جمعه ۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
۲۲:۲۶ - ۰۲ مرداد ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۵۰۰۵۵۱
فیلم و سینمای ایران

اگر قصه «رگ خواب» در اوج تمام می شد، پیام بدی داشت

 اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران,کارگردان رگ خواب

کارگردان «رگ خواب» ، حمید نعمت الله در گفت و گو با سوره سینما به طرح صحبت هایی درباره این فیلم پرداخته که گزیده ای از آن را با حذف سوالات در ادامه می خوانید:

 

 این فیلم تاثیر خوبی روی تماشاگران خصوصا، زنان داشته؛ و البته وقتی پدیده هایی شروع به فراگیری می کند، وقت فیلم ساختن درباره آن است. بخصوص درباره موضوعاتی که به ذهن و درون آدمی و چالش های درونی آدمی مربوط می شود. مسایل درونی مسایلی است که با طرح بحث های فرهنگی و نمایش واقعی و همه جانبه آن مسایل و طرح موضع نسبت به آن قدم به راه حل شدن می گذارد. سینما یکی ازین ابزارهای طرح بحث است.

 

 در این فیلم مسئله ما نمایش این مقایسه و تطبیق این دوران با دیگر دوران ها نیست .ما نمونه زنی را ترسیم کردیم که اتفاقی عاشقانه برایش می افتد و سعی کردیم علل و اسباب و زمینه ها و پیامدهای یک رابطه عاطفی بی محاسبه و بدون کنترل را نمایش دهیم. موضوعی که در فیلم «رگ خواب» مطرح شد و آنچه که من از عواطف زنان برداشت کردم عشق و دوست داشتن برایشان خیلی مهم و حیاتی است و این خود می تواند یک مزیت و از یک سو نقطه آسیب پذیری باشد.

 

 فیلم «رگ خواب» می توانند خاصیت آگاهی بخشی و هشدار دهنده را همزمان داشته باشند. ترس شاید لفظی باشد که افراد در برابر آن موضع بگیرند. خب عبارت احتیاط را استفاده می کنیم. اما باز فرقی نمی کند. این ترس و احتیاط ها همیشه باعث خشونت که نیستند باعث حفظ فاصله می شوند. حفظ فاصله ای که می تواند فرصت بررسی باشد. رابطه عاطفی چنان ارزشمند است که باید برای آن دقت کرد. همیشه رخ دادن رابطه نیست که محترم است. احترام آن هم سرجای خودش. اما نفس بذل و خرج کردن عاطفه هم احترام دارد. برای این خرج کردن باید مواظبت کرد. به احترام این خرج کردن باید مواظب باشد. فیلم ها می توانند داستان هایی با ماندگاری بالا بسازند که مثل حکایت ها در یادها بمانند. مثل ضرب المثل هایی که یاد آدم ها می ماند و باعث درنگ آنها می شود.

 

 از مدتها قبل من و خانم بیات دوست داشتیم با هم کار کنیم که در سینما این اتفاق برایمان نیفتاد. یا موضوعات پیشنهادی من برای ایشان جذاب نبود و یا من با سوژه های که ایشان مدنظرشان بود موافق نبودم. اما همیشه فکر می کردم و یقین داشتم که ایشان باید داستانی راجع به زنان بنویسد چون در این مورد کار کرده، تحقیق داشته و اصلا، حس زنان را بیشتر می شناسد و این حیطه را دوست دارد. تا اینکه من ایده فیلم «رگ خواب» را به ایشان پیشنهاد دادم؛ در همین حد پیشنهاد و از این جای ماجرای به بعد به عهده خودشان بود. راستش خودم بلد نبودم این داستان را بنویسم اما زن داستان همین آدمی بود که من می خواستم که خانم بیات با نگاه درستش آن را شکل داد.

 

 تعداد بازیگران قدرتمند سینمای ما کم است. هم قدرتمند هم محبوب و هم مناسب برای کارکردن تعدادشان واقعا کم است. این را خیلی جدی می گویم که تعداد بازیگرانی که فیلم شما را از سوت و کوری در بیاورند (منظورم بازیگران بفروش نیستند!) تعدادشان خیلی کم است. ما برای اینکه فیلم دیده شود فیلم را می سازیم نه برای اینکه دیده نشود. نمی توانیم با خلقیات و تمایلات عموم تماشاچیان دعوا داشته باشیم و بگوییم : شما اشتباه می کنید به هنرپیشه معروف اهمیت می دهید. الاو بلا باید به آدم غیرمعروف بها بدهید. این یک واقعیت است و البته سینما باید افراد تازه را به مرور معرفی کند تا جمعیت بازیگران مطرح و محبوب و قوی زیاد شود. این هم برای اقتصاد تولید مهم است و هم باعث تنوع فیلم ها می شود. الان سن کاراکترهای فیلم ها دارد با سن هنرپیشه ها تنظیم می شود. تا زمانی آنها جوان بودند سینما به جوان ها می پرداخت حالا که میانسال شده اند به میانسالی می پردازد. خب این تنوع تولیدات را تحت تاثیر خودش قرار می دهد و یا کیفیت را پایین می آورد و مجبوریم بازیگر ۴۵ ساله را با گریم تبدیل به جوان بیست و پنج ساله کنیم.

 

 خیلی ها فیلم «آرایش غلیظ» را نمونه یک فیلم تجربی می دانند، اما به عقیده من تجربی بودن و تجربی کار کردن به قیمت اینکه فیلمم توسط مردم دیده نشود را نمی پسندم ودوست ندارم. اگر هم بخواهم فیلم تجربی بسازم اول مخاطب در نظرم می آید؛ به عبارتی از ابتدای ساخت فیلمم به مخاطب فکر می کنم و تمام تلاشم را می کنم تا پایان فیلمم مخاطب را به همراه داشته باشم. به هر حال مخاطب برای شخص خود من خیلی مهم است.

 با اعتراض این مطلب را بگویم کسانی که کستینگ فیلم ها و سریالها را می چینند انتخابهایشان ابتدایی و سطحی است . وقتی وارد اتاق برخی تهیه کنندگان می شویم تهیه کنندگانی را می بینیم که مجله های هنری را ورق زده و تنها اسم چهار بازیگر را می آورند و جالب تر اینکه وقتی با آنها هم صحبت می شویم متاسفانه از تاریخ سینمای ایران هیچ چیز نمی دانند. اوضاع بسیار وخیم و عجیب و غریبی که بعضا وحشت می کنیم. به جرات می توانم بگویم خیلی از این تهیه کننده ها حتی یک فیلم بهرام بیضایی را ندیدند و وقتی از فیلم های ایشان صحبت می شود اظهار بی اطلاعی می کنند.

 

 در دهه پنجاه و شصت هم آدم ها می توانند عاشق شوند و حتی گول بخورند. در شهر تهران هم زن قالتاق داریم و هم زنان مومن و صادق. هم زنان احساساتی داریم و هم منطقی. واقعا نمی فهمم مگر دهه چهارم زندگی چه خبر است؟ وقتی مردی وارد زندگی زنی می شود که اینچنین از او حمایت می کند کار و زندگی برای او فراهم می کند من هم زن بودم عاشقش می شدم. نمونه چنین آدم هایی زیاد است.

 

 با آقای سهراب پورناظری سالهای سال و با آقای همایون شجریان از چند سال پیش رفیق هستیم. این دوستی به نظر من بسیار تاثیرگذار است. وقتی از روز اول در جریان کار هم هستیم خود به خود توانایی هم را می شناسیم و به هم در جهت مطلوب کمک می کنیم. یک چنین همکاری دوستانه ای به نظرمن بسیار خوب است. طبعا وقتی من فیلمی می سازم پیشنهاد جدید و فکر جدید برای دوستانم دارم. آنها قبلا دونفری با هم موسیقی می ساختند اما من به عنوان نفر سوم با فیلمم به جمع آنها اضافه می شوم ،هم من آنها را در جریان توانم و اندیشه هایم می گذارم و من هم از پیشنهادها آنها استفاده می کنم.

 

 بعضی روزهای فیلمبرداری حالمان به لحاظ شرایط کاری خوب است و بعضی روزها خیر. یادم می آید آن روز اصلا حالم خوب نبود چون شرایط مالی خوبی نداشتیم و هوا هم به شدت سرد بود. همه سردمان بود . لیلا حاتمی هم از سرما خیلی خسته شده بود. آن روز هوا بارانی نبود وما روی صورت لیلا حاتمی گل و لای و آب می ریختیم تا با صحنه های قبل هماهنگ شود. علی رغم اینکه صحنه بازی خانم حاتمی چندین و چند بار تکرار می شد؛ روی صورت لیلا گل و لای زیادی می ریختند که برای من راضی کننده نبود.

 

 تعمدا می خواستم در پایان بار غم و اندوه داستان کم شود. اجازه دهیم فیلم جایی که پیام خود را انتقال می دهد تمام شود نه در اوج هیجان. اگر داستان «رگ خواب»در اوج هیجان تمام می شد پیام بدی منتقل می کرد و برای من پیام این فیلم بسیار مهم بود. یک جایی هست در مورد دختر فراری صحبت می کنیم آنجا باید به مخاطب نهیب بزنیم که فرار ترسناک و ویرانگر است و عاقبت شومی دارد. خب طبعا آنجا برابر واقعیت عاقبت یا فرجام داستان می تواند نزدیک به این شومی یا اشاره به این شومی باشد. اما در این فیلم راجع به زن مطلقه ای حرف می زنیم که دچار چالش احساسی شده و ما در آخر کار به او می گوییم برگرد به خانواده. علاقه ام این بود که پایان کار را شورانگیز تمام کنیم تا ناامید کننده و پلشت و مجنون کننده . اینکه می شود غرق شد اما دوباره سر برآورد. واقعیت این رابطه ها در اغلب موارد اینگونه است. اما خاطراه تلخ رابطه و عمر تباه شده به هر حال با آدم می ماند.

 

 قرار بود فیلم «شعله ور» را ابتدا بسازیم که بنا بر دلایلی تولیدش به تاخیر افتاد و بلافاصله شرایط ساخت فیلم «رگ خواب» فراهم شد. اگر فیلم نامه خوب باشد قطعا بین کارهایم فاصله نمی افتد . عدم فیلم نامه مطلوب است که شرایط فیلمسازی را سخت می کند. والا چه چیزی سرگرم کننده تر از فیلمسازی. قصه این فیلم در مورد آدمی است که مشکل منزلت و جایگاه اجتماعی دارد و با عصبانیت به اطرافیان خود نگاه می کند.

 

 آنقدر وسواس و حساسیت روی ساخته هایم دارم و آنقدر مراقبم که کار بدی نسازم که فرصت فکر کردن به این جوانب را ندارم. همه کارهایم چه تله فیلم یا حتی تیزر تلویزیونی که بخواهم بسازم با وسواس کار می کنم.

 مگر می شود از تلویزیون دل کند. افتخار می کنم که تماشاگران سریال با تله فیلم هایم از جمله مجموعه تله فیلم های بیا از گذشته حرف بزنیم حاج خانم هایی امثال مادر بنده هستند. من عاشق اینم که برای امثال مادرم سریال و تله فیلم بسازم. وقتی از راه پله منزلم بالا می روم صدای قاشق و چنگال مردم را می شنوم که شام می خورند و صدای سریالم پخش می شود حالم خوب می شود.به نظر من آنهایی که خود را تافته جدا بافته می دانند بی سلیقگی می کنند.

 

 خانواده برای من مهمترین چیز است. این نهاد محل بزرگترین و عمیق ترین بده بستان های عاطفی است. با فواید اجتماعی و استحکامی هم که به جامعه و امنیت می دهد هم حتما آشنایید. خانواده بهترین و عقلانی ترین انتخاب است. ممکن است پرزحمت و حتی پرمخاطره باشد. اما چون بهترین است پس طبیعی است که باید میل به آن داشته باشیم. البته می توانیم آن را انتخاب نکنیم اما خب این یعنی چیزی که از همه درجه یک تر است را از توی ویترین انتخاب ها برنداشته ایم. انتخاب های دیگر غیر خانواده در انواع انتخاب رابطه، انتخاب های پایین تری هستند.

 

 به نظر من وقتی فیلمی پرفروش می شود این اتفاق و خبر خوب برای سینمای ایران است؛سالن داران شهرستانی چراغ سینمایشان روشن می شود و.. اما وقتی این گیشه خوب جای خوشحالی دارد که فیلم ها شرافتمندانه بفروشند؛ وقتی ما جنس بنجل تحویل مردم می دهیم و سر مردم کلاه می گذاریم این جای چه خوشحالی دارد؟ درواقع این فیلم ها به خاطر جذابیت بصری یا فیلم نامه یا عناصر دیگر پرفروش نمی شوند یا این فیلم ها حاصل ذوق و قریحه فیلمساز نیست حاصل کلاهبرداری است حاصل سو استفاده از مردم است.

 

 

 

 

 

  • 16
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش