جمعه ۱۱ آبان ۱۴۰۳
۱۵:۳۵ - ۱۴ بهمن ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۱۱۰۳۵۱۰
فیلم و سینمای ایران

نقدی بر فیلم‌های روز سوم جشنواره فیلم فجر؛ از «ناگهان درخت» تا «قصر شیرین»

فیلم ناگهان درخت,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

روز سوم جشنواره روز فیلم‌هایی بود که بسیاری در انتظار تماشایشان بودند. هم تماشاگران و هم منتقدان منتظر بودند تا ببینند که صفی یزدانیان بعد از فیلم زیبای «در دنیای تو ساعت چند است؟» چه کرده و در «ناگهان درخت» آیا می‌خواهد بار دیگر موفقیت فیلم نخست را تکرار کند؟ همچنین در این روز فیلم‌های رضا میرکریمی «قصر شیرین» و بهرام توکلی «تختی» نیز به نمایش درآمد. کارگردان‌ها و فیلم‌هایی که بسیاری چشم انتظارشان بودند. اما آیا انتظارها با دیدن این فیلم‌ها برآورده شد؟

 

ناگهان درخت؛ نوستالژی و دغدغه‌های شخصی

دومین فیلم صفی یزدانیان، فیلمی روانکاوانه با مایه‌های لاکانی (منسوب به ژاک لاکان، فیلسوف و روانکاو فرانسوی) است که شباهت‌های تماتیک و فرمی زیادی به فیلم اولش «در دنیای تو ساعت چند است» دارد. این فیلم نیز جنبه‌های اتوبیوگرافیک پررنگی دارد و یزدانیان در اینجا نیز همانند فیلم قبلی‌اش دغدغه‌های شخصی و ارتباط تنگاتنگ و عمیق خود با مادرش را تصویر کرده تا حدی که آن را به مادرش تقدیم کرده است.

 

انتخاب راوی اول شخص که به سبک فیلم‌های کلاسیک شکل اعتراف گونه دارد این امکان را به یزدانیان داده که همانند وودی آلن به روانکاوی شخصیت محوری فیلم و تراپی او بپردازد. در آغاز فیلم فرهاد (پیمان معادی) را در دفتر یک روانکاو زن می‌بینیم که از زندگی خود در دوره‌های مختلف، از خاطرات تلخ و شیرینِ دوران کودکی، از ترس‌ها و نقطه ضعف‌هایش که از کودکی با او بوده‌اند، از ارتباط عاشقانه‌اش با مهتاب، از تلاش‌اش برای فرار از کشور و به زندان افتادن و بازجویی‌هایش و از ارتباط تنگاتنگ و عمیق‌اش با مادرش، از آرزویش برای بچه دار شدن و تشکیل خانواده و مخالفت همسرش با روانکاو سخن می‌گوید.

 

ظاهراً یزدانیان اسیر دغدغه‌های شخصی‌اش است که دست از سر او برنمی دارند و او با ساختن این فیلم‌ها می‌خواهد خود را از شر آنها خلاص کند. فیگور مادر آنقدر در این فیلم قوی است که بر شخصیت‌های دیگر فیلم از جمله خود فرهاد و همسرش مهتاب سایه انداخته است. به نظر من این رویکرد روانکاوانه، ساختار روایتی فیلم «ناگهان درخت» را ساخته و ضعف و قوت فیلم از همین جا برمی خیزد.

 

روایتی بشدت شخصی که در آن بسیاری از دلبستگی‌های ادبی، سینمایی و موسیقایی یزدانیان از فیلم‌های کاساوتیس گرفته تا چهارصد ضربه تروفو، اشک‌ها و لبخندها، اشعار لورکا با صدای شاملو، کتاب بیلی وایلدر از انتشارات پنجاه و یک و تاریخ سینمای آرتور نایت تا ترانه‌های عاشورپور را می‌بینیم و می‌شنویم که در واقع ساده‌ترین و دم دستی‌ترین ابزار برای معرفی یک شخصیت و بک گراند فرهنگی و سیاسی اوست. برخلاف «در دنیای تو ساعت چند است»، ساختار این فیلم چندان منسجم نیست و چفت و بست محکمی ندارد. قاب‌های ثابت و پلان سکانس‌های طولانی که فرهاد و مهتاب یا مهتاب و مادرش در آن ایستاده یا نشسته‌اند و در مورد آرزوها یا خاطرات‌شان حرف می‌زنند، بیشتر متظاهرانه و کسالت آورند و نقشی در پیشبرد داستان ندارند.

 

خاطره بازی و نوستالژی زمان‌ها و مکان‌های از دست رفته از طریق ورق زدن آلبوم عکس‌های خانوادگی نیز هیچ کارکرد دراماتیک یا روانکاوانه در فیلم ندارند و صرفاً بیانگر حسرت‌های زنی از طبقه بورژواست.  مشکل دیگر فیلم این است که شخصیت فرهاد در این فیلم، برخلاف فرهادِ فیلم قبلی او، شخصیتی سمپاتیک نیست و ما با او و دغدغه‌ها و نگرانی‌هایش همذات پنداری نمی‌کنیم و بخشی از این نارسایی به تفاوت سبک بازی علی مصفا در فیلم «در دنیای تو ساعت چند است» و دیوانه بازی‌ها و مشنگی‌های او و بازی خشک و عصا قورت داده پیمان معادی در این فیلم برمی گردد.

 

ملودرام جاده‌ای «قصر شیرین»

«قصر شیرین» رضا میرکریمی، فیلمی جاده‌ای با مایه‌های ملودراماتیک است در مورد مردی به‌نام جلال (با بازی خوب حامد بهداد) که مردی تندخو، خشن و لجباز است که همسری را که از او جدا شده از دست داده و فیلم از جایی شروع می‌شود که او برای فروش اتومبیل همسرش به سراغ خانواده او می‌رود و مجبور می‌شود بچه‌هایش را که نزد مادرشان زندگی می‌کرده‌اند بردارد و با آنها راهی سفری دراز در جاده شود.

 

جذابیت و کشش فیلم در این است که ما اطلاعات زیادی در مورد شیرین و جلال و گذشته آنها نداریم و در طول سفر و رویدادهایی که پیش می‌آید بتدریج رازهای زندگی آنها بر ما آشکار می‌شود. اینکه شیرین به دروغ به فرزندانش گفته که پدرشان جلال قصری دارد که می‌خواهد آنها را به آنجا ببرد. اینکه شیرین با مردی در کار پرورش گُل شریک بوده که آن مرد به او نظر داشته است یا او به جلال اجازه داده که قلب زنده‌اش را بعد از مرگ به بیماری دیگر ببخشد. جلال نه تنها با برادران و خواهر همسر سابق خود تفاهم و سازگاری ندارد بلکه رفتار تند و خشنی با فرزندان و همسر جدیدش دارد که به عشق پنهان جلال به همسر سابق‌اش حسادت می‌کند.

 

اما سفر و اتفاق‌هایی که در جاده می‌افتد باعث می‌شود که او بتدریج نرمخوتر شده و با وضعیت جدیدش کنار بیاید. فیلم ریتم بسیار دقیقی دارد که حاصل گفت‌و‌گو و مشاجره لفظی بین جلال و همسرش از یک سو (که بین ترکی و فارسی می‌لغزد) و شیرین زبانی‌های دختربچه جلال از سوی دیگر و حرکت آنها در جاده است. سکانس جریمه شدن جلال در جاده به‌خاطر داشتن سرعت زیاد و سکانس دعوا و زد و خورد او با برادران شیرین در جاده، از بهترین سکانس‌های فیلم اند. «قصر شیرین» شباهت‌هایی از نظر داستان و موقعیت‌ها به فیلم «فرزندان» الکساندر پین دارد اما شخصیت درونگرا و غمگین جلال و اتمسفری که میرکریمی پیرامون او ساخته، ویژگی متمایز فیلم اوست. به اعتقاد من «قصر شیرین» بعد از «امروز» بهترین فیلم میرکریمی تا امروز است.

 

یک فیلم درست و حسابی درباره «تختی»

بالاخره یک فیلمساز ایرانی موفق شد یک فیلم درست و حسابی زندگینامه‌ای (بیوپیک) در مورد یک شخصیت تاریخی، ملی و ورزشی که حساسیت زیاد و روایت‌های متعددی در مورد او و زندگی و مرگش وجود دارد، بسازد. تختی بهرام توکلی هیچ چیزی کمتر از فیلم‌های شاخص ژانر ورزشی از نوع گاو خشمگین، کشتی گیر، راکی، محمدعلی یا مبارز ندارد. فیلمی که با استفاده از راوی دوم شخص روایت می‌شود که خود به‌عنوان عکاس و گزارشگر در فیلم حضور دارد و شاهد پیروزی‌ها و شکست‌های تختی در عرصه زندگی و میدان مبارزه ورزشی و سیاسی است. راوی از همان ابتدا از رویکرد نسبی گرایانه‌اش در روایت زندگی تختی برای ما می‌گوید.

 

اینکه تختی را نمی‌توان کاملاً شناخت و او دارد روایت خود را از زندگی یک قهرمان تاریخی ارائه می‌کند همان‌طور که بهروز افخمی روایت خود از زندگی (و بیشتر مرگ) تختی را ساخت و همان‌طور که علی حاتمی اگر فرصت می‌یافت که فیلمش را در مورد تختی بسازد چنین می‌کرد. فیلم با وصیتنامه تختی شروع می‌شود و صحنه‌ای که او را درهم شکسته و افسرده و تنها در هتل آتلانتیک می‌بینیم، همان جایی که او با نوشیدن جام شوکران، به زندگی خود پایان داد. فیلم روایتی خطی و کلاسیک دارد و فیلمساز با استفاده از نماهای آرشیوی و تیتر خبری روزنامه‌ها شکلی مستند به روایت خود داده و آن را باورپذیرتر کرده است.

 

با نمایی از چرخش محلول مرگ آور در لیوان آب در زمان حال به نمایی از کودکی تختی که در درون چاله آب دست و پا می‌زند و در حال غرق شدن است به گذشته می‌رویم و بعد دوباره به زمان حال و سکانس اول برمی گردیم در حالی که علت افسردگی و تنهایی این قهرمان را دریافته‌ایم. فیلمساز در خلق صحنه‌های گذشته موفق است. تاکنون چنین تصویر رئالیستی و تکان دهنده‌ای از تهران قدیم و فقر و فلاکت زندگی مردم در هیچ فیلم ایرانی نبوده است.

 

فیلم نشان می‌دهد که چگونه این کودک نحیف که در دل سیاهی و نکبت بزرگ شده، با تلاش و پشتکار خود موفق می‌شود که از طریق ورزش و کشتی خود و خانواده‌اش را از آن جهنم برهاند و به قله قهرمانی جهان برسد و محبوب قلب یک ملت شود. توکلی تنها روی زندگی ورزشی تختی و مدال‌های قهرمانی او تمرکز نکرده بلکه رابطه او با مربیان کشتی، خانواده، دوستان و نزدیکان و دختری که عاشق اوست را نیز با دقت تحسین برانگیزی ترسیم کرده است. او تختی را جوانی محجوب، سر به زیر، صلح طلب و مردم دوست نشان می‌دهد که حتی جرأت نگاه کردن در چشم دختری را که عاشقانه دوستش می‌دارد ندارد.

 

او اهل هرزگی و عیش و نوش نیست، عرق نمی‌خورد، سیگار نمی‌کشد و همه دارایی خود را به مردم نیازمند می‌بخشد اما در نهایت قربانی حسادت‌ها و خیانت‌های دوستان و رقبای خود می‌شود و به‌خاطر اعتقادات سیاسی ملی گرایانه‌اش و روابطش با مصدق و طالقانی تحت فشار قرار می‌گیرد و همه امتیازهایش را از دست می‌دهد. همه این شکست‌ها به علاوه شکست در روابط زناشویی که متأسفانه به اندازه کافی در فیلم به آن پرداخته نشده و در سطح مانده، تختی را به شخصیتی افسرده و غمگین تبدیل کرده و او را به سمت خودویرانگی و خودکشی می‌راند.

 

کارگردانی و تسلط توکلی در ساختن صحنه‌های مسابقات ورزشی تختی بویژه مسابقه او با کشتی‌گیر امریکایی در المپیک ملبورن استرالیا تحسین برانگیز است، سکانسی نفسگیر که همه اجزای آن از شیوه تقطیع نماها گرفته تا حرکت دوربین و واکنش‌های تماشاگران، گزارشگران ورزشی و مردمی که در وطن پای رادیوها نشسته‌اند و پیروزی تختی را انتظار می‌کشند، عالی ساخته شده است.

 

پرویز جاهد

 

 

iran-newspaper.com
  • 16
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش