جمعه ۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۱:۳۳ - ۲۱ اسفند ۱۳۹۵ کد خبر: ۹۵۱۲۰۳۴۸۱
هنرهای تجسمی

درباره نمایشگاه «عکس ناتمام» در گالری نات

عکس و روایت میل و ماخولیا

اخبار هنرهای تجسمی,خبرهای هنرهای تجسمی,هنرهای تجسمی,نمایشگاه عکس ناتمام

١  نوشتن درباره نمایشگاه عکس بدون نوشتن درباره خود عکس به مثابه صورتی از هنر امکان‌پذیر است؟! مانند این سؤال را می‌توان درباره نقاشی، مجسمه‌سازی و دیگر هنرها نیز پرسید. آیا می‌توان درباره اثر هنری خاصی بدون صحبت از چارچوب کلی‌ای که اثر در آن قرار دارد، سخن گفت؟ در نظر اول شاید پاسخ مثبت به نظر رسد.

 

گو اینکه این نوع نوشتن نه‌تنها غریب نیست، بلکه روشی بسیار معمول درباره متونی است که به نمایشگاه‌های مختلف اشاره می‌کنند. اما شاید همین‌گونه نوشتن عاملی باشد در جهت عدم درک کار هنری و مشخصا آنچه در هر نمایشگاه هنری اتفاق می‌افتد. به نظرم آنچه هر مدیوم هنری را معنا‌دار می‌کند، پیوندی است که با کل تاریخ منتسب به آن هنر دارد.

 

همان‌طور که هر اثر هنری، درواقع شیئی است مادی، برآمده از وضعیت کلی زیست هنرمند و خوانش آن از سوی مخاطبان نیز تحت ‌تأثیر عوامل زیستی و فکری گوناگونی است؛ در نتیجه آنچه هر اثر هنری را فارغ از اینکه با چه سبک، ژانر و معیاری تولید شده باشد، ارزشمند می‌کند، نسبتی است که با کل تاریخ زیست آن هنر دارد. به نظر می‌رسد این نظر درباره عکاسی و سینما که مشخصا دو هنر مدرن هستند و در اثر سرعت سرسام‌آور تکنولوژی با سرعت بیشتری نسبت به باقی هنرها به بلوغ رسیدند، کمی متفاوت‌تر نیز هست. از همان ابتدای پیدایش عکاسی بحث و جدل بر سر جای‌گرفتن عکاسی در میان هنرها وجود داشته است. از قضا به نظر می‌رسد این مجادله امروز و در عصر بلوغ عکاسی و بر اثر پیوند‌خوردن عکاسی با تکنولوژی به مثابه رسانه مدرنیته بیشتر نیز شده است.

 

امروز نمی‌توان درباره عکاسی نوشت، بدون آنکه از نسبت آن با منطق تحول مدرنتیه در تمامی ابعاد آن سخن نگفت. نگاهی ساده به اطراف «نشان» می‌دهد عکاسی در تمامی زیست روزمره ما حضوری پررنگ دارد. چه در بیلبوردها، بوروشورها، تراکت‌ها و اقلام تبلیغاتی گوناگون، چه در مقام اثری هنری- دکوراتیو در منزل و محل کار و چه به مثابه تصویری اعتراضی در تظاهراتی خیابانی و به همین شکل می‌توان از بسیاری از موارد حضور عکس در زندگی انسان مدرن سخن گفت.

 

در اینجا به نظر می‌رسد باید نکته‌ای را مشخص کرد و آن نسبت و تفاوت تصویر با عکس است. تصویر به مثابه امری ذهنی همواره با انسان است. ما همیشه فارغ از سن، جنسیت، طبقه اجتماعی و حتی توان ذهنی، جهان را به واسطه تصاویر درک می‌کنیم. در واقع آنچه به ما داده می‌شود، حاصل تصویری است که از چیزها در اطرافمان داریم. تصویر به مثابه مفهومی سابژکتیو تجربه ما از مواجهه با جهان را برای‌مان روشن می‌کند.

 

اما در نسبت با تصویر، عکس امری ملموس و ابژکتیو و همواره در پی ثبت لحظه اکنون است؛ ثبت سوژه در زمان، به مدد فن عکاسی. آنچه در فرایند عکس‌گرفتن رخ می‌دهد، ثبت واقعیت است، در قالب عکس؛ واقعیتی بدون تغییر در ماهیت و فرم واقعی سوژه‌های عکاسی.  ایجاد هرگونه تغییری در عکس به مدد تکنیک‌ها یا فرمول‌های مختلف چاپ، تغییری در اصل ثبت سوژه به همان شکلی که هست ایجاد نمی‌کند؛ در واقع عکس، روایتگر آن چیزی است که ما همواره در پی حفظ آن هستیم.

 

تصویر ذهنی ما از جهان به مرور زمان و در اثر تجربه‌های گوناگون زیستمان دستخوش تحول می‌شود، اما عکس لااقل در خوانش فرم‌محور بدون هیچ‌گونه تغییر یا دخل‌و‌تصرف، وضعیت ثبت سوژه در زمان مشخص گرفته‌شدن عکس را برایمان ذخیره می‌‌کند. در واقع عکس در حکم جادویی است برای انجماد زمان تا شاید به کمک آن بتوان آینده را رستگار کرد.

٢  عکاسی هم‌آغوشی‌ای قهرمانانه با جهان مادی است. این جمله سوزان سانتاگ شاید یکی از بهترین تفسیرها درباره عکاسی باشد.

 

شاید برای توضیح این جمله باید به این نکته اشاره کرد که هنر فاقد متدولوژی است. درواقع باید گفت فقدان متدولوژی، هنر را از همه فعالیت‌های ذهنی دیگر بشر متمایز می‌کند. آنچه هنر به ما می‌گوید، در قالب عناصر روزمره زیست ما شکل می‌گیرد، اما هم‌زمان برای‌مان تصویری ناآشنا و عجیب تصویر می‌کند؛ تصویری که بعضا هیچ نسبتی با چارچوب‌های منطقی مورد قبول ذهن، علم و تجربه ما ندارد. شاید به همین دلیل باشد که سانتاگ عکاسی را هنری «ذاتا سوررئال» می‌داند.

 

سانتاگ سه دلیل برای نظریه خود برمی‌شمرد: ١. عکس نسخه دومی از جهان و در نتیجه از واقعیت است. ٢. چیزی که می‌تواند با کمترین تلاش خود را بازتولید کند و بر اثر تصادف، می‌تواند بهتر شود. ٣. به نظر نمی‌رسد عکس کاملا تحت کنترل اهداف عکاس باشد. دقت در هر سه مورد به ما نشان می‌دهد ما با چیزی فاقد متدولوژی مواجهیم. متدولوژی‌ای که عکاسی را لااقل در این مورد خاص با قطعیت قریب به یقین در چارچوب هنرها قرار می‌دهد.

 

عکاسی بیش از آنکه نیازمند فن و تکنیک باشد، نیازمند آن رگه فروخفته میل است به ثبت و جاودانه‌کردن امر زیبا؛ هم‌آغوشی با جهان مادی به کمک میل به امر زیبا. زیبایی‌ای که از قضا نه برنامه‌ریزی شده است، نه ساخته و پرداخته، بلکه صرفا حاصل حضور و یک‌دستی تصادفی فضا و عناصر آن است. همانند اولین دیدار عاشق و معشوق در خیابان بدون هیچ ایده‌ای درباره آنچه رخ خواهد داد.

 

چیزی که همیشه مدلی از عکاسی را که عکاسی حرفه‌ای می‌نامند برایم غیرقابل تحمل کرده و می‌کند، سرکوب همین میل و تلاش برای متدمند‌کردن عکاسی است. توگویی جدی گرفته‌شدن عکس در گرو طی فرایندی دقیق، تکنیکال و از پیش تعیین‌شده است. عکاسی تبلیغات و عکاسی صنعتی شاید دو نمونه از عکاسی حرفه‌ای باشند که عکس را به مقوله‌ای مبتذل و تکنیکی تقلیل می‌دهند و با شعار حرفه‌ای‌گری سعی در جدی نشان‌دادن آن چیزی دارند که عکس می‌نامندش.

 

غافل از اینکه نمی‌توان عنصر ماخولیایی و میل‌محور عکس را نادیده گرفت و دست به عکاسی زد. منطق حاکم بر عکاسی حرفه‌ای، منطق مکانیکی حاکم بر دستگاه‌های ثبت عکس است. به همین دلیل شاید با وجود ابتذال حاکم بر‌ میلیون‌ها عکسی که در طول روز به‌واسطه نرم‌افزارها و اَپ‌های نمایش عکس منتشر می‌شوند، بتوان این‌گونه عکس‌ها را در نسبت با عکس‌های حرفه‌ای!

 

بیشتر به عکس شبیه دانست. عکاسی حرفه‌ای برخلاف ادعای خود در ثبت و ضبط دقیق واقعیت در تصویر با تأکید بر همین انطباق سعی در برهم‌زدن تطبیق «بود و نمود» در عکس دارد. بود و نمودی که باید دغدغه اصلی هرگونه فعالیتی باشد که سعی در توضیح آنچه هست دارد. عکس اتفاقی از پیش تعیین‌نشده در قلب زیست انسان است.

 

عکس ثبت‌کننده تحول و تطور سریع زندگی مدرن با همه عناصر زیبا و حال‌به‌هم‌زن آن است. عکس تصویر‌گر عصر تکثیر مکانیکی اثر هنری و هم‌زمان عصر تصویر جهان است. تصویرگری‌ای که تنها به مدد ماخولیا، اتفاق، بی‌زمانی در عین زمان‌مندی و میل است که برای انسان معنا می‌یابد.

٣  در نمایشگاه «عکس ناتمام» در ابتدا و در مواجهه با آثار، تناسبی فرمی در قالب اندازه، رنگ و فضای عکس‌ها به چشم می‌آید. اما چیزی که این عکس‌ها را فارغ از تناسب فرمی در کنار هم قرار داده، نوع دید آنهاست.

 

عکس‌های ملکوتی نمایشگر چیزی است که ما هر روز با آن مواجه‌ایم. عکس‌هایی منطبق بر چارچوب زیست شهری و نشانه‌های حضور انسان در همه جا؛ حتی در جاهایی که نشانی از خود انسان به‌عنوان سوژه عکس‌ها نیست. برخی عکس‌هاي ملکوتی سعی در نمایش حالات انسانی دارد. حالاتی که از قضا باز هم در عرصه زیست روزمره همه ما امری عادی شده. همین عادی‌شدن از قضا شاید کار عکاس را برای به‌تصویرکشیدن آنچه در ذهن داشته سخت‌تر كرده است.

 

حتی آنجا که در عکس‌ها با طبیعت مواجه‌ایم، فارغ از تلاش برای ایجاد نوعی اعوجاج با کمک تکنیک‌های عکس، در خود عکس‌ها تأثیری از حضور انسان ولو در مقام عکاس می‌بینیم. در مقابل کارهای مختاری به شدت بزرگ‌نمایی شده است. آن رگه همیشه حاضر عنصر انسانی در عکس‌های ملکوتی، در عکس‌های مختاری به شدت به چشم می‌آید. چه در شکل عناصر مصرفی زیست انسان و چه در وجود عنصر دست که به ناگاه قبل از انجام دخالت در عکس منجمد شده است.

 

عنصری بیرونی که اگرچه در عکس‌ها نمود دارد اما در زیست واقعی اگرچه حاضر اما نمایان نیست. ترکیب پوشیدگی معنایی عکس‌های ملکوتی و بزرگ‌نمایی افراطی در عکس‌های مختاری ریتمی ثابت به نمایشگاه داده که شاید با مدل زندگی بسیاری از ما یعنی همان آرامی و آشفتگی یکباره جان‌ها در زندگی همخوان است. عکس‌ها در پی نمایش چیزی مشخص و در عین حال پنهان هستند. خشونت نهفته در عکس‌ها در کنار آرامش ظاهری‌ای که به مخاطب القا می‌کنند عنصری از همان امر ماخولیایی را که در بالا گفته شد، نمایندگی می‌کنند.

 

اما هر دو در پی آن سویه تنگ و ناپیدای زندگی هستند در میان نسل خود و البته جامعه‌ای که در آن عکس می‌گیرند. در نهایت اما اگر مانند سانتاگِ «علیه تفسیر» فرم را عنصری مهم بدانیم یا همانند جان برجر بر «شیوه‌های دیدن» تأکید کنیم، در هر دو صورت می‌توان یکنواختی و جذابیت را در عکس‌های مختاری و ملکوتی مشاهده كرد. جذابیتی که ریشه در همان «اتفاق» عکاسی و پیوندخوردن آن با میل به امر زیباست.

 

 

sharghdaily.ir
  • 9
  • 1
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش