوع مهاجرت هم جزو جذاب‌ترين موضوع‌هاست؛ اينكه انسان‌هاي ديگر بدانند مهاجر موجود دردكشيده‌اي است كه به حمايت ويژه نياز دارد به همدردي نياز دارد، به عشق نياز دارد، مبدا تاريخ هجري ما از مهاجرت حضرت رسول از مكه به مدينه شكل مي‌گيرد چون مسلمان‌ها در مكه شرايط زندگي مناسبي نداشتند تصميم به هجرت گرفته شد براي زندگي بهتر و تبليغ دين خدا. اين روزها ميليو‌ن‌ها آدم در سراسر جهان تصميم به مهاجرت مي‌گيرند چون جاي ديگري را براي زندگي بهتر مي‌خواهند انتخاب كنند.

 

و طبيعتا اين انتخاب بهتر از زاويه ديد شما؛ شرايط زندگي سختي را براي‌شان رقم مي‌زند.

 

فرش قرمز كه براي‌شان پهن نمي‌كنند دوباره زندگي‌شان را از زير صفر بايد شروع كنند. اين مساله در مورد افراد خاصي با مشاغل خاص هم نيست. از دكتر گرفته تا معلم و كارمند براي گذران زندگي‌شان در كشور ديگر بايد كارگري هم كه شده بكنند. اين مساله در مورد نويسنده يا بازيگر و كارگردان‌ها هم صدق مي‌كند از ديگران شنيده‌ايم كه بعضي‌ها به نحوي حتي در رستوران‌ها كاركرده‌اند. طبيعت مهاجرت، سختي است.

 

اين در حالي است كه اگر نبي و فرشته شخصيت‌هاي فيلم «رفتن» در كشورشان مشكلي نداشتند تصميم به مهاجرت نمي‌گرفتند.

 

دقيقا اگر جنگ، مسائل قوم و قبيله‌اي نبود مثل دو آدم بالغ و كامل در كشورشان زندگي كرده و اين بلا سر عشق‌شان نمي‌آمد، در واقع تاثيري كه مهاجرت در زندگي آدم‌ها و قصه عاشقانه آنها مي‌گذارد دغدغه ما در طرح اين موضوع عاشقانه بود.

 

تاكيدي كه فرشته و نبي بر اشتباه خود دارند در فيلم كاملا مشهود است. با اينكه در طول داستان چند بار به آنها نهيب زده مي‌شود كه مسيري كه شما مي‌خواهيد برويد ممكن است غلط باشد.

 

چشم عاشق كور است و احساس رسيدن به عشق به‌مراتب براي‌شان مهم‌تر است. در عشق نوعي جنون نهفته كه با عقل همراهي ندارد.

 

داستان فيلم «رفتن» در كنار داستان عاشقانه و موضوع مهاجرت، حكايت از دختراني دارد كه يك روز را صبح تا شامگاه بيرون از منزل سپري مي‌كنند اتفاق‌هايي كه درگير آن مي‌شوند و بعد شب به خانه‌بر مي‌گردند درحالي كه آب از آب تكان نخورده و خانواده هيچ‌چيزي از موضوع نمي‌دانند؛ حال چه فجايعي كه در اين مسير به وقوع مي‌پيوندد؛ اما فيلم شما هم برشي از اين نمونه اتفاقات را مطرح مي‌كند.

 

نكته‌اي كه شما مي‌گوييد مهم است اما موضوع بسيار مهم اين است كه فيلم يك روز دختري را بررسي مي‌كند و مشكلاتي كه در راه رسيدن به عشقش برايش به وجود مي‌آيد. صبح از خانه بيرون مي‌آيد از عزيزان جدا مي‌شود تا به عشق خود برسد؛ اما مي‌بينيم كه در يك روز بلاهاي زيادي را تحمل مي‌كند و عشق خود را از دست مي‌دهد وقتي به خانه‌بر مي‌گردد هيچ‌كس خبر ندارد كه امروز فرشته چقدر تجربه كسب كرده و بزرگ‌تر شده است.

 

دنياي فيلم سرد است اين را مي‌شود در اجزاي فيلم به‌دقت ديد، طيف نور تيره و روشن در اغلب لحظات فيلم وجود دارد. طبيعتا از رنگ اين فيلم به حس و حال شخصيت‌ها اشاره داشتيد. خصوصا اينكه داستان در فصل زمستان اتفاق مي‌افتد كه به سردتر بودن روايت كمك مي‌كند.

 

دقيقا. يك نوع بي‌رنگي و بي‌حسي در تمام اجزاي فيلم جريان دارد حتي در انتخاب لوكيشن هم ما به اين موضوع دقت داشتيم. تيرگي دنياي اين فيلم و آدم‌هايش را تشكيل مي‌دهد.

 

اين امكان وجود نداشت كه از بازيگران چهره در دو نقش اصلي استفاده كنيد؟

براي اين فيلم خير. چون براي باورپذير شدن داستان نياز بود كه از نابازيگر استفاده شود. افرادي كه در نگاه اول شما را با داستاني كه به دنياي مستند نزديك است همراه كند در كل در فيلم‌ها با توجه به شرايط فيلم بازيگران فيلم انتخاب مي‌شوند در اين كار حضور نازنين بياتي و بهرنگ علوي به عنوان بازيگران باسابقه احساس نياز فيلم بود كه با گفت‌وگو با اين دوستان نقش‌ها به آنها سپرده شد در فيلم‌هاي ديگر هم اين تجربه را داريم كه در آينده خواهيم ديد.

 

استفاده از شمس لنگرودي در چند پلان و در صحنه‌هاي خاص جالب‌توجه است.

بله، آقاي لنگرودي به ما لطف كردند در اين فيلم بازي داشتند. در فيلم آدم عاشق‌پيشه‌اي هست كه دنياي خودش را دارد و در تنهايي با صداي موسيقي كتاب مي‌خواند براي اينكه به دليل اعتقادات در سينماي ايران نمي‌توانيم بعضي صحنه‌ها را به تصوير بكشيم ما اين نوع روايت را براي آن سكانس انتخاب كرديم در اصل از نگاه شخصي ديگر سكانس روايت شد.

 

قطعا يكي از نكات برجسته فيلم رفتن نحوه فيلمبرداري آن است. چقدر با كوهيار كلاري در اشتراك داده‌هاي‌تان توافق داشتيد؟

نه‌تنها كوهيار كه همه عوامل فيلم در ابتداي شروع كار ايده‌هاي‌شان را مطرح مي‌كنند حتي طراح صحنه لباس و طراح گريم و ديگران. پيشنهادها را بررسي مي‌كنيم و درنهايت تصميمي مي‌گيريم كه قابل‌اجرا باشد.

 

و چگونگي نحوه فيلمبرداري متعلق به خودتان بود؟ چون لحظات دوربين روي دست به انتقال حس و حال شخصيت‌ها، هيجان‌ها و گرفتاري‌ها كمك زيادي مي‌كرد.

 

مشخصا فيلم يك كار تيمي است و ما هم با تمام افراد گروه ازجمله كوهيار كلاري صحبت و مشورت مي‌كرديم كه به بهترين تصميم برسيم تا به فيلم كمك كند در فيلم مهم‌ترين چيز محصول نهايي است كه مي‌شود آنها را ديد.

 

از ساخته‌شدن فيلم «رفتن» تا اكران عمومي آن نزديك به دو سال مي‌گذرد...

 

به اين دليل كه فيلم در جشنواره‌هاي خارجي شركت مي‌كرد ما با پخش‌كننده بين‌المللي فيلم شركت «دريم لب» به مديريت نسرين مير شب تصميم گرفتيم كه فيلم ابتدا در جشنواره‌ها شركت كند بعد به نمايش عمومي درآيد.

 

آقاي محمودي نكته ديگر اينكه فيلم شما در گروه هنر و تجربه به نمايش درآمده كه به نظر مي‌رسد اين فيلم شايستگي قرار گرفتن در گروه هنر و تجربه را دارد برعكس فيلم‌هايي كه بيشتر اداي هنري و تجربي بودن را درمي‌آوردند و به عبارت واضح در گروه فيلم‌هاي شخصي قرار مي‌گيرند.

 

از آنجايي‌كه فيلم در نگاه اول بازيگر چهره ندارد تا مردم را به سينما ببرد، ضمن اينكه ما تمايل داشتيم فيلم زمان طولاني‌تري روي پرده نمايش داده شود تا براي فيلم تبليغ هم شود به همين جهت در گروه هنر و تجربه به نمايش درآمد.

 

زاويه نگاه شما به لحاظ كارگرداني در فيلم رفتن كاملا مشهود است حال اينكه شما تجربه دستياري نداريد.

 

همانطور كه مي‌دانيد نزديك به بيست‌ودو سال است كه در تلويزيون كار مي‌كنم و حضور در اين دنيا چيزهاي زيادي را به من آموخته است.

 

از الگويي هم پيروي مي‌كنيد؟

هركدام از ما در سينما به دليل علاقه به فيلم يا داستاني جذب سينما شديم خودم با ديدن فيلم دونده امير نادري عاشق سينما شدم. به سينماي استاد كيارستمي ارادت ويژه و خاص دارم خصوصا فيلم «طعم گيلاس» اين فيلمساز در مورد زندگي آدم‌ها و اينكه مسائل اطراف آدم‌ها چه تاثيري در زندگي آنها مي‌گذارد را به‌شدت دوست دارم.

 

به نظر من موضوع مهاجرت جزو جذاب‌ترين موضوع‌هاست؛ اينكه انسان‌هاي ديگر بدانند مهاجر موجود دردكشيده‌اي است كه به حمايت ويژه نياز دارد به همدردي نياز دارد، به عشق نياز دارد

 

با ديدن فيلم دونده امير نادري عاشق سينما شدم. به سينماي استاد كيارستمي ارادت ويژه و خاص دارم خصوصا فيلم «طعم گيلاس» اين فيلمساز در مورد زندگي آدم‌ها و اينكه مسائل اطراف آدم‌ها چه تاثيري در زندگي آنها مي‌گذارد را به‌شدت دوست دارم

 

چون در اين سال‌ها ما مهاجر زندگي كرده‌ايم اين موضوع و روايت براي‌مان مهم است

زن در شرايط عادي آسيب‌پذير است وقتي مهاجر مي‌شود كه طبيعتا آسيب‌پذيرتر خواهد بود اما زن‌هاي قصه‌هاي ما سرپا هستند و براي ادامه دادن تلاش مي‌كنند

 

از دكتر گرفته تا معلم و كارمند براي گذران زندگي‌شان در كشور ديگر بايد كارگري هم كه شده بكنند. اين مساله در مورد نويسنده يا بازيگر و كارگردان‌ها هم صدق مي‌كند از ديگران شنيده‌ايم كه بعضي‌ها به نحوي حتي در رستوران‌ها كاركرده‌اند. طبيعت مهاجرت، سختي است

 

 

etemadnewspaper.ir
  • 10
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش