پنجشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۲:۰۹ - ۰۴ فروردین ۱۳۹۹ کد خبر: ۹۹۰۱۰۰۲۷۵
چهره ها در سینما و تلویزیون

غلامحسین لطفی: قرار بود در سریال کامیون نوروزی باشم/ ماجرای بغض و گریه در برنامه چهل تیکه

غلامحسین لطفی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران
کارگردان سریال "آئینه" و بازیگر سینما و تلویزیون درباره کرونا، گفت: من به حرف پزشک گوش می‌کنم؛ دلم برای پشت صحنه تنگ شده، قرار بود در سریال "کامیون" نوروزی باشم اما نشد. "پایتخت" را دیدم و دوست داشتم در این سریال بازی می‌کردم.

به گزارش تسنیم، در قزوین زندگی می‌کند، پاهایش را فیزیوتراپی می‌کردند اما "کرونا" اجازه نداد دوره‌اش زودتر تکمیل شود. این روزها بیشتر در خانه است تا روی آنتن و یا روی پرده نقره‌ای سینما! خودش بیشتر از اینکه ناراحتِ وضع و اوضاع باشد دلش برای پشت صحنه تنگ شده است. البته که به تازگی مقابل دوربین "نارگیل" داود اطیابی قرار گرفت که کار برای کودک و نوجوان است. برای اینکه روی آنتن نیست و یا کمتر به او نقش واگذار می‌کنند چه در سینما و چه در تلویزیون، دلش نمی‌سوزد بلکه دلش برای روزهای پرفروغ فیلم‌ها و سریال‌ها می‌سوزد که این روزها کمتر شاهد آن تأثیرگذاری‌ها و راضی کردن مخاطب نیستیم. 

زمانی خبری از واسطه و سفارش نبود بیشتر تهیه‌کنندگان کاربلد به سراغ کارگردان‌های کاربلد، فیلمنامه‌نویسان و بازیگرانی می‌رفتند که حرف‌هایی برای گفتن داشته باشند. نه اینکه در روزگارِ امروز سینما و تلویزیون، یک عده‌ای همیشه هستند، هر شبکه‌ای را بزنیم آنها را می‌بینیم و عده‌ای هم خانه‌نشین شده‌اند. این اتفاق هم برای بازیگران و فیلمنامه‌نویسان و حتی دوبلورها و گویندگان و مجریان هم افتاده است. 

این روزها که سریال "خانه به دوش" را تلویزیون پخش می‌کرد و البته "پدرسالار" و "زیر بازارچه" و خیلی از نوستالژی‌های دیگر روی آنتن رفته‌اند یاد آن خالقان و بازیگران کاربلدی افتادیم که این روزها خبری از آنها نیست. قطعاً نام "غلامحسین لطفی" نه به خاطر کاراکتر "اصلان" بلکه به خاطر سریال "آئینه" دهه ۶۰ که خاطرات دهه اول انقلاب را برای بسیاری تداعی می‌کند.  البته قدرت کارگردانی لطفی هم به چشم مخاطب می‌آید که با آن ابزار کم و تجهیزات ضعیف گذشته چنین اثر درخشانی برای تلویزیون رقم خورد؛ امروز خلأ آن نوع پرداخت به حوزه خانواده احساس می‌شود.  

یا وقتی نقش غلامحسین لطفی به عنوان باجناق "ماشاالله- حمید لولایی- "خانه به دوش" روی آنتن می‌رود به قدرت بازی او پی برده می‌شود که چقدر جای این تلاش‌ها و دلسوزی‌ها در ارائه بهترین بازی‌ها خالیست. امروز که پول می‌دهند بازیگر شوند و امثال لطفی‌ها که در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل شدند. چرا نباید تلویزیون و سینما از تجربه و تحصیلات او بهره‌برداری کنند؟ چرا باید یک عده خاص همیشه باشند و آن‌ها بگویند که باشد یا که نباشد! در صورتیکه پیش از این مدیرانی در صداوسیما و سینما حضور داشتند که در تصویب فیلمنامه‌‌ها و طرح‌های تلویزیونی و سینمایی هم سختگیر بودند و هم نمی‌گذاشتند کاربلدها آن‌قدر کمرنگ شوند.

غلامحسین لطفی سال‌هاست دیگر در سریال‌ها و فیلم‌های سینمایی حضور ندارد. بازیگر و کارگردانی که وقتی سال ۱۳۶۴ سریال "آئینه" را ساخت روز دوشنبه‌ها هنگام پخش، خیابان‌ها خالی از رفت و آمد می‌شد. امروز هم به این نوع سریال‌سازی‌ها نیاز داریم؛ که بگوییم خیابان خلوت شده و یا مردم در قرنطینه پایشان سفت‌تر شده است. و یا حتی کمتر به سراغ فضاهای مجازی و حتی به ماهواوره سر می‌زنند. این قدرت فیلمسازی را پیش از این در بسیاری از فیلم‌های تلویزیون دیده‌ایم که "آئینه" هم جزوی از آن است. کاری که به قول «غلامحسین لطفی» کارگردان این سریال چندین بازیگر را توانست معرفی کند.

"آئینه" در هر اپیزود مشکلات و مسائل اجتماعی حول محور خانواده را مطرح می‌کرد؛ مضامینی همچون مادرزن، مادر شوهر، همسایگی، روابط مالک و مستأجر، خرافه‌گرایی، بهانه‌جویی، توقع بی‌جا، دهان‌بینی و بی‌مسئولیتی و غیره. در پایان هر اپیزود هم روش‌های ساده بهتر زندگی کردن، در سکانسی هم تحت عنوانِ «زندگی شیرین می‌شود» امید و نشاط خانوادگی به جامعه القاء می‌شد. اما الان خبری از این نوع پرداخت‌ها نیست؛ هرچه می‌بینیم تلخ‌کامی و ناامیدی است. شاید تولید و پخش سریالی مثل "سرگذشت" شبکه ۱ بازگشتی به این دوران باشد که چقدر اپیزودسازی یا همان "مجموعه‌سازی" تأثیرگذار و به دردبخور است. قالب نمایشی که تلویزیون فراموش کرده و کمتر به سراغش می‌رود؛ چقدر می‌توانست مثل "کلانتر" و "کارآگاه علوی" با ژانر پلیسی و جنایی جذابترش کند. 

غلامحسین لطفی را شاید مخاطبین بیشتر به «جیب‌برها به بهشت نمی‌روند» و «خانه به دوش» بشناسند اما او هم خالق «آیینه»، «پاکباخته» و «سرخپوست‌ها» است و هم کارهای به یادماندنی چون «دلیران تنگستان»، «محله برو بیا»، «پول کثیف»، «پژمان» و «بچه‌های نسبتاً بد» را برای تلویزیون بازی کرده و در سینما هم او را بیشتر به «سرب» مسعود کیمیایی، «پرده آخر» واروژ کریم‌مسیحی، «مرد آفتابی» همایون اسعدیان،‌ «بازیگر» محمدعلی سجادی و «خفگی» فریدون جیرانی می‌شناسند. البته که این بخشی از هنرنمایی‌های این هنرمند پیشکسوت عرصه سینما و تلویزیون است؛ آخرین کاری که از او روی پرده رفته نامش «خفگی» است و سریال «ما فرشته نیستیم» فلورا سام هم آخرین کار تلویزیونی او به شمار می‌رود. و البته آخرین تصویر تلویزیونی از این روزهایش به برنامه "چهل تیکه" و بغض و گریه لحظات پایانی برنامه برگردد. 

او اعتقاد دارد وقتی عصا به دست بود و کنش و واکنش‌های مردم را می‌دید ناراحت می‌شد؛ چون دوست ندارم مردم مرا در این ظاهر ببینند و ناراحت شوند. دوست ‌دارم همیشه با هنرنمایی‌هایم مردم را خوشحال کنم. درست است این روزها نیستم و یا کمتر مرا در نقش‌هایی می‌بینند اما  آکتور را هیچ‌کس نمی‌تواند فراموش کند و کارنامه‌اش همیشه جلوی دید همگان است. من نیستم شاید برای این است که در محور باندبازی‌های برخی قرار ندارم؛ هرگز برای نقش و کار به کسی مراجعه نکردم و هرگز به روابط خاص هم آشنایی نداشتم.

لطفی با اشاره به اینکه امروز یک عده خاصی کار می‌کنند که با روابط در سینما و تلویزیون‌اند، هر شبکه‌ای یا هر فیلم سینمایی را هم ببینیم آنها را می‌بینیم، تصریح کرد: شاید در همه شبکه‌ها باشند و در همه فیلم‌ها قرارشان بدهند اما کسی در مدارِ بازیگری، با سفارش و رانت ماندگار نمی‌شود. بازیگر و کارگردان باید جامعه‌شناس خوبی باشند تا کارهای خوبی خلق شود. من برای کارگردانی‌ام جامعه را خوب دیدم و حتی برای اکت‌های خوب، به کاراکترهای نزدیکش در جامعه نزدیک شدم؛ این کارها باعث می‌شود تا آثار ماندگارتر شوند. وقتی "آیینه" شکل گرفت که من خودم را به جامعه نزدیک‌تر کردم و ببینید هنوز هم درباره خانواده آنقدر موشکافانه و دغدغه‌مند کار نمایشی سااخته نشده است. مشکل تلویزیون و فقدان جذابیت و تأثیرگذاری برنامه‌ها و سریال‌ها است که کمتر به خانواده‌های ایرانی توجه می‌کنند. 

وی در خصوص حضورش در برنامه "چهل تیکه" و بغض و گریه‌ای که مدت‌ها تیتر فضای مجازی بود، گفت: قبلاً هم گفته‌ام هیچ‌وقت ناراحت نشدم چرا به "دورهمی" نرفتم؛  چون یادم می‌آید در مجموعه "نود شب" مهران مدیری بازی می‌کردم آرام‌آرام نقشم کمرنگ شد. آن رفتار غیرتخصصی همیشه در ذهنم باقی ماند؛ روزی که مرجانه گلچین به این برنامه رفت اسم هر هنرمندی که می‌آمد به «دورهمی» دعوت می‌شد. نامم آمد اما دعوت نشدم. البته شاید دعوت هم می‌شدم نمی‌رفتم! برنامه "چهل‌تیکه" از من خواستند و دعوت کردند و من رفتم. وقتی عصا دستم بود و واکنش‌های مردم را می‌دیدم دست خودم نبود و ناخودآگاه گریه‌ام گرفت.  مردم دوست ندارند هنرمندشان را این طور ببینند؛ تصویر "اصلان" در سریال "خانه به دوش" را دارند. چرا امثال ما که تحصیل کرده‌ایم باید بیکار و خانه‌نشین باشیم.

این بازیگر سینما و تلویزیون، گفت: من دلتنگ پشت صحنه رفتنم؛ انتقاد به رویه سریال‌سازی و روابط خاص دارم اما همیشه دغدغه‌‌ام‌ این بوده که کارهایی را تلویزیون می‌توانست بسازد و انجام دهد و مردم و جامعه را دگرگون کند. ما نیاز به مفاهیم اخلاقی و خانوادگی در سریال‌های تلویزیون داریم؛ چقدر درباره واژه دروغ کار ساخته شده که چرا این رذیلت اخلاقی خانمان‌سوز است و فجایعی که برای آدم‌ها و زندگی‌هایشان بوجود می‌آورد؟

لطفی درباره سریال‌های نوروزی تلویزیون، خاطرنشان کرد: سریال "پایتخت" را دیدم که دوست داشتم در این سریال بازی می‌کردم. البته جزو هنرپیشه‌هایی نیستم که خودم را به پروژه‌ای تحمیل کنم. یکسری هنرمندان مشترکی در همه پروژه‌ها می‌بینیم که این خیانت به آدم‌هایی است که به آنها نوبت کار نمی‌رسد. مخاطب هم خوشش نمی‌آید آنقدر آدم‌های تکراری ببیند؛ عمده اینها هم توانایی متفاوت بودن را ندارند که در نقش‌ها و بازی‌هایشان این تفاوت را به منصه ظهور برسانند.

تصمیم‌گیرندگان در تلویزیون باید جامعه‌شناسی و مردم‌شناسی‌شان خوب باشد؛ جامعه و جنس آدم‌ها و اقشار و اندیشه‌هایشان را بشناسند.

او با اشاره به اینکه قرار بود در سریال "کامیون" مسعود اطیابی باشد، توضیح داد: دلم واقعاً برای پشت صحنه تنگ شده و در "نارگیل" با ناتوانی تمام بازی کردم؛ نقش اصلی فیلم "نارگیل" را دارم. قرار بود در سریال "کامیون" باشم اما فضایی فراهم شد که منصرف شدم. بعداً اطیابی با من کار می‌کرد او را دیدم به من گفت جایت در این پروژه خالی است. با مهدی هاشمی هم دیدار کردم و حتی لباس‌ و بقیه مقدمات حضورم فراهم بود اما به دلایلی منصرف شدم. 

لطفی درباره کرونا و اتفاقاتش، گفت: من جزو آدم‌هایی‌ام که به حرف پزشک گوش می‌کنم؛ اصلاً بیرون نمی‌روم و همه کارهایم و خریدهایم را الکترونیکی انجام می‌دهم. خودم هم آشپزی بلدم؛ فیزیوتراپی می‌کردم که به دلیل "کرونا" قرار شد فیزیوتراپ بعد از این اتفاقات دوباره بیاید و درمان را از سر بگیرد. مردم باید بدانند بیرون بروند یا کرونا می‌دهند و یا از بقیه می‌گیرند؛ هر دو طرف خطر است. 

  • 19
  • 2
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
مینا ساداتی بیوگرافی مینا ساداتی بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۱۰ آذر ۱۳۶۰

محل تولد: کاشان، ایران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون

تحصیلات: فوق لیسانس گرافیک از دانشگاه هنرهای زیبای تهران

آغاز فعالیت: ۱۳۸۶ تاکنون

ادامه
شاه نعمت الله ولی شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه ایرانی

تاریخ تولد: ۱۴ ربیع الاول۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

نام های دیگر: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

پیشه: فلسفه و تصوف

مکتب: عارف و تصوف

آثار: شرح لمعات، رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
مائوریستو موتا پائز بیوگرافی مائوریسیو موتا پائز؛ سرمربی والیبال

تاریخ تولد: ۲۶ مه ۱۹۶۳

محل تولد: ریو دو ژانیرو، برزیل

ملیت: فرانسه

حرفه: سرمربی والیبال

آغاز فعالیت: سال ۱۹۹۴ تاکنون

ادامه
فرشید اسماعیلی بیوگرافی فرشید اسماعیلی فوتبالیست جوان ایرانی

تاریخ تولد: ۴ اسفند ۱۳۷۲

محل تولد: بندرلنگه، هرمزگان، ایران

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک هجومی

باشگاه کنونی: پیکان

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر 

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش