جمعه ۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۴:۳۸ - ۱۹ شهریور ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۶۰۵۴۲۴
فیلم و سینمای ایران

عبور «تنگه ابوقریب» بهرام توکلی از کلیشه‌ها

فیلم تنگه ابوقریب,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران
«تنگه ابوقریب» کلیشه‌هایی را که تا کنون استفاده از آن‌ها در اغلب فیلم‌های سینمای جنگ ایران رایج بوده شکسته و توانسته چهره سینمای جنگ ایران را به نمونه‌های بین‌المللی نزدیک کند.

به گزارش مهر، مائده مرتضوی، نویسنده و مترجم در یادداشتی به بررسی فیلم سینمایی «تنگه ابوقریب» به کارگردانی بهرام توکلی پرداخته است. در متن این یادداشت می‌خوانیم؛

 

به قول ژان کوکتو؛ الاهه هنر سینما بسیار غنی است و اولین قدم برای تماشای هوشمندانه یک فیلم ترک عادت تماشا از گوشه چشم است و تحلیل یک فیلم هم از همینجاست که آغاز می‌شود.

 

ورود روشنفکرها به میدان جنگ

شاید اگر دو سال پیش از بهرام توکلی حرف می‌زدیم نام او هیچ بنی بشری را به یاد جنگ و سینمای اینچنینی نمی‌انداخت. منظور از سینمای اینچنینی هم رده فیلم‌های جنگی بر پایه رخدادهای واقعی است.

 

بهرام توکلی برای یک فالوور وفادار سینمای ایران یعنی ملودرام فلسفی، طبقه متوسط روشنفکر، یعنی آسمان زردی که عمق چندانی ندارد و واقعیاتی که در پس این مفاهیم با ته رنگی از هنر و ادبیات به تصویر کشیده می‌شوند. در نهایت همین برداشت‌های هنری توکلی است که کارنامه پرباری از جوایز مختلف برای او در زمینه کارگردانی و فیلمنامه رقم زده است.

 

من دیگر دیه‌گو مارادونا نیستم!

چه بخواهیم و چه نخواهیم و هر چقدر هم طرفدار سینمای به اصطلاح روشنفکری این فیلمساز جوان باشیم نامی که جلوی کارگردان فیلم «تنگه ابو قریب» می‌نشیند،‌  بهرام توکلی است. توکلی هنر خاصی در به تصویر کشیدن ارتباطات میان آدم‌ها دارد. این آدم‌ها مانند فیلم‌های اخیر اصغر فرهادی تنها به طبقه متوسط روشنفکر محدود نیستند و طیف وسیع‌تری را شامل می شوند، آدم‌هایی که در فیلم «من دیه‌گو مارادونا هستم»، «پرسه در مه»، «بیگانه» و«نزدیکتر» که فیلمنامه آن نوشته توکلی است، می‌بینیم به طبقات مختلفی از جامعه پیوند زده می‌شوند. و این همان نقطه قوتی است که در نهایت فیلم «تنگه ابوقریب» را از ورطه شعارزدگی می‌رهاند.

 

آدم‌های این فیلم جنگی و نه دفاع مقدسی، آدم‌هایی معمولی و شبیه همان آدم‌هایی هستند که زیر باران خمپاره و بمب‌های کشور همسایه یک شبه زندگی خود را از دست دادند. همان آدم‌هایی که هنگام غروب در بازار دنبال گل‌سری برای دختر یکی‌یکدانه خود می‌روند و در هوای گرم هوس خوردن آب میوه یا بستنی می‌کنند. هنر پرداخت شخصیت‌هایی که مستقیما از دل جامعه بیرون آمده‌اند به مدد کارگردان «بیگانه» می‌آید و رزمنده‌هایی را به تصویر می‌کشد که هاله نوری دور سر خود ندارند و به ورطه اغراق نیفتاده‌اند.

 

همین چیزهاست که دیگر باعث نمی‌شود، شنیدن نام بهرام توکلی به عنوان کارگردان سینمای جنگ چندان هم غریب و بیگانه به نظر برسد. از اینها گذشته در کنار نام توکلی به عنوان کارگردان به نام تهیه‌کننده‌ای می‌رسیم که درست است در چند فیلم دیگر هم در کنار توکلی چه در مقام تهیه‌کننده و چه طراح چهره پردازی حضور داشته اما فیلم و تجربه‌ای به نام «ویلایی‌ها» در کارنامه سینمایی خود دارد که کار را برای توکلی آسانتر کرده است.

 

آدم‌های این فیلم جنگی و نه دفاع مقدسی، آدم‌هایی معمولی و شبیه همان آدم‌هایی هستند که زیر باران خمپاره و بمب‌های کشور همسایه یک شبه زندگی خود را از دست دادند. همان آدم‌هایی که هنگام غروب در بازار دنبال گل‌سری برای دختر یکی‌یکدانه خود می‌روندشاید اگر فیلم «ویلایی‌ها» در کارنامه سعید ملکان نبود، توکلی با اعتماد به نفس کمتری به سمت ساخت فیلمی همچون تنگه ابوقریب می‌رفت. در این میان از شباهت فضای کلی «ویلایی‌ها» که آن هم سعی در به نمایش گذاشتن واقعیتی محض به دور از مقدس‌نمایی ‌های معمول داشته است نباید غافل شد. تیم ملکان- توکلی با تجربیات که این دو نفر در کارهای قبلی خود داشته‌اند،‌فضایی باورپذیر از یک رخداد واقعی را برای تماشاگری که برای دیدن یک فیلم جنگی به سینما آمده است،‌ می‌سازد.

 

تنگه‌های فراموش شده

تاریخ جنگ تحمیلی را معمولا به سه دوره آغازین،‌میانی و پایانی تقسیم می‌کنند. در این میان بیشتر فیلم‌های ساخته شده آن‌هایی هستند که آغاز و میانه جنگ را دست‌مایه ساخت قرار داده‌اند. اما در فیلم‌هایی که درباره جنگ هستند کمتر به وقایع مهم سال‌های پایانی جنگ اشاره شده است. بهرام توکلی اینجا هم سلیقه به خرج می‌دهد و به سراغ منطقه‌ای می‌رود که شاید نامش هم برای خیلی‌ها کمتر شناخته شده باشد؛ تنگه‌ای در نزدیکی دشت‌عباس و جاده دهلران - اندیمشک.

 

در ابتدای فیلم متنی به تماشاگر در زمینه سیاه‌رنگی نشان داده می‌شود مبنی بر اینکه این فیلم  روایتی است از دفاع گردان عمار یاسر لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله در برابر لشکرکشی رژیم بعث به فکه و شرهانی در روزهای پایانی جنگ. همین جمله خیال تماشاگر را راحت می‌کند که با فیلمی تخیلی به منظور یادآوری یک جنگ هشت ساله و آرمان‌هایی که هم اینک حفظ کردنش به عهده تماشاگر است روبه‌رو نیست و حداقل با دستی پر و اطلاعاتی تاریخی سالن سینما را ترک خواهد کرد. فیلم با نمایی از چند مرد به دور یک میز و دیالوگ‌هایی عادی آغاز می‌شود و آدم‌هایی را می‌بینیم که پر از تمنای بازگشت به زندگی خانوادگی خویش‌اند.

 

همیشه پای انگلیس در میان است!

 سینمای دفاع مقدس سینمایی است بر پایه یک سری مفاهیم از پیش تعیین شده‌ که مختص این فرهنگ و این نظام و این خطه است و کمتر مجالی برای تقلید دارد. جنگ تحمیلی اختلافات زیادی با جنگ‌های جهانی اول و دوم داراست و سینمای دفاع مقدس ایران از برخی جهات که مهم‌ترین آن‌ها ایدئولوژی است، با فیلم‌های جنگی سینمای جهان قابل قیاس نیست.

 

«تنگه ابوقریب» در این میان استثناست. چون یک فیلم دفاع مقدسی با شعارها و اهداف از پیش تعیین‌شده نیست.هدف نهایی این فیلم به تصویر کشیدن واقعیاتی از روزهای پایانی جنگ است. یک فیلم جنگی تمام عیار. آن هم با عیاری بین‌المللی و به همین خاطر به راحتی می‌توان آن را با فیلم‌های جنگی هالیوودی مقایسه کرد. البته به غیر از مضمون،‌ بودجه و پروداکشنی که خاص این فیلم است و به مانند آن را در کمتر فیلمی دیده‌ایم، نقش اساسی دارد. این فیلم یکی از فیلم‌های پرهزینه‌ای است که سازمان اوج در سی وششمین جشنواره فیلم فجر در کنار «به وقت شام» اکران کرد. هزینه ساخت این فیلم به گفته تهیه‌کننده آن در نشست خبری جشنواره سی وششم چیزی بیشتر از پنج میلیارد تومان بوده است.

 

به جز فیلم «نجات سرباز رایان» و فیلم‌های دیگری از این دست که نجات، هسته مرکزی فیلمنامه‌های آن‌ها را تشکیل می‌دهد، «تنگه ابوقریب» را می‌توان با آخرین ساخته کریستوفر نولان به خوبی قیاس کرد. این قیاس دامنه وسیعی از هزینه ساخت،‌ لوکیشن‌های واقعی، درون‌مایه و... را در برمی‌گیرد.

 

آخرین ساخته نولان فیلمی به نام «دانکرک» است. این فیلم اولین تجربه این فیلمساز موفق در قالب به تصویر کشیدن یک رخداد واقعی است. «دانکرک» محصول مشترک انگلیس،‌آمریکا و فرانسه  و درباره تخلیه نیروهای بریتانیا، فرانسه و بلژیک از شهر دانکرک فرانسه است. در معرفی این فیلم آمده؛ «در جریان این عملیات تاریخی بیش از ۸۰۰ قایق نظامی ارتش بریتانیا جان دست‌کم ۳۳۵ هزار سرباز انگلیسی و فرانسوی را که در محاصره ارتش آلمان‌ها گرفتار شده بودند، نجات دادند.»

 

بیشترین میزان شباهتی که میان این دو فیلم جلب نظر می‌کند، مربوط به جنبه‌های فنی آنها است. در حال حاضر «تنگه ابوقریب» به یک سوم پایان زمان اکران خود رسیده و بیشترین انتقادات مربوط به فیلمنامه این فیلم است. این همان چیزی است درباره «دانکرک» نیز رخ داد و منتقدان بیشتر از جنبه‌های فنی فیلم تعریف کردند و برخلاف آثار قبلی نولان کمتر کسی درباره فیلمنامه اظهار نظر کرد و حتی بعضی از منتقدان «دانکرک» را از نظر داستانی فیلم ضعیفی دانستند.

 

پیروزی احساس بر عقل

در هر دوی این فیلم‌ها به جنبه شخصی کاراکترها بیشتر توجه می‌شود و در نهایت برآیند این تاملات و انگیزه‌های شخصی است که هدف نهایی گروه سربازان را چه در تنگه و چه در ساحل محقق می‌سازد. در یک سوم ابتدایی «تنگه ابوقریب» شاهد حرکت‌های رفت و برگشتی به میزان مساوی هستیم. اگر در یک صحنه حرکت سربازان را رو به جلو و به سمت جبهه می‌بینیم، در نمای بعدی شاهد بازگشت عده ای زخمی و مجروح به عقب هستیم اما هر چه فیلم از لحاظ زمانی به جلو می‌رود، حرکت‌های رو به جلو افزایش می‌یابد و در یک سوم نهایی فیلم تنها پیشروی می‌بینیم.

 

دانکرک یک فیلم جنگی است که مشابهش را کمتر دیده‌ایم، فیلمی که برای ساختش هزینه بسیاری شده است. اما بیشتر از آن که صحنه‌های بزرگ و سکانس‌های چشم‌گیر ارائه کند، لحظات شخصی، فوق‌العاده عمیق و درگیرکننده‌ای پیش چشم مخاطب به تصویر می‌کشد. فیلم تجربه‌ای احساسی با ظاهری چشم نواز و نبردهایی تنش‌زا است، دقیقا همان چیزی که در «تنگه ابوقریب» می‌بینیم و این همان نکته‌ای است که باعث شده کاراکترهای فیلم در نهایت عمیقا پرداخت نشوند و راه را برای منتقدان باز بگذارند.

 

در سکانس افتتاحیه «دانکرک» سربازی جوان به سمت ساحل می‌رود و صحنه کابوس مانندی در آنجا انتظار او را می‌کشد؛ صف‌های طولانی از سربازان و جنازه‌هایی که آنجا دفن شده‌اند. این احساسات را که با کمترین دیالوگ به تماشاگر خورانده می‌شود به خوبی در شخصیت علی،‌ سرباز نوجوان تنگه ابوقریب می‌بینیم. سرباز نوجوانی که برای اولین بار آنقدر جلو می‌آید تا با چهره واقعی جنگ چه بسا از پشت لنز دوربین خود چشم در چشم شود.

 

نجات‌دهنده در گور خفته است؟

در هر دو فیلم فضای مردانه‌ای حکمفرماست که برای اینگونه فیلم‌ها اجتناب‌ناپذیر به نظر می‌رسد و به نوعی  این ظلمات مردانه دورماندن از زندگی و انگیزه‌ای را که سربازان برای نجات و پیش‌روی دارند را توجیه می‌کند. هر دو فیلم تلاش شایانی برای قهرمان‌پروری دارند و امید به بازگشت به زندگی همان چیزی است که سربازان هر دو فیلم را به مقصد می‌رساند.

 

در «دانکرک» با پلی پر از سرباز که تا وسط دریا کشیده شده  مواجهیم که در معرض حمله هواپیماهای دشمن قرار دارد و سربازانی که در انتظار منجی‌اند و در «تنگه ابوقریب» با صفی از سربازانی که به دنبال هم زیر خمپاره‌ها می‌دوند تا نجات بدهند. در هر دو فیلم این صحنه‌ها نشانگر اشتیاق سربازان محکوم به جنگیدن برای بازگشت به خانه است.

 

در هر دو فیلم صحنه های تنش‌زای زیادی وجود دارد، در دانکرک با طوفان های مکرر،‌سقوط سربازان از پل،‌ غرق‌شدن‌شان در اقیانوس مواجهیم و در تنگه با پیدا کردن دست قطع‌شده مجروحی توسط دکتر(جواد عزتی) و جابه‌جایی جنازه‌ها و مجروحین. چهره‌های بهت‌زده  خاک‌آلود کودکان بی سرپناه جنگ زده نیز بخش  عظیمی از  بار احساسی فیلم را به دوش می کشند.

 

فرار از دام کلیشه‌

این دو فیلم آلوده چنگ زدن به صحنه‌های روتین و همیشگی فیلم‌های جنگی نمی‌شوند و از این کلیشه‌های آخرالزمانی خود را می‌رهانند. اگر در دانکرک شاهد نمایشی از شرم به وسعت یک ساحل  با سربازانی زامبی‌وار و شکست خورده هستیم در تنگه با دوربینی روی دست به دنبال سربازانی می‌رویم که با دست خالی برای نجات می‌روند. آن هم در دنیایی خشن و مردانه که به ندرت شخصیت مؤنثی در آن دیده می‌شود.  علی‌رغم ضعف‌هایی که در قصه و فیلم‌نامه هر دو این فیلم‌ها وجود دارد این دو فیلم  به دلیل رویکردهای تازه و اهدای نگاهی نو به جنگ از زاویه انسانی و شخصی به تماشاگر به عنوان بهترین آثار سازنده‌شان تا به امروز قلمداد می‌شوند.

 

«تنگه ابوقریب» هم مانند «دانکرک» موفقیت خود را بیشتر مدیون تکنولوژی است تا متن. سکانس‌های تأثیرگذار زیادی در این فیلم وجود دارد؛ از تاب خوردن علی با ماسک شیمیایی در بک‌راندی از حیوانات اهلی تا موجی شدن حسن (امیرجدیدی) و ضجه‌هایی که او میان میدان می‌زند تا پاشیدن خون به دوربینی که به نوعی امضای توکلی در پای این اثر است.

 

«تنگه ابو قریب» کلیشه‌هایی را که تا کنون استفاده از آن‌ها در اغلب فیلم‌های سینمای جنگ ایران رایج بوده شکسته و توانسته چهره سینمای جنگ ایران را تا حد زیادی به نمونه‌های بین‌المللی این ژانر نزدیک کند و از این حیث می‌توان آن را اثری قابل قبول در کارنامه سینمایی سازندگانش به شمار آورد.

 

 

  • 9
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش