پنجشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۲:۳۸ - ۰۲ شهریور ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۶۰۰۳۳۰
فیلم و سینمای جهان

بازخوانی یک فیلم پس از ۶ دهه؛

اعتراف‌کشی از هیچکاک در عصر اینترنت/ «سرگیجه» هنوز ادامه داد

آلفرد هیچکاک,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان
«سرگیجه» هیچکاک پس از ۶ دهه همچنان وجوهی معاصر دارد که نیکلاس باربر منتقد فیلم به بازخوانی بخش‌هایی از آن پرداخته است.

به گزارش مهر، نیکلاس باربر منتقد فیلم در یادداشتی برای بی‌بی‌سی فارسی، وجوه همچنان معاصر فیلم «سرگیجه» به کارگردانی آلفرد هیچکاک پس از ۶ دهه را مورد بازخوانی و تحلیل قرار داده است.

 

در این یادداشت با عنوان «سرگیجه هیچکاک؛ وقتی در دنیای مجازی اشتباه اسکاتی را تکرار می‌کنیم» می‌خوانیم:

هر چه از ساخت «سرگیجه» می‌گذرد، بهتر دیده و فهمیده می‌شود. وقتی ۶۰ سال پیش این فیلم ساخته شد، ذهن اسرارآمیز آلفرد هیچکاک نه دنبال مسایل انتقادی بود و نه به فکر سود تجاری. او در گفت‌وگویی با فرانسوا تروفو در ۱۹۶۲ گفت که این فیلم برای او یک «شکست» بوده است اما با گذشت زمان این شکست به موفقیت تبدیل شد. در سال ۱۹۸۲ در نظر سنجی سایت اند ساوند (که هر ۱۰ سال یکبار انجام می شود) «سرگیجه» رتبه هفتم را به دست آورد. سال ۱۹۹۲ در رتبه چهارم و در سال ۲۰۰۲ در رتبه‌ دوم قرار گرفت و پایین‌تر از «همشهری کین» و بالاخره در سال ۲۰۱۲ از این فیلم هم جلو زد و در اول لیست قرار گرفت.

 

چرا «سرگیجه» به شهرت رسید؟

چرا شهرت «سرگیجه» به این نقطه مرتفع سرگیجه‌آور رسید؟ یک دلیل آشکار این است که این فیلم آغشته به نوعی کلبی ‌مسلکی است که در گذشته برای منتقدان جذاب بود تا برای سینماروهای شنبه شب. فیلم «سرگیجه» با قتل‌های وحشتناک و خیانت‌های بی‌رحمانه‌اش، تیره و تارترین فیلم هیچکاک است. دو زن به‌طور وحشتاک می‌میرند، سلامت ذهنی قهرمان فیلم درهم می‌شکند و هیچ نشانه‌ای نیست که تبهکار مودب و خوشخو مجازات می‌شود. می‌توان فهمید چرا بینندگانی که در سال ۱۹۵۸ در حال و هوای ماجراهای افسانه‌ای جیمز استوارت به سر می‌بردند از دیدن این فیلم سرخورده شدند.

 

دلیل دیگر که «سرگیجه» در اوج است، موضوعش است که بیش از پیش با شرایط امروز مرتبط است. فیلمی نیست که آینده را پیش‌بینی کند یا جزو فیلم‌های علمی- تخیلی بگنجد اما می‌توان گفت از زمانه خودش جلوتر بود. زمانی که «سرگیجه» را در عصر اینترنت، واقعیت مجازی و هوش مصنوعی می‌بینید همچون صدای ناقوس طنین می‌اندازد.

 

اسکاتی خیال را به‌جای واقعیت برمی‌گزیند. این مسئله‌ای است که امروزه در قرن بیست‌ویکم همه ما انجامش می‌دهیم، وقتی روز و شب خود را در شبکه‌های اجتماعی سپری می‌کنیم. در واقع ما هم همان اشتباه اسکاتی را تکرار می‌کنیماین فیلم اقتباسی از رمان پی‌یر بولیو و توماس نارسیجاک است و آلک کوپل و ساموئل تیلور فیلمنامه‌اش را نوشتند.

 

جیمز استورات با نام اسکاتی فرگوسن در این فیلم نقش‌آفرینی کرد. فرگوسن کارآگاه پلیسی از سن فرانسیسکو است که به‌خاطر کمردرد بازنشسته شد و از ارتفاع هراس دارد. چون کار بهتری به او پیشنهاد نمی‌شود، وقتی گوین الستر رفیقی قدیمی و مدیر کشتی‌سازی به او پیشنهاد کار می‌دهد، می‌پذیرد. ماموریتش پاییدن مادلین (کیم نواک) همسر الستر است نه به خاطر اینکه رابطه مشکوکی دارد بلکه رفتارهای عجیبی از خود نشان می‌دهد؛ یکی از بستگان او یک قرن پیش‌تر خودکشی کرده بود و حالا مادلین احساس می‌کرد شخصیتش در او حلول کرده است.

 

اسکاتی، مادلین را تعقیب می‌کند آن هم در خیابان‌های سن فرانسیسکو شهری که برای افراد ارتفاع‌هراس بدترین شهر است. فیلم به فضای وحشت‌آلود ماوراء‌طبیعی تظاهر می‌کند: حکایت ترسناک زنی که یا جنی شده یا عقلش را از کف داده است. اما این خط داستانی به یک پایان تکان‌دهنده و ناگهانی منجر می‌شود وقتی که اسکاتی می‌بیند، مادلین سقوط می‌کند. اسکاتی برای ماه‌ها از خود بی‌خود می‌شود. آن واقعه برای او تبدیل به یک تروما می‌شود. بنابراین وقتی جودی را می‌بیند، فروشنده‌ای که شبیه مادلین است، او را وامی‌دارد تا لباس و آرایش مویش را طوری کند که از زنی که دوستش داشته و از دستش داده، قابل تمیز نباشد. گره داستانی این است که جودی همان زن است. مادلینی که اسکاتی را سِحر کرده بود در واقع جودی بوده است. الستر که نقشه قتل همسر واقعیش را ریخته بود از او به‌ عنوان بخشی از نقشه استفاده کرده بود و شخصی را که اسکاتی دیده بود از برج افتاده، مادلین واقعی بوده نه بدل او.

 

اعتراف‌کشی از هیچکاک

روشن است؟ شاید نه. صحنه‌های بازسازی‌شده «سرگیجه» در واقع نوعی اعتراف‌کشی از هیچکاک است؛ تأییدی صریح‌ بر اینکه او تلاش می‌کرد هر بازیگر زنی را که به کار می‌گرفت بدل به یک «موبور هیچکاکی» کند. در حالیکه این مسئله همیشه یکی از خاستگاه‌های جذابیت فیلم بوده، اکنون اما دلیل بزرگتری در میان است. سال گذشته، زمانی که هاروی واینستاین به اعمال مجرمانه علیه زنان متهم شد، باید ارتکاب به آزار زنان توسط هیچکاک و همتایانش را با نگاهی دوباره زیر ذره‌بین گذاشت. «سرگیجه» پیش از جنبش «من هم» (Me Too) یک متن کلیدی است.

 

آلفرد هیچکاک,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان

اما پس از شش دهه این مسئله تنها وجه فیلم «سرگیجه» نیست که به‌طور عجیبی معاصر به نظر می‌رسد. اینکه بگوییم اسکاتی تجسمی از گرایشات وسواس‌گونه هیچکاک برای کنترل همه چیز است، نادیده گرفتن این موضوع است که خود اسکاتی هم کنترل می‌شود.

 

اسکاتی مدام در کمین مادلن است - یا زنی که وانمود می‌کند مادلن است- او کنترل‌کننده نیست بلکه خودش دست‌نشانده است. یک ساده‌دل عاشق که به دست زنی افسونگر سِحر شده دقیقا مثل قهرمانان بیچاره در فیلم‌های ترسناک پیش از او.

 

چیزی که در مورد مخمصمه اسکاتی نامعمول است این است که جودی از خدعه‌های زنانه بهره نمی‌برد تا او را اغوا کند. بلکه نقشی را بازی می‌کند که دوست اسکاتی، الستر برایش نوشته است و این جنبه فریبکاری، بیشتر اسکاتی را آزار می‌دهد. وقتی می‌فهمد که بازیچه دست دوستش شده است به جودی می‌گوید: «بهت یاد داده بود که چی بگی؟»

 

یک واقعیت واقعاً مجازی!

اما سناریویی که الستر درست کرده، به اسکاتی اجازه می‌دهد که یکبار دیگر برنده شود. شهسواری در زره درخشان به کمک دوشیزه گرفتار می‌آید. چیزی که اسکاتی را خیلی خشمگین می‌کند، این است که در می‌یابد همه اینها فریب بوده است. کل داستان یک ریاکاری بود، یک واقعیت واقعا مجازی.

 

عمق فریبکاری الستر و خودفریبی اسکاتی برای بینندگان ۱۹۵۸ آزاردهنده بود چون آنها عادت داشتند استوارت را به‌ عنوان قهرمانی ببینند که همیشه دختری را نجات می‌داد. کسی انتظار نداشت که یک تبهکار به پیچیدگی یک قهرمان عمل کند؛ با جمع‌آوری اطلاعات از شخصی با این هدف که یک شخصیت قلابی درست کنی تا او را بفریبی و به کارش بگیری. چه کسی می‌تواند دست به چنین کاری بزند؟

 

این‌ روزها متاسفانه پاسخ این است: همه.

به دلیل اینترنت، جهان پر از آدم‌هایی است که این روزها هویت جعلی برای خود در شبکه‌های مجازی درست کرده‌اند. پیش از آنکه «هویت‌های کاذب در شبکه‌های مجازی» ابداع شود، جودی و الستر نمونه‌ای از آن بودند. مسئله این نیست که امروزه از دیدن رنج و عذاب اسکاتی به نقشه‌هایی که علیه او چیده شده، پوزخند بزنیم بلکه مسئله این است که خود ما هم می‌توانیم به همان شیوه فریب بخوریم: با یک قرار ملاقات از طریق «آپ»، یک دوست فیس‌بوکی، یک ربات توییتری. آیا ما هم می‌توانیم با عکسی از طرف مقابل و عکسی از خودمان که حسابگرانه و خالی از احساسات با همان هدف «سرگیجه» طرح ریزی شده، وارد یک ماجرا شویم؟

 

این پرسشی است که در فیلم‌های علمی- تخیلی مطرح است. نگرانی‌های همه آنها این است که آیا می‌توانیم بین هویت واقعی افراد و هویت جعلی آنها تمایز قائل شویم. آیا این تمایز قائل شدن مهم است؟

زنی وفادار و واقعی به نام میج (باربارا بل گدز) اسکاتی را دوست دارد اما اسکاتی دست رد بر سینه‌اش زده و به دنبال مادلن است، عروسکی زنده که احساساتش را برمی‌انگیخته است. این سقوط استعاری اسکاتی است که خود را فریب می‌دهد زیرا به جای اینکه به دنبال همان زن واقعی باشد به دنبال زنی با هویت جعلی است که نقش بازی می‌کند.

 

اسکاتی خیال را به‌جای واقعیت برمی‌گزیند. این مسئله‌ای است که امروزه در قرن بیست‌ و یکم همه ما انجامش می‌دهیم، وقتی روز و شب خود را در شبکه‌های اجتماعی سپری می‌کنیم. در واقع ما هم همان اشتباه اسکاتی را تکرار می‌کنیم.

 

  • 16
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
شاه نعمت الله ولی شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه ایرانی

تاریخ تولد: ۱۴ ربیع الاول۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

نام های دیگر: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

پیشه: فلسفه و تصوف

مکتب: عارف و تصوف

آثار: شرح لمعات، رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرشید اسماعیلی بیوگرافی فرشید اسماعیلی فوتبالیست جوان ایرانی

تاریخ تولد: ۴ اسفند ۱۳۷۲

محل تولد: بندرلنگه، هرمزگان، ایران

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک هجومی

باشگاه کنونی: پیکان

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر 

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش