پنجشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۳:۱۶ - ۰۴ اسفند ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۱۲۰۰۸۱۷
چهره ها در سینما و تلویزیون

گفت‌وگو با فرشته صدر عرفایی، بازیگر نقش مادر عبدالمالك در فیلم «شبی كه ماه كامل شد»

فرشته صدر عرفایی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

نمک‌گیر بلوچ‌ها شدم

از سال ۷۴ كه فرشته صدرعرفایی را در فیلم بادكنك سفید دیدیم تا همین امروز در هر نقش، هر فیلم و هر تئاتری دیدیمش، دوستش داشته‌ایم، چهره‌اش حسی از زنانگی و مادرانگی دارد كه به دلمان می‌نشیند. از آن زن‌هایی است كه همیشه تحسین‌شان كرده‌ایم، صبور، موقر اما مقتدر و جدی. هنوز همه جزئیات بازیش در فیلم كافه‌ترانزیت را به یاد داریم. آن نگاه پرسان و آن سكوت‌های آزاردهنده در كنار استقلالی كه بهای زیادی برایش داد. صدرعرفایی از بازیگران بی‌حاشیه است كه سال‌هاست می‌درخشد. حرفه‌ای است و اصول بازیگری را می‌داند و همین‌ها باعث شد نقش مادر عبدالحمید و عبدالمالك ریگی را در فیلم شبی كه ماه كامل شد، عالی بازی كند و سیمرغ جشنواره را از آن خود كند. با این بازیگر هم صحبت شدیم تا برایمان از چگونگی اجراهای زیبایش و نقش مادر در فیلم نرگس آبیار بگوید.

 

اصطلاحا چهره سینمایی دارید، چهره‌ای دلنشین كه به نظرم در اجرای نقش‌ها به شما كمك می‌كند.

این كه چهره دلنشین دارم نظر لطف شماست (می‌خندد) ! چهره زمانی به كار بازیگر می‌آید كه از آن برای باورپذیر كردن نقش استفاده كند.وقتی بازیگر نقشی را باور می‌كند از همه امكاناتی كه در اختیار دارد از جمله چهره استفاده می‌‌كند تا نقش را باورپذیرتر مقابل دوربین یا روی صحنه اجرا كند.

 

به‌جز چهره از چه روش‌هایی برای باورپذیرتر شدن نقش استفاده می‌كنید؟

فیلمنامه را به دقت می‌خوانم و از نظرات كارگردان برای نزدیك شدن به نقش استفاده می‌كنم. درباره نقش تحقیق می‌كنم، به خصوص اگر نقشی كه قرار است بازی كنم، یك شخصیت خاص باشد. مثلا برای فیلم حوض نقاشی به مركز عمل رفتم و با بچه‌هایی كه شرایط ویژه دارند، آشنا شدم چون شخصیت‌های مقابل من كه نقش شان را خانم جواهریان و آقای حسینی بازی می‌كردند، به نوعی سندرم اوتیسم مبتلا بودند و من باید با نوع رفتار آنها آشنا می‌شدم. برای فیلم هفت ‌ماهگی به آرایشگاه‌های منطقه آریاشهر رفتم تا با فضا و آدم‌های آنجا بیشتر آشنا شوم. برای كوچه بی‌نام، با یكی از آشناهایم به مجالس روضه‌خوانی، مولودی‌خوانی و سفره‌های نذری رفتم و با اجازه آنها بعضی صدا‌ها را ضبط كردم تا بتوانم به نقشم نزدیك شوم. فیلمنامه برایم اولویت دارد و این كه نقش چه تعریف و جایگاهی درفیلمنامه دارد. برایم مهم است كه لحن، بیان و رفتار شخصیت درست تعریف شده باشد. بعد از صحبت و تعامل با كارگردان، ما‌به‌ازای شخصیت را در محیط پیرامونم پیدا می‌كنم. همه اینها برای باورپذیر كردن شخصیت است.

 

اما الان بیشتر بازیگران مسیری كه شما برای نزدیك شدن به نقش را طی می‌كنید، نادیده می‌گیرند. شما با تجربه‌ای كه دارید اما باز هم درباره نقش تحقیق می‌كنید این عشق و علاقه شما به بازیگری است یا تعریفی كه از آینده حرفه خود داشته و تصمیم دارید همین‌طور درخشان بماند؟

هر بازیگری روشی دارد، من از این راه‌ها به نقش نزدیك می‌شوم و بازیگران دیگر شاید راه‌‌های دیگری دارند. شاید یك بازیگر در ذهنش آرشیوی از شخصیت‌‌ها و نقش‌های مختلف داشته باشد و زمان بازی از آرشیو ذهنی خودش استفاده كند اما من باید آدم‌های واقعی را پیدا كرده و از آنها الگوبرداری كنم. روش بازیگران با هم فرق دارد و نباید گفت كه كدامیك بهتر است یا كدام روش اشتباه است.

 

چنین به نظر می‌رسد هر نقشی را هم بازی نمی‌كنید و نقش‌هایی را كه دوست دارید انتخاب می‌كنید؟

بستگی به شرایط دارد. شاید در موقعیت ذهنی یا اقتصادی قرار داشته باشم كه روی انتخاب‌هایم تاثیر بگذارد ولی خوشبختانه تا به امروز پای همه نقش‌هایم ایستاده‌ام. با همه این‌ها نگاهم به حرفه بازیگری مثل نگاه عاشق به معشوق است. من با عشقم بدرفتاری نمی‌كنم و تلاش می‌كنم كاملا به آن احترام بگذارم و از سر هوس یا برای شهرت و دیده شدن عاشق نشوم. عشقم به بازیگری نجیب است و تصمیم دارم این نجابت را حفظ كنم. نقش‌هایی كه بازی می‌كنم حتما ما‌به‌ازای بیرونی دارند و تلاش می‌كنم به همه آنها احترام بگذارم به همین دلیل همه سعی‌ام را می‌كنم تا احساس آنها اعم از شادی، غم، نفرت، عشق و... را و همین‌طور شخصیت‌شان را درك کرده و به‌درستی آن را اجرا كنم.درك یكدیگر،چیزی است كه ما در زندگی روزمره نیز به آن نیاز داریم.ما بیشتر از آنكه به قضاوت كردن و قضاوت شدن نیاز داشته باشیم به درك شدن، و درك كردن احتیاج داریم.

 

نوع نگاه شما هنگام اجرای یك نقش بسیار دقیق است به نظر می‌رسد از چشمانتان بازی می‌گیرید، نگاهی كه گاهی متمركز است و گاهی گریزان و زمانی انگار در جست‌وجوی گمشده‌ای است...

بستگی به شخصیتی دارد كه بازی می‌كنم، گاهی نقش یك آدم خجول را بازی می‌كنم، نگاهم باید پایین باشد، گاهی در موقعیت هراس و ترس قرار می‌گیرم، در این شرایط نگاه باید جست‌وجوگر باشد و زمانی با نگاه از كسی پرسش می‌كنی، باید نگاهت ثابت باشد.گاهی داری فكر می‌كنی،... در زندگی واقعی هم نگاه‌ها در شرایط و موقعیت‌های گوناگون فرق می‌كند. نگاهم براساس موقعیتی كه نقش در آن قرار می‌گیرد، تعریف می‌شود.

 

در كارنامه‌تان چند فیلم دارید كه در آنها نقش مادر را بازی كرده‌اید كه آخرینش فیلم «شبی كه ماه كامل شد» است. قبل از این در فیلم‌های كافه ترانزیت، بادكنك سفید، كوچه بی‌نام، حوض نقاشی و ... هم نقش مادر را بازی كرده‌اید. خانم صدرعرفایی از مادر چه ذهنیتی دارد كه نقش‌هایش را چنین خوب و درخشان بازی می‌كند؟

من ۱۹ سالگی مادر شدم و اولین فرزندم را به دنیا آوردم. هر چند كه حس مادرانه در ذات همه زن ها وجود دارد حتی اگر زایشی انجام نشود. چون زود مادر شدم برایم بازی كردن در نقش مادر عجیب و حساسیت‌برانگیز نبود ولی الان بازیگری را می‌بینم كه مثلا سی و هفت، هشت ساله است اما نقش مادر را نمی‌پذیرد. شاید چون تجربه نكرده، نگران بالاتر از سن دیده شدن است و البته از دست دادن نقش‌هایی كه باید در دوره كاری‌اش تجربه كند. من به این بخش توجه نكردم. شاید باید توجه می‌كردم تا تنوع بیشتری در كارهایم به وجود می‌آمد.

 

در فیلم‌هایی مانند كوچه بی‌نام و كافه‌ترانزیت بازی ای ارائه دادید كه اصطلاحا به آن بازی زیرپوستی   یا بازی درونی می‌گویند. این نوع بازی در فیلم شبی كه ماه كامل شد، بیشتر دیده می‌شود. بی‌قراری‌های یك مادر در جمعی خشن را با سكوت نشان می‌دهید و باز هم بیشتر با چشمانتان از بازی در این فیلم برایم بگویید.

در شبی كه ماه كامل شد، شخصیت مادر بسیار كم‌حرف است به این دلیل كه زن‌ها در جامعه‌ای كه او زندگی می‌كند، اصلا دیده نشده یا به گفت‌وگو دعوت نمی‌شوند. به عنوان مادر احترامش سرجایش است اما جایگاه زنان تعریف شده و آنها نباید درگیر مسائل مردانه شوند. مادری كه نقشش را بازی كردم درد و خشم و مخالفتی درونش است كه نمی‌تواند آن را بیان كند به همین دلیل درونگرا و كم‌حرف است و مجبور است با نگاهش حرفش را بیان كند.

 

بازی شخصیت‌های كم‌حرف سخت‌ است چون بازیگر باید همه احساس و حرف‌های او را با زبان بدنش بیان كند.

بازیگر باید راهش را پیدا كند كه چنین شخصیتی دیده شود. شخصیتی كه حرف می‌زند، بیشتر توجه مخاطب را جلب می‌كند تا شخصیتی كه آرام و كم‌حرف است. در این‌ شرایط نقش كارگردان كلیدی است، اوست كه با نوع دكوپاژ، نمابندی، میزانسن و حركت دوربین توجه‌ را به سمت او می‌برد و امكان بازی درونی یا همان بازی در سكوت را به او می‌دهد.

 

برای بازی در نقش مادر عبدالمالك از همان روش تحقیق درباره نقش استفاده كردید؟

یك ماه قبل از این كه به چابهار برویم خانم آبیار عكس‌هایی به من نشان دادند كه در تحقیقات خودشان آنها را تهیه كرده بودند و مرا با فضا و آدم‌ها آشنا می‌كرد. از همان زمان شروع كردم به گوش دادن موسیقی‌های بلوچی و دیدن و خواندن همه آن‌چیز‌هایی كه در اختیار داشتم و مرا با فرهنگ زیستی مردم سیستان و بلوچستان آشنا می‌كرد. فیلم‌های مستند زیادی دیدم. از طرفی باید با خانواده ریگی‌ها هم آشنا می‌شدم. مصاحبه عبدالحمید را دیدم، فیلم روبه‌رو شدن مادر فائزه با عبدالحمید را دیدم و مصاحبه‌های عبدالمالك را دیدم و خواندم تا موقعیت آنها را بیشتر درك كنم. زمانی كه به چابهار رفتیم، دو، سه هفته‌ای وقت داشتم كه مقابل دوربین بروم.در این مدت لباس بلوچی می‌پوشیدم و به میان مردم می‌رفتم و تلاش می‌كردم رفتار، حرف زدن، راه‌رفتن، غذا خوردن و ... یك زن بلوچ را یاد بگیرم تا بتوانم نقش مادر یك خانواده معمولی بلوچ را بازی كنم.این را هم یادآوری كنم كه رفتار عبدالمالك ریگی و همفكرانش را نباید به یك طایفه یا مردم یك استان تعمیم بدهیم.زمانی كه در میان بلوچ‌ها بودم واقعا عاشق آنها شدم، آنقدر پاك، شریف و سخاوتمندند كه الان احساس می‌كنم بخشی از وجودم را آنجا جا گذاشته‌ام و دوست دارم برای سفر به سیستان و بلوچستان بروم.انگار خاك این خطه آدم را نمك‌گیر می‌‌كند و مردمش عاشقت می‌كنند. امیدوارم آنها هم فیلم را بپسندند كه دستاورد فیلم را مدیون محبت و همدلی آن مردم نجیب و بدبختانه رنجدیده و محروم هستیم. 

 

 

jamejamdaily.ir
  • 15
  • 4
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
شاه نعمت الله ولی شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه ایرانی

تاریخ تولد: ۱۴ ربیع الاول۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

نام های دیگر: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

پیشه: فلسفه و تصوف

مکتب: عارف و تصوف

آثار: شرح لمعات، رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرشید اسماعیلی بیوگرافی فرشید اسماعیلی فوتبالیست جوان ایرانی

تاریخ تولد: ۴ اسفند ۱۳۷۲

محل تولد: بندرلنگه، هرمزگان، ایران

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک هجومی

باشگاه کنونی: پیکان

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر 

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش