سه شنبه ۰۱ خرداد ۱۴۰۳
۱۷:۵۳ - ۲۵ بهمن ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۱۱۰۵۹۵۰
فیلم و سینمای ایران

٥ عاشقانه سینمای ایران

فیلم عاشقانه,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

یا داستان فراق است و دوری، یا قصه ازخودگذشتگی و برای یکدیگر قدم برداشتن. فیلم های عاشقانه سینمای ایران کم نیستند؛ اما در این میان یک سری از آن ها خاص و ماندگار شده اند. درست مثل «رویا» و «استاد» در «شب های روشن»؛ آنجا که رویا می گوید: «وقتی منتظری چقدر زمان بد می‌گذره». و استاد در پاسخ می گوید: «وقتی منتظرم نیستی خیلی خوش نمی‌گذره». یا مثل «سیدرضا» و «زهرا» در «طلاس و مس»؛ آنجاکه سید رضا، زهرا سادات و بچه‌ها را برای پیک نیک بیرون می برد؛ بعد با محبت به زهرا نگاه می‌کند. زهرا که متوجه او می‌شود، می گوید: «چرا این جوری بهم نگاه می‌کنی؟» و سیدرضا جواب می دهد که «دوستت دارم... خیلی دوستت دارم». در ادامه ٥ فیلم عاشقانه سینمای ایران را مرور کرده ایم. شاید در این روزها و حال و هوا  به دردتان بخورد!

 

هامون   

فیلمی به کارگردانی داریوش مهرجویی است. اگر هم چندبار آن را دیده‎‌اید، اصلا نگران نباشید! چون باز هم می‌توانید «هامون» را ببینید و خسته نشوید. تعریفی که از عشق در این فیلم روایت می‌شود یک تعریف پست‌مدرن از عشق است.‌ هامون از فیلم‌های نوستالژیک، جریان‌ساز و مهم روشنفکری دهه ۶۰ است که داستانش را در بطن ماجرایی عاشقانه پیش می‌برد. ‌هامون که عاشق مهشید است در آستانه جدایی از عشق‌اش قرار دارد که حالا خواستگاری ثروتمند در اطراف او است. حسین پاینده در این مورد نوشته: ‌هامون از عشق سخن می‌گوید؛ در حالی ‌که معشوق به او خیانت کرده است. از انسانیت سخن می‌گوید در حالی ‌که اطرافیانش محافظه‌کارانه منافع شخصی را در اولویت دارند و هر اصل انسانی‌ای را بی‌دغدغه زیر ‌پا می‌گذارند. بسیار دلالتمند است که در چندین صحنه از فیلم ‌هامون نه به نثر بلکه به زبان شعر (با سروده‌هایی از نیما و شاملو) با دیگران سخن می‌گوید. این قابلیت حکایت از تمایز بنیادینی دارد که او را از جهان پیرامونش جدا می‌کند. در صحنه‌ای در دادگاه هنگامی که حتی وکیل خودش او را به طلاق از مهشید توصیه می‌کند، فریاد می‌زند که همسرش «سهم و حق» او از زندگی است، اما در صحنه‌ای دیگر در تاریکی شب با تفنگ به کمین معشوق می‌نشیند تا او را از زندگی ساقط کند. اوج این تناقض را زمانی می‌بینیم که ‌هامون درست هنگام کشیدن ماشه و شلیک به سمت مهشید، با مهرورزانه‌ترین لحنِ یک عاشق دلخسته به او ابراز عشق هم می‌کند.

 

طلا و مس   

فیلمی از همایون اسعدیان است که در بیست‌وهشتمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد. طلا و مس داستان سیدرضا طلبه‌ای  که به‌تازگی با خانواده‌اش به تهران آمده را روایت می‌کند که در کلاس‌های استاد اخلاقی که وصف او را بسیار شنیده شرکت کند؛ اما متوجه بیماری همسرش زهرا می‌شود و.... همایون اسعدیان درباره فیلمش گفته: «ما دریافتیم که عشق داریم، عشق‌های دختر و پسری است که همیشه به هم نمی‌رسند. این عشق در مقطع ازدواج وجود ندارد، بعد از ۴۰- ۳۰‌ سال به کلی یادشان می‌رود کی ازدواج کرده‌اند. مهم این است که ما در این سال‌ها بتوانیم عشق داشته باشیم و منتقلش کنیم اما بعد از ۷، ۸ ‌سال یکی می‌شود مادر و یکی می‌شود پدر، در این فیلم هم ۸‌ سال از زندگی مشترک گذشته و همدیگر را دوست دارند اما یکی مادر بچه‌هاست و یکی پدر.» یکی از صحنه‌های به یادماندنی و تاثیرگذار فیلم به زمانی برمی‌گردد که سیدرضا روی صندلی در حیاط نشسته، زهرا سادات هم بالای سرش ایستاده و دارد موهای همسرش را اصلاح می‌کند و می‌گوید: «آقا سید یه چیزی می‌گم نه نیاری، خب؟» او از همسرش تقاضا می‌کند برای خودش یک عبای نو بخرد؛ از خودگذشتگی و البته عشق میان این زن و شوهر در این صحنه پیداست.

 

چند متر مکعب عشق   

فیلمی از برادران محمودی است. عبدالسلام (نادر فلاح) که یک مهاجر افغان است، به همراه دخترش مرونا (حسیبا ابراهیمی) در یک کارگاه مشغول کار و زندگی است. عشقی در راه است، عشق صابر (ساعد سهیلی) به مرونا. بعد از مدتی که مرونا قصد رفتن از ایران را دارد، صابر بالاخره موضوع را با عبدالسلام در میان می‌گذارد و با مخالفت شدید او مواجه می‌شود. در پایان زمانی که صابر و مرونا در کانتینر کهنه همیشگی قرار گذاشتند تا چاره‌ای پیدا کنند، ناگهان متوجه می‌شوند که کانتینر در حال پرس شدن است.

 

این خلاصه‌ای از داستان فیلم «چند مترمکعب عشق» است که به موضوع مهاجرت در یک تم عاشقانه می‌پردازد. این عشق، نشان‌دهنده عشق متقابل میان دو سرزمین است که در طول سالیان دراز دستخوش حوادث گوناگونی شده و موانع زیادی سر راه رسیدن به این رابطه ایجاد کرده است.

 

شب‌های روشن    

شب‌های روشن یکی از به یادماندنی‌ترین عاشقانه‌های سینمای ایران است. این فیلم فرزاد موتمن طرفداران پروپاقرصی از نسل‌های مختلف دارد. اگر هشتگ‌های مربوط به کاراکترهای «شب‌های روشن» را پیگیری کنید، می‌بینید که هنوز هم آدم‌هایی هستند که با آن حال و هوا روزگار می‌گذرانند. اصلا «شب‌های روشن» یک نوع سبک زندگی است؛ سبک زندگی آدم‌های عاشقی که با شعر و پیاده‌روی عاشقی می‌کنند. درواقع این فیلم از آن عاشقانه‌هایی است که هیچ‌گاه از خاطره کسانی که آن را دیده‌اند، پاک نمی‌شود. ماجرای عشقی است که نه در هیاهو، بلکه کم‌کم در سکوت شکل می‌گیرد. فیلم موتمن به نویسندگی سعید عقیقی روایتی اقتباس‌شده از یکی از بهترین داستان‌های داستایوفسکی است. شب‌های روشن داستان زندگی دو انسان تنهاست. مرد، استاد دانشگاه، سرخورده اجتماعی و مأیوس فلسفی است و انزوای خود را با تدریس ادبیات، مطالعه کتاب و پرسه‌زدن در خیابان‌ها می‌گذراند. او شبی در مسیر پرسه‌زدن‌های شبانه‌اش متوجه دختری ساک به دست می‌شود و به او کمک می‌کند تا از شر مزاحمت یک راننده خودرو رهایی یابد. از این‌جا بین او و رویا دوستی شکل می‌گیرد. رویا بنا بر قولی که به عاشق خود امیر داده است، یک‌ سال پس از آخرین ملاقات به وعده‌گاه آمده و می‌خواهد چهار شب در محل و ساعت معین در انتظار امیر بماند. استاد به رویا پناه می‌دهد و به او کمک می‌کند تا امیر را پیدا کند. طی این چهار روز بین رویا و استاد دانشگاه به‌تدریج دلبستگی به وجود می‌آید. استاد مصمم می‌شود که با رویا ازدواج کند اما در چهارمین شب امیر به محل ملاقات می‌آید و رویا با او می‌رود.

 

در دنیای تو ساعت چند است؟   

فیلمی به کارگردانی صفی یزدانیان است. گلی (لیلا حاتمی) پس از ٢٠‌ سال دوری از ایران به زادگاهش رشت بازمی‌گردد تا به خانه پدری‌اش برود؛ اما در بدو ورود به شهر مردی به نام فرهاد (علی مصفا) نزد گلی می‌آید تا او را در روزهایی که در شهر رشت است، همراهی کند. «در دنیای تو ساعت چند است؟» اثری عاشقانه در حال و هوای عاشقانه‌های کلاسیک برتر تاریخ سینماست. فیلم داستانی ساده اما پر جزییات دارد که با تصویرها و موزیک بی‌نظیر روایت می‌شود. یک عاشق که سال‌هاست منتظر ورود «گلی» به شهر رشت است با ورود او در نخستین دقایق حضورش در این شهر به سراغش می‌رود. کارگردان فیلم دیالوگ‌هایی عاشقانه را به رشته نگارش درآورده که در عین سادگی، بسیار شنیدنی‌اند. کاراکترهای «در دنیای تو ساعت چند است؟» همگی صادق و آرام و مهربان‌اند. اگر روی هر کدام از آنها دقت کنیم، هر کدام نشانه‌هایی از عشق در خود دارند؛ برخی از آنها به عشق خود رسیده‌اند و برخی در انتظار تجربه عشق واقعی‌اند که فرهاد یکی از آنهاست. از زیباترین لحظات فیلم می‌توان به سکانسی اشاره کرد که فرهاد در حال توضیح روند شکل‌گیری عشقش به گلی از دوران کودکی است.

 

ریما محمدزاده

 

shahrvand-newspaper.ir
  • 11
  • 5
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
علی عسکری بیوگرافی علی عسکری سیاستمدار ایرانی

تاریخ تولد: ۱۳۳۷

محل تولد: دهق، اصفهان

حرفه: سیاستمدار، نظامی، مدیر ارشد اجرایی، مدیر عامل شرکت صنایع پتروشیمی خلیج فارس

آغاز فعالیت: ۱۳۶۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی مهندسی برق - الکترونیک، کارشناسی ارشد مدیریت، دکتری مهندسی صنایع - سیستم و بهره‌وری

ادامه
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
کاظم نوربخش بیوگرافی کاظم نوربخش بازیگر کمدین ایرانی

تاریخ تولد: ۱ مهر ۱۳۵۵

محل تولد: بیجار، کردستان، ایران

حرفه: بازیگر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۰ تاکنون

تحصیلات: دیپلم انسانی

ادامه
جیمی ولز بیوگرافی جیمی ولز نابغه پشت ویکی پدیا

تاریخ تولد: ۷ اوت ۱۹۶۶

محل تولد: هانتسویل، آلاباما، ایالات متحده آمریکا

ملیت: آمریکایی، بریتانیایی

حرفه: موسس بنیاد ویکی مدیا

ثروت: ۱/۵ میلیون دلار

ادامه
مینا ساداتی بیوگرافی مینا ساداتی بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۱۰ آذر ۱۳۶۰

محل تولد: کاشان، ایران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون

تحصیلات: فوق لیسانس گرافیک از دانشگاه هنرهای زیبای تهران

آغاز فعالیت: ۱۳۸۶ تاکنون

ادامه
شاه نعمت الله ولی شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه ایرانی

تاریخ تولد: ۱۴ ربیع الاول۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

نام های دیگر: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

پیشه: فلسفه و تصوف

مکتب: عارف و تصوف

آثار: شرح لمعات، رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
مائوریستو موتا پائز بیوگرافی مائوریسیو موتا پائز؛ سرمربی والیبال

تاریخ تولد: ۲۶ مه ۱۹۶۳

محل تولد: ریو دو ژانیرو، برزیل

ملیت: فرانسه

حرفه: سرمربی والیبال

آغاز فعالیت: سال ۱۹۹۴ تاکنون

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش