جمعه ۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۰:۴۵ - ۲۸ خرداد ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۳۰۶۸۰۸
فیلم و سینمای جهان

نگاهی به فیلم «کلنیا» اثر فلوریان گالنبرگر

حقایقی که نباید فراموش کرد!

اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان,فیلم کلنیا

فلوریان گالنبرگر در سال ۲۰۰۹ اثری با نام «جان رب» ارائه داد که در مورد حقایق زندگی شهروندی آلمانی بود که به دور از کشورش در حال تجارت است. جان رب که تاجر و عضو حزب نازی بود در سال ۱۹۳۷ شاهد کشتار نانجینگ در چین بود. او درنهایت توانست نام خود را در تاریخ به دور از دیگر اعضای حزب نازی ثبت کند زیرا او باعث و بانی نجات یافتن صدها چینی در جریان رخ دادن این فاجعه شوم بود. گالنبرگر این‌بار به سراغ خطه دیگری از جهان رفته است.

 

کشور شیلی در آمریکای جنوبی و مقطعی از تاریخ آن که سینما بسیار کم در مورد آن سخن گفته است. «کُلُنیا دیگنداد» محلی در یکی از شهرهای کوچک در جنوب کشور شیلی بود که سال ۱۹۶۱ توسط یک مهاجر آلمانی با نام پل شفر تاسیس شد. مکانی که در ظاهر به‌عنوان محلی برای کارهای خیریه و مذهبی شناخته می‌شد و درواقع به یکی از مخوف‌‌ترین ارگان‌های ساخته دست بشر مبدل شد.

 

برخلاف شخصیت محوری اثر پیشین فلوریان گالنبرگر یعنی جان رب که یک قهرمان محسوب می‌شد، پل شفر یک شخصیت شریر و شیطان‌صفت است. شفر در «کلنیا دیگنداد» که در زبان اسپانیایی «مستعمره‌ای برای وقار» ترجمه می‌شود تحت سرپوش مذهب و ادامه دادن مسیر انجیل جنایات کوچک و بزرگ زیادی انجام داد.

 

این مکان به جایی برای آزار رساندن به پسران کوچک مبدل شده بود و در کنار آن زنان و مردان زیادی را تحت اسارت خود داشت. یکی از مهم‌ترین اعمال ضدانسانی شفر در کلنیا همدستی با رژیم دیکتاتوری آگوستو پینوشه بود؛ به این ترتیب تمام مخالفان رژیم سرکوبگر پینوشه به کلنیا دیگنداد فرستاده شده و مورد شکنجه قرار می‌گرفتند.

 

در اثری که پیش رو داریم بازیگر سوئدی مایکل نیکویست (بازیگر نسخه سوئدی «دختری با خالکوبی اژدها») نقش پل شفر را ایفا می‌کند. گالنبرگر در همان ابتدای فیلم قصد دارد ذات شرور کاراکتر شفر را به ما ثابت کند و در همان نماهای اولیه از هیچ‌گونه نشانه‌گذاری در این راه فروگذار نیست.

 

خوشبختانه «کلنیا» محوریت قصه خود را بر واکاوی شخصیت شفر و کودک آزاری در موسسه‌‌اش نمی‌‌گذارد و قصه‌‌اش را بسوی زندگی دو قربانی بزرگسال این جریان هدایت می‌کند. دانیل (با نقش‌آفرینی دانیل برول) یک فعال سیاسی آلمانی است که در شیلی مشغول عکاسی است. او که عکس‌هایی از گردهمایی‌ها و رویدادهای مهم سیاسی دیگر می‌گیرد به سختی تلاش می‌کند از عملکرد رئیس‌جمهور وقت شیلی سالوادور آلنده دفاع کند، لنا (با نقش‌آفرینی اما واتسون) نامزد غیررسمی دانیل است و مهماندار خطوط هوایی آمریکاست.

 

آن‌ها که به گذران زندگی عادی خود در شیلی مشغول هستند در جریان کودتای پینوشه قرار گرفته و با وحشت خانه را به سوی سفارت آلمان ترک می‌کنند. دیری نمی‌‌گذرد که هر دو دستگیر شده و به استودیوم ورزشی برده می‌شوند، جایی که ده‌ها نفر دیگر به همراه آن‌ها با ترس و وحشت منتظر اتفاقی هستند که در انتظارشان است. تمام حاضرین در ورزشگاه به صف شده و از میان آن‌ها هر فردی که با دولت آلنده همکاری داشته است را خارج کرده و تیرباران می‌کنند.

 

دانیل یکی از این افراد است که به دلیل گرفتن عکس برای کارزار انتخاباتی باید راهی زندان شود. لنا که پس از ساعاتی آزاد می‌شود با سرعت با فکر آزادی دانیل خود را به دوستان وی می‌رساند و متوجه می‌شود شرایط بسیار سخت‌تر از آن است که تصور می‌کرد. دانیل به «کلنیا دیگنداد» منتقل شده است و تحت شکنجه‌های سخت پل شفر قرار گرفته است.

 

لنا پس از چند روز خود را به‌عنوان فردی گناهکار به این موسسه معرفی می‌کند و با اصرار به عضویت «کلنیا» در می‌آید. هدف لنا تنها یافتن موقعیت مناسب برای دسترسی به دانیل و فرار از این موسسه مخوف است. مکانی که به شدت توسط نیروهای نظامی ژنرال پینوشه از آن محافظت می‌شود و فرار از آن غیرممکن به نظر می‌رسد، این درحالی است که به نظر می‌رسد دانیل پس از پشت‌سر گذاشتن شکنجه‌هایی با شوک الکتریکی مشاعر خود را از دست داده و دیوانه شده است.

 

اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان,فیلم کلنیا

فلوریان گالنبرگر علاقه زیادی به پیگیری وضعیت آلمانی‌ها در خارج از کشورش دارد. این فیلمساز آلمانی با دقت در تاریخ کندوکاو می‌کند و موارد خاصی چون پل شفر را زیر ذره‌بین می‌گذارد. گرچه ما در طول فیلم آشنایی نزدیکی با شفر و تفکرات فاسدش پیدا نمی‌‌کنیم و از دور شاهد به وقوع پیوستن رخدادهای مذکور هستیم. نکته قابل توجه در ماجرای «کلنیا» نیاز زیاد پینوشه به تخصص شفر است، شفر که عضو سابق سازمان جوانان هیتلر بوده است در سال ۱۹۵۹ به جرم کودک آزاری متهم شده و از آلمان می‌گریزد.

 

او چند سال بعد در سال ۱۹۷۳ کارهای خود را در «کلنیا دیگنداد» از سر گرفته و در کنار آن شیوه‌های خاص شکنجه را برای گرفتن اطلاعات از مخالفین پینوشه به‌کار می‌گیرد، این اعمال به حدی پیش می‌رود که در فیلم حتی اشاره‌هایی به قاچاق اسلحه نیز می‌شود.

 

خشونت فیلم طبق نیازهای طبیعی روایت این قبیل داستان‌ها باید شدیدتر از چیزی باشد که نظاره می‌کنیم. این پرهیز از نشان دادن خشونت حتا در زمانی کاراکتر دانیل با برق مورد شکنجه قرار می‌گیرد نیز قابل مشاهده است.

 

از سویی دیگر بازی‌های دانیل برول و اما واتسون نیز نسبت به فضایی که در آن گرفتار آمده‌اند کمی ساده به نظر می‌رسد و حس باورپذیری را به‌شدت پایین می‌آورد. این کمبود شاید بسیاری از معادلات فیلم را برهم می‌زند، زیرا شما نمی‌‌توانید اتفاق بزرگی چون فرار دانیل و لنا از «کلنیا دیگنداد» و برملا کردن رازهای مخوف این محل را قبول کنید، حتا در مواقعی که آن‌ها در حال بازی موش و گربه‌ای با مامورین دولتی هستند هیجانی وجود ندارد و مخاطب انتهای کار را پیش‌تر از این‌ها می‌داند.

 

این مشکل در شخصیت‌های دیگر فیلم نیز مشاهده می‌شود برای مثال کاراکتر ناظر زنان کارگر (با نقش‌آفرینی ریچندا کری) که شبیه یک مادربزرگ مهربان است و در هیچ مقیاسی شما نمی‌‌توانید آن را بدجنس تصور کنید. فیلمنامه اثر نیز باتوجه به الهام‌گیری از داستانی واقعی مشکل زیاد دارد.

 

جریان دزدکی وارد شدن دانیل به اتاق‌های شکنجه (که در تونل‌هایی زیر زمین است) و عکس گرفتن از آن‌ها و سپس چاپ کردن آن‌ها در همان مدت کوتاه کمی تخیلی به نظر می‌رسد. حال بماند که فیلمساز باید کمی بیشتر این مورد را پرورش می‌داد زیرا کلیدی‌‌ترین نکته فیلم محسوب می‌شود و در حقیقت با ارئه این عکس هاست که جهانیان از وجود شکنجه گاهی چون «کلنیا دیگنداد» مطلع شده و اصلا فرار این دو فرد معنی پیدا می‌کند.

 

یکی دیگر از ایرادهای عجیب فیلم که به‌شدت آدم را بیاد «آرگو» می‌اندازد دقیقا به سکانس فرار شخصیت‌های اصلی اثر با هواپیما و درگیری‌های درون فرودگاه بازمی‌گردد. عملکردی که اگر ادامه پیدا کند باتوجه به ادعای سازندگان مبنی بر الهام‌گیری از داستان‌های واقعی این امر بر مخاطبان کم سن و سال‌تر مشتبه شده که در دهه ۷۰ میلادی فرودگاه‌ها با میدان‌های جنگ تفاوت چندانی نداشته و هواپیماهای مسافربری نیز جزئی از سفارت کشورهای مختلف محسوب می‌شدند!

 

درنهایت باید گفت فیلم «کلنیا» بر اتفاق مهمی در تاریخ دست گذاشته است که بازگویی آن اهمیت فوق‌العاده زیادی برای ادامه حیات کرامت انسانی در نسل بشر دارد اما این باورپذیر نبودن داستان است که در برخی مواقع وجوه مثبت کار را زیر سوال می‌برد و انسان ترجیح می‌دهد اثری نه چندان جذاب اما صادق ببیند تا اثری خوش سر و شکل ولی شک‌برانگیز.

 

به این ترتیب بهتر است ذکر کنیم که در زندگی واقعی تنها پنج نفر موفق به فرار از «کلنیا دیگنداد» شده‌اند و حتی باتوجه به شهادت آن‌ها پل شفر تا پایان رژیم پینوشه به کار خود در این مکان ادامه می‌داد و بالاخره در سال ۲۰۰۴ بود که در آرژانتین دستگیر و به ۳۳ سال زندان محکوم شد.

 

 

khabargozarisaba.ir
  • 12
  • 4
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش