پنجشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۱:۰۹ - ۲۰ بهمن ۱۴۰۰ کد خبر: ۱۴۰۰۱۱۱۹۱۵
فیلم و سینمای ایران

گفت‌وگو با کیوان علی‌محمدی و علی‌اکبر حیدری به بهانه نمایش فیلم «۲۸۸۸» در جشنواره فیلم فجر

فیلم2888, کیوان علی‌محمدی و علی‌اکبر حیدری

«۲۸۸۸»، جدیدترین فیلم کیوان علی‌محمدی و علی‌اکبر حیدری با فیلمنامه‌ای به قلم خودشان و با مشارکت امید بنکدار کوشیده تا بعد از مدت‌ها از کلیشه‌های رایج در سینمای موسوم به دفاع‌مقدس فاصله بگیرد و بکوشد تا به مؤلفه‌های ژانر جنگی نزدیک و شبیه شود. در این راه و برای کنار گذاشتن کلیشه‌ها آنها موفق می‌شوند زبان خلبانان و اتاق کنترل را از نو بازسازی کنند که دستاورد قابل ملاحظه‌ای در سینمای ایران به‌حساب می‌آید.

اما علاوه بر اینها ایده‌های بصری فیلم نیز در بنا کردن حال‌و‌هوای فیلم نقش مهمی را ایفا می‌کند. از این نظر سازندگان «۲۸۸۸» کوشیده‌اند تا به تصویری تازه‌تر دست یابند که به‌گفته خودشان از کلیشه‌های مرسوم سینمای دفاع‌مقدس به دور باشد. این گفت‌وگو در شلوغی روزهای پیش از برگزاری چهلمین دوره جشنواره فیلم فجر انجام شد؛ روزهایی که سازندگان فیلم گرفتار آماده کردن فیلم برای نمایش در جشنواره‌ بودند. اما باز هم پذیرای درخواست من شدند و بزرگوارانه به گفت‌وگو نشستند.

فیلم2888, کیوان علی‌محمدی و علی‌اکبر حیدری

گفت‌وگو با کارگردانان فیلم را می‌خوانید.

 ما در سینمای ایران کمتر به سراغ ژانر جنگی رفته‌ایم و آنچه به سینمای دفاع‌مقدس معروف است بیشتر بر عناصر ملودراماتیک تأکید دارد ولی در «۲۸۸۸» تأکید بیشتر بر عملیات نظامی و بازسازی عناصر ژانر جنگی است؛ مثل ساخت جزئیات عملیات، تأکید بر اسامی آدم‌های واقعی و... . به‌نظر می‌رسد که در تلاش بودید تا به ژانر جنگی نزدیک بشوید و نه به سینمای موسوم به دفاع‌مقدس؟

علی‌اکبر حیدری: به‌نظر من فیلم بر لبه می‌ایستد. زمانی که روی فیلم کار می‌کردیم خیلی خوب فهمیدیم که فیلم روی لبه حرکت می‌کند. به این معنی که سؤال‌مان این بود که قرار است کجای این داستان را تعریف کنیم. مسئله این است که اگر قرار باشد همان‌چیزی را بسازید که تا الان بوده راه پیش‌روی‌تان باز است، خیلی چیزها در اختیارتان است، به شما کمک می‌شود و اجازه استفاده از بسیاری از امکانات را دارید. ولی وقتی بیان می‌کنید که می‌خواهید چنین چیزی بسازید، نمی‌گویند نه، بلکه ناگهان چیزهایی گم می‌شود.

از چه چیزهایی دریغ می‌کنند؟

حیدری: هر آنچه فکر کنید.

کیوان علی‌محمدی: روبه‌رو شدن با تفاوت کار سختی است. وقتی می‌گویی می‌خواهم فیلمی در مورد جنگ بسازم و به سراغ کسانی می‌روی که باید در روند ساخت فیلم همکاری و همراهی کنند، متوجه می‌شوی که آنها تصور از ساختن فیلم در مورد جنگ دارند که با تصویری که ما در ذهن داشتیم و در فیلم «۲۸۸۸» نمایش داده می‌شود کاملاً متفاوت است.

 یعنی به همان عناصر ملودراماتیک و ایدئولوژیک اصرار دارند؟

علی‌محمدی: و کلیشه‌ای. یعنی در قصه‌های مورد پسند آنها تو با آدم‌هایی مواجه می‌شوی که سرشار از کلیشه‌اند. «۲۸۸۸» از کلیشه‌ها فرار کرده و سعی کرده تماشاگر را با آدم‌هایی روبه‌رو کند که شبیه‌شان را پیش‌تر ندیده. اینها آدم‌هایی هستند که در بعضی موقعیت‌ها می‌خندند و در موقعیت‌هایی دیگر گریه می‌کنند، بعضی اوقات دل‌شان می‌شکند و گاهی در تنهایی بغض می‌کنند و از آن‌طرف وقتی قرار است بجنگد، دلاورانه می‌جنگد. حسین خلعتبری ۲ ساعت بعد از سال تحویل شهید می‌شود و حتی آن روز که شهید شد نوبت پروازش نبود و او به جای خلبان دیگری پرید. «۲۸۸۸» از کلیشه‌ها فرار می‌کند و چون فرار می‌کند، آزار بیشتری می‌بیند.

حیدری: به‌نظر ما این شخصیت‌ها از همان اول قهرمان نیستند. در فیلم‌های کلیشه‌ای این آدم‌ها طوری تصویر می‌شوند که انگار از همان بچگی یک‌سری ویژگی‌ها دارند و از همان ابتدا قهرمانند؛ قهرمان می‌آیند و قهرمان می‌روند. ما سعی کردیم نشان دهیم که این آدم‌ها انسان هستند؛ به وقتش دوست دارد زندگی آرامی داشته باشد، دوست دارد جنگ زودتر تمام شود تا بتواند نزد خانواده‌اش برگردد ولی در آن لحظه خاص آن تصمیم مهم را می‌گیرد و می‌داند که اگر برای جنگیدن تربیت شده‌، باید برود و دلاورانه بجنگد. پیش‌فرض‌اش این است که من خانواده‌ام را می‌گذارم و به جنگ می‌روم ولی وقتی موقع جنگیدن فرا می‌رسد تصمیم می‌گیرد که به جنگ برود. به‌نظر من این آدم قهرمان است نه اینکه براساس پیش‌فرض ویژگی‌های خاصی داشته باشد.

علی‌محمدی: به همین‌خاطر موقع تماشای «۲۸۸۸»، یک جوان ۲۰ساله با دیدن فیلم با خودش فکر می‌کند که می‌تواند مثل حسین خلعتبری باشد. چون حسین خلعتبری هم وقتی هواپیمای دشمن را می‌زند، می‌گوید و می‌خندد. بیننده با تماشای «۲۸۸۸» فکر نمی‌کند که اصلاً نمی‌تواند مانند این آدم‌ها قهرمان باشد بلکه می‌بیند که این آد‌م‌ها هم مثل او هستند ولی در لحظه‌ای که باید تصمیم گرفتند؛ تصمیم گرفتند جانشان را فدا کنند. وصیت عباس دوران را در فیلم شنیدید؛ می‌گوید پرواز سختی دارم و احتمالاً باز نخواهم گشت ولی خودم داوطلب شدم که این کار را بکنم. با اینکه بچه کوچک دارد و عاشق زنش است ولی تصمیم می‌گیرد، پرواز می‌کند و برنمی‌گردد.

 برای رسیدن به زبانی که خلبان‌ها و اتاق کنترل صحبت می‌کنند و به‌نظر می‌رسد که بسیاری شبیه به مکالمه‌های واقعی باشد و به قول شما از کلیشه به دور است، نتیجه تحقیق بوده است؟

علی‌محمدی: اول باید با خودت کنار بیایی که من نمی‌خواهم یک فیلم کلیشه‌ای بسازم، من می‌خواهم فیلم خودم را بسازم. دوم اینکه ما مثل یک لوح سفید بودیم که هیچ ذهنیتی نداشتیم. وقتی الان به یاد سؤالاتی می‌افتیم که روزهای اول‌ از این آدم‌ها می‌پرسیدیم خودمان خنده‌مان می‌گیرد. چون این فضا را نمی‌شناختیم. ولی آن‌قدر در این مسیر ماندیم، آن‌قدر کتاب خواندیم و آن‌قدر با خلبان‌های مختلف صحبت کردیم که به این نقطه رسیدیم. چون فکر می‌کردیم که اگر یک متخصص فیلم را ببیند احساس کند که سازنده فیلم خلبانی را می‌شناخته؛ می‌دانسته که خلبان‌ها چطور صحبت می‌کنند یا چه شوخی‌هایی می‌کرده‌اند.

«۲۸۸۸» در مرز بین مستند و داستانی حرکت می‌کند، جاهایی از فیلم کاملاً ماکیومنتری(مستند نمایی) می‌شود. خیلی‌ها فکر می‌کردند که مکالمه میان خلبان‌ها و اتاق کنترل فایل‌های صوتی واقعی است اما هیچ‌کدام از این فایل‌ها وجود نداشتند و ما رفته‌ایم، تحقیق کرده‌ایم، گفت‌وگوها را استخراج کرده‌ایم و به قصه خودمان تبدیل کرده‌ایم. به غیراز فایل صوتی سوباشی (در سکانس آخر فیلم) هیچ فایل صوتی دیگری وجود ندارد.

به‌نظر می‌رسد که ساختن این زبان برای‌تان حائز اهمیت بوده و احتمالاً برای بنا کردن زبان خلبانان پژوهش‌های زیادی کرده‌اید. با این زبان و کلمات انگلیسی که استفاده می‌کنند حتی به خاستگاهی که آموزش دیده‌اند هم اشاره می‌کنید. گویا این نکات را درنظر گرفتید؟

حیدری: هم هر شغل زبانی مخصوص به‌خود دارد و هم اینکه به یاد داشته باشید، آدم‌هایی که با هم صمیمی می‌شوند تکیه‌کلام‌هایی دارند. ما خیلی سعی کردیم که این دو نکته را درنظر بگیریم. یعنی آدم‌ها با تکیه‌کلام‌هایی که استفاده می‌کنند با یکدیگر تفاوت پیدا می‌کنند. مثلاً این خلبانان در محیطی تحصیل کرده‌اند و کلمات خاصی استفاده می‌کنند و گاه چیزهایی می‌گویند که برای خودشان معنی بدی ندارد ولی خیلی‌ها سوءبرداشت کردند.

علی‌محمدی: بسیاری از این کلمات و تکیه‌کلام‌ها را در میان خلبانان نسل جدید هم می‌شنوید.

حیدری: ما حتی ایده‌های بیشتری داشتیم، اما توانستیم همین‌قدر را استفاده کنیم.

علی‌محمدی: حین فیلمبرداری، در سر یکی از سکانس‌ها، خلبانان پیشکسوت سر صحنه آمدند. دستیاران به استقبال‌شان رفتند و آنها را سِر (sir) خطاب می‌کردند. یکی از خلبان‌ها پرسید که این دستیارها چرا این‌طوری حرف می‌زنند، مگر بچه‌خلبانند. ما پاسخ دادیم نه، ولی این تیم دارد کاملاً تخصصی کار می‌کند. واقعاً تک‌تک این کلمات برای کسانی که زبان خلبانان و پرواز را بلدند، آشناست. مثلاً فرض کن که هواپیمایی آسیب دیده و نمی‌تواند بنشیند، به زبان تخصصی گفته می‌شود: «می‌دی، ریکوئست ریدار وکتورز» (Mayday، mayday، request radar vectors). فیلم پر است از این اصطلاحات تخصصی و علاوه بر این تمامی سمت و جهت‌هایی که در فیلم داده می‌شود، دقیق است. از یک متخصص دعوت کردیم که فیلم را روی میز تدوین ببیند. می‌گفت که برایم جالب است، باندی که در فیلم مورد اشاره است تا هواپیمای محمود اسکندری بنشیند، درست نشانی همان باند واقعی در همدان است و شما هواپیما را با دقت در همان باند نشانده‌اید. برای ما مهم بود که این آدم‌ها در فیلم با زبان تخصصی خودشان صحبت کنند.

newspaper.hamshahrionline.ir
  • 10
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
مینا ساداتی بیوگرافی مینا ساداتی بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۱۰ آذر ۱۳۶۰

محل تولد: کاشان، ایران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون

تحصیلات: فوق لیسانس گرافیک از دانشگاه هنرهای زیبای تهران

آغاز فعالیت: ۱۳۸۶ تاکنون

ادامه
شاه نعمت الله ولی شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه ایرانی

تاریخ تولد: ۱۴ ربیع الاول۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

نام های دیگر: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

پیشه: فلسفه و تصوف

مکتب: عارف و تصوف

آثار: شرح لمعات، رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
مائوریستو موتا پائز بیوگرافی مائوریسیو موتا پائز؛ سرمربی والیبال

تاریخ تولد: ۲۶ مه ۱۹۶۳

محل تولد: ریو دو ژانیرو، برزیل

ملیت: فرانسه

حرفه: سرمربی والیبال

آغاز فعالیت: سال ۱۹۹۴ تاکنون

ادامه
فرشید اسماعیلی بیوگرافی فرشید اسماعیلی فوتبالیست جوان ایرانی

تاریخ تولد: ۴ اسفند ۱۳۷۲

محل تولد: بندرلنگه، هرمزگان، ایران

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک هجومی

باشگاه کنونی: پیکان

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر 

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش