سه شنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
۰۹:۳۳ - ۲۴ آبان ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۸۰۶۱۴۵
فیلم و سینمای جهان

فیلم بلوند اتمی؛ کمی جان لوکارو، کمی جیمز باند

فیلم بلوند اتمی,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان
بدون حضور شارلیز ترون این فیلم ماجراجویی و جاسوسی، ساخته دیوید لیچ تنها کاری هوشمندانه می بود اما حضور او به فیلم روشنایی و وضوح خاصی بخشیده است.

این بازیگر به خوبی به رفتار و منش بسیار خاص قهرمان زن فیلم، جاسوس انگلیسی به نام لورین بروتون، احساسات عمیقی بخشیده است.

 

در صحنه هایی که او برخلاف ماموران دیگر به شدت کتک می ورد و مضروب می شود، می فهمیم قرار نیست با یک ابرانسان طرف باشیم. او به دنبال دستیابی به لیستی از افرادی سری است و می خواهد مامور بریتانیایی دوجانبه ای را پیدا کند که در آلمان غربی کار می کند. آن چه واقعا لورین می خواهد، در بیشتر اوقات مبهم و نامشخص است. او در پس شخصیتی خشک و جیمز باندگونه پنهان شده است. فیلترهای قهوه ای- خاکستری دوربین، نورهای آبی چشمک زن و نوشیدنی مورد علاقه لورین که روی صخره ها می نوشد، این ابهام را تقویت می کند.

 

 

ترون بازی بسیار قابل توجهی ارائه می دهد. نگاه های حساب شده اش حالتی از هوشمندی را به شخصیتش می بخشد و ثابت می کند که او گزینه مناسبی برای این نقش بوده است. هرگاه فیلم نزدیک است که دچار پیچش و به هم ریختگی شود، ترون با بازی اش به خوبی فیلم را متعادل می سازد. او کاری می کند، به این باور برسید که شخصیتش تنها یک نسخه جدید از جیمز باند نیست. شاید شما فیلم را به این خاطر ببینید که کاری از یکی از کارگردانان فیلم «جان ویک» است، اما درواقع باید فیلم را به خاطر بازیگرانش ببینید.

 

فیلم پر است از موسیقی های دهه ۸۰ از آهنگ «بادکنک ۹۹» گروه ننا گرفته تا آهنگ «دوشنبه آبی» گروه نیو اردر. داستان در طول هفته اول نوامبر سال ۱۹۸۹ یعنی روزهای قبل از تخریب دیوار برلین رخ می دهد. با توجه به مستندات و دانش تاریخی می دانیم که داستان چگونه پایان می یابد. اما آنچه اینجا اهمیت دارد، فعالیت های جاسوسی، پیشروی و مجموعه اتفاقات پشت سرهمی است که برای لورین در مسیر انجام ماموریتش رخ می دهد. او برای به سرانجام رساندن کارش، مجبور است به هر شرایط و وضعیتی همراه با ارتباطاتی با افراد مختلف وارد شود. این کارها را برای زنده ماندنش و همچنین برای حفظ جان همکارانش انجام می دهد و به هر یک از شرایط و موقعیت ها، بیشتر از دیدی تاکتیکی اشاره می کند تا احساسی.

 

لورین با جاسوسی ارتباط برقرار می کند که مرگ و خیانتش به رسیدن او به برلین می انجامد. به این ارتباطات خوشبختانه تنها از طریق فلش بک اشاره می شود. این خیال/ فلش بک ها به جنبه ای خصوصی از جست و جو و تحقیقات لورین اشاره دارد که هیچ گاه به صورت پیش زمینه و بخشی اصلی از فیلم در نمی آید. وضعیت و حالات لورین سرد و خشک است. ویژگی هایی اساسی از شخصیت او که فعالیت هایش ضرورت داشتن چنین شخصیتی را اثبات می کند. او به عنوان یک زن لازم است همیشه حالتی دفاعی داشته باشد، چون او به هر شرایط و موقعیتی ورود پیدا می کند و می داند که همه می خواهند به او پیشنهاد دهند یا از او سودجویی کرده و استفاده ابزاری کنند.

 

در هر مرحله با کسانی رو به رو می شود که به روشنی می خواهند او را فریب دهند، یا کسانی که طرف او هستند اما طوری به نظر می رسند که انگار می خواهند بر علیه اش اقداماتی کنند. ابتدا گروهی افسر اشتازی برایش کمین می کنند و می خواهند خود را آشنا معرفی کنند. سپس با جاسوس بریتانیایی دیوید پرسیوال (باب بازی جیمز مک آووی) ملاقات می کند که به خاطر مقام پایینش در بخش جاسوسی، در کمک به اسپای گلس (ادی مارسن) چندان مفید و کارآمد به نظر نمی آید؛ اسپای گلس افسر اشتازی دارای اطلاعات زیادی است که باید از برلین فرار کند. جاسوسی فرانسوی با نام دِلفین (سوفیا بوتلا) به لورین کمک می کند اما حتی او هم در ابتدا قابل اعتماد نیست چون در برخوردش با لورین از روش فروشندگانی استفاده می کند که می گویند به من اعتماد کن (در همان اولین برخوردشان، دِلفین می خواهد لورین را نجات دهد و پیشنهاد کمک می دهد).

 

این واقعیتی است که داستان گذشته لورین به روایتی صرف از دنباله ای از خیال و رویا افول می کند. داستان او در قالب فلش بک هایی به سه ضدقهرمان روایت می شود: اریک گری (توبی جونز) فرمانده لورین، امت کورزفلد (جان گودمن) یکی از روسای سیا و فرمانده ای افسانه ای به نام سی (جیمز فاکنر)، فرماندهی بی اقتدار از M16 که هنگاری که لورین داستانش را تعریف می کند، از پشت آینه ای رفلکس نظاره گر او می شود. اما این افراد همان گونه که خود لورین اشاره می کند بالاتر از او نیستند. در کل نقش و نگاه سنگین او به ما هر آنچه را که نیاز داریم درباره لورین بدانیم، می گوید.

 

این واقعیت است که سازندگان فیلم به بینندگان آنقدر اعتماد داشته اند که داستان واقعی روانشناختی را سطح تر نشان دهند، باعث می شود بینندگان رغبت بیشتری داشته باشند برای شنیدن دیالوگ های تفسیرآمیز و نقل قول های ماکیاولیستی و در کل تماشای طرح بازنویسی شده.

 

فیلم بلوند اتمی,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان

 

فیلم اقتباسی است از رمانی گرافیکی، اثر آنتونی جانستون و سام هارت با کارگردانی دیوید لیچ و نویسندگی کرت جانستاد، آن هم به صورتی که تنها از طریق تصویر اطلاعات زیادی در مورد لورین به بیننده منتقل می شود. قهرمان زن فیلم با دیالوگ های مهیج و روشن معرفی می شود که شخصیتی سرد است و ارتباطات تنها با هدف پیش رفتن در مسیرش برقرار می کند. اما درواقع او ترکیبی است از آتش و یخ: لیچ و فیلمبردار جاناتان سلا، این منظر را با استفاده از پرداخت ترکیبی از نورهای آبی و قرمز به تصویر کشیده اند.

 

در حمام یخی که ترون در سکانس اولش در آن ظاهر می  شود، نورپردازی آبی صورت گرفته است، در حالی که در کافه ای که یکی از ماندگارترین صحنه های فیلم است، روی صورتش نورپردازی به رنگ قرمز صورت می گیرد. آبی نشان شخصیتی است که لورین از خود به جهان اطرافش نشان می دهد اما نور قرمز از ظاهر او عبور کرده و درونیات او را آشکار می سازد. وقتی لورین با دلفین ارتباط برقرار می کند، چهره اش که به آن نور آبی تابیده شده است با نور قرمز آتشینی بریده می شود، به صورتی که حالات و شخصیت ترون را برجسته می کند.

 

اشارات به فرهنگی پاپ در این اثر نمودی جدی دارد؛ نه تنها با شخصیت لورین بلکه با فضای تاریخی هم ارتباط برقرار می کند، فضایی که لورین از درون آن سفر کرده و به حرکت ادامه می دهد. اجرای آهنگ دوشنبه آبی در صحنه ای سر میز، نگاه و توجه به لورین را به عنوان ملکه ای یخی تثبیت می کند و به ما یادآوری می کند که جاسوسی شغل اوست و لورین تنها در حال شروع قراردادی جدید است.

 

صحنه اصلی مبارزه فیلم با کاری از دیوید بووی به نام «آدم های گربه ای» همراه می شود، آهنگی که با سطری از ایگی پاپ، ترانه سرای آمریکایی شروع شده و همان آهنگی است که یکی از مشهورترین کارهای بووی در طول سال های حضورش در برلین بود. ایده های بیشتری در صحنه های مبارزه استفاده شده است؛ در جایی که لورین گروهی قاتل را تا سالن نمایش دنبال می کند و در آن فیلم علمی تخیلی استاکر محصول ۱۹۷۹ ساخته آندری تارکوفسکی در حال پخش است. آن ها در قسمت پشت پرده نمایش ظاهر می شوند و از آنجا بیرون می روند. این صحنه ای از استاکر است که منطقه ای بهشتی را نشان می دهد، منطقه ای که در آن آرزوها و امیدها با موجوداتی بیگانه از بین می رود. برای لورین و پرسیوال، برلین نسخه شخصی آن ها از این شرایط است؛ شرایطی شبیه به غرب وحشی که هر چیزی در آن مکان وقوع دارد و هر چیزی می تواند شما را به کشتن دهد.

 

 

 

bartarinha.ir
  • 19
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
مینا ساداتی بیوگرافی مینا ساداتی بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۱۰ آذر ۱۳۶۰

محل تولد: کاشان، ایران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون

تحصیلات: فوق لیسانس گرافیک از دانشگاه هنرهای زیبای تهران

آغاز فعالیت: ۱۳۸۶ تاکنون

ادامه
شاه نعمت الله ولی شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه ایرانی

تاریخ تولد: ۱۴ ربیع الاول۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

نام های دیگر: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

پیشه: فلسفه و تصوف

مکتب: عارف و تصوف

آثار: شرح لمعات، رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
مائوریستو موتا پائز بیوگرافی مائوریسیو موتا پائز؛ سرمربی والیبال

تاریخ تولد: ۲۶ مه ۱۹۶۳

محل تولد: ریو دو ژانیرو، برزیل

ملیت: فرانسه

حرفه: سرمربی والیبال

آغاز فعالیت: سال ۱۹۹۴ تاکنون

ادامه
فرشید اسماعیلی بیوگرافی فرشید اسماعیلی فوتبالیست جوان ایرانی

تاریخ تولد: ۴ اسفند ۱۳۷۲

محل تولد: بندرلنگه، هرمزگان، ایران

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک هجومی

باشگاه کنونی: پیکان

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر 

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش