شنبه ۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
۰۸:۳۹ - ۰۳ خرداد ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۳۰۰۵۷۱
هنرهای تجسمی

رافت صراف، پدیده نقاشی در گالری گلستان

ناگهان نقاشی‌کردن در ٨٤سالگی

اخبار هنرهای تجسمی,خبرهای هنرهای تجسمی,هنرهای تجسمی,رافت صراف

رافت صراف، پدیده تازه‌ای در میان نقاشان خودآموخته است که در سنین بالای ٨٠سالگی تازه در این زمینه کشف و شکوفا شده است. برای او نقاشی بیشتر حالت درمانی و مسکن داشته است و در نخستین نمایشگاهش که روز جمعه پنج خرداد در گالری گلستان برگزار می‌شود، ٣٦ تابلوی شگفت‌انگیزش ارائه خواهد شد.  

 

لیلی گلستان، مدیر گالری گلستان درباره نقاشی‌های رافت صراف نوشته است: در ٨٤سالگی و در بستر بیماری، برای سرگرمی شروع می‌کند به نقاشی‌کردن. آثار به‌وجودآمده پر است از شور زندگی، پر است از رنگ‌های زیبا و پر است از امید. این نمایشگاه واقعا دیدن دارد.  آمنه صراف، گرافیست و دختر رافت صراف درباره چگونگی کارکردن مادرش می‌گوید: واقعیت این است که خودم گرافیست هستم و براساس یک اتفاق مادرم به سوي نقاشی کشيده شد.

 

در محل زندگی‌مان یک خیریه هست که در آن کودکان معلول ذهنی و فیزیکی هستند و من باید به آنها آموزش نقاشی می‌دادم. از آن سو نیز مادرم دوران بیماری‌اش را سپری می‌کرد و به لحاظ فیزیکی و روحی چندان حال مساعدی نداشت و آلرژی پیدا کرده بود و مدام باید خودش را می‌خاراند و من برای اینکه از این حالت دورش کنم، باید برایش ابزاری مانند قلم و کاغذ تهیه می‌کردم که نقاشی بکشد. به مادرم می‌گفتم هرچه دوست داری بکش و هر روز برایش از بچه‌های معلول می‌گفتم و داستان‌های آنها را تعریف می‌کردم و آنچه تأثیر گرفته‌ام را بازگو می‌کردم.

 

مادرم هم از من می‌خواست برایش طراحی کنم که او رنگش بزند و من در ابتدا این کار را نمی‌کردم چون معتقد بودم كه خودش و تخیلاتش را آشکار کند اما این باعث اضطرابش می‌شد. بنابراین مجبور شدم سریع چیزهایی را بکشم که این خارش‌ها را پشت سر بگذارد و بعد پرستارهای مادرم به من نهیب می‌زدند که مادر نمی‌گذارد ما بخوابیم چون تا دو یا سه نقاشی می‌کرد و از آن طرف هم مادرم مدام از من می‌خواست برایش رنگ و قلم تهیه کنم یا برایش طرحی بزنم.

 

اما باز هم اصرار می‌کردم که از خاطرات خودت نقوشت را پیدا کن و در یک‌سری از این کارها دقیقا همین‌طور نقش‌های خودش را پیدا کرده است. او می‌افزاید: اگر مادرم خوب بود خودش تماما رنگ می‌زد و برای انتخاب رنگ با من صحبت می‌کرد که فلان زرد یا سبز یا بنفش را می‌خواهم و این در میان رنگ‌هایم نیست و بینابین اینها برایم رنگ تهیه کن. حتی فرم‌ها را خودش پیدا می‌کرد و از میان طرح‌های من فرم خودش را بیرون می‌کشید.

 

اما در این بین از من می‌خواست به او یاد دهم که نور را چگونه بکشد یا سایه را چگونه بزند. اما هر بار کارهایش را می‌دیدم، به شکل شگفت‌انگیزی می‌ماندم که چگونه این نقاشی‌ها را می‌کشد و سرم را می‌گرفتم و با خودم می‌گفتم: مگر ممکن است.  آمنه صراف درباره اینکه رافت صراف چقدر خودآموز است، می‌گوید: مادرم واقعا الگویی بود برای شناخت زیبایی‌شناسی برای خود من و شناخت طبیعت برای خودم.

 

خاطرم هست که یک صندوقچه داشتم و وقتی سنجاقکی را در حیاط می‌دید، پرش را به من نشان می‌داد و بالش را و می‌گفت این را ببر در صندوقچه‌ات بگذار و این می‌شود جهیزیه‌ات! در کودکی، به این صندوقچه جانور می‌افتاد و من اینها را داشتم. او حتی بافتنی‌هایی که برای برادرم می‌بافت، انگشت به دهان می‌کرد همه را. این نقوش و طرح‌هایش زیبا بودند و حتی در خیاطی‌اش هم از همین نقوش استفاده می‌کرد.

 

او با تابلوهایی که به دیوار آویزان می‌کرد و گل‌کاری‌اش در باغچه و حتی لباس‌پوشیدنش؛ همه را با زیبایی‌شناسی خاص خودش مواجه می‌کرد و اینها زبانزد می‌شد.  این گرافیست معتقد است مادرش زمینه‌ای برای درک‌شدن و رشد از این موضوع نداشته است اما او در خانه‌ای زندگی می‌کرده که تمام در و دیوارش پر از نقوش گل و مرغ بوده است.

 

این خانه پر از نقوشی است از دوران صفویه و قاجاریه و حتی نقوش طاقدیس و شومینه‌ها و خیلی از چیزهای دیگر که من از دوران کودکی به خاطر دارم. متأسفانه این خانه پلاک میراث فرهنگی خورده و ما در همین اواخر مایل به اهدای آن به سازمان میراث فرهنگی اصفهان شدیم که به انتخابات خورد و باید دوباره آن را خودم پیگیری کنم.  او برای فروش هنوز نظری ندارد و باید با خانم گلستان این موضوع را به نتیجه برسانند و درعین‌حال دوست دارد در همان خانه قدیمی که قرار است به میراث فرهنگی تعلق بگیرد، اتاقی را برای آثار نقاشی مادرش در نظر بگیرند.

 

اما رافت صراف نقاش بر این باور است که اگر قرار است تابلوها به فروش گذاشته شود، هزینه‌ها صرف انجمن مدرسه‌سازی شود.  در این نمایشگاه ٣٦ تابلو در قطع ٤٢ در ٣٢ سانتی‌متر عرضه می‌شود و سبکش از نظر آمنه صراف، برگرفته از شور زندگی است که در این دو سال که مادرش با بیماری دست به گریبان بوده، این آثار خلق شده‌اند. حتی برخی از این آثار در بیمارستان آفریده شده‌اند.

 

متأسفانه او این روزها کم‌توان شده و اگر در گذشته هر ٢٤ ساعت یک تابلو می‌کشید، الان یک ماه وقت گذاشته تا هشت نقش را در یک تابلو بکشد. رافت صراف از ٨٤سالگی شروع به نقاشی کرده و امروز ٨٦ساله است و امکان دارد که برای دیگر آثارش نیز به‌زودی نمایشگاه‌هایي برگزار شود.

 

نمایشگاه آثار صراف در گالری گلستان تا چهارشنبه ١٠ خرداد از ساعت چهار تا هشت بعدازظهر دایر خواهد بود.

 

 

 

sharghdaily.ir
  • 9
  • 4
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش