جمعه ۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۰:۲۳ - ۲۷ آذر ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۹۰۷۳۴۰
فیلم و سینمای ایران

کارگردان فیلم انزوا ؛

فیلم سوزی همان فرهنگ سوزی است

مرتضی علی عباس میرزایی,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

خانم کیانی، یکی از زنانی بود که در فیلم بسیار خوب درخشید

 

کسی مثل حسن رشیدقامت، در چرخ دنده‌های سینمای ایران از بین رفت

 

به نظر می رسد مسئولان فرهنگی ما کاری نمی‌کنند و تنها به دنبال پست و مقام هستند

 

ما فیلمسازان و فیلمنامه نویسان خوبی داریم که موقعیت ورود به این حوزه را ندارند و باید برای آن ها کاری کرد

 

این روزها کارگردان های جوان با نخستين فیلم‌هاي سینمایی خود تا حدودي خوش درخشیده‌اند. از جمله این فیلم‌ها مي‌توان به «انزوا» به کارگردانی مرتضی علی عباس میرزایی اشاره كردکه این روزها بر پرده های سینما به نمایش درآمده است. «انزوا» نخستين تجربه فیلم سینمایی بلند این کارگردان محسوب می شود. او در گذشته در حوزه فیلم کوتاه کار کرده بود.

 

«انزوا» دارای یک سوژه اجتماعی جالب است. فیلم، داستان مردی را روایت می کند که بعد از ۶ سال از زندان خارج می‌شود تا همسرش را به خاک بسپارد و در این بین اطلاعات ضدو‌نقیضی از وضعیت اخلاقی همسرش به دست می آورد که همین نکته، جذابیت داستان است اما این جذابیت در بخش هایی از فیلم، رو به سقوط می گذارد و ریتم تند ابتدای آن در بخش هایی دچار سکون می‌شود که البته این موضوع از سوی کارگردان مردود است. او خود در این خصوص می گوید: « شاید ریتم درونی شما هنگام دیدن فیلم، به ریتم ما عادت کرده و به نظرتان آمده که ریتم به کندی افتاده است. ما به آن چیزی که انتظار داشتيم از ابتدای فیلم برای مخاطب اتفاق بیفتد، رسیده ایم».

 

یکی از نقاط درخشان فیلم، حضور سیامک‌صفری و جمشید هاشم پور است. اما حضور امیرعلی دانایی در نقش اول، شاید چندان درخور توجه نباشد و تاکنون نقدهای زیادی به این موضوع وارد شده است.

 

با مرتضی علی عباس میرزایی، در خصوص نخستين تجربه فیلم سینمایی بلندش به گفت‌وگو نشستیم که در ادامه می خوانید:

 

موضوعی که مطرح می کنید، موضوع اجتماعی به‌شمار مي‌رود اما رفتن به سمت آن کار سختی است. اینکه مرد بعد از ۶ سال برمی‌گردد و همه در مورد زنش حرف های عجیب و غریبی می‌زنند، موضوعی است که مطرح کردن آن کار ساده ای نیست. شما چگونه این پروسه را طی کردید؟

به نظر من خط قرمز نبود و کسی هم تاکنون به ما نگفته که موضوع فیلم خط قرمز بوده ومن براي اولین بار است كه این را می شنوم!

 

موضوع خیانت درجامعه ایرانی به یک موضوع حاد بدل شده است و فیلم شما یک جاهایی به این موضوع پهلو می زند. تا یک زمانی از فیلم، مخاطب درگیر خیانت است اما از یک جایی به بعد وارد موضوع قضاوت می شود؛ موضوعی که ما به شکل ظریفي در «درباره الی» دیدیم. برای دور شدن از خط قرمزها سراغ این رفتید که قضاوت کنید یا این چیزی بود که از ابتدا می خواستید؟

ما از ابتدای فیلم درباره قضاوت صحبت می کنیم و تا پایان آن، داستان را جلو می بریم. در واقع هیچ خیانتی وجود ندارد بلکه ساخت این فضا به ‌دليل این است که شما در قضاوت کردن به چالش کشیده شوید. هیچ خیانتی مد نظر ما نبوده و این موضوع تنها برای به چالش کشیدن مساله قضاوت است. مطمئن باشید اگر قرار باشد روزی درباره خیانت فیلم بسازم، خیلی صریح به آن اشاره می کنم و در لفافه سخن نمی گویم.

 

کمی درباره انتخاب بازیگران بگویید. شما دو انتخاب درخشان مانند جمشید هاشم پور و سیامک صفری داشتید. اما شخصیت اول فیلم، امیرعلی دانایی در نقش پرویز، آن‌قدر گریم سنگینی داشت که مخاطب تا بخشی از فیلم او را نمی‌شناسد. همچنین به نظر می رسید این بازیگر به خوبی نتوانسته از پس نقش پرویز برآید. نظر خودتان در این باره چیست؟

درباره امیرعلی دانایی بارها صحبت کردم و گفته ام که نمی توان گفت بازی او در این فیلم صد در صد بی عیب و نقص است و نمی توان به طور مطلق درباره آن سخن گفت. مساله اصلی در رابطه با بازیگر و درآوردن نقش این است که به او به کارگردان اعتماد داشته باشد. اگر این اعتماد وجود داشته باشد، اتفاق های خوبی می‌افتد. در غیر این صورت به‌طور حتم شاهد اثر شاخصی نخواهیم بود. خوشبختانه بازیگران ما اعتماد کردند و جدای از این اعتماد با هم رفاقت کردیم؛ از آقای جمشید هاشم پور که از بزرگان ما هستند گرفته تا بازیگر خردسال فیلم. خانم کیانی، یکی از زنانی بود که در فیلم بسیار خوب درخشید. همین‌طور خانم بهنوش‌بختیاری و شقایق فراهانی.

 

چه شد كه آقای هاشم پور را برای این نقش انتخاب کردید؟

ایشان قهرمان سینمای دهه شصت است و علاقه من به ایشان باعث شد تصمیم بگيرم برای این نقش از او دعوت کنم.

 

انواع موضوعات اجتماعی در فیلم مطرح است حتی کودک آزاری نيز وجود دارد. «انزوا» بستری از معضلات اجتماعی را کنار هم ردیف کرده است. آیا این حد نشان دادن معضلات به شکل مکرر به فیلم ضربه نمی زند؟

زندگی ما در طول روز ملغمه ای از همه چیز است. اگر موقعیت‌های فیلم را دانه های تسبیح تصور کنیم، این قضاوت همان نخ تسبیح است. به اعتقاد من «انزوا» عین زندگی هر روزه ماست. ما در طول روز یا در طول عمر، در موقعیت های مختلف قرار گرفته و کارهای مختلفی انجام می دهیم. البته باز هم این موضوع را باید از مخاطب پرسید. من تلاش کردم فیلمی بسازم که خلق این موقعیت ها به ساختار آن ضربه نزند.

 

موسیقی فیلم تا حدودي درخشان است اما یک جاهایی انگار سوار فیلم می شود. نظر خودتان در این خصوص چیست؟

به این موضوع که موسیقی سوار فیلم می شود، اعتقاد ندارم. در واقع موسیقی شخصیت و حال و هوای درونی پرویز است و توضیح و تفسیر موقعیت هایی است که او در آن ها قرار می گیرد. پرویز پیش از اینکه به زندان بیفتد، بسیار بی فکر عمل می کرده و تنها شعار می داده اما پس از خروج از زندان، او در موقعیت هایی بسیار ملتهب و نگران است و مخاطب هرآن فکر می‌کند که پرویز دست به جنایتی می‌زند اما انزوای زندان به او یاد داده است این کاررا نکند. کسی که در حبس باشد، می‌آموزد که بی فکر و اندیشه عمل نکند. در واقع موسیقی، از درون ملتهب پرویز به ما می‌گوید. من و پیام آزادی (آهنگساز فیلم) سال هاست با يكديگرکار می‌کنیم و در خصوص موسیقی این فیلم نیز بده بستان داشتیم.

 

فیلم با یک ریتم تند آغاز می شود اما از یک جایی به بعد این ریتم به کندی می افتد و در بخش‌هایی نیز دچار سکون می شود. آیا عمدی در این کار بود یا فیلم در یک سراشیبی افتاد؟

ما برای ساخت فیلم به همه جوانب فکر کردیم و ریتم فیلم همه جا یکسان است و این را مخاطبان فیلم می گویند که روند آن تا پایان همچنان تند است. شاید ریتم درونی شما هنگام دیدن فیلم، به ریتم ما عادت کرده و به نظرتان آمده که به کندی افتاده است. ما به آن چیزی که انتظار داریم از ابتدای فیلم برای مخاطب اتفاق بیفتد، رسیده ایم.

 

آیا دلیل جامپ کات هایی که در تدوین می‌بینیم، تند کردن ریتم فیلم نبوده است؟

جامپ کات ها دلایلش چیز دیگری است. باید به این موضوع توجه کنید که شخصیت اصلی فیلم ۷۲ ساعت بیشتر مهلت ندارد و ما باید آنچه مفید است را به مخاطب نشان دهیم نه تایم های مرده را.

 

در جشنواره فیلم فجر گفتید می خواهید به همه آن هایی که سینما را ترک کرده اند، نشان دهید با هر مشقتی كه هست باید فیلم بسازند. به اعتقاد شما مشقت هایی که در سینمای امروز ایران وجود دارد چه چیزهایی هستند؟

روی سخن من با دوستانی بود که استعدادهای‌شان در این چرخه خاموش شد. کسی مثل حسن رشیدقامت، در چرخ دنده‌های سینمای ایران از بین رفت و به تازگی شاهد خبر مرگش در اوج سکوت و خاموشی بودیم. بسیاری از استعدادهای سینمایی ما امروز زیر خاک هستند، پیش از آنکه بتوانند خود را نشان دهند از بین ما رفته اند و هیچ‌وقت به آن ها فرصتی داده نشد. من به لطف دوستان توانستم پوزیشنی را در صنف خودمان ایجاد کنم. می‌گویم اگر من توانستم راهی، هرچند کوچک را باز کنم، شما هم پشت سر من بیایید. متاسفانه ما فیلمسازان و فیلمنامه نویسان خوبی داریم که موقعیت ورود به این حوزه را ندارند و باید برای آن ها کاری کرد. به نظر می رسد مسئولان فرهنگی ما کاری نمی‌کنند و تنها به دنبال پست و مقام هستند. بهتر است این حوزه را به جوانان واگذار کنند. این قانونی که در حوزه فرهنگ ما حاکم است، برای جوانان راه گشا نیست. باید قوانین جدیدی تنظیم شود.

 

یکی از اعتراضات شما به زمان اکران فیلم بود. اینکه در زمان بدی اکران شد و در ابتدای اکران نیز سانس شب نداشت. فکر می کنید باندی پشت این اتفاق بوده است؟

ما در زمان بدی فیلم را پخش کردیم. نمی دانم پشت این اکران باندی بوده است یا نه. ما درباره این موضوع بسیار سخن گفتیم اما در نهایت مهم این است که «انزوا»، دست کم برای خود من دانشگاه خوبی بوده است. انسان در این موقعیت‌ها دوست و دشمن خود را می شناسد و از آن‌هامی آموزد. ما زمان بدی فیلم را اکران کردیم و در نتیجه نمی توانیم گناه کسی را بشوییم. شاید در این خصوص بهتر باشد با آقای جعفری که صاحب اصلی پروژه است صحبت شود. اما به طور کلی بايد در خصوص اکران فیلم ها در سینمای ایران بگویم که حجم عجیب و غریبی از فیلم ها، در نیمه دوم سال اکران می شوند و نمی دانم این همه عجله برای چیست.

 

چرا این فیلم ها باید انبار و به طور همزمان اکران شوند؟ فیلم ها آن‌قدر با عجله اکران می شوند که مخاطب وقت نمی‌کند آن‌ها را ببیند. بيشتر مواقع مخاطب روز سه شنبه را که بلیت سینما نیم بهاست، به دیدن فیلم اختصاص می‌دهد اما هفته بعد که مي‌خواهد یک فیلم دیگر را ببیند، دیگر روی پرده نیست! در حال حاضر «انزوا» در تهران روی پرده نیست. به اعتقاد من در این بین همه مقصر هستند، از وزیر ارشاد گرفته تا سازمان سینمایی و خودما. همه چیز دست به دست هم داده است تا فیلم سوزی، که همان فرهنگ سوزی است اتفاق بیفتد.

 

 

 

 

 

ghanoondaily.ir
  • 18
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش