شنبه ۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۰:۳۱ - ۲۰ مهر ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۷۰۵۱۲۴
فیلم و سینمای ایران

نقدی بر فیلم «مغزهای کوچک زنگ زده»؛زاغه نشینان خطرناک

فیلم مغزهای کوچک زنگ زده,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

بگذارید همین ابتدا بگویم؛ سینمای هومن سیدی را دوست دارم. قطعاً فیلم های او نیز مثل هر فیلم دیگری ضعف هایی داشته اند، اما جسارت او را در پرداخت نامتعارف به مسائل ساده و روایت های معمولی همواره تحسین کرده ام.

 

اگر به موضوع فیلم هایی که او تاکنون ساخته است توجه کنیم، چیز عجیب و غریبی نمی بینیم؛ به بیانی، داستانِ فیلم های او اتفاقاً داستان هایی خطی از وقایع و رخدادهای روزِ جامعه اند؛ مثلاً «سیزده» که بحران های بلوغ یک نوجوان مشکل دار را به تصویر می کشد یا «خشم و هیاهو» که براساس پرونده قتلِ لاله سحرخیزان ساخته شد، اما آنچه این فیلم ها را این چنین متفاوت جلوه می دهد، بازیگوشی ها و به عبارتی خلاقیت هایی است که او در اجرا و کارگردانی به خرج می دهد و باعث می شود فیلم هایش به لحاظ فرم این قدر متفاوت باشند.

 

«مغزهای کوچک زنگ زده» فیلم عجیبی است. این عجیب بودن در اولین نگاه از فضای آن نشات می گیرد. سیدی در ارائه فضایی ناملموس و بکر در فیلم خود سنگ تمام گذاشته است.باید به بی مکانی جالبی که در کار رعایت شده اشاره کنم. با آنکه در فیلم برخی المان ها چون ماشین پلیس و فضای زندان، مهر تأیید بر این می زنند که لوکیشن ها در ایران است، اما هیج تاکید موکد دیگری بر این نمی شود که موقعیت جغرافیایی فیلم دقیقاً کجاست؛ به عبارتی فضایی که در فیلم می بینیم با حلبی آباد و حاشیه های شهری چون تهران یا دیگر مکانهای ایران فرق دارد و با نوعی آشنایی زدایی هوشمندانه همراه است؛ دعواهای دار و دسته ای، شیوه مافیاگونه خلافکاری برادر بزرگتر، شکور (فرهاد اصلانی) و … همه و همه در خلق این فضای موهوم و نه چندان آشنا دست داشته اند.

 

در کنار خلق میزانسن هایی جذاب و فضاسازی خاص و درخشان، این بار فیلمنامه درام نیز چفت و بست بیشتری نسبت به کارهای قبلی سیدی دارد و می توان از آن به عنوان یکی از فیلمنامه های درخشان و به دور از حواشی و زوائد این روزهای سینمای ایران نام برد. همچنان تاکید می کنم که نقش اجرا و کارگردانی بر نقش و تاثیر فیلمنامه می چربد و شاید اگر فیلم این اجرای دستِ اول را نداشت، فیلمنامه در حدی متوسط با موضوعی معمولی باقی می ماند، اما درهر حال نمی توان منکر این شد که همه عناصر فیلمنامه در جای درستی قرار گرفته اند، بجا و به اندازه اند و مهم تر از همه اینکه فیلمساز در شخصیت پردازی ها به درستی عمل کرده است.

 

شخصیت ها در فیلمنامه درست و بجا چیده شده اند؛ با آن که هسته مرکزی آن با شاهین (نوید محمدزاده) شکل می گیرد و دگردیسی اوست که به فیلم جهت می دهد،اما فیلمنامه یک شخصیت مهم و موثر دیگر هم دارد و آن شکور (فرهاد اصلانی) است؛ شخصیتی که چون موتور محرک در دگردیسی شخصیت اصلی نقش دارد و به بیانی در نیمه دوم فیلمنامه جای این دو شخصیت با هم عوض می شود؛ عامل این تحول، دوست او امیر است که مدام به او تاکید می کند باید از نقش یک قربانیِ توسری خور و حرف شنو خارج شود و به قول فیلمساز از نقش «گوسفند»ی به نقش «چوپان»ی درآید.

 

هیچ کاراکتری در فیلم بی کاربرد نیست و صرفاً برای پر کردن فضا در کار قرار نگرفته است؛ از مادر گرفته تا شهره و حتا همکارش مونا (نازنین بیاتی) نقش هایی کلیدی را در پیشبرد درام ایفا می کنند و در عین حال به تکامل شخصیت شاهین نیز کمک می کنند.

 

هر فیلم خوب، باید واجد موقعیت هایی خاص در فیلمنامه اش باشد، موقعیت هایی که به آن بعد ببخشد و به عنوان مثال آن صحنه یا سکانس خاص در ذهن مخاطب باقی بماند و بتواند بعدها فیلم مورد نظر را با آن صحنه به یاد آورد.

 

«مغزهای کوچک زنگ زده» که لحنی خشونت آمیز هم دارد، اوج توحش و فضای اراذل و اوباشی اش را در چند صحنه درخشان به اوج می رساند؛ یکی از آن ها صحنه درخشان سر بریدن مرغ توسط شاهین است که درست پس از آن سفره ای می بینیم و مرغ که پخته شده و سر سفره قرار گرفته است؛ سکانس هایی چون خفه کردن شهره یا حتا مونولوگ درخشان شاهین خطاب به پدرش که از شیشه نوشابه داغ شده و … صحبت می کند، همه و همه بر فضای تنش آلود و خشن کار دامن می زنند و به عنوان سکانس هایی ماندگار از فیلم در ذهن مخاطب نقش می بندند.

 

از دیگر نکاتی که باز هم به اجرای تمیز و درست کار برمی گردد، باید به بهره گیری خلاقانه هومن سیدی از عنصر «رنگ» اشاره کرد. رنگ های فیلم تیز و زنده اند، همان سرخیِ خالصی که در یکی- دو پوستر فیلم دیده می شود در سراسر فیلم نیز به چشم می آید و این تیرگی و تندی بر تنش موجود در فیلم و تلخی فضای آن می افزاید. این کاربرد درست رنگ در سینمای ایران به ندرت دیده شده است؛ در فیلم های اصغر فرهادی (خصوصاً چهارشنبه سوری و جدایی)، داریوش مهرجویی (هامون، بانو و لیلا) و چند فیلمساز دیگر.

 

موسیقی متن، از دیگر برگ های برنده کار است. موسیقی یادآور موسیقی های فولکلور امریکای لاتین است و ناخودآگاه هم فضاهایی مبهم از سینمای امریکای لاتین را به یاد می آورد؛ فیلم هایی از سینمای غنی این کشورها که در حلبی آبادها و در وسط دعواهای گنگ های قاچاق و خلاف و اراذل و اوباشی آن خطه ها می گذرد.

 

اما بزرگ ترین و شاید بارزترین نکته مثبت فیلم بازی بازیگرانش است. نوید محمدزاده، ستاره اصلی فیلم است؛ با آنکه به زعم من محمدزاده عموماً در قالب نقش جوانان سرخورده و عاصی جنوب شهری درخشان تر از نمونه های متضاد آن ظاهر شده است – یا شاید بهتر باشد بگوییم این نقش ها بیشتر به او می آیند- او در اجرای هر نقش با نقش دیگر تفاوت ها و ریزه کاری هایی را قائل می شود که به هیچ وجه و حتی ذره ای هیچ یک از بازی های او را به بازی های پیشین او شبیه نمی کند. شاید در ظاهر به نظر بیاید که شاهینِ این فیلم بسیار شبیه به نقشی ست که او در «ابد و یک روز» یا «بدون تاریخ، بدون امضا» ایفا کرده، اما هر یک از این شخصیت ها دنیای مجزای خود را دارند و وجوه شخصیتی مختلفی دارند که آن ها را از محدوده یک تیپ ثابت دور کرده و بهشان عمق و کاراکتر می دهد.

 

در کنار او، فرهاد اصلانی نیز یکی از درخشان ترین بازی های فیلم را دارد. اصلانی از آن بازیگرانی است که قادر است در قالب هر نقشی، با هر فراز و نشیبی بنشیند و در همه ی این نقشها درخشان باشد.

 

«مغزهای کوچک زنگ زده» فیلمی است از جنس سینمای آشنای هومن سیدی با تمامی ریسک پذیری ها و مانورهای قدرتمند او، با تمامی جسارت هایی که ممکن است بسیاری از کارگردانان هم سن و سال او هرگز به خرج ندهند، این فیلم نیز همچون دیگر فیلم های او پویاست و این بار توازن بهتری را میان فرم و محتوا برقرار کرده است و از این جهت از دیگر فیلم های این فیلمساز موفق تر است.

 

شاید این فیلم از سینمای مورد علاقه ی بسیاری از سینمادوستان دور باشد، شاید از نظر آنها «خشم و هیاهو» داستانِ جذابتری داشته باشد، اما بی شک «مغزهای …» یکی از درخشان ترین فیلم های کارنامه هومن سیدی است که خبر از جهشی موفقیت آمیز و پیشرفتی چشمگیر در سینمای او دارد که باید آن را به فال نیک گرفت و در انتظار فیلم های خوب دیگری از این سینماگر خوش قریحه ماند.

 

یاسمن خلیلی فرد

 

banifilm.ir
  • 21
  • 4
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۷
غیر قابل انتشار: ۸
جدیدترین
قدیمی ترین
فیلم خوبی بود. عالی طور
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش