جمعه ۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
۰۹:۰۶ - ۰۷ خرداد ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۳۰۱۵۲۶
فیلم و سینمای ایران

بهترین‌های سینمای دفاع‌مقدس به بهانه روزهای آزادسازی خرمشهر

پرواز را به‌خاطر بسپار

اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران,بهترین‌های سینمای دفاع‌مقدس

اگر قایل به وجود ژانر در سینمای ایران باشیم، به جرأت می‌توان گفت تنها ژانری که سینمای ایران توانسته آن را درونی و بومی کند، ژانر سینمای جنگ است که در شکل ایرانی و بومی‌اش به سینمای دفاع مقدس معروف شده است. در واقع همان‌گونه که طبیعت جنگ ایران به واسطه ماهیت دفاعی‌اش بی‌شباهت به جنگ‌های دیگر است، سینمای جنگ ما نیز یکسر متفاوت از سینمای جنگی سایر نقاط دنیا جلوه می‌کند. راز این تفاوت‌ها را نیز می‌توان در تفاوت تلقی جوامع مختلف نسبت به پدیده جنگ دانست.‌

 

هالیوود به‌عنوان جریان غالب سینمای دنیا نگاهی فیزیکی به جنگ دارد؛ در فیلم‌های ‌هالیوودی و به تبع آن در سینمای جریان اصلی اغلب کشورهای دنیا این توانمندی‌ها و توانایی‌های فیزیکی قهرمان است که یک داستان جنگی را پیش می‌برد. در سینمای دفاع‌مقدس ایران اما بخش زیادی از تأکید و بزرگنمایی توانایی‌های فیزیکی قهرمان کم شده و به جای آن تأکید بر ویژگی‌های درونی، شخصی، باورهای دینی و معنوی شخصیت‌ها نوعی سینمای به شدت بومی و این‌جایی را شکل بخشیده است.

 

در این سینما هر چه قهرمانی دارای ویژگی‌های درونی و معنوی و باورهای دینی بیشتر و عمیق‌تری باشد به پیروزی نزدیکتر است. این‌که فیلم‌های جنگی ما و دیگر نقاط دنیا کوچکترین شباهتی به هم ندارند، ریشه در این مسأله دارد. نکته مهم در مورد سینمای دفاع مقدس این است که این سینما عمری تقریبا هم اندازه با سینمای بعد از انقلاب ایران دارد. می‌توان گفت که این سینما تقریبا همزمان با تجدید حیات سینما در روزهای پس از انقلاب راه خود را آغاز کرده است.

 

درواقع اگر شماری فیلم بازمانده از دوران پیش از انقلاب و البته فیلم‌های فرصت‌طلبانه فیلم‌‌فارسی‌سازان این بار با شکل و ظاهر انقلابی را فاکتور بگیریم، می‌توان گفت که سینمای بعد از انقلاب دو- سه‌ سال بعد از پیروزی انقلاب آغاز به کار کرده؛ و از آن‌جا که جنگ در همان سال‌های اول بعد از انقلاب با هدف بستن راه‌های تنفس و حیات این دگرگونی به جامعه ایران تحمیل شد، بیراه نیست اگر بگوییم نخستین گام‌های سینمای بعد از انقلاب با نخستین گام‌های سینمای دفاع‌مقدس تقریبا همزمان برداشته شده است.

 

 یکی از منتقدان سینمای ایران که تحلیلی وسیع از سینمای دفاع‌مقدس كرده؛ در نوشته‌ای آورده: سینمای ایران چه در قبل و چه در بعد از انقلاب اسلامی، تجربه‌هایی ارزان و گران در باب آزمودن ژانرهای مختلف سینمایی انجام داده است که فارغ از ضعف‌ها و قوت‌های متناسب با عناصر تحلیلی سینما، با کمتر فضایی مواجه شده است که قابلیت بومی‌کردن گونه سینمایی‌اش را داشته باشد. به جرأت می‌توان مدعی شد که در این بین، تنها ژانری که از بین گونه‌های مطرح و معروف سینمایی روند بومی‌شدن به خود گرفته است، ژانر جنگی بوده است. در تأیید نگاه این منتقد باسابقه به دفاع مقدس باید گفت که البته در این میان نگاه سینمای ایران به جنگ تک‌بعدی و تک‌محوری نبوده؛ به این معنا که فیلم‌های جنگی ایرانی همگی یا حتی بیشترشان یک الگوی کلی و غیرقابل تخطی را پی گرفته باشند.

 

سینمای دفاع‌مقدس در طول زمان سه دهه و اندی که از شکل‌گیری‌اش می‌گذرد، در پرداخت کلی آثار، زیرگونه‌های متعدد و متفاوتی را آزموده که در بعضی از آنها موفق و در برخی نیز ناموفق بوده است. معروف‌ترین زیرگونه‌ای که سینمای جنگ در تمام دنیا دارد، زیرگونه عملیات است. به این معنا که جریان یک عملیات موفق یا حتی ناموفق را روایت می‌کند. در سینمای ایران در فیلم‌های عملیات کرکوک، عبور و دکل جریان و روند یک عملیات روایت شده؛ که البته متاسفانه هیچ‌کدام فیلم‌های درجه یکی نیستند. زیرگونه اردوگاهی یا اسارت که نمونه‌های مطرحی در سینمای جهان دارد در سینمای دفاع مقدس ایران نیز کم اقبال نبوده. این زیرگونه که بیشتر به رخدادهای دوره اسارت و تلاش‌های اسرا برای مقاومت یا فرار می‌پردازد، بهترین و نمونه‌ای‌ترین مورد را در فیلم مردی شبیه باران سعید سهیلی شاهد بوده. نفوذی دیگر فیلم متعلق به این زیر ژانر هست که البته می‌تواند در زیر ژانر جاسوسی نیز جای بگیرد.

 

زیرگونه هوانوردی که بیشتر به عملیات هوایی می‌پردازد، در سینمای ایران در فیلم‌های عقاب‌ها و حمله به اچ۳ به کار بسته شده و زیرگونه دریانوردی نیز در فیلم‌های جنگ نفتکش‌ها و موج مرده. فیلم‌های دیده‌بان و ملکه متعلق یه زیرگونه دیده‌بانی هستند و زیرگونه بیوگرافی که به زندگی قهرمانان جنگ می‌پردازد، در فیلم‌های چ، شور شیرین، الماس بنفش و به کبودی یاس به کار رفته است. تبعات جنگ زیرگونه‌ای است که نماینده‌هایی چون آژانس شیشه‌ای، گیلانه، بوی پیراهن یوسف، عروسی خوبان و ١٣٥٩ دارد و زیرگونه بازگشت دوباره یا عزیمت را نیز در آثار تحسين‌شده رسول ملاقلی‌پور چون سفر به چزابه و هیوا در سینمای دفاع‌مقدس ایران به نظاره نشسته‌ایم.

 

 تلفیق ژانر جنگی با سایر گونه‌ها و لحن‌های سینمایی از دیگر دستاوردهای سینمای ایران است که از آن جمله می‌توان به کمدی (لیلی با من است)، ملودرام (کیمیا، میم مثل مادر)، جاسوسی (نفوذی)، معناگرا (ساعت ۲۵، مهاجر، نینوا)، کودک و نوجوان (پایان کودکی) و... اشاره کرد. سینمای دفاع‌مقدس ایران اما به‌رغم این همه تنوع در نگاه و پرداخت، در عمل از جایگاهی که باید بشدت جدا افتاده است. این‌که در یک‌گونه سینمایی در سی‌سال به دشواری بشود به تعداد انگشتان دو دست فیلم خوب سراغ گرفت، نشان از این عقب‌ماندگی کیفی می‌تواند باشد. در زیر نگاهی داریم به بهترین‌های این ژانر که در مروری گذرا در تاریخ سینمای بعد از انقلاب انتخاب شده‌اند.

 

مهاجر

سومین فیلم ابراهیم حاتمی‌کیا از نظر بسیاری از کارشناسان، منتقدان و صاحبنظران سینما بهترین فیلم دفاع‌مقدس سینمای ایران است. حاتمی‌کیا که پیش از این فیلم با فیلم‌های هویت و دیده‌بان نشان داده بود، سینما را می‌شناسد و استعداد بزرگی در این زمینه به‌شمار می‌آید، در مهاجر به نسبت دو فیلم قبلی‌اش گام‌هایی رو به جلو برداشته و اثری حاصل آورده که تنها اسیر محتوا و روایت قصه‌‌ای سفارشی نیست، بلکه از نظر زبان و روایت سینمایی نیز حرف‌های زیادی برای گفتن دارد. مهاجر که رشد تکنیکی حاتمی‌کیا را در کارگردانی و حتی داستان‌پردازی و روایت نشان می‌دهد، روندی را که این کارگردان جوان با هویت و دیده‌بان شروع کرده بود به نقطه‌ای می‌رساند که خیلی‌ها هنوز معتقدند این فیلمساز در تجربه‌های بعدی‌اش نتوانسته گامی از آن فراتر گذارد. از دلایل موفقیت و جذابیت حاتمی‌کیا در فیلم مهاجر می‌توان به آشنایی این فیلمساز با فضا و آدم‌های قصه‌اش، مناسبات و روابطی که در فضای جنگ حاکم بود، اشاره کرد که در کنار توانایی‌های او باعث شده‌اند فضایی واقعی و تأثیرگذار در این فیلم به وجود آید.

 

فیلم آن‌قدر سکانس‌های گرم و به یادماندنی دارد که هنوز که هنوز است، پس از بارها و سال‌ها نمایش مستمر در تلویزیون و آشنایی تقریبا تمام مخاطبان به چگونگی و فرجام شخصیت‌ها، مهاجر در دیدار مجدد فیلمی گرم و تماشایی می‌نماید. تصاویر ماندگاری چون بسته‌شدن پلاک‌های شهدا به پرنده آهنین و چندین و چند تصویر دیگر که این سال‌ها بدل به تصاویر نمونه‌ای سینمای جنگ شده‌اند، از دلایل دیگر ماندگاری این فیلم هستند.

 

هیوا

یکی از بهترین فیلم‌های مرحوم رسول ملاقلی‌پور و از نظر خیلی‌ها بهترین فیلم کارنامه او که نگاه عاشقانه و شاعرانه او را به جنگ و آدم‌های جنگ به تصویر می‌کشد؛ گذشته از این‌که خود این فیلم یگانه تصویر ماندگار تصویرگری موضوع و مقوله عشق در سینمای دفاع مقدس لقب گرفته است. درواقع هیوای ملاقلی‌پور از معدود فیلم‌های سینمای دفاع‌مقدس است که عشق در آن حضوری پررنگ دارد. هیوا عاشقانه‌ای دلپذیر و متفاوت است که در دل جنگ شکل می‌گیرد. ملاقلی‌پور در این فیلم از نظر سینمایی و تکنیکی نیز کارگردان پخته‌ای نشان داده و با استفاده از شکل روایت و پیوند‌زدن گذشته و حال به درام عاشقانه جنگی‌اش حس‌وحالی خاص و دیگرگونه داده است.

 

رسول ملاقلی‌پور در هیوا نیز همچون اغلب فیلم‌هایش سکانس‌های جنگی و درگیری را بشدت قابل قبول و موثر از کار درآورده است. او که متخصص درآوردن یک فضای آخرالزمانی در دل جنگ بود، در هیوا این فصول را حتی با قدرت و تأثیرگذاری بیشتری به تصویر کشیده؛ چنان که می‌توان فصول نبرد این فیلم را قابل مقایسه با نمونه‌های مطرح جهانی دانست.

 

باشو غریبه کوچک

تنها تجربه بهرام بیضایی در سینمای جنگ یکی از بهترین فیلم‌های این ژانر نیز هست. در باشو غریبه کوچک بهرام بیضایی بدون این‌که تصویری مستقیم از جبهه و جنگ ارایه دهد، یکی از بهترین آثارش را درباره تأثیر جنگ بر روابط انسانی ساخته و چنان تصویر ماندگاری از آدم‌های درگیر یک جنگ تحمیلی ارایه کرده که حتی با گذشت بیش از ٣٠‌سال نیز همچنان ‌تروتازه و جذاب است.

 

بیضایی در این درام انسانی تاثیرگذار تلخی‌ها و فاصله‌هایی را که جنگ به وجود می‌آورد و قربانیانی که برجای می‌گذارد، نشان می‌دهد. آدم‌های فیلم بی‌ این‌که نقشی در ایجاد شرایط داشته باشند، در چنبره دشواری‌های جنگ اسیرند و این با توجه به جنگ ناگهانی و تحمیلی که از جانب ایران آغاز نشد، تحلیلی واقع‌نگر و منطقی از جنگ ما و آدم‌هایی بود که ناگهان چشم باز کرده و خود و خانه و خانواده‌شان را در وسط یک میدان جنگ یافته بودند.

یک زمانی منتقدی درباره این فیلم نوشت: باشو غریبه کوچک بیشتر از آن‌که درباره ظواهر جنگ باشد درباره تأثیر این رویداد سیاسی - اجتماعی بر روابط انسانی است؛ فیلمی ماندگار که تاریخ مصرف ندارد و محدود به آنچه هشت‌سال بر مردم ایران رفت نیست. به‌نظر می‌رسد همین دو جمله حق مطلب را درباره باشو غریبه کوچک می‌تواند ادا کند.

 

لیلی با من است

فیلمی بشدت جسورانه در زمان خود که برای نخستین‌بار نشان داد می‌توان با جنگ و آدم‌هایش نیز شوخی کرد، بدون این‌که به دام تمسخر یا توهین افتاد. لیلی با من است صرفا اگر فقط همین یک ویژگی را نیز داشت، لایق قرار گرفتن در میان مهمترین فیلم‌های دفاع ‌مقدس بود؛ چه رسد به این‌که این فیلم از نظر روایت و سینما نیز از بهترین فیلم‌های دهه هفتاد سینمای ایران است.

 

لیلی با من است، فیلم شیرین و جذابی است؛ یکی از شیرین‌ترین و دوست‌داشتنی‌ترین کمدی‌های سینمای ایران. برخلاف بیشتر کمدی‌های ایرانی که پای انواع و اقسام ژانگولرها و ادا و اطوارها را به سینما می‌گشایند، لیلی با من است روایت متین و موقری با محوریت تحول یک انسان دارد که در بستر جنگ و معاشرت با آدم‌هایی به وجود می‌آید که تجربه جنگ را از سر گذرانده‌اند. فیلم همچنین این حسن را دارد که در عین داشتن لحظات مفرح و خنده‌دار درباره آدم‌ها و شرایط، پا فراتر از اصول اخلاقی نگذاشته و ارزش‌های دفاع ‌مقدس را نیز نادیده نمی‌گیرد و بدون شوخی با واقعیت عظیم فاجعه انسانی جنگ تماشاگرش را می‌خنداند.

 

لیلی با من است که در زمان اکران با وجود استقبال مردمی بحث‌های زیادی را باعث شد، تازه پس از رکوردشکنی‌های اخراجی‌ها بود که ارزش‌هایش بیشتر به چشم آمد. این فیلم را می‌توان پدر معنوی اخراجی‌ها نامید؛ اما فاصله البته از زمین تا آسمان است.

 

کیمیا

یکی از فیلم‌های خوب کارنامه احمدرضا درویش کاربلد و توانا؛ فیلمی شهری که با جنگ آغاز و با جنگ درونی شخصیت‌هایش به پایان می‌رسد. فاصله این دو جنگ را اما داستان خانواده‌ای همه‌چیزباخته در دل جنگ پر می‌کند که حاصلش یکی از بهترین آثار دفاع‌ مقدس است.

 

درویش که از جمله سینماگرانی است که پس از پیروزی انقلاب اسلامی به سینما آمدند و روایت قصه‌هایی از جنگ را تعهد و وظیفه خود می‌دانستند، در کیمیا نخستین بارقه‌ها را درباره نبوغش در کارگردانی صحنه‌های شلوغ و پرتحرک جنگی به نمایش می‌گذارد. این فیلم که نشانگر بلوغ درویش در کارگردانی است در نیم‌ساعت اول کوبنده‌اش چنان تصاویر هولناک و تکان‌دهنده‌ای از روزهای آغازین جنگ به دست می‌دهد که هنوز هم غیر قابل تکرار به‌نظر می‌رسد. تقابل زندگی و مرگ در بستر خشن و سرد جنگ که مایه اصلی این ملودرام شهری است، در فصول ابتدایی فیلم به بهترین شکل ممکن پایه‌ریزی شده است.

 

درویش که در نیمه نخست فیلم با تصاویر دلخراشی که از جنگ در شهر پیش روی تماشاگر قرار می‌دهد، مهارتش را در ساخت سکانس‌های اکشن و درگیری نشان داده و در نیمه دوم فیلم بیشتر به سمت ملودرام رفته و به نمایش تأثیر جنگ بر روابط انسانی می‌پردازد. او در این فیلم نشان می‌دهد سینمای جنگ تنها تصویر مستقیم ماجراهایی نیست که در جنگ رخ می‌دهد و گاه توجه به فجایع انسانی جنگ عمق تلخی آن را بیشتر می‌کند.

 

گیلانه

یکی از بهترین فیلم‌هایی که به تبعات جنگ در زندگی مردمان پرداخته، گیلانه رخشان بنی‌اعتماد است که از طریق روایت زندگی رو به ویرانی یک جانباز جنگ، تلخی‌ها و تاثیرات ویرانگر این پدیده را به بررسی نشسته است. بیشتر سکانس‌های فیلم که بر رابطه اسماعیل و مادرش گیلانه تمرکز کرده ‌است، با نمایش دشواری‌های زندگی آنها تلخ‌ترین تصاویر ممکن را پیش چشم مخاطب قرار داده‌ است. رخشان بنی‌اعتماد در این فیلم موفق شده تنهایی و تلخی سرنوشت چنین انسان‌هایی را در دل جامعه‌ای که هر روز بیشتر از گذشته با ارزش‌های اخلاقی و انسانی فاصله می‌گیرد، نشان بدهد.

 

تمرکز فیلمساز بر سختی‌های زندگی اسماعیل و گیلانه تصویری تکان‌دهنده از واقعیتی که در اطراف ما جاری است، نشان می‌دهد؛ فرجام اندوهناک بازماندگان سال‌های دفاع ‌مقدس در دورانی که جنگ به خاطره‌ای دور تبدیل شده است. زیبایی بصری بهشتی که در اطراف گیلانه و اسماعیل وجود دارد، تراژدی سرنوشت این مادر و فرزند را محو نمی‌کند. سکانس پایانی تلخی مضاعف دارد آن‌جا که گیلانه در تنهایی و در فضایی مه‌آلود انتظار مسافری را می‌کشد که نور امید را به روزهای پایانی عمر اسماعیل برگرداند.

 

دوئل

فیلم دیگری از درویش که حاوی عظیم‌ترین تصاویر از جنگ است. این گران‌ترین فیلم دفاع ‌مقدسی اگر چه به واسطه داستانش که درباره جابه‌جایی یک گاوصندوق در زمان اوج جنگ است، مورد اتهام تقلیل جنگ به مشتی پول و طلا قرار گرفت، اما عظمت تصاویر و سکانس‌های درگیری در این فیلم چنان بود که جایگاه آن در میان بهترین‌ها سینمای دفاع ‌مقدس را بی‌خدشه و گزند حفظ کند.

 

در واقع باید گفت اگر دوئل در ساختار و فیلمنامه مشکل‌دارش نیز در حد و اندازه ساخت و پرداخت لحظات اکشنش بود، بدل به قله‌ای در سینمای دفاع‌ مقدس می‌شد، اما در شکل فعلی این فیلم از نظر محتوا در میان آثار شاخص دفاع‌ مقدس در رتبه پایین‌تری قرار دارد و تنها دلیل برای حضور در لیست ما همان کیفیت جلوه‌های ویژه فیلم است که در میان تمام آثار دفاع‌ مقدس در جایگاه ممتازی قرار می‌گیرد.

 

 آژانس شیشه‌ای

حاج کاظم (پرویز پرستویی) یک رزمنده سابق جنگ است که درحال‌حاضر به مسافرکشی مشغول است. حاج کاظم در یک روز به‌طور اتفاقی همرزم سابقش به نام عباس (حبیب رضایی) را در خيابان می‌بیند. عباس به همراه همسرش برای مداوای ترکشی که در گلویش قرار دارد به تهران آمده است. حاج کاظم، عباس را به بیمارستان می‌رساند و در آن‌جا پزشک به آنها می‌گوید که وضع جسمانی عباس بحرانی است و باید سریعا به بیمارستانی در لندن منتقل شود. حاج کاظم هم بعد از شنیدن این خبر، سریعا خودرواش را معامله می‌کند تا بتواند هزینه سفر به لندن و مداوای عباس را فراهم کند. همه‌چیز طبق روال پیش می‌رود و حاج‌ کاظم و عباس خود را به آژانس هواپیمایی می‌رسانند تا بلیت سفر را دریافت کنند، اما در لحظات آخر معامله خودرو به هم می‌خورد و صحبت‌های حاج کاظم با رئیس آژانس هم ثمری ندارد و به همین دلیل حالا باید بلیت آنها را به مشتری دیگری بدهند.

 

بعد از این‌که اصرار و خواهش‌های حاج کاظم به ثمر نمی‌نشیند، او تفنگی را از سرباز وظیفه‌ای که در آژانس حضور دارد، می‌قاپد و تمامی مردم حاضر در آژانس را گروگان می‌گیرد تا شرایط پروازشان به لندن فراهم شود و...

 این فیلم که بی‌شک بهترین یا حداقل یکی از سه فیلم برتر سینمای دفاع ‌مقدس به شمار می‌آید، به واسطه این‌که نمایش یک دوران نیز هست ارزش و اهمیتی حتی فراتر نیز می‌یابد. درواقع آژانس شیشه‌ای نه‌تنها دفاع ‌مقدس و آدم‌های آن، بلکه بخش مهمی از تاریخ معاصر این مرز و بوم را نیز مورد بررسی و کنکاش قرار داده و از این منظر خاصیتی آینه‌گون و استنادی دارد که روزهای به اوج رسیدن تقابل عقل و دل یا تقابل تفکرات نسل قبل و بعد از جنگ در آن به وضوح به چشم می‌خورد.

 

فیلم با تکیه به این داشته مهم جایی در میان بهترین‌های این سینما یافته؛ بگذریم از ارزش‌های سینمایی آن‌ که از هر نظر بی‌شک و شبهه است.

 

 

shahrvand-newspaper.ir
  • 13
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش