جمعه ۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۶:۲۴ - ۲۰ تير ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۴۰۵۵۹۸
چهره ها در سینما و تلویزیون

سالروز هفتاد و دو سالگی ناصر تقوايی راوی قصه های رفته از ياد

ناصر تقوايی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

١- در اواسط دهه ١٣٤٠ ناصر تقوايي جزو گروه شورانده‌اي‌ از جوانان‌ جنوب‌ بود كه‌ در هنر و ادبيات‌ و پاره‌اي از آنها در سياست‌ نيز پنهاني دستي‌ داشتند و گاهنامه «هنر و ادبيات‌ جنوب‌» را انتشار مي‌دادند. در آن سال‌ها هنوز سينماي‌ مستند جذبه زيادي نداشت‌ و در ميان‌ اصحاب‌ هنر چندان‌ جدي گرفته‌ نمي‌شد. مساعدت‌ به دكتر غلامحسين‌ ساعدي‌ در سفر به‌ بنادر جنوبي‌ ايران‌ براي‌ تهيه‌ گزارشي‌ درباره «اهل‌ هوا» و نوشتن داستان‌هاي كوتاه و بلند به سبك ارنست همينگوي نشان‌دهنده‌ علاقه‌ مهارنشدني‌ تقوايي در حوزه هنر و ادبيات بود.

 

تعدادي‌ از مستندهاي تقوايي‌ كه «تاريخ مصرف‌» داشتند، مانند ساير فيلم‌هاي‌ سفارشي‌ و گزارشي‌ كه‌ از باب پسند روز ساخته‌ مي‌شوند، يك‌دو سال‌ بعد از دور خارج‌ شدند. تاكسي‌متر (١٣٤٦) يكي‌ از اين‌ فيلم‌ها است‌؛ مستندي‌ ساده‌ درباره موظف‌كردنِ رانندگان‌ تاكسي‌هاي‌ تهران‌ به‌ نصب‌ تاكسي‌متر در اسفند ١٣٤٥. تاكسي‌متر توضيح‌ تصويري‌ اطلاعيه‌اي از اداره راهنمايي و رانندگي درباره نصب تاكسي‌متر است‌.

 

نان‌خورهاي‌ بي‌سوادي‌ و آرايشگاه‌ آفتاب‌، كه‌ هر دو در همان سال‌ ساخته‌ شدند، درباره ‌پيشه‌هاي‌ بي‌رونق مردم‌ حاشيه‌نشين شهرها هستند‌ كه‌ به‌گفته‌ خود صاحبان آن مشاغل چون‌ كار ديگري بلد نيستند به‌ مشاغل‌ پست‌ رو آورده‌اند. نان‌خورهاي‌ بي‌سوادي‌ انتقادي‌ غيرمستقيم‌ به بيكاري پنهان‌ و مشاغل «نفرت‌انگيز» است‌. از اين‌ فيلم‌ به بعد نوعي‌ ديدگاه‌ اجتماعي‌ در فيلم‌هاي‌ تقوايي‌ تجلي‌ مي‌يابد كه‌ ويژه‌ محافل‌ روشنفكري‌ در سال‌هاي‌ اواخر دهه‌١٣٤٠ است‌.

 

به عنوان نمونه در صحنه‌اي‌ از فيلم‌ اخير گوينده‌ به‌ كنايه‌ مي‌گويد: «مقدمتا به‌ شما نشان‌ خواهم‌ داد كه‌ همپاي‌ پيشرفت‌هاي‌ اجتماعي‌ و مدرنيزه‌شدنِ كشور عريضه‌نويسي ‌هم‌ به چه‌ پيشرفتي‌ نايل‌ شده‌.» اين‌ گفتار ابتدا روي‌ تصويرِ دست يك‌ عريضه‌نويس مي‌آيد كه‌ با قلم‌ متن عريضه‌اي‌ را تحرير مي‌كند و سپس‌ تصوير به‌ چند عريضه‌نويس بُرش زده مي‌شود كه‌ با ماشين‌ در حال‌ تايپ‌كردن‌ عريضه‌ هستند. اين‌ نگاه‌ كنايي‌ به‌جز صحبت‌هاي‌ اشخاص‌ در تصاوير فيلم‌ هم‌ نمود نظرگيري‌ دارد. تقوايي‌ از همين‌ فيلم‌ به‌ ذوق‌ورزيِ بصري‌ مي‌پردازد و مي‌كوشد فيلم‌هايش‌ گزارشي صرف‌ از آنچه‌ به‌تصوير درمي‌آورد، نباشد.

 

او‌ در آرايشگاه‌ آفتاب‌ سلماني‌هاي‌ دوره‌گردي‌ را نشان‌ مي‌دهد كه‌ در پياده‌روها، اطراف بازار و مساجد با مزدي‌ نازل‌تر از آرايشگرهاي‌ بالاي‌ شهر سر و ريش مشتري‌هاي‌ خود را اصلاح‌ مي‌كنند. آنها درباره‌ شغلِ‌ ناگزير و وضع ناگوار خود توضيحاتي‌ به‌ مصاحبه‌كننده‌ مي‌دهند كه‌ روشنگر و گوياي‌ موقعيت اسفبار آنها است‌.

 

تقوايي‌ در تاكسي‌متر، نان‌خورهاي‌ بي‌سوادي‌ و آرايشگاه‌ آفتاب‌ از عنصر مصاحبه‌ با افسر پليس‌، راننده‌هاي‌ تاكسي‌، مسافران‌، عريضه‌نويس‌ها و سلماني‌هاي دوره‌گرد به عنوان‌ امكاني‌ آسان‌ياب‌- هرچند موثر- براي‌ ارايه‌ اطلاعات‌ به‌ بيننده استفاده‌ كرده‌ است‌. گفت‌وگوها در هر سه‌ فيلم‌ به‌جاي‌ آنكه در خدمت‌ تصاوير باشند، نقش‌ معكوس‌ دارند: تصاوير در خدمت‌ گفت‌وگوها هستند؛ به اين‌ صورت‌ كه‌ دوربين معمولا چهره‌ اشخاص‌ را از زاويه‌ روبرو در قاب‌ مي‌گيرد و آنها هم‌ متناسب‌ با پرسش‌هاي‌ گزارش‌كننده‌ پاسخ‌هاي‌ مقتضي- و مسلما نه‌ واقعي‌ترين‌ و دقيق‌ترين پاسخ‌ها- را بر زبان‌ مي‌آورند. به عنوان مثال در نان‌خورهاي‌ بي‌سوادي‌ عريضه‌نويسي‌ كه گزارشگر از او مي‌پرسد: «شما داريد نان‌ بي‌سوادبودن مردم‌ را مي‌خوريد، اگر روزي همه‌ مردم‌ باسواد شوند شما چه‌كار مي‌كنيد؟» پاسخ مي‌دهد: «يك‌ كار ديگر. همين الان‌ با روزي‌ حدود ١٠‌ تومان‌ با نانِ خشك‌ زندگي‌ مي‌كنيم‌.» پاسخ‌ او جواب سرراست پرسشي‌ كه‌ از او مي‌شود، نيست.

 

تصويرهاي‌ پراكنده‌ نان‌خورهاي‌ بي‌سوادي‌ و آرايشگاه‌ آفتاب‌ از واقعيت روزمره همان‌ چيزهايي‌ را روشن‌ مي‌سازند كه‌ آدم‌ها واگو مي‌كنند؛ گيرم‌ در يكي‌ دو مورد- بنا به اظهارات‌ افراد- از لحن‌ تند انتقادي‌ هم‌ برخوردارند؛ اما به‌خلاف‌ آن‌ راي رايج‌ درباره‌ «سينما- چشم‌» كه‌ مي‌كوشد با تصويرهاي‌ سينمايي‌ حقيقت‌ را روشن‌ كند در آشكاركردن پديده‌هاي‌ پنهاني‌ و نشان‌دادن نكته‌هاي مبهم و پوشيده موفق‌ نيستند.

 

اگر مستندهاي‌ مذكور، ظاهرا، بدون زحمت‌ و تحقيق‌ حاصل‌ آمده‌اند و به قصد «دست‌گرمي‌» و آزمايشگري‌ ساخته‌ شده‌اند و در كارنامه‌ سينمايي‌ سازنده‌اش‌ فاقد اهميت‌ زيبايي‌شناختي‌اند، تقوايي‌ در فيلم‌ بعدي‌اش‌ نخل گامي‌ به‌پيش‌ برمي‌دارد. نخل‌ فيلمي‌ است‌ ساده‌ و تجربي‌ درباره‌ مراحل‌ غرس‌ اصله‌ نخل‌، گرده‌‌افشاني‌، رشد و محصول‌دهي درختي‌ حاره‌اي‌ كه‌ در بنادر و جزاير حاشيه‌ خليج‌‌فارس‌ مي‌رويد. نخل‌ نخستين‌ فيلمي‌ است‌ كه تقوايي‌ متن آن را با نثري‌ روان‌ و گفتاري‌ شيوا نوشته‌ است.

 

نخل مستندي تمثيلي هم هست و تمثيل‌ها در آن گاه‌ مانند نمايي‌ كه‌ پس‌ از قطع‌‌كردن نخل كودكي‌ نيمه‌برهنه‌ بر سرِ گوري‌ در بيرونِ قدم‌گاه خضر نبي در آبادان نشان‌ داده‌ مي‌شود ابتدايي‌ و روان است‌ و گاه‌ مانند موقعي‌ كه‌ تصوير از تارك‌ سوخته‌ نخل‌ قطع‌ مي‌شود و به صورتِ‌ چروكيده‌ پيرزني‌ عرب‌ بُرش‌ زده‌ و صداي‌ گوينده‌ شنيده‌ مي‌شود كه «امسال‌ در صد سالگي‌ ديگر ثمر نمي‌دهد» بسيار طبيعي‌ است‌، و گاه‌ كاملا «رو» و متعرض‌ است‌؛ مثل موقعي‌ كه‌ تصوير از دودكش‌ پالايشگاه‌ نفت آبادان‌ قطع‌ مي‌شود به‌ تصوير زني‌ عرب‌ كه‌ بشكه‌ محتوي‌ آب‌ را با نشان معروف‌ IRANOL روي‌ سر حمل‌ مي‌كند؛ نمايي‌ كه‌ مدت‌ها نقل محافل‌ روشنفكري‌ در دهه پنجاه بود؛ به اين معني: بشكه‌هاي‌ انباشته‌ از نفت‌ حق‌ ديگران‌ است‌، و«پيت‌»هاي‌ خالي‌ يا آبِ‌ شور سهم‌ بوميان‌ جنوب‌.

 

٢- كمتر از دو سال‌ پس‌ از آنكه تقوايي‌ به‌ همراه‌ دكتر ساعدي‌ بنادر و جزاير اطراف بندرعباس‌ را براي‌ تحقيق‌ از «اهل‌ هوا» (١٣٤٥) زير پا گذاشتند، او توانست با جلب نظر فريدون رهنما و مساعدت صناعتي‌ «تلويزيون‌ ملي‌ ايران‌» عازم‌ بندر لنگه‌ شود تا مستند‌ ماندگاري‌ درباره‌ مراسم‌ و مناسك مردان‌ و زنان‌ «اهل‌ هوا» كه‌ طبعا با زحمت‌ حاصل‌ مي‌آمد، بسازد: باد جن.

 

باد جن‌ با تصاويري‌ مه‌آلود از دريا و امواج خروشان‌، كه‌ بر صخره‌ و ساحل مي‌كوبند، آغاز مي‌شود، كه‌ تاكيدي‌ است‌ بر اين‌ واقعيت‌ كه‌ دريا، از ديرهنگام‌، بيش‌ از هر امكان‌ ديگري‌ ارتباط‌ ساحل‌نشينان‌ را با مردم‌ آن‌سوي آب‌ از خليج‌‌نشين‌هاي‌ عربي گرفته‌ تا آفريقا و زنگبار و هندوستان‌ و جز اينها برقرار مي‌كرده‌ است‌. اين‌ ارتباط‌ از همان زمان‌ كه‌ ترسِ انسانِ بدوي‌ از دريا ريخت‌ و او تخته‌‌پاره‌اي‌ بر آب‌ انداخت‌ و سوار بر آن ميل‌ ديدن‌ دوردست‌ها را در سر پروراند آغاز شد. مسافران- اجداد بوميان لنگه- از هر سفر نه‌ فقط اشياي‌ عجيب‌ و غريب‌، كه‌ به‌ چشم‌ نديده‌ بودند، بلكه‌ آدم‌ها- كنيز و غلام‌- و رسوم‌ خاص‌ ناآشنا را هم‌ با خود آوردند، و به مرور چيزهايي‌ از آن رسوم گرفتند و چيزهايي‌ نيز به‌ آنها افزودند.

 

بادهاي‌ دريايي‌ يا ساحلي‌ از ديرهنگام‌ در كوچه‌‌پس‌كوچه‌هاي‌ لنگه‌ مي‌گشت‌، اما از جنس بادهاي‌ زار و نوبان‌ و مشايخ‌ نبود، كه‌ سياهان‌ از اعماق جنگل‌هاي‌ آفريقا به‌ بنادر خليج‌ فارس‌ آوردند؛ سياهاني‌ كه‌ علم‌ و فن‌ بر زندگي‌ ساده‌شان‌ سايه‌ نيفكنده‌ بود و اغلب به «بهاي خرما» آورده‌ شده‌ بودند. همين‌ سياهان‌ مجموعه‌اي‌ از فرهنگ‌ و رسوم‌ خاص‌ و «شگفت» خود را، كه‌ به‌ مراحل‌ بدوي فرهنگ بشري‌ نزديك‌ بود، در ميان ساحل‌نشينان رواج‌ دادند؛ فرهنگي‌ كه‌ حاصل‌ معصوميت‌ و سادگي طبيعت جماعت‌هاي‌ كوچك محلي‌ بود و از نظر پاره‌اي‌ مردم‌شناسان «متمدن‌» و متفرعن‌ نماينده‌ نوعي‌ «توحش‌» و ناشي‌ از بلاهت بدوي‌ انسان‌ شمرده‌ مي‌شد.

 

تقوايي‌ البته‌ در باد جن‌ متعرض بسياري از مسائل‌ نمي‌شود. او فقط به‌ ثبت مستقيم‌ و موجز يكي‌ از مراسم «اهل‌ هوا»، حادترين بادها، پرداخته‌ است‌؛ با متني‌ با‌ صداي‌ گيراي احمد شاملو. تمهيدهاي‌ تقوايي‌ براي‌ آنكه نشان‌ بدهد عقب‌ماندگيِ اقتصادي‌ و فرهنگي‌ بوميان را گرفتار جن‌ (يا زار و نوبان‌ و شيخ‌‌شنگر و انواع‌ بادهاي‌ مضراتي) كرده‌ لغزان‌ و ناگويا است‌. در طول‌ مراسم‌، پس‌ از شرحي‌ كوتاه‌ و مقطع‌ درباره‌ چگونگي‌ جمع‌‌شدن‌ اهل هوا در «خانه‌ مقدسي‌»، كه‌ پشت خاكستان شهرِ مُرده‌ قرار دارد، در سكوت‌ و سكون‌ در و پنجره‌هاي‌ نيم‌ويراني‌ نشان‌ داده‌ مي‌شود كه‌ متعلق‌ به‌ جماعت اهل‌ هوا است‌، يا آدم‌هايي‌ كه‌ بندر لنگه‌ را به‌ جبر ترك‌ كرده‌اند؛ يعني‌ اينكه حيات‌ و نشاط‌ از بندر لنگه‌ رخت‌ بربسته است‌؛ اما وقتي‌ هيچ‌ نشاني‌ از مردم‌ و زندگي‌ و نحوه‌ گذران‌ آنها در فيلم‌ نباشد نبايد انتظار داشت‌ كه‌ تصوير چند در و پنجره‌ بسته‌ و عمارت‌هاي‌ نيم‌ويران‌، با صداي‌ زنجره‌، چنين‌ نتيجه‌اي‌ را حاصل‌ كند؛ به‌ويژه‌ آنكه گوينده‌ از همان‌ آغاز درباره‌ ويراني‌ها به صدور اين‌ حكم‌ پرداخته‌ است‌ كه‌: «لنگه‌ را بادها ويران‌ كرد»؛ يعني‌ اينكه ويراني ناشي از «بادها»ي‌ مضراتي‌ بندر لنگه‌ و مردم‌ آن را از هستي‌ ساقط‌ كرد.

 

اين‌ ضعف‌ها، البته‌، از اهميت‌ و ارزش‌هاي باد جن‌ نمي‌كاهد. باد جن‌ چه‌ به عنوان فيلمي‌ مستند با صناعتي‌ قابل‌قبول، و سندي‌ مصور و منحصر به‌فرد از مناسكي‌ منسوخ‌ و چه‌ از جنبه‌ مردم‌ شناختي‌، پزشكي‌، روان‌كاوي‌ و تحقيق‌ در زمينه‌ موسيقيِ جنوب ارزش‌هاي‌ فراواني‌ دارد، و نزديك به نيم‌قرن است‌ كه‌ اين‌ ويژگي‌هاي‌ خود را، همچنان‌، حفظ‌ كرده است‌.

 

يك چيز مي‌توانست‌ امتياز و مرغوبيت باد جن‌ را زير سوال‌ ببرد، كه آگاهانه‌ يا ناآگاهانه‌، از آن‌ پرهيز شده‌ است، و آن‌ گفتاري‌ است‌ كه‌ با صداي‌ شاملو بر حاشيه‌ صوتي‌ فيلم‌ ضبط‌ است‌. گفتار فيلم‌ مي‌توانست‌ به شيوه‌ متن‌هاي‌ متعارفِ جامعه‌شناختي‌، پزشكي‌ يا آموزشي‌ بر نكاتي‌ تاكيد داشته‌ باشد كه‌ سال‌ به‌ سال‌ با تجاربي‌ كه‌ كسب‌ مي‌شود اهميت‌ جنبه‌هاي‌ اطلاعاتي‌ آن‌ كاسته‌ شود؛ اما لطافت‌ و پاكيزگي شعر‌گونه‌ گفتار و بيان غيرمتعارف شاملو به آن‌ اهميت ويژه‌اي‌ بخشيده‌ است‌. بديهي‌ است‌ كه‌ هر فيلم‌ مستند و هر مستندسازي‌ به سهولت‌ چنين‌ اعتبارها و امتيازهايي را كسب‌ نمي‌كند؛ به عنوان نمونه‌ مي‌توان‌ فيلم‌هاي‌ ديگر تقوايي‌: موسيقي‌ جنوب‌ (زار) و كشتي‌ يوناني‌ را مثال‌ آورد كه‌ از هيچ‌ جنبه‌اي‌ هم‌ارز باد جن‌ نيستند.

 

موسيقي‌ جنوب‌ (زار) هر چند از لحاظ‌ صناعت‌ و رنگينيِ تصوير و حتي‌ متن گفتار هم‌تراز باد جن‌ نيست‌، تقوايي‌ در اين فيلم دو جا بر نكاتي‌ تاكيد مي‌كند كه‌ در باد جن‌ از آن‌ غافل‌ بود. گفتار موسيقي‌ جنوب‌ (زار) اثرِ دست كسي‌ است‌ كه‌ شيفته‌ و شيداي‌ آن‌ مراسم‌ است‌، نه‌ كسي‌ كه‌ مي‌خواهد از ديدگاه‌ روان‌شناختي‌ و جامعه‌شناختي‌ آن را ارزيابي‌ كند. درواقع تقوايي‌ نمي‌كوشد رازِ آيين‌هاي‌ كهن قومي‌ را از پسِ پرده‌ سياه‌شان‌ بيرون‌ بكشد. دل‌بستگي عاطفي او به‌ جنوب‌ و مناسك‌ آن‌ موجب‌ شده‌ است‌ كه‌ همچون‌ يك «اهل هوا»يي‌ به آن‌ مراسم بپردازد. از اين‌ جهت‌ باد جن‌ و موسيقي‌ جنوب‌ (زار) بيشتر ثبت‌ لحظه‌هاي‌ شورانگيز و هيجان‌آور حركات‌ آدم‌ها است‌ تا روشن‌كردن تاريكي‌هاي شگفت مراسم‌ اهل‌ هوا.

 

رقص شمشير (١٣٤٦) نيز ثبت مراسم‌ كمابيش‌ منسوخي‌ است‌ كه‌ زماني‌ در جزايرِ حوالي‌ بندرعباس‌ و شيخ‌نشين‌هاي‌ آن‌سوي‌ خليج‌ فارس‌ رواج‌ داشت‌. عده‌اي‌ مردِ وشيده‌ در «دشداشه‌» (لباس بلند) سفيد روي‌ شن‌هاي‌ ساحل‌ و پشت‌ به‌ درياي‌ آبي شمشير به دست‌ رقصي‌ موزون‌ مي‌كنند، و رشته‌ طناب بلندي‌ در دست‌ آنها است كه شمشيرهاي‌شان‌ را در غلاف‌ روي‌ آن‌ گرفته‌اند و چهار مرد در جلو آنها بر «دمام‌» (دهل دوسر) مي‌كوبند. در گرماگرم بازي، مردان‌ دوبه‌دو از صف‌ خارج‌ مي‌شوند و جست‌وخيزكنان‌، رودرروي‌ هم‌، شمشيرها را در هوا مي‌گردانند.

 

رقص‌ شمشير ريشه‌ در رقص‌هاي‌ بدوي‌ دارد كه‌ اجداد آفريقايي‌ و سواحلي همين مردان‌ با نيزه‌ و شمشير، قبل‌ از پيكار و شكار اجرا مي‌كرده‌اند و احتمالا اين‌ مراسم نمايشي‌ است‌ در بزرگداشت خاطره‌ همان‌ جنگ‌ها و دلاوري‌ها. رقص‌ شمشير، به عنوان گزارشي خام و ساده از اين مراسم، فاقد كلام‌ است‌ و هيچ‌ توضيحي‌ بر اين‌ مراسم آييني‌ و ريشه‌ آن ندارد؛ فيلمي‌ است‌ خشك‌ و بي‌روح‌ با نماهاي‌ عمومي طولاني‌ و تكراري‌ و اغلب تاريك كه‌ حتي‌ نماهايي‌ مثل‌ بازي دو كودكي‌ كه‌ با چوب‌ مي‌رقصند و اداي پدران خود را درمي‌آورند از نواخت كند آن‌ نمي‌كاهد. آن‌طور كه‌ تقوايي‌ مي‌گويد اين گزارش‌ها را براي‌ «آشنايي‌ با ابزار سينما» ساخته بوده‌ است‌.

 

٣- تقوايي‌ در مستند‌ كوتاه‌ اربعين‌ (١٣٤٩) يك‌بار ديگر توجه‌ خود را معطوف‌ به‌ جنوب و مناسك مذهبي‌ آن‌ مي‌كند. اربعين‌ گزارش ساده‌ اما پرورده‌اي‌ است‌ از مراسم سوگواري هيات‌هاي‌ عزاداري مساجد دهدشتي‌ و بهبهاني (در بوشهر) به مناسبت‌ اربعين.

 

اربعين‌ گوياي نمايش خلوص ديني يك‌ قوم‌ است‌؛ گيرم‌ عناصري‌ از آن‌ از مراسم‌ اقوام‌ ديگر جذب‌ يا به‌مرور تجزيه‌ شده‌ باشد. جنبه‌ نمايشي اين‌ مراسم‌ كه‌ احتمالا در لحظه‌هايي‌ نمونه‌ پيچيده‌ يا كهن‌تر تعزيه‌ است‌، از بابت هم‌آهنگي‌ بين آنچه‌ نوحه‌خوان ‌با صداي‌ رسا و پرطنين خود مي‌خواند با حركت‌ و با نظم‌ سينه‌زن‌ها، در هر دور «واحد»، داراي رابطه‌ و وحدتي‌ طبيعي‌ است‌؛ مثلا دور «واحد»، به‌ فرمان نوحه‌خوان‌، موقعي‌ آغاز مي‌شود كه‌ مرثيه‌ شهادت‌ خوانده‌ شده‌ باشد؛ و صداي‌ آن‌ دور، كه‌ نقطه‌ اوج‌ و پايان مراسم سينه‌زني‌ است‌، هم‌آهنگ‌ با نواختن شلاق‌وار دست‌ها بر سينه‌ها و هن‌وهن نفس‌ها طنين مي‌اندازد. اربعين‌ بدون‌ آنكه توضيحي‌ بر آنچه‌ گفته‌ شد داشته‌ باشد، گزارش بدون گفتاري است‌ از اين‌ نمايش ديني كه‌ نبايد انتظار داشت‌ براي همه‌ مخاطبان فيلم- حتي‌ همه‌ ساكنان جنوب‌- معنا و مفهومي‌ جز همان‌ برانگيختن شور و عاطفه‌ مذهبي‌ و قومي‌ داشته‌ باشد.

 

تقوايي‌ در فيلم‌ بعدي‌اش‌ با نام مشهد قالي‌ يا مشهد اردهال (١٣٥٠) به سراغ‌ يكي‌ ديگر از روايت‌هاي مذهبي‌- البته‌ خارج‌ از خطه‌ جنوب‌- رفت‌ و اگر‌چه‌ تصاوير فيلم‌ را با عجله‌ فيلمبرداري‌ و تدوين‌ كرد، متن‌ آن را با تحقيق‌ و تامل‌ نوشت‌. تقوايي‌ پيش‌ از آنكه مشهد قالي‌ را بسازد مقاله‌ شايان ‌توجه آل‌احمد را درباره‌ مراسم قاليشويان‌ در اردهال‌ خوانده‌ بود و پس‌ از آن‌ همراه‌ ابراهيم گلستان‌ و دكتر ساعدي‌ به‌ محل‌ رفته و شاهد فيلمبرداري‌ گلستان‌ از اين‌ مراسم‌ بود. فيلم‌ گلستان‌ به دليل‌ اشكالي‌ كه‌ در دوربين شانزده‌ ميليمتري بولكس‌ ايجاد شده‌ بود، قابل‌ استفاده‌ نبود. تنها حاصل‌ اين سفر عكس‌هايي‌ بود كه‌ تقوايي‌ گرفته‌ بود. تقوايي‌ در بازگشت‌، ساختن‌ چنين‌ فيلمي‌ را به غفاري‌ و قطبي‌ (در تلويزيون ملي ايران) پيشنهاد داد و هر سه‌ با يك‌ گروه‌ فني‌ عازم‌ اردهال‌ شدند. غفاري‌ مايل بود خودش‌ فيلم‌ را بسازد؛ اما وقتي‌ شور و علاقه‌ تقوايي‌ را ديد اجازه‌ دادند او كارگردان فيلم‌ باشد.

 

همين‌جا بايد اشاره كرد كه گفتار متن فيلم‌هاي‌ نخل‌، باد جن‌، رقص‌ جنوب‌ (زار) و مشهد‌قالي‌ در ميان گفتار متن‌ فيلم‌هاي‌ مستندي‌ كه‌ در همان‌ ايام‌ ساخته‌ و نمايش‌ داده‌ مي‌شدند واجد امتياز خاصي‌ است‌؛ امتيازي‌ كه‌ شايد به سبب محشور بودن‌ تقوايي‌ با ادبيات‌ و نويسندگاني مثل ساعدي، شاملو، آل‌احمد، فروغ‌، گلستان تقي‌زاده و خاكسار سبب‌ شده‌ است‌ تا زبان‌ او در لحظه‌هايي‌ به‌ نثر ابوالفضل‌ بيهقي‌ در «تاريخ‌ بيهقي» و كلام تورات‌ شباهت‌ ببرد.

 

تقوايي‌ در دو فيلم پيش (١٣٧٦) و كشتي‌يوناني (١٣٧٧) دوباره‌ به‌ سراغ جنوب محبوب خود رفت‌. پيش‌ را مي‌توان‌ دنباله‌اي‌ بر نخل‌ دانست‌ كه‌ تقوايي‌ سه‌ دهه‌ قبل‌تر ساخته‌ بود. او پيش را با روايتي‌ عاشقانه‌، شرح دلدادگي يك‌ اميرزاده به‌ چوپان‌زاده‌اي‌ روستايي‌ همراه‌ كرده‌ و رگه‌هايي‌ داستاني‌ را در كليت و ساختار فيلمش‌ درج كرده‌ است‌. آنچه‌ به‌ پيش لطمه‌ زده‌ تفصيل‌ و تكرار نماهايي‌ از چهره‌هاي‌ زنان‌ و دختران‌ حصيرباف‌ و چشم‌اندازهايي‌ از نخلستان‌ و بيابان‌ و رودخانه‌ است‌ كه از نظر تقوايي‌ زيبا مي‌آمده‌ و بيش‌ از اندازه‌ بر آنها تاكيد شده‌ است‌.

 

كشتي يوناني ‌هم‌ روايت ديگري‌ از داستان قديمي «بادجن‌» و «زار» و «نوبان‌» است‌ كه‌ اين‌بار تقوايي- به‌خلاف دو فيلم كوتاه قبلي‌اش- وجهي‌ اجتماعي‌ و اقتصادي براي منشا بيماري جن‌زده‌ها قائل‌ شده‌ است‌؛ اما فيلم‌ ساختار منسجم لازم‌ را ندارد و «پيام» آن‌ به يك‌ بيانيه‌ سياسي‌ و تبليغي‌ صريح‌ شباهت‌ پيدا كرده‌ است‌.

 

واقعيت‌ اين‌ است‌ كه‌ امروز، پس‌ از سپري‌ شدن‌ بيش‌ از چهار دهه‌ از زمان ساختن بسياري‌ از مستندهاي تقوايي‌ تعدادي‌ از آنها مثل نخل‌، باد‌جن‌، اربعين‌ و رقص ‌جنوب‌ (زار) از جنبه‌ مردم‌شناختي‌ و مقدمات تحقيق‌ درباره‌ پديده‌هاي‌ فرهنگي بدوي‌ و مرموز، كماكان، واجد ارزش‌هاي‌ نظرگيري‌ هستند؛ گيرم‌ چند فيلم ديگر او مثل تاكسي‌متر، آرايشگاه‌ آفتاب‌، نان‌‌خورهاي‌ بي‌سوادي‌ و پنجمين‌ جشن‌ هنر شيراز گزارش‌هاي ضعيف‌ و نامرغوبي‌ از كار درآمده‌اند.

 

نان‌خورهاي‌ بي‌سوادي‌ انتقادي‌ غيرمستقيم‌ به بيكاري پنهان‌ و مشاغل «نفرت‌انگيز» است‌. از اين‌ فيلم‌ به بعد نوعي‌ ديدگاه‌ اجتماعي‌ در فيلم‌هاي‌ تقوايي‌ تجلي‌ مي‌يابد كه‌ ويژه‌ محافل‌ روشنفكري‌ در سال‌هاي‌ اواخر دهه‌١٣٤٠ است‌.

 

نخل‌ فيلمي‌ است‌ ساده‌ و تجربي‌ درباره‌ مراحل‌ غرس‌ اصله‌ نخل‌، گرده‌‌افشاني‌، رشد و محصول‌دهي درختي‌ حاره‌اي‌ كه‌ در بنادر و جزاير حاشيه‌ خليج‌‌فارس‌ مي‌رويد.

 

باد جن‌ چه‌ به عنوان فيلمي‌ مستند با صناعتي‌ قابل‌قبول، و سندي‌ مصور و منحصر به‌فرد از مناسكي‌ منسوخ‌ و چه‌ از جنبه‌ مردم‌ شناختي‌، پزشكي‌، روان‌كاوي‌ و تحقيق‌ در زمينه‌ موسيقيِ جنوب ارزش‌هاي‌ فراواني‌ دارد، و نزديك به نيم‌قرن است‌ كه‌ اين‌ ويژگي‌هاي‌ خود را، همچنان‌، حفظ‌ كرده است‌.

 

عباس بهارلو

 

etemadnewspaper.ir
  • 16
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش