پنجشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۱:۳۶ - ۰۲ بهمن ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۱۱۰۰۳۸۱
فیلم و سینمای ایران

نقد و بررسی مستندهای «اکسدوس»، «جای خالی دوست» و «خاتمه»

مستند خاتمه,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

محمدسعید محصصی، منتقد فیلم در جدیدترین یادداشتش به سه مستند پربیننده روزهای اخیر پرداخته است.اکسدوس آخرین اثر بهمن کیارستمی، جای خالی دوست مستندی از محمد علی طالبی و مستند خاتمه از مهدی زارعی و هادي زارعی ، این سه مستند هستند. در ادامه مطلب محصصی که بر روی تارنمای ماهنامه فیلم منتشر شده است را می خوانیم. نابسامانی‌های اجتماعی و دیگر معضلات جامعه‌های انسانی، در درون خود حاوی درام هستند و بی‌دلیل نیست که سینماگران مستند به این جنبه از زندگی بسیار می‌پردازند.

 

رسوخ به درون ماجراهای پیرامون و مهم‌تر از آن به درون شخصیت‌های انسانی یکی از مهم‌ترین و البته جذاب‌ترین جنبه‌های سینمای مستند است، تا آن‌جا که گاه برخی از مستندسازان پا روی مرزهای اخلاق مستندسازی هم می‌گذارند. اما این همه ماجرا نیست. پردازش درام مندرج در مقوله‌ای که مستند می‌شود، امر ذاتی دیگر این عرصه است. در ادامه چند فیلم دیگر از دوازدهمین جشنواره «سینماحقیقت» را از این منظر بررسی می‌کنیم.

 

اکسدوس (بهمن کیارستمی)

واژه «اکسدوس» هم به اسطوره خروج بنی‌اسراییل اشاره دارد و هم نام یک ترانه مشهور غربی است. مهاجرت معکوس افغان‌ها که بیش از چهار دهه است که در پی تحولات سیاسی و نظامی و اجتماعی آن کشور راهی ایران شده بودند و یکی،‌دو سالی است که در پی کاهش ارزش ریال ایران بر اثر مساله تحریم‌ها، ساز بازگشت می‌زنند، نمودی تازه از آن اسطوره را می‌تواند در خاطر متبادر کند: اسطوره ملتی صبور که به امید خلاصی از رنج‌ها دارند دل به دریا می‌زنند.

 

مرز ایران و افغانستان و مصاحبه‌های ناگزیری که اینان باید با ماموران گمرک ایران انجام دهند، دستمایه بهمن کیارستمی شده است، اما دستمایه‌ای که او را ناگزیر در مسیری انداخته که پدر فقیدش چند دهه پیش با همشهری و سپس اولی‌ها و مشق شب پیموده بود. شاید کار تقدیر است که کیارستمیِ فرزند را به مسیری انداخته که پیش‌تر از آن می‌پرهیخت! هرچه باشد دیدن این فیلم به‌ناچار بیننده را وامی‌دارد به مقایسه پیمایش دو کیارستمی در اکسدوس با مشق شب مثلا. اما نباید در این قیاس ماند.

 

دیگر جوانب کار بهمن کیارستمی مهم‌تر است و هرچند امید نجوان در نسخه کاغذی ماهنامه بر این نکته انگشت گذارده، باز ناگزیر از پرداختن به همین موضوعم: منظومه صدای پای آب یکی از محبوب‌ترین مجموعه‌های شعر معاصر فارسی است، اما بسیاری از منتقدان برجسته به رغم تمام ویژ‌گی‌های ناب این اثر، ساختار مستعدِ حذف ابیات این منظومه را بزرگ‌ترین ایراد ساختاری آن می‌دانند؛ مجموعه بی‌پایانی از مصرع‌های بسیار جذاب که می‌توان چند مصرع از آن‌ را حذف کرد، بی‌آن‌که خللی به جذابیت و معناپردازی و خیال‌سازی منظومه وارد آید.

 

مشابه همین ایراد کاملا به اکسدوس وارد است.در طول مصاحبه‌های متعدد و گاه دقیقا مشابه با افغان‌های متقاضی خروج از ایران، هیچ اتفاقی نمی‌افتد و هیچ انکشافی صورت نمی‌گیرد و حلقه‌های ماجرا ما را در گذر از هر حلقه، به درک یا ارتباط تازه‌ای از درام زندگی این مهاجران رهنمون نمی‌شود. اکسدوس جایزه اول بخش بین‌الملل را ربود و شاید قلب‌های بسیاری را و ممکن است در آینده قلب‌های بسیارتری را. اما همچون صدای پای آب، ساختار مستعدِ حذف، بر بنیادش سنگینی خواهد کرد.

 

جای خالی دوست (محمدعلی طالبی)

حضور دوست دوران دانشگاه و کارگردان مورد علاقه‌ام را در سینمای مستند بسیار به فال نیک می‌گیرم، اما اگر قرار بر همین یک مستند از او باشد باید گفت داستان‌گوی بسیار بهتری است! و چشم‌انتظار مستندهای بهتری از او خواهم ماند.

 

فیلم شاید بر یکی از بدترین مظاهر زندگی شهری طبقات پایین جامعه انگشت گذارده باشد و به لحاظ تکان‌دهندگی موضوع (خودکشی نوجوانان) به‌ظاهر کار چندان دشواری پیش پای فیلمساز نبوده، اما این، فرمولی نیست که همواره درست باشد یا بیشتر مواقع نادرست از آب درمی‌آید و طالبی هم نه فیلمساز کم‌تجربه‌ای است و نه انسانی ساده که متوجه این ظرایف نشود. اما به نظر می‌رسد در باب سامان‌ دادن به جست‌وجویی که منجر شود به یک انکشاف در بطن ماجرای خودکشی همزمان دو دختر نوجوان از بالای پل چمرانِ اصفهان - ‌بر خلاف فیلم‌های بلند سینمایی خوش‌ساخت و فکرشده‌اش - کاملا به‌درستی حرکت نکرده است.

 

دو مورد مشخص در این فیلم هست: یکی پسر نوجوانی که دختر کامیاب در خودکشی دوست دخترش بود و ظاهرا آخرین نفری بوده که با او در تماس بوده است و دوم دختر ناکام در خودکشی! که راوی/ کارگردان سرانجام موفق به ملاقات و مصاحبه با او می‌شود. این دو نفر، دو نقطه عطف در مسیر انکشاف ماجرا به شمار می‌آیند و می‌توانند به کارگردان/ پژوهشگر در مسیر واکاوی ماجرا بسیار کمک رسانند. اما به نظر می‌رسد که طالبی پس از حضور این دو، به چیزی جز همان یافته‌های قبلی نمی‌رسد و دنبال آن‌ها هم نمی‌رود.

 

به طور مثال دوست پسر دختر کشته‌شده می‌گوید آن دختر کمی پیش از خودکشی یکی،‌دو روز را نزد او و در خانه پسر گذرانده بود. در این یکی‌دو روز چه اتفاقی افتاده؟ راوی/ کارگردان نه این موضوع را با پسر دنبال می‌کند و نه آن را از دختر زنده‌مانده در ماجرا می‌پرسد. سرانجام هر ماجرایی چند بُعد دارد و این ماجرای شگفت، جدای از جنبه‌های اجتماعی، جنبه‌های فردی هم داشته است که به نظر می‌رسد طالبی به آن‌ها توجه چندانی نداشته است.

 

خاتمه (مهدی و هادی زارعی)

دیدن چند فیلم از کامران حیدری و محمد کارت که آن‌ها هم از مستندسازان شیرازی هستند و در این سال‌ها موضوع‌ها و شخصیت‌های اهل شیراز را محور کارهای‌شان قرار داده‌اند، احساس دوگانه‌ای را لحظاتی پیش از شروع دیدن خاتمه در من ایجاد کرد که خوشبختانه با پایان نمایشش زایل شد. نخست باید بگویم شیراز از زمانی که کودکی بیش نبودم به عنوان شهر عشق و صفا و جوانی و گشت‌وگذار و این جور چیزها به ما شناسانده می‌شد و هنوز هم می‌شود. در کشور ما کم هستند کسانی که اگر قرار به مسافرت به شهری باشد، شیراز را در اولویت سوم به پایین‌شان بگذارند.

 

شیراز اما به‌رغم تمام آن چیزهای خوب و چشمه‌ هنوز زایای شعرا و نویسندگان و هنرمندان بزرگ و برجسته‌اش، زخم‌های زیادی بر پیکر جامعه‌اش دارد: شخصیت‌های زخمی از روزگار و مردم و خودشان. کامران حیدری با چند مستند اغلب بلندش در هفت،‌هشت سال اخیر، تعدادی از این شخصیت‌های زخمی را به تصویر کشیده است. این مستندها بسیار هم محبوب هستند، اما ای‌کاش نبودند! زیرا همین فیلم‌ها زخم‌هایی هستند که توسط این مستندسازان بر شخصیت این انسان‌ها وارد شده‌اند، به‌واسطه عدم رعایت اخلاق در مستندسازی. بگذریم.

 

خاتمه اما وجه دیگر کار جوانان مستندساز شیرازی را عیان کرد: رعایت حق شخصیتِ درحال‌مستندشدن و توفیق در تصویر شرایط هاویه‌گون زیست شخصیت اصلی فیلم که نامش خاتمه است؛ زنی افغان که در خردسالی ناچار به ازدواج با مردی خیلی بزرگ‌تر از خود شده است و می‌خواهد از این مرد و خانواده‌اش فرار کند و در تمام فیلم به‌شدت درگیر مناسبات خانوادگی و رسوم رایج در میان افغان‌هاست و درگیر خودش که نمی‌داند از آن جمع خانوادگی بکند یا نه و لابد درگیر نیازهای پیدا و پنهان یک زن بسیار جوان. کار خوب برادران زارعی‌ این است که در عین نزدیک شدن بسیار به شخصیت‌ها، اخلاق مستندسازی را زیر پا نمی‌گذارند و از آنان سوءاستفاده نمی‌کنند.

 

هم خاتمه و هم مرد و برادر و مادر و دیگر کسان او به‌راحتی مکنونات قلبی و داستان زندگی گذشته و حال خود را جلوی دوربین عیان می‌کنند و هم اینکه در شدیدترین درگیری‌های عصبی و شاید فیزیکی میان خود، از حضور دوربین آگاهند و وقتی صلاح بدانند از حضور یا فیلمبرداری جلوگیری می‌کنند. این مشخص است که آن‌ها نقش بازی نکرده‌اند یا اعمالی که از آن‌ها سر زده است، بر اثر تحریک و ایجاد فضا توسط مستندساز برای ضبط فلان صحنه نبوده است، کاری که به‌شدت توسط عده‌ای از مستندسازان انجام می‌شود.

 

اتفاق خوب دیگری که در فیلم افتاده این است که به خاتمه و خانواده‌اش به چشم مهاجرانی که آداب‌ورسوم عقب‌مانده‌ای دارند نگاه نشده است، به آن‌ها همان گونه نگریسته می‌شود که به زنان بدسرپرست یا خودسرپرست ایرانی که این امتیاز بزرگی برای فیلم است.

 

 

ghanoondaily.ir
  • 12
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
مینا ساداتی بیوگرافی مینا ساداتی بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۱۰ آذر ۱۳۶۰

محل تولد: کاشان، ایران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون

تحصیلات: فوق لیسانس گرافیک از دانشگاه هنرهای زیبای تهران

آغاز فعالیت: ۱۳۸۶ تاکنون

ادامه
شاه نعمت الله ولی شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه ایرانی

تاریخ تولد: ۱۴ ربیع الاول۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

نام های دیگر: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

پیشه: فلسفه و تصوف

مکتب: عارف و تصوف

آثار: شرح لمعات، رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
مائوریستو موتا پائز بیوگرافی مائوریسیو موتا پائز؛ سرمربی والیبال

تاریخ تولد: ۲۶ مه ۱۹۶۳

محل تولد: ریو دو ژانیرو، برزیل

ملیت: فرانسه

حرفه: سرمربی والیبال

آغاز فعالیت: سال ۱۹۹۴ تاکنون

ادامه
فرشید اسماعیلی بیوگرافی فرشید اسماعیلی فوتبالیست جوان ایرانی

تاریخ تولد: ۴ اسفند ۱۳۷۲

محل تولد: بندرلنگه، هرمزگان، ایران

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک هجومی

باشگاه کنونی: پیکان

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر 

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش