جمعه ۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
۰۹:۲۷ - ۲۷ آذر ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۹۰۷۰۵۹
فستیوال ها و جشنواره های هنری

رسول صدرعاملی‌، داور فراخوان فیلم های ۹۰ ثانیه‌ای:

فرصت خیال‌پردازی را از بچه‌ها گرفته‌ایم

رسول صدرعاملی‌,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,جشنواره

اوایل شهریورماه امسال بود که بیست و یکمین جشنواره بین‌المللی قصه‌گویی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در فراخوانی از مردم خواست تا در قالب فیلم ۹۰ ثانیه‌ای غم‌ها، شادی‌ها و لحظات پندآموز زندگی‌شان را روایت کنند و به دبیرخانه جشنواره در بخش تازه تأسیس «۹۰ ثانیه‌ای» بفرستند. از بین آثار ارسال شده در این بخش قرار است علاوه بر انتخاب سه اثر منتخب با رأی مردمی، ۳ اثر نیز از سوی هیأت داورانی که ترکیب سینمایی دارد معرفی شود.

 

رسول صدرعاملی در کنار مهتاب کرامتی، بهرام شاه‌محمدلو، منوچهر شاهسواری و شرمین نادری (مدرس دوره قصه‌نویسی) داوری این بخش را بر عهده دارند. برگزیدگان این بخش در حالی همزمان با شب یلدا معرفی خواهند شد که روز گذشته (۲۶ آذرماه) بیست‌ویکمین دوره جشنواره بین‌المللی با برگزاری آیین نکوداشت مصطفی رحماندوست افتتاح شد.

 

در حاشیه برگزاری این جشنواره در گفت‌وگویی با رسول صدرعاملی فیلمساز و خالق فیلم‌هایی چون «گل‌های داوودی»، «دختری با کفش‌های کتانی» و «من ترانه ۱۵ سال دارم» کم و کیف آثار ارائه شده در این بخش را جویا شدیم و او برایمان از روزهایی که آرزوی روزنامه‌نگاری در سر داشت و اولین قصه‌ای که در دوران کودکی نقل کرده، تا امروز که به تعبیر او «با ظهور نسل روبات‌ها مواجه شده‌ایم»، گفت.

 

جان کلام صدرعاملی در دقایقی که با او صحبت کردیم این بود که در شرایط کنونی با ظهور تکنولوژی‌های جدید، قصه شنیدن نسبت به گذشته‌ها بسیار کمرنگ‌تر شده؛ از این روی، به بچه‌هایمان فرصت خلوت کردن بدهیم و یادشان بدهیم که خیال‌پردازی‌ کنند و تحت هر شرایطی، خیال‌ها و رویاهای‌شان را از دست ندهند.

 

اولین قصه‌ای که به خاطر می‌آورید چیست و چه کسی آن را برای شما تعریف کرد؟

اولین قصه‌ای که خاطرم است، مربوط به دوران کودکی‌ام می‌شود که بین بچه‌های محل در خیابان شکوفه تعریف کردم. من از همه بچه‌های محل کوچکتر بودم و اولین قصه را از خودم درآوردم و برای آنها تعریف کردم. آن زمان دورهمی‌های کودکان و نوجوانان در کوچه‌ها معنای خاصی داشت و بسته به دغدغه‌هایشان این گروه‌ها متفاوت بودند.

 

بیشتر بچه‌ها دغدغه فوتبال و ورزش داشتند و تقریباً هیچ‌کدام آنها به نوشتن و مطبوعات علاقه‌ای نداشتند، اما من از همان زمان در حسرت روزی بودم که سواد داشته باشم و بتوانم کتاب بخوانم، مطلب بنویسم و به رویایم که نامم در یک روزنامه یا مجله چاپ شود، می‌اندیشیدم. اولین کسی که برای من قصه گفت، آقای هاشمی معلم کلاس اول من بود، هیچ وقت آن روز را فراموش نمی‌کنم. آقای هاشمی جزو مسن‌ترین معلم‌های دبستان جامعه اسلامی حسینی بود، بعد از تعریف کردن قصه از بچه‌های کلاس خواست به این قصه فکر کنند و هر کدام از بچه‌ها در هفته بعد، زنگ انشاء قصه‌ای در مورد مادر تعریف کنند.

 

فکر می‌کنید چرا قصه‌گویی نسبت به گذشته از رونق افتاده یا به نوعی میان خانواده‌ها کمرنگ‌تر شده است؟

به نظر من، شکل و شمایل رویاپردازی متفاوت شده است؛ ما قبلاً به‌دنبال رویاهایمان در قصه‌ها بودیم و فضا و جهانی که دوست داشتیم، با خواندن قصه‌ها پیدا می‌کردیم. وقتی قصه‌ای می‌خواندیم خودمان را جای قهرمان آن می‌گذاشتیم و خیال‌پردازی‌ها شکل می‌گرفت، اما الان اینقدر همه چیز بصری و بسرعت تأثیرگذار شده است که قصه‌ها بیشتر در تنهایی آدم‌ها شکل می‌گیرد.

 

الان آدم‌ها به هر دلیلی که تنها می‌شوند، ذهن قصه‌پردازشان معمولاً جایگزین قهرمان می‌شود اما نکته تأسف‌آوری که باید در اینجا ذکر کنم، این است که معمولاً این قهرمان، خسته، بی‌حوصله و افسرده است و به همین دلیل شروع به واگویه کردن می‌کند. این نوع نقل قصه یک نفر برای دیگران، منسوخ شده است؛ البته به نظر من این موضوع اشکالی ندارد، اما ما باید یاد بگیریم و به بچه‌هایمان یاد بدهیم خیال‌پردازی‌هایشان را از دست ندهند.

 

به نظر شما چه کارهایی می‌توان انجام داد تا قصه‌گویی در همه ارکان جامعه از جمله خانواده و مدارس پررونق شود؟

باید فرصت فکر کردن به بچه‌ها داده شود، یعنی شرایطی فراهم کنیم تا بتوانند خلوت داشته باشند و متمرکز شوند، چون به همان نسبت که قصه‌گویی و قصه شنیدن کمرنگ یا منهدم شده، تخیل بچه‌ها به‌دلیل دریافت داده‌های مختلف، گرفته شده است. اگر بیاموزیم هر کسی استراحت فکری داشته باشد و در این استراحت فکری بتواند خیال‌پردازی داشته و به جهانی که دوست دارد، فکر کند شاید بتوان امیدوار بود قصه‌گویی پررونق شود.

 

در حال حاضر، قصه‌گویی در جهان به این گونه است که مثلاً یک فرد می‌نشیند و از خاطرات و قصه‌های خودش می‌گوید، در واقع قصه‌ها به رئالیتی زندگی و واقع‌گرایی زندگی نزدیک شده است تا به خیال‌پردازی. این موضوع از آنجا نشأت می‌گیرد که داده‌های مختلفی از طریق شبکه‌های مجازی به بچه‌ها داده می‌شود. در این زمانه روزنامه و کتاب خواندن کمرنگ شده است، چون ظاهراً این‌طور بیشتر خوش می‌گذرد اما متأسفانه این موضوع تا اطلاع ثانوی برقرار است چراکه ذهن آدمی، زمانی قفل می‌کند و دیگر نمی‌تواند ادامه دهد.

 

با وجود این شرایط چه چشم‌اندازی برای آینده می‌شود تصور کرد؟

به نظرم در حال رسیدن به نسل روبات‌ها هستیم، نسلی که در سنین پایین برای آرام شدنش، گوشی یا تبلت به دستش می‌دهند! این موضوع انسان‌ها را به سمتی می‌برد که انگار از قبل برایشان تعیین شده است و چاره‌ای هم نیست. با چنین شرایطی جهان آینده جهان خوفناکی برای همه خواهد بود.

 

اهمیت قصه‌گویی برای بچه‌ها آنقدر هست که بشود رد تأثیرگذاری آن را در سینمای سال‌های آینده هم دید.

این موضوع خیلی مهم است. بخشی از قصه‌گویی، خاطره بازی و گفتن خاطره‌های گذشته و جذاب است. من تردید ندارم در ۱۰ سال آینده سینمای مستند حتی برای گیشه، وجه غالب خواهد بود، چون اینقدر قصه‌پردازی‌ها حول یک دایره بسته تکرار شده که جهان مستند، تخیل برانگیزتر است.

 

چه کارهایی می‌تواند کمک کند تا قصه‌های متنوع‌تری برای بچه‌هایمان تعریف کنیم؟

باید جشنواره قصه‌گویی آدم‌ها را تشویق به بهتر نگاه کردن کند. جشنواره قصه‌گویی درصدد است حواس نسل جدید اعم از دهه‌های ۷۰، ۸۰ و ۹۰ را به بزرگترهایی که فراموش شده‌اند، معطوف کند. به نظر من بزرگترها و تجربه‌های آنها دست کم گرفته می‌شوند و در واقع از دل واقعیت قصه‌های این آدم‌ها، قصه‌هایی جذاب، با طراوت و شنیدنی‌تری در می‌آید.

 

خودتان از قصه‌گویی در شب یلدا خاطره‌ای دارید؟ از پیشنهاد ثبت شب یلدا به‌عنوان شب قصه‌گویی در تقویم استقبال می‌کنید؟

شب یلدا حتی از شب‌های تعطیلات نوروزی، خانواده‌ها را بیشتر دور هم جمع می‌کند و دورهمی خانوادگی پررنگ‌تر است. به اعتقاد من، نمایشی از شب یلدا مانده و ذاتش به فراموشی سپرده شده است و آن هم، ذات حرف زدن، با هم بودن و همدلی است. شب یلدا شب با هم بودن است، باهم بودن یعنی حرف زدن، حرف زدن یعنی خاطره‌های جذاب تعریف کردن و در نهایت خاطرات جذاب به معنی قصه است. امیدوارم که شب یلدا را بتوان به‌عنوان شب قصه‌گویی در تقویم رسمی کشور ثبت کرد و اگر قرار است این اتفاق بیفتد، بهترین متولی آن، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است.

 

کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان که به آن اشاره کردید چقدر می‌تواند در رونق قصه‌گویی تأثیرگذار باشد؟

کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان همیشه بهترین فیلم‌ها را داشته و در ۵۰ سال اخیر الگوی فیلمسازان ایرانی بوده است. به نظرم بهترین متولی قصه‌گویی کانون است. برگزاری جشنواره قصه‌گویی گامی مؤثر در رونق قصه و قصه‌گویی در کشور است. متأسفم که بیست دوره گذشته این جشنواره پررنگ نبوده و دیده نشده است و امیدوارم با تمهیداتی که وجود دارد، خوب دیده شود و روند دیده شدن جشنواره قصه‌گویی ادامه پیدا کند.

 

اساساً برگزاری این جشنواره چقدر می‌تواند بر قصه‌گویی مؤثر باشد؟

طبیعی است که بسیار تأثیرگذار است. باید بفهمیم مخاطبان ما چه کسانی هستند، آن زمان می‌توانیم دنبال اشاعه آن باشیم. قصه‌گویی وقتی جذاب است که ریشه در خاطرات آدم‌هایی داشته باشد که ما آن دوران را زندگی نکردیم و ندیدیم؛ افرادی که این خلاقیت را دارند که خاطرات دوران خودشان را چنان جذاب تعریف کنند که تاریخ گذشته نباشد.

 

ارزیابی شما از قصه‌هایی که در جشنواره روایت شد، چیست. کیفیت آثار را چطور ارزیابی کردید؟

درصد قابل توجهی از آثاری که روایت شد خیلی جذاب بود و اصلاً برای من قابل پیش‌بینی نبود. این آثار در نحوه بیان و انتخاب قصه‌شان خلاقیت از خود نشان داده بودند. اولویت و معیاری که در داوری آثار برای من مهم بود، اجرای جذاب و تأثیرگذار قصه‌هایی بود که حتی ممکن بود قبلاً آنها را شنیده باشیم ولی فراموش‌مان نمی‌شد. نوع روایت، شکل و شمایل روایت و استفاده مناسب از دوربین بسیار جذاب و تأثیرگذار بود.

 

 

iran-newspaper.com
  • 12
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش