جمعه ۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۶:۰۸ - ۲۳ دي ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۱۰۰۶۲۶۰
فیلم و سینمای ایران

مروری بر سینمای دهه شصت

ماهنامه همشهری ۲۴/ شاید راه مناسب برای شناخت سینمای دهه ۶۰ این باشد که از اواخر این دهه شروع کنیم. آغاز و پایان دهه ۶۰، نیمه اول و نیمه دومش، با هم فرق های جدی دارند. شاید کل این دهه را بشود دوران گذاری از حالت بلاتکلیفی و ناروشنی اولین سال های بعد از انقلاب به دهه ۷۰ دانست، دهه ای که به جرئت می توان گفت تکلیف سینما در ایران دیگر روشن شده است. و باز بد نیست بحث را به جای تصمیم گیری ها و سیاست گذاری ها و از این قبیل امور، از خود فیلم ها شروع کنیم. بالاخره محصول همه این سیاست گذاری ها و تصمیم گیری ها در سطوح گوناگون حکومتی و در ارگان های تصمیم گیرنده فرهنگی، محصولات سینمای ایران، فیلم ها و ژانرها و بازیگران و کارگردانان هستند دیگر.

فرض کنیم ایرانیِ سینمادوستی را اواخر دوره رژیم پیشینی به سیاره دیگری برده باشند و او حالا بعد از یک دهه به زمین و به ایران برگشته باشد (واریاسیونی از «اگر موجودی از سیاره دیگری به زمین بیاید و ببیند..؟»). او چه می بیند و احساسش در قابل چیزی که می بیند چه خواهدبود؟ خب، اول می بیند کارگردان هایی که در سال های ۵۰ در ایران فیلم می ساختند، هنوز دارند فیلم می سازند. یعنی آدم هایی که همان اسم ها را دارند، اما طبیعتا دیگر آن جوان های سی و خرده ای ساله نیستند. تغییر مهم تر اما در نوع فیلم هایی است که آنها می سازند.

فیلم های قدیمی ایرانی,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

داریوش مهرجویی فیلمی ساخته به نام «اجاره نشین ها» (۱۳۶۵). فیلمی کمدی که قهرمان اصلی اش مادربزرگ خانواده است و روشنفکرانش- مثلا آن وکیل و خانمش و آن خواننده اپرا- کاملا درمانده اند. فیلمی درباره مشکل مسکن که اما پایانش خوش است و قرار می شود اجاره نشینان خانه دار شوند. آیا این همان داریوش مهرجویی است که فیلم تلخ «دایره مینا» (۱۳۵۳) را ساخته است درباره بی چیزانی که خون خود را می فروشند؟ البته عزت الله انتظامی و حمیده خیرآبادی از  آن دوران آمده اند. اما نادره به خصوص، در هیئت تازه ای است؛ در نقش مادربزرگی که بهتر از همه جوانان و میان سالان اوضاع را می بیند و در میان همه آدم های سرگردان فیلم اخلاقی ترین است.

عباس کیارستمی هم فیلمی ساخته به نام «خانه‌ی دوست کجاست» (۱۳۶۵)؛ فیلمی درباره کودکی که برای رساندن دفترچه مشق به هم کلاسی اش به هر دری می زند، که اگر دفترچه به دست او نرسد، او را از مدرسه اخراج می کنند. فیلم از نظر طرح عمومی قصه (تلاش کودکی برای رسیدن به یک هدف و بی اعتنایی بزرگ سالان پیرامونش)، شباهت آشکاری به فیلم «مسافر» دارد، فیلمی که کیارستمی در سال ۱۳۵۳ ساخته، اما از نظر درون مایه، درست ضد آن فیلم است.

در آنجا با کودکی رو به رو بودیم که برای رسیدن به هدفش به هر کاری دست می زند، از خانه پول می دزدد و با دوربین خالی از بچه ها در ازای دریافت پول عکس می گیرد تا هزینه سفرش به تهران را برای تماشای مسابقه فوتبال تیم محبوبش درآورد و اینجا تنها هدفش کمک به دوستش است. آنجا آخرش خواب می ماند و به هدفش نمی رسد و اینجا سرانجام دفترچه دوستش را، در حالی که خودش مشق هایش  را نوشته، جلوی او می گذارد. طرح قصه واحدی آنجا تلخ و اینجا شیرینی است. دیگر این که کیارستمی به کل روستایی شده، به طبیعت رو آورده، در حالی که پیش از انقلاب هرچه فیلم ساخته بود در شهر بود.

فیلم های قدیمی ایرانی,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

ناصر تقوایی و علی حاتمی و بهرام بیضایی هم فیلم می سازند. علی حاتمی در سال ۱۳۶۲ «کمال الملک» را ساخته و در سال ۱۳۶۸ «مادر» را. علاوه بر سریال تاریخی و پربیننده تلویزیونی به نام «هزاردستان». او بیشتر به خودش شبیه است. البته نه به علی حاتمی ای که «طوقی» (۱۳۴۹) را ساخت. ناصر تقوایی فیلم «ناخداخورشید» را درس ال ۱۳۶۵ ساخته که اقتباسی است از داستان «داشتن و نداشتن» همینگوی با ایجاز و قصه گویی دقیق و سخت مورد توجه قرار گرفته است و سرانجام بهرام بیضایی با علاقه اش به پروداکشن بزرگ (طبیعتا در مقیاس سینمای ایران) و گرایش بیشتری به شاخصه های سینمای بدنه، فیلم «شاید وقتی دیگر» (۱۳۶۶) را ساخت با قصه ای معماگونه و ملودرام و ماجرای یافتن خواهر دوقلو.

آیا این فیلمسازان برای اینکه بتوانند به کار فیلمسازی ادامه بدهند، سر تسلیم درباره سیاست های حکومت پایین آورده اند؟ چیزی که پنهان و آشکار به آن متهم می شوند؟ آیا مهرجویی با شمی تیز در این زمینه که چه نوع فیلم هایی می توانند مقبول باشند، دارد در شرایط جدید «موج سواری» می کند؟ آیا نگاه خوش بینانه و اخلاقی جدید کیارستمی برای خوشامد سیاست گذاران سینمایی است؟ به این پرسش ها خواهیم پرداخت، اما برویم سراغ آن تازه به زمین برگشته از سیاره ای دیگر. او علاوه بر این قدیمی ها، فیلمسازانی را می بیند که پیش از انقلاب اسمشان را هم نشنیده بود: محسن مخملباف، ابراهیم حاتمی کیا، رسول ملاقلی پور و...؛ در یک کلام فیلمسازان بعد از انقلاب، با رویکرد حکومتی تر و مذهبی تر. اما در میان این گروه هم اتفاقات ساده و پیش بینی ناپذیر نیستند.

محسن مخملباف از ابتدا تا انتهای این ده سال، ده فیلم ساخت؛ از فیلم «توبه نصوح» شروع کرد تا رسید به «نوبت عاشقی» و «ناصرالدین شاه آکتور سینما». اسم فیلم های خود گویا هستند. آن مهمان از سیاره دیگر آمده، اگر سال ۶۸ به تهران رسیده باشد «دستفروش» اکران است. فیلمی غریب و مالیخولیایی، فلسفی و بدبین، که شباهت اندکی به یک فیلم سیاسی تبلیغاتی دارد، هرچند سازنده اش به عنوان مذهبی تندرو مشهور است.

فیلم های قدیمی ایرانی,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

«دیده بان» (۱۳۶۷) و «مهاجر» (۱۳۶۸)، فیلم های جنگی فیلمساز جوان دیگری که در این دوره رو آمده، ابراهیم حاتمی کیا، شباهت اندکی به فیلم جنگی دارند و بیشتر درباره یک جور مراقبه درونی و تنهایی در میدان جنگ اند. «عروسی خوبان» (۱۳۶۷) و «وصل نیکان» (۱۳۷۰) با اسم هایی که از شباهت درونی شان سخن می گویند، حدیث سرخوردگی جوانان از جنگ برگشته اند که میان خاطرات جنگ و جو بازگشت به زندگی عادی، در نوسان اند و پس از آن همه قربانی در میدان های جنگ، زندگی عادی را دشوار می یابند.

رسول ملاقلی پور در این دهه پنج فیلم خانگی ساخته که هر چند نسبت به فیلم های حاتمی کیا، راحت تر در ژانر سینمای جنگ قرار می گیرند، اما نشانه هایی از روان شناسی آدم های نامتعارف و فضاهای مالیخولیایی در فیلم هایش نمایان اند. در همه این فیلمسازها میلی به تجربه گری سینمایی نیز احساس می شود. کششی عاشقانه به سمت سینما و میل به آزمودن شیوه ها و روایت های تازه. در یک کلام در میان فیلمسازان نورسیده نیز شاهد تحولاتی هستیم که می تواند مسافر ما را حیرت زده کند. حضور زن ها پشت دوربین در مقام کارگردان و سایر عوامل، شاید یکی از همین عجیب باشد.

اما علاوه بر فیلمسازان شاخص، ژانرهای نویی نیز داریم. گفتیم که فیلم جنگی ایرانی یک جور فیلم جنگی مخصوص است؛ یک ژانر بخصوص است. در کنار فیلم هایی که به فیلم های کلاسیک این گونه سینمایی نزدیک اند، شاهد فیلم هایی هستیم که میدان جنگ را بیشتر جایی برای مراقبه می دانند. در این فیلم ها از رویارویی مستقیم با دشمن و صحنه های نبرد نشان اندکی است و به جای آن میدان جنگ به عنوان جایی برای انسان سازی و آزمون ایمان دیده می شود.

فیلم های قدیمی ایرانی,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

سینمای کودک نیز در این سال ها مهم می شود، اما در اینجا هم با یک ژانر تازه رو به رو هستیم که شاید بتوان نامش را گذاشت «کودک قهرمان به سبک ایرانی». کودکی عازم ماموریتی می شود که می تواند رساندن دفترچه مشق دوستی به دستش باشد یا پیدا کردن عینکی یا رساندن کیسه های برنج به سرمنزل مقصود. او برای رسیدن به این هدف، هوش و پایمردی زیادی از خود به نمایش می گذارد، اما بزرگ سالان متوجه تلاش او نیستند. تعداد زیادی از این فیلم ها ساخته می شود. البته سینمای کودک متعارف تری هم داریم. فیلم عروسکی «شهر موش ها» (محمدعلی طالبی و مرضیه برومند، ۱۳۶۴)، پرفروش ترین فیلم این دهه بر مبنای شخصیت های برگرفته از یک برنامه تلویزیونی، برجسته ترین نمونه این مقوله است

و یک نوع ملودرام خانوادگی که فیلم شاخصش «گل های داوودی» (رسول صدر عاملی، ۱۳۶۳) است که یکی از پرفروش های این سال ها هم هست. فیلم های عرفانی هرچند تعدادشان زیاد نیست، اما از کوشش آگاهانه ای حکایت می کنند برای ساختن فیلم معنوی- اخلاقی (به جای فیلم مذهبی). فیلم «آن سوی مه» (منوچهر عسگری نسبت، ۱۳۶۴) است که یکی از پرفروش های این سال ها هم هست. فیلم های عرفانی هر چند تعدادشان زیاد نیست، اما از کوشش آگاهانه ای حکایت می کنند برای ساختن فیلم معنوی- اخلاقی (به جای فیلم مذهبی). فیلم «آن سوی مه» (منوچهر عسگری نسب، ۱۳۶۴) که با حمایت بنیاد فارابی ساخته شده و نویسنده اش محمد بهشتی چهره شاخص سیاست گذاری سینمای ایران در این دهه است، مشهورترین نمونه است در این زمینه.

فیلم های قدیمی ایرانی,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

و سرانجام باید از بازیگران شاخص این دوره گفت که خود چیزی می گوید درباره جو غالب این دوران. در میان بازیگران زن افسانه بایگان و سوسن تسلیمی چشم گیرتر یا پرکارترند. هر دو، هر یک به نحوی، از نقش زن جذاب سینمایی فاصله دارند. سوسن تسلیمی با بازی در فیلم های بهرام بیضایی و فیلمی مانند «مادیان» (علی ژکان، ۱۳۶۴) در قالب زن قوی و جدی جا می افتد و آن وجه از وجود او که گویای پایداری و شخصیت قوی است، موکد می شود. کار افسانه بایگان دشوارتر است. او باید در نقش متعارف زنانه ظاهر شود با جذابیت کنترل شده و با رفتاری که هرگز به امکان استفاده از زیبایی زنانه راه ندهد. در میان مردان دو دسته را داریم.

بازیگران با پیشینه تئاتری مانند نصیریان و انتظامی از یک سو، بیژن امکانیان به عنوان جوان اول مودب و یک جور معادل مردانه افسانه بایگان، از سوی دیگر و مهم تری از هر دوی اینها بازیگران کمدی ای هستند که از برنامه کودک تلویزیون به سینما آمده اند: اکبر عبدی و علیرضا خمسه. ترکیب این بازیگران از کشش های متضاد در فضای سینما خبر می دهد. از یک سو افزایش میل جامعه به زندگی عادی تر، که معنی اش فیلم های سبک تر و سرگرم کننده تر و خانوادگی تر است و از سوی دیگر میل به کنترل عوامل جذابیت سینما که در اواخر دهه ۶۰ جای خود را به استفاده سنجیده از این عوامل داده است.

فیلم های قدیمی ایرانی,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

این آدمی که ده سال غایب بوده، دوره گذار از نظام سینمایی پیش از انقلاب به نظام کنونی را ندیده است. او در نیمه دوم دهه ۶۰ با نظام سینمایی جاافتاده و مستقری رو به رو می شود که با وجود نوسانات قابل توجه، تا امروز ادامه پیداکرده است. این سیاست گذاری عمومی محصول شکست دو استراتژی کلان است: سیاست تعطیل کردن سینما به طور کلی از یک سو و سیاست «فیلمفارسی اسلامی» در قالب یک سینمای اکشن با روایت های انقلابی و اسلامی، با بازیگران مشهور پیش از انقلاب. «برزخی ها» (ایرج قادری، ۱۳۶۱) نمونه شاخص راهبرد اخیر بود؛ فیلمی با بازی فردین، ناصر ملک مطیعی و سعید راد درباره گروهی از تبهکاران که از زندان فرار می کنند، اما وقتی با مقاومت مردم در برابر نیروهای متجاوز بیگانه آشنا می شوند، به مردم می پیوندند و در این راه جان می بازند.

این فیلم پرفروش، جنجال برانگیز و سرانجام توقیف شد. از سوی دیگر موضوع تعطیلی سینما هر چند هرگز به طور جدی مطرح نشد، اما در سال های آغازین دهه ۶۰ سایه اش همچنان بر سر سینمای ایران سنگینی می کرد. شکل دیگری از این تهدید بدل ساختن سینما به ابزار تبلیغات سیاسی و ایدئولوژیک آشکار، تهاجمی یا آموزشی بود که با ذات سینما به عنوان یک حوزه سرگرمی و هنر تناقض داشت.

آنچه سرانجام جاافتاده، هیچ یک از اینها نبود؛ سیاستی بود که برآیند همه این فشارها بود. وضعیتی که در بالا به اختصار تمام توصیف شد، این فیلم ها، فیلمسازان، ژانرها و بازیگران، هم معلول سیاست گذاری هایی هستند که در آن سال ها انجام شد و هم معلول دگرگونی واقعی در روحیات و اندیشه های فیلمسازان و هم ناشی از عوض شدن جو عمومی جامعه در این دهه.

سیاست ها و تشکیلات

از قراین امر این طور بر می آید که از مقطعی، از وقتی گروه انوار- بهشتی- حیدریان زمام امور را در معاونت سینمایی وزارت ارشاد در دست گرفتند، بنابر سیاستی قرار گرفت که در آن حتی الامکان از سرمایه های سینمای پیش از انقلاب و پیش از هر چیز از نیروهای انسانی فعال در آن سینما، استفاده شود بدون این که آن سینما احیا شود. قرار شد سینمایی مطلوب تعریف و طراحی شود. سینمایی که واقع بینانه باشد. نقش سینما را هم به عنوان سرگرمی به رسمیت بشناسد. در این سینما به جای تبلیغات آشکار سیاسی و دینی می باید بر احساسات انسان دوستانه و ارزش های معنوی عام که همسو بودند با ارزش های اسلامی تاکید شود تا طیف وسیع تری از فیلمسازان و مخاطبان را بتواند جذب کند.

فیلم های قدیمی ایرانی,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

موضوع این بود که از عوامل مفسده برانگیز فیلمفارسی پرهیز و تصویر مثبتی از جامعه اسلامی مستقر در ایران ارائه شود. این سینما در ضمن می توانست سفیر نظام نومستقر کشور در جهان باشد. در یک کلام سینمایی «سالم»، «گرم» و «انسانی» باشد. خب، در چنین سینمایی فیلمسازان فعال پیش از انقلاب هم می توانستند نقشی داشته باشند. فیلمی مانند «خانه‌ی دوست کجاست؟» می توانست فیلم مطلوبی برای این نوع سینما باشد و البته معنایش این نیست که آن فیلم بیگانه است با دنیای درونی فیلمسازش و صرفا برای پاسخ به این سیاست ساخته شده بود.

فیلمسازان باتجربه که خود طی ده سال تجربه زندگی در جامعه ای متلاطم را داشتند و با بالا رفتن سنشان در احوالات تازه ای زیست می کردند، کوشیدند در چارچوب سیاست های موجود جایی برای تداوم فیلمسازی خود بیابند و نقاط مشترک خود را با سیاست های فرهنگی جدید پیدا کنند. و از این سو از فیلم های جدید آنها استقبال شد. حکومت خواهان نمایش تصویری مثبت از کشور بود، تصویری که تصویر حکومتی نباشد، و فیلمی مانند «خانه‌ی دوست کجاست؟» (و همه فیلم های کودک قهرمانی که پیش و پس از آن ساخته شدند) به این خواست پاسخ می دادند و در عین حال با روحیات و اندیشه های سازندگانشان همخوان بودند.

این شکلی خودجوش از همسویی بین سیاست گذاران و فیلمسازان بود. اما اعمال این سیاست شکل های آشکارتری هم داشت. در چارچوب سیاست جدید، ورود فیلم های خارجی به کشور تقریبا ممنوع شد؛ مگر گلچین بسیار ساده و آثار سینمای هنری، فیلم های فیلمسازانی مانند تارکوفسکی. ارسال فیلم های ایرانی به جشنواره های بین المللی هم بعد از موفقیت چند فیلم (از جمله همین «خانه‌ی دوست کجاست؟) در جشنواره های جهانی، به شکل آگاهانه تری در دستور کار قرار گرفت. ناگفته نماند که بسیاری از فیلمسازان چنان که در مصاحبه هایشان گفته اند، ممنوعیت ورود فیلم های امریکایی را برای سینمای ایران مفید دانسته اند و از این منظر با سیاست های حاکم همراه بوده اند.

فیلم های قدیمی ایرانی,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایرانفیلم خانه دوست کجاست؟

ارگان های دولتی متولی امر سینما با دو اهرم این سیاست ها را پیش می بردند: با اهرم نظارت یا ممیزی (مهم نیست اسمش را چه بگذاریم) که به معنی ممنوعیت برخی موضوعات و برخی آدم ها و برخی فضاها بود؛ و با اهرم حمایت از فیلم های مطلوب (حمایت مالی، سوبسیدها، مشارکت در سرمایه گذاری با وام هار ارزان و...) برای این کار تشکیلاتی شکل گرفت که تا امروز با وجود فراز و فرود سیاست ها، به کار خود ادامه می دهد: معاونت سینمایی وزارت ارشاد، بنیاد فارابی به مثابه اصلی ترین بازوی پیشبرد سیاست های آن، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، و بعدها خانه سینما. جشنواره بین المللی فیلم فجر هم به عنوان زیرمجموعه بنیاد فارابی کار می کرد.

اما آنچه درباره سیاست گذاری سینمایی در بالا گفتیم این قدرها هم ساده و یکدست نبود. به خصوص بر سر این که سینمای «سالم» چه نوع سینمایی است بین سیاست گذاران اختلاف وجود داشت. بنیاد فارابی سینمایی سالم را به عنوان سینمایی هنری و عرفانی و جدی تعبیر می کرد، در حالی که کسانی که در حوزه هنری بودند خواهان سینمایی عامه پسندتر بودند. همان بحث قدیمی سینمای اروپا و سینمای آمریکا بود که در شرایط خاص ایران به صورت اختلاف دیدگاه بین فارابی و حوزه بروز کرده بود. حوزه ای ها سینمای مطلوب فارابی را سینمایی بریده از مردم و نخبه گرا و جشنواره ای می دانستند. این بحث ها در دهه ۷۰ به طور جدی تر ادامه یافتند.

فیلم های قدیمی ایرانی,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایرانفیلم خانه دوست کجاست؟

امر مهمی که در میان همه فراز و فرودها اتفاق افتاد این بود که یک نوع همسویی بین مسئولان سینمایی و جامعه سینمایی کشور به وجود آمد. فیلم هایی که در دهه ۶۰ روی پرده سینماها رفتند محصول این همسویی بودند. سیاست گذاران سینمایی نقش واسطی را بین سینماگران و حاکمان سیاسی بازی می کردند. از یک سو از سینماگران می خواستند واقع بین باشند، به ضوابط پایبند باشند و شرایط جدید کشور را درک کنند و از سوی دیگر اهمیت سینما و ضرورت بها دادن به آن را به حاکمان سیاسی گوشزد می کردند. البته همه چیز طبق برنامه های پیش بینی شده پیش نمی رفت،

اما روی هم رفته با برنامه ریزی فرهنگی موفقی رو به رو بودیم که توانست سینمای نویی در کشور بنا نهد و تا حدود زیادی سینماگران را از بلاتکلیفی نجات دهد. ادامه تاریخ سینمای ما تا امروز را می توان با پیگیری تغییرات کمی و کیفی سیاست گذاری هایی که در دهه ۶۰ اتفاق افتاد درک کرد. این گزارش مختصر ناقص خواهدبود اگر اشاره نکنیم به اهمیتی که جو سینمایی در دهه ۶۰ میان روشنفکران و حتی اقشاری از مردم عادی پیدا کرد. سینما آن حوزه فرهنگی بود که بیشترین ارتباط را با مردم و به خصوص قشر تحصیل کرده، دانشجویان و روشنفکران داشت. در دهه ۶۰ یک جور سینه فیلیا در مملکت بود که اتفاقا تماشاگران روشنفکر را نشانه گرفته بود.

ماهنامه «فیلم» که در همین دهه شروع به انتشار کرد، به سرعت به یکی از پرفروش ترین نشریه های کشور بدل شد؛ لازم نبود سینمادوست باشی تا فیلم بخری. رابطه با سینمای دنیا هم با وجود ممنوعیت ویدئو و ورود فیلم خارجی قطع نشد. سینمادوستان فیلم های روز و تاریخ سینمای جهان را هر چند با کیفیت های نازل دنبال می کردند. این همه باعث شد سینما در دهه ۶۰ به بخش مهمی از فرهنگی عمومی جامعه بدل شود.

روبرت صافاریان

  • 26
  • 4
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش