دوشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۷:۳۲ - ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۲۰۵۴۰۴
هنرهای تجسمی

هادی فراهانی:

حرف دل خودم را به تصویر می‌کشم

اخبار هنرهای تجسمی,خبرهای هنرهای تجسمی,هنرهای تجسمی
هنرمند ایرانی ساکن کاناداست که سال‌ها برای معتبرترین روزنامه‌های جهان مثل «وال استریت ژورنال»، «نیویورک تایمز»، «لس آنجلس تایمز»، «اینترنشنال هرالد تریبون» و غیره تصویرسازی کرده است. او بعد از بیش از ۲۰سال فعالیت مستمر در خارج از ایران، با رجوع به سال‌های آغازین فعالیت اش در عرصه هنر مسیر تازه ای را در فعالیت‌های هنری خودگشوده و تجربه ای متفاوت را در مدیای نقاشی رقم زده است. او معتقد است که جذابیت این نمایشگاه آن است که در نقاشی‌ها حرف دل خود را زده و بر خلاف سال‌های همکاری اش با مطبوعات سفارش دیگران را به تصویر نکشیده است. 

در ادامه، گفتگوی هنرآنلاین با این هنرمند به بهانه برگزاری نمایشگاه "صورتش بیرون و معنی‌اش اندرون" در گالری گلستان را بخوانید. 

 

** آقای فراهانی! رزومه کاری شما رزومه پرباری است که می‌شود در خصوص بخش‌های مختلف آن صحبت کرد. شما پیشتر تصویرگر یک سری از مطبوعات مطرح جهانی از جمله «نیویورک تایمز»، «لس آنجلس تایمز»، «اینترنشنال هرالد تریبون» و غیره بوده‌اید و بیشتر در این زمینه فعالیت کرده‌اید. اما نمایشگاهی که اکنون در گالری گلستان برپا کرده‌اید، تفاوت عمده‌ای با روند کاری گذشته‌تان دارد. چه اتفاقی افتاد که وارد این مسیر هنری شدید و چه شد که تصویرگری در مطبوعات را کنار گذاشته و به سراغ برپایی یک نمایش نقاشی در تهران آمدید؟ 

من در شروع گفتگو اشاره کوچکی به آغاز تحصیلات هنری‌ام می‌کنم؛ زمانی که در هنرستان هنرهای تجسمی‌پسران تهران آغاز به تحصیل کردم، متوجه شدم که برای نخستین بار در زندگی‌ام، آنچه که تا آن روز صرفا به آن به عنوان سرگرمی‌و دلمشغولی شخصی خودم پرداخته بودم، به اولویت اول و هدف اصلی تحصیلاتم تبدیل شده بود. در سالهای نوجوانی و هنگام شکل‌گیری شخصیت و هویت اجتماعی، دانش اینکه آموختن و پرداختن به هنر پدیده‌ای بسیار جدی است و می‌توان به آن به شکل آکادمیک نگاه کرد قدم بسیار بزرگی در مسیر کار هنری‌ام بود. در همان سالها از جلوی دانشگاه تهران به کتابی از آثار آقای کامبیز درم‌بخش برخوردم و با دیدن آن کتاب متوجه شدم که کار طنز تصویری هم یک حرفه کاملاً مشخص و مجزست.

 

از آنجا که به‌طور خودجوش کار طنز را خیلی دوست داشتم، متوجه شدم که شیوه‌ برخورد آقای درم‌بخش در زمینه طنز برایم کاملا آشنا و ملموس است و دیری نگذشت که با الهام از کارهای ایشان، برای خودم شروع به کشیدن کارتون کردم. آقای احمد امین‌نظر که در آن روزها یکی از معلم‌های من در هنرستان بود، با دیدن آن طراحی‌ها مرا به ادامه‌ جدی این کار تشویق کرد و در همان زمان، یکی دیگر از معلم‌های هنرستان به من پیشنهاد کرد که مجموعه‌ طراحی‌هایم را به سردبیر مجله سروش هفتگی نشان بدهم. این کار را انجام دادم و به فاصله بسیار کوتاهی در مجله سروش مشغول به‌کار شده و وارد دنیای مطبوعات شدم. یکی از طرح‌هایی که در کتاب آقای درم‌بخش بیش از همه روی من اثر گذاشت طرحی بود که در آن از مینیاتور استفاده شده بود.

 

زیبایی این ترکیب و عمق پیام آن به‌قدری برای من جذاب بود که شروع به کشیدن طرح‌های زیادی با این تم کردم. چندی بعد مجموعه‌ این طرح‌ها در موزه‌ هنرهای معاصر تهران به عنوان اولین نمایشگاه انفرادی من به‌نمایش درآمد. آقای کامبیز درم‌بخش و شادروان اردشیر محصص هر دو در زمینه تلفیق طنز و هویت ملی و فرهنگی، خدمات بزرگی به جامعه هنری ایران کرده‌اند و من شخصا آغاز رشد حرفه‌ای خود را مدیون این دو هنرمند بزرگ هستم. پس از نمایشگاه در موزه هنرهای معاصر دو نمایشگاه نیز در گالری گلستان برگزار کردم و از آن پس و تا زمانی که به کانادا نقل مکان کنم، به طور مستمر در ایران در زمینه طراحی طنز و کارتون، چه در مطبوعات و چه در نمایشگاه‌ها فعال بودم. پس از مهاجرت به کانادا، از آنجا ‌که نمی‌خواستم روابط حرفه‌ای گذشته‌ام در تلاش برای پیدا کردن مسیرهای جدید، مرا کُند و ایستا کند.

 

به صورت هوشیارانه و عامدانه تمام روابط کاری‌ام در ایران را قطع کردم. بدین شکل، تنها راهی که داشتم، حرکت رو به جلو بود. ذهنیت من این بود که اگر در زمینه‌ حرفه‌ای جای بازگشت به ایران را بگذارم، ممکن است در زمان دشواری دچار سستی شوم و به ایران برگردم. این پیش بینی کاملا درست بود و سختی‌های بی شماری که زندگی در غربت در مسیر یک مهاجر، آن هم یک هنرمند مهاجر قرار می‌دهد به‌سادگی می‌توانست مرا از ادامه‌ راه مایوس کند. پس از مهاجرت، برای تسریع در پیشرفت حرفه‌ای‌ کارم، ترجیح دادم که بیشتر روی تصویرگری مطبوعاتی و ژورنالیستی تمرکز کنم. این دیسیپلین به من کمک کرد که در زمان نسبتا کوتاهی بتوانم با روزنامه‌ها و نشریات معتبر همکاری کنم. در سال ۱۳۸۷ حاصل تجربیات حرفه‌ای این سالها را به صورت نمایشگاهی از آثار منتشر شده‌ام در مطبوعات غربی در خانه هنرمندان به نمایش گذاشتم.

برگزاری این نمایشگاه به دنبال سه منظور بود؛ نخستین و آشکارترین آنها، نمایش آثارم به مخاطبین ایرانی بود و کسانی که در جریان فعالیتهای حرفه‌ای من در خارج از ایران نبودند. پس از آن، آشنایی مجدد خود من با فضای هنری و فرهنگی ایران، و در پایان با هدف اینکه این نمایشگاه بشکلی فصل آخر تجربه چندین ساله مطبوعاتی‌ام و آغاز دوباره‌ی فعالیتهای هنری من بصورت آزاد باشد. البته در روند این حرکت چند سالی وقفه افتاد تا ۱۵ اردیبهشت امسال که سرانجام فرصت کردم مجموعه‌ای از کارهای جدیدم را به صورت مستقل در گالری گلستان به نمایش بگذارم و با وجود این وقفه چند ساله، این نمایشگاه در واقع ادامه همان مسیر است. از آنجا که در تمام آثار این نمایشگاه از اشعار مولانا بهره برده‌ام، در اینجا هم بجاست که از کلام ایشان استفاده کنم که فرمودند: «مدتی این مثنوی تاخیر شد/ مهلتی بایست تا خون شیر شد.»

 

** در تصویرگری مطبوعاتی مسئله اصلی سرعت انتقال پیام است که باید در اولویت قرار بگیرد. در نتیجه در این کار بیشتر تصویرهای ساده دیده می‌شود که البته می‌تواند در عین حال پیچیدگی‌های خاص خودش را هم داشته باشد. در آثار شما هم این سادگی وجود دارد که بیشتر جنبه نمادین دارد. سادگی و نمادین بودن آثارتان ذاتی است یا بر اساس یک ایده در ذهن‌تان شکل می‌گیرد؟

این سادگی و نمادین بودن درواقع شیوه‌ برخوردی است که من بصورت هوشیارانه از آن در طراحی‌هایم بهره جسته‌ام. از آنجایی که هر مدیوم و رسانه‌ای چارچوب و ویژگی‌های خاص خود را دارد، شناخت و استفاده هوشیارانه از این ویژگی‌ها به انتقال بهتر پیام و در نهایت به ایجاد رابطه‌ بهتر میان پدیدآورنده یک اثر هنری، خود اثر هنری و مخاطب آن می‌شود. باور من این است که این شیوه‌ برخورد در تمام شاخه‌های هنری کاربرد دارد و مطبوعات نیز که به نوعی از ترکیب شاخه‌های گوناگون هنری مانند ادبیات، عکاسی، گرافیک و تصویرگری تشکیل شده از این قاعده مستثنی نیست. فضای محدود، نیاز به سرعت در انتقال پیام یک مطلب در حین رعایت ویژگی‌های زیباشناسانه‌ و کاربردی رسانه‌ مطبوعات چارچوبی است که با درک و شناخت آن می‌توان تصاویر اثرگذار و بیاد ماندنی بوجود آورد. 

 

** در تصویرگری مطبوعاتی، مفهوم جزو لاینفک کار است که در مورد آن دو مسئله اهمیت پیدا دارد؛ یکی مسئله ایده‌ هنرمند و دیگری مسئله تکنیک او که می‌تواند تبدیل به امضا و شیوه بیان هنرمند شود. به‌نظر شما در همچنین کاری، ایده هنری بر تکنیک ارجحیت دارد یا این دو با هم در یک هم‌پوشانی قرار دارند؟ 

به نظر من ایده و اجرا، چه در تصویرگری و چه در هر شاخه از فعالیت‌های هنری به یک اندازه اهمیت دارند و نابرابری بین این دو به ضعیف شدن و کم اثر بودن و در نهایت به زودگذر بودن عمر یک اثر هنری منجر می‌شود. اگر بپذیریم که هدف تولید یک اثر هنری و یک محصول فرهنگی رشد و اعتلای فکر و ذهن مخاطب آن است، می‌توان آنرا به‌شکلی به غذای روح تشبیه کرد و همانطور که در خوراک جسم، بهترین غذا آن است که در عین لذیذ بودن، نیازهای بدن را تامین کند و تندرستی به ارمغان آورد، یک اثر هنری و محصول فرهنگی نیز باید در ضمن انتقال یک ایده و مفهوم عمیق، اجرای ماهرانه داشته باشد. کاریکاتور و یا تصویرسازی مطبوعاتی در عین حال که قابل لمس است، اما گاه از آشنایی زیاد، برای مخاطب ناآشنا می‌شود. 

 

اخبار هنرهای تجسمی,خبرهای هنرهای تجسمی,هنرهای تجسمی

** این قابلیت به طور ذاتی در خود مدیوم وجود دارد یا تسلط و ایده‌ هنرمندان باعث به وجود آمدن چنین اتفاقی می‌شود؟

در اینجا هم به نظرم این منحصر به تصویرگری مطبوعاتی نیست و در دیگر بخشهای هنر نیز اتفاقی است که به شکل آگاهانه‌ و از سوی هنرمند رخ می‌دهد. استفاده از نمادهای ساده و آشنا برای انتقال مفاهیم و معانی پیچیده و عمیق شیوه‌ برخوردی است که در دنیای هنر و ادبیات از آن به بهترین شکل استفاده شده است و در گنجینه‌ هنر و ادبیات کشورمان نمونه‌های بی نظیری از چنین شیوه‌ برخورد وجود دارد که همه‌ ما با آن آشناییم و از آن بهره برده‌ایم. 

 

** در مورد عنوان نمایشگاه‌تان در گالری گلستان توضیح دهید و بگویید که در آثارتان در این نمایشگاه هم از همان رویکرد طنازانه‌ای که در تصویرسازی به کار می‌بردید استفاده کردید یا این آثار به تجربه‌های قبلی‌تان وابسته نیست؟ 

عنوان نمایشگاه من «صورتش بیرون و معنیش اندرون» است که مصراع نخست این بیت از اشعار مثنوی مولاناست: «صورتش بیرون و معنیش اندرون، معنیِ معشوقِ جان در رگ چو خون.»

 

برداشت من از این بیت و بخصوص مصراع نخست آن این است که چهره ظاهری آنچه در پیرامون ماست، دریچه‌ای است برای درک مفاهیم درونی دنیایی که در آن هستیم و گاه میان این نمای بیرونی و معنای درونی آن تفاوتی شگرف وجود دارد. هویت، درون نگری و خود شناسی، چه در ابعاد شخصی و چه در بستر فرهنگی و تاریخی آن دغدغه‌ همیشگی من و موضوع نمایشگاه‌های پیشین من بوده است و طبیعی است که موضوع این نمایشگاه هم در راستای همان اندیشه و بارور شده از تجربه‌های پیشین من باشد. این در مورد نگرشی که شما آنرا رویکرد طنازانه نامیدید نیز صدق می‌کند، زیرا همانطور که در آغاز گفتگو اشاره کردم، نگاه طنزاندیشانه از همان ابتدا بصورت خودجوش در من وجود داشت و باز طبیعی است که این نگاه نیز در گستره‌ تجربیات حرفه‌ای و هنری من، از جمله این نمایشگاه حضور داشته باشد. 

 

** در آثارتان از المان‌های قاجاری استفاده کرده‌اید که به نظرم شکل دکوراتیو دارد و بیشتر از آنکه بخواهد در پی ایجاد مفهوم باشد، به جذابیت‌های بصری آثار می‌افزاید. نظر خودتان در این مورد چیست؟ 

باید بگویم استفاده از تصاویر و نمادهای دوران قاجار در آثارم، هم جنبه دکوراتیو دارد و هم به صورت نمادین و در پی ایجاد مفهوم است. منتهی این مفهوم در راستای هویت و درون نگریست و کوچکترین ارتباطی به وجهه‌ سیاسی و تاریخیِ خودِ سلسله‌ قاجار ندارد. باور من اینست که دوره‌ قاجار آخرین دوران تاریخی ایران است که در آن هویت و زیبایی‌شناسی که می‌شود آنرا ایرانی قلمداد کرد به وضوح در همه چیز دیده می‌شود. حتی زمانی که با عناصر غربی ترکیب شده باشد. پیشتر اشاره کردم که به عنوان یک هنرمند، مسئله هویت دغدغه همیشگی من بوده است و در واقع احساس می‌کنم که نه تنها من، بلکه مسئله هویت بزرگترین دغدغه‌ ما ایرانیان است. استفاده از تم قاجاری در آثار هنری اتفاق جدیدی نیست و هنرمندان بیشماری در ایران به شیوه‌های مختلف از تم قاجار در آثارشان استفاده کرده‌اند. شادروان اردشیر محصص بیش از پنجاه سال پیش به زیباترین شکل نمادهای قاجاری را در طراحی‌هایش وارد کرد. من نیز به سهم خودم تلاش کرده‌ام با نگاه خاص خودم و با ترکیب این تم با نمادهای پزشکی و آناتومی، مفهوم هوبت را بشیوه‌ی منحصر بفرد و بیاد ماندنی در آثارم بنمایش بگذارم. آثاری که در آنها هم بار مفهومی‌و هم زیبایی بصری حضوری پررنگ داشته باشند. 

 

** تعداد آثارتان در نمایشگاه گالری گلستان چند اثر است؟ 

۱۴ اثر در اندازه‌های بزرگ و کوچ. 

 

** مصراعی که از مثنوی مولوی برای نام نمایشگاه‌تان انتخاب کرده‌اید هم به جنس هویت بر می‌گردد؟ 

بله. اصلا دلیل انتخاب این مصراع برای نام نمایشگاهم تاکید بر اهمیت موضوع هویت در نقاشی‌هایم بود.

 

اخبار هنرهای تجسمی,خبرهای هنرهای تجسمی,هنرهای تجسمی

** به نظر می‌آید که شما خیلی تحت تاثیر ادبیات هستید و در آثارتان عناصر و تمام شکل‌های هویتی موجود در ادبیات را حفظ کرده‌اید...

گمان نمی‌کنم هیچ فرد ایرانی وجود داشته باشد که تحت تاثیر ادبیات نباشد. حضور ادبیات در جای جای زندگی هر ایرانی به قدری قوی است که حتی سالیان دراز زندگی دور از ایران این حضور را کمرنگ نمی‌کند. و این به ویژه در مورد کسانی که در فضای فرهنگی و هنری فعالیت می‌کنند چشمگیرتر است. منظور از حضور ادبیات در زندگی، داشتن دیوان حافظ بر سر تاقچه نیست. بلکه شیوه نگاه به دنیا و ظرافت و نکته‌بینی در درک مفاهیم عمیق زندگی است. من نیز از این ویژگی مستثنی نیستم. 

 

** اکنون که پس از چند سال یک نمایشگاه نقاشی برپا کرده‌اید، تصمیم دارید که این کار را همچنان ادامه دهید؟ 

بله. با شور و انرژی زیاد و به یاری خداوند تصمیم دارم این مسیر را بصورت گسترده و مستمر ادامه دهم. مدتی زمان لازم بود تا هم شرایط عاطفی و ذهنی و هم فضای مناسب برای این حرکت مهیا شود و احساس می‌کنم اکنون آن زمان فرا رسیده است.

 

** به برپایی نمایشگاهی از همین مجموعه جدیدتان در خارج از کشور فکر نکرده‌اید؟ 

چرا که نه؟ یکی از پیامدهای طبیعی گسترش فعالیت‌های هنری، تلاش در‌ برگزاری نمایشگاه در خارج از کشور است و چنین فرصتی بسیار عالی خواهد بود. 

 

** تفاوت عمده بین نقاشی و تصویرگری برای شما در کجا شکل می‌گیرد؟ 

صرف نظر از تفاوتهای بنیادی و ساختاری میان نقاشی و تصویرگری، یکی از نکات برجسته‌ای که در نظر من این دو حرفه را از هم جدا می‌کند، پایبندی و وابستگی تصویرگری به یک متن یا داستان و تعهد مشخص هنرمند تصویرگر به انتقال پیام و مفهوم آن متن و داستان است؛ و این در مقابلِ استقلال یک اثر نقاشی و وابسته نبودن یک هنرمند نقاش به چارچوب‌ها و ساختارهای روایی‌است. در همین راستا، یکی از جذابیت‌های نمایشگاه جدیدم برای خود من این است که پس از سال‌ها این فرصت را یافتم تا حرف دل خودم را به تصویر بکشم، نه سفارش دیگران را.

 

 

 

 

  • 9
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
علی عسکری بیوگرافی علی عسکری سیاستمدار ایرانی

تاریخ تولد: ۱۳۳۷

محل تولد: دهق، اصفهان

حرفه: سیاستمدار، نظامی، مدیر ارشد اجرایی، مدیر عامل شرکت صنایع پتروشیمی خلیج فارس

آغاز فعالیت: ۱۳۶۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی مهندسی برق - الکترونیک، کارشناسی ارشد مدیریت، دکتری مهندسی صنایع - سیستم و بهره‌وری

ادامه
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
مینا ساداتی بیوگرافی مینا ساداتی بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۱۰ آذر ۱۳۶۰

محل تولد: کاشان، ایران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون

تحصیلات: فوق لیسانس گرافیک از دانشگاه هنرهای زیبای تهران

آغاز فعالیت: ۱۳۸۶ تاکنون

ادامه
شاه نعمت الله ولی شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه ایرانی

تاریخ تولد: ۱۴ ربیع الاول۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

نام های دیگر: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

پیشه: فلسفه و تصوف

مکتب: عارف و تصوف

آثار: شرح لمعات، رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
مائوریستو موتا پائز بیوگرافی مائوریسیو موتا پائز؛ سرمربی والیبال

تاریخ تولد: ۲۶ مه ۱۹۶۳

محل تولد: ریو دو ژانیرو، برزیل

ملیت: فرانسه

حرفه: سرمربی والیبال

آغاز فعالیت: سال ۱۹۹۴ تاکنون

ادامه
فرشید اسماعیلی بیوگرافی فرشید اسماعیلی فوتبالیست جوان ایرانی

تاریخ تولد: ۴ اسفند ۱۳۷۲

محل تولد: بندرلنگه، هرمزگان، ایران

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک هجومی

باشگاه کنونی: پیکان

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر 

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش