جمعه ۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۴:۵۰ - ۳۰ آبان ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۸۰۷۹۸۴
فیلم و سینمای ایران

منوچهر آذر:

نگاه صدا وسیما نسبت به سریال‌های شهرستانی جدی نیست!

منوچهر آذر,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

سریال «بازی نقاب ها» به کارگردانی سیروس حسن پور که مدتی است روی آنتن شبکه دو است، به روزهای پایانی پخش خود نزدیک می شود. سریالی که با تمام ضعف ها و نقاط قوتی که دارد، می تواند گام نسبتا خوبی در جهت ساخت سریال هایی پیرامون قومیت های مختلف ایرانی باشد. گرچه این انتظار از مدیران تلویزیون می رود که در ساخت سریال های دیگری با این نوع مضامین، نگاه جدی تر و حرفه ای تری داشته باشند.

 

منوچهر آذر یکی از بازیگران اصلی این سریال که نقش بزرگ خاندان قلیچ را بازی می کند، در گفت و گو با بانی فیلم به نکات مهم و قابل تأملی در این باره اشاره کرد. ضمن اینکه از جمله بازیگران این سریال بود که با فرهنگ این منطقه از ایران بیگانه نبود و می توان گفت یکی از انتخاب های درست کارگردان حضور این بازیگر در «بازی نقاب ها» بود. از این رو با او گفت و گویی درباره این سریال داشتیم که در ادامه می خوانید:

 

 

این روزها که «بازی نقاب ها» روی آنتن است، حضورتان در پروژه ای قطعی شده است که در این باره توضیح بدهید؟

پیشنهادهایی شده اما هنوز تصمیم نگرفته ام. چون خیلی خسته شدم و مشغول استراحت هستم.

 

کار در شهرستان سختی های بسیاری دارد. به خصوص در استان گلستان که ما متاسفانه کمتر سریال و یا فیلمی را دیده ایم که در این منطقه ساخته شده باشد؟

خب این اشتباه محضی است که برخی دوستان اینگونه فکر می کنند. اتفاقا آنجا امکانات از هر حیثی که فکر کنید بسیار فراهم و مهیا است. جنگل، دریا، دشت، کوه های سنگی و تپه ماهور و کویر و به طور کلی همه چیز و هر لوکیشن طبیعی را که برای کار لازم داشته باشیم، در آنجا فراهم است. منتهی یک مقدار دوستان در این زمینه کم لطفی کرده اند.

 

به نظر شما استانی با این قابلیت ها چرا کمتر مورد توجه فیلمسازان قرار گرفته است؟ فکر می کنم فقط یکی دو فیلم در این استان ساخته شده است!

همانطور که گفتم این استان یک مقدار مورد کم لطفی قرار گرفته است. من فکر می کنم این کم لطفی هم از جانب مسولین امر بوده که دلیل اصلی ان را دقیقا نمی دانم. حدود ۴۵ سال پیش نادر ابراهیمی سریال «آتش بدون دود» را در این منطقه ساخت. در این مدت هیچ سریالی ساخته نشده بود تا «بازی نقاب ها». البته فیلم سینمایی هم به نام «شیلات» ساخته شده بود که البته نه آن فیلم و نه این سریال خیلی مورد تایید ترکمن ها نیست. اما در دهه ۶۰ فیلم «سمفونی صحرا» یا «راز خنجر» به کارگردانی محمد حسین حقیقی ساخته شد که آن فیلم ترکمنی اصیل بود و من هم نقش اصلی فیلم را بازی کرده بودم.

 

پس می توان گفت تا پیش از سریال «بازی نقاب ها» شما با این فرهنگ و منطقه آشنا بودید؟

– اتفاقا من در یکی از مصاحبه هایم این موضوع را بیان کردم که خودم را دوملیتی احساس می کنم. ضمن اینکه من آذری هستم، بیشتر عمرم در آموزش تئاتر در منطقه گنبد و ساری گذشت و مثل خودشان صحبت می کنم.

 

پس به زبان و فرهنگ این منطقه کاملا مسلط بودید؟

بله البته در این سریال باید بگویم متاسفانه برای اینکه هماهنگی بهم نریزد چون دوستان فرصت استفاده از حداقل آواهای ترکمنی را نداشتند من هم آنچنان که باید از آواها استفاده نکردم ولی گاهی از جملات ترکمنی برای نزدیک شدن به پرسوناژ بهره گرفتم چون من علاوه بر آذری بودن ، خودم را یک ترکمن می دانم وهمانند آنها صحبت میکنم، ای کاش بازیگران دیگر هم می توانستند،،،، آنوقت سریال رنگ و بوی دیگری می گرفت.

 

در کنار همه کاستی هایی که این سریال داشت، اما مهمترین نکته اش خروج از تهران و لوکیشن های جدید و قاب بندی های زیبا از طبیعت این استان بود که بیننده توانست با این منطقه تا حدودی آشنا شود.

ترکمن ها به خاطر یک سری مسائل که اول انقلاب صورت گرفت، یک مقدار مورد بی مهری قرار گرفت. در صورتی که قابلیت های بسیاری برای ساخت فیلم و سریال دارد.

 

با توجه به این موضوع بازخورد مردم آن منطقه درباره سریال چه بود؟

بسیار برخورد و همکاری خوبی داشتند. اتفاقا آدم های بسیار صادقی هستند. بنابراین سناریو نویسایی که می خواهند درباره ترکمن بنویسند باید بدانند ترکمنان بخاطر عشایر بودنشان تا صداقت ازکسی نبینند نمی توان بدرستی به روابط وآداب و سنن و رموز وارتباطشان پی برد ضرب المثلی دارند ومی گویند غیر ترکمن راست راستش مثل داس کجه، مثلا اگر به روستاییانی که شهر نشین شده اند دقت کنیم زن وشوهر طوری بلند باهم صحبت میکنند که اگر غریبه ای مکالمات آنهارا بشنود فکر میکند اختلاف فاحشی باهم دارند درحالی که نهایت عشق را بهم میورزند ،، پس باید در آنها حل شد تا روابط آنها را دریافت.

 

بعد از اینکه سریال پخش شد چطور؟ چه نظری درباره سریال داشتند؟

یک دسته مخالف سریال بودند و یک دسته بسیار موافق.

 

دلیل مخالفتشان را می دانید؟

در فضای مجازی مانند اینستاگرام وغیره انتقاداتشان را می نویسند. البته تعدادی از جوانهایشان حس میکنم آگاهی کمتری نسبت به سینما و تلویزیون دارند وعجولانه قضاوت می کنند.

 

با دیدن قسمت اول سریال که خانه و گندمزار اتش می زنند و با اسلحه در تعقیب کسی هستند را نتوانستند بپذیرند و به تصویری که از سنت هایشان نشان داده شد معترضند. می گویند ما اینگونه رفتار نمی کنیم و این سریال ما را آدم های نا آرام نشان داده که خانه آتش می زنند. در صورتی که این در سنت ترکمن وجود ندارد و سنت ترکمن همه را به آرامش دعوت می کند. به خصوص گندم و خانه کسی را آتش زدن که در سنت ترکمن حرام است؛ حتی اگر دشمن باشد.

 

خب این موضوع به عدم آگاهی نویسنده برمی گردد یا تعصبی که آنها روی سنت هایشان دارند؟

خب تعصب به آداب ورسوم وسنن و فولکلورهایشان که دارند واین حق مسلمشان است، البته مقداری به عدم آگاهی نویسنده برمی گردد. حتی در این باره با نویسنده صحبت کردم وگفتم کاش قبل از تصویب با من یا یک نویسنده آگاه ترکمن صحبت می کردید تا این ضعفها برطرف میشد، بهر حال در ضمن کار آقای عبدالحکیم بهرامی که مدت چندین سال در ترکیه تحصیل تاتر وسینما کرده بود وخود نیز ترکمن بود بعنوان مشاور فرهنگی بومی به کمک گروه آمد ولی نمی شد همه آداب ورسوم ترکمنها را در سریال داستانی نمایش داد.

 

چون فیلم مستند نبود که نعل به نعل آداب و رسوم رعایت شود. البته هم تهیه کننده و هم به خصوص سیروس حسن پور کارگردان و سید رحیم حسینی که کارگردان دوم این کار بود اما نخواست نامش در تیتراژ بیاید، بسیار آدم های کنجکاوی درباره آداب و رسوم ترکمن بودند و نهایت همکاری را کردند تا کار نقاط ضعف نداشته باشد. اما خیلی نمی شد در فیلمنامه دست برد و هم زمان نداشتند و هم بودجه کفایت نمی کرد. همه این نارسایی ها و ناکامی هاییکه در سریال ها وجود دارد، مسوول همه چیز را شبکه ها می دانم که می خواهند با حداقل بودجه سریالی بسازند که مورد توجه مردم هم قرار بگیرد. در صورتی که امکان پذیر نیست. در این باره سه مسئله وجود دارد که بیان می کنم. سناریوهایی که درباره عشایر ساخته می شود، چه ترکمن، چه ترک و لر و کرد باید در کنار نویسنده یکی از اقوام وجود داشته باشد و سناریو را بخواند و اظهار نظر کند و نظراتش باید در کار لحاظ شود تا ان سریال با استقبال مردم روبرو شود. اما وقتی شبکه حتی ناظر کیفی که برای سریال می فرستد، اطلاعی از کوچکترین مسئله ندارد، چطور می تواند نظارت داشته باشد. البته ما در این سریال هم با یک مقدار از این ناکامی ها روبرو بودیم.

 

ضمن اینکه از این دست سریال ها باید بیشتر ساخته شود تا نسل جوان با فرهنگ ها و قومیت های مختلف کشورش آشنا شود.

کاملا موافقم.

 

چون مخاطب تلویزیون از لوکیشن ها و داستان های تکراری خسته شده است. اغلب سریال ها در تهران ساخته می شود و وقتی یک کار در شمال تولید می شود انگار موجی راه می افتد و همه کارگردان ها و تهیه کننده ها روی آن موج سوار می شوند!

– بله سریالهای ما هم همانند سیب زمینی وگوجه فرنگی کاشتن کشاورزان است وقتی دریکسال سیب زمینی وگوجه خوب بعمل می آید و قیمت خوبی پیدا می کند سال دیگر همه کشاورزان سیب زمینی وگوجه می کارند در نتیجه بعلت فراوانی متضرر میشوند، سر منشا این ضرر وزارت کشاورزی وجهاد کشاورزی نیست، مگر آنها مسوول هدایت و مدیریت نیستند؟ تصمیم گیری های شبکه هم همینطور است، یکباره همه هجوم برای ساختن سریالهای آپارتمانی می آورند یا همه برای ساختن سریال به دشت وجنگل می روند.

 

در صورتی که مدیران شبکه ها باید به این موضوعات اهمیت داده و همه چیز را مدیریت کنند. اما به نظر من چون آگاهی ندارند، همین طور هر متنی را که می آید، بدون آگاهی تصویب می کنند! این مشکلات تنها برای سریال ها نیست. این گرفتاری برای بازیگران هم هست. برای اینکه تهیه کننده بتواند با آن برآورد ناچیز کار را پیش ببرد، مجبور است سریال را تمام کند و در نتیجه فشار به کارگردان وب ازیگران می آید. بازیگر ۱۷ ساعت از عصر تا صبح روز بعد یک سره مقابل دوربین است و کسی هم نظارت نمی کند و پاسخگو نیست. این اتفاق برای من هم در این سریال افتاد و من اعتراض کردم. بنابراین همه ناکامی ها و معضلات سریال ها به وزارت ارشاد برمی گردد و یا صداوسیما. در نتیجه سریال به گونه ای تمام می شود که مخاطب هنوز گیج است. چون باید کار به دلیل بودجه ناچیز تمام شود!

 

اصولا نگاه تلویزیون نسبت به سریال هایی که در شهرستان ها ساخته می شود، جدی نیست!

همین طور است و من با شما موافقم و نظرتان را تایید می کنم.

 

در صورتی که کارهایی از این دست خیلی مهم است و بخشی از فرهنگ ایران را به تصویر می کشد و ممکن است بیننده های غیر وطنی هم داشته باشد!

بله خیلی مهم است. به خصوص در قالب یک سریال که بیننده های گسترده ای دارد و به مراتب بیشتر از سینما باید مورد توجه قرار بگیرد. من دوستی دارم که ترکمن است و از آمریکا با من تماس می گیرد و می گوید خیلی در این سریال به بیراهه رفتند. البته من برای همان قسمت اول که مورد اعتراض عده ای قرار گرفته بود توضیح دادم که جامعه در حال تغییر است و جوان ها کمتر به سنت ها و آداب و رسوم خود که به نظر من اصل فرهنگ ماست، کمتر توجه دارند. نه فقط ترکمن، در همه فرهنگ ها این اتفاق افتاده است. جوانان همان لباس های فرهنگ خود را نمی پوشند و به آداب و رسوم گذشته چندان اهمیتی نمی دهند. البته نویسنده با چنین سریالی به جوانان هشدار می دهد که در صورت زیر پا گذاشتن فرهنگ و آداب و رسوم با چنین مشکلاتی روبرو خواهید شد.

 

باید به انهایی که به قسمت اول سریال اعتراض داشتند گفت که خب بالاخره داستان باید از یک جایی شروع می شد و ما مشکلات این دو قوم را می دیدیم. 

بله کاملا موافقم.

 

البته امیدواریم که از این دست سریال ها بیشتر ساخته شود تا نسل جوان امروزی هم با رنگارنگی قومیت های ایرانی بیشتر آشنا شود.

بله امیدوارم این اتفاق بیفتد و دوستان نگاه جدی تری به این سریال ها داشته باشند.

 

فارغ از این سریال شما چرا در سینما کم کار هستید؟

سینما برای ما پیرمردها جایی ندارد و قصه ها جوان گرا شدند و داستان ها به سمت جوان گرایی پیش رفته اند. در صورتیکه پشتوانه هر جوانی پدر ومادر اوست. گویند روزی پدری دست بر شانه پسر گذاشت و از او پرسید پسر جان تو قویتری یا من؟ پسر فورا جواب داد من ،پدر بادلتنگی دست از شانه پسر برداشت و پرسید پس تو از من قویتری؟ پسر بلا فاصله جواب داد نه پدر، پدر با تعجب علت تناقض گوییه پسر را پرسید، پسر گفت اول که تو دست بر شانه من گذاشتی خودم را قویترین مرد جهان دیدم ولی حالا که دست از شانه ام برداشتی خودرا بی یاور وضعیف ترین دیدم. ما دوستان بسیاری داریم که در سینما کم کار هستند. مثل جمشید مشایخی و یا محمدعلی کشاورز و یا علی نصیریان.

 

  • 12
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش