شنبه ۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۹:۵۱ - ۰۲ اردیبهشت ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۲۰۰۳۸۵
موسیقی

علی قمصری:

از جايی كه ايستاده‌ام راضی نيستم

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی,علی قمصری

علی قمصری را خیلی‌ها با اولین آلبوم‌هایش با همایون شجریان شناختند، با «نقش خیال» و «آب، نان، آواز»... بعدترها با علیرضا قربانی و «سرو روان» و بعدها با محمد معتمدی و دیگران اما او سال‌هاست که داستان خودش و موسیقی‌اش را از خوانندگان جدا کرده، همیشه ترجیح داده این موسیقی علی قمصری باشد که با صداهای مختلف همراه است.

 

 علی قمصری را خیلی‌ها با اولین آلبوم‌هایش با همایون شجریان شناختند، با «نقش خیال» و «آب، نان، آواز»...  بعدترها با علیرضا قربانی و «سرو روان» و بعدها با محمد معتمدی و دیگران اما او سال‌هاست که داستان خودش و موسیقی‌اش را از خوانندگان جدا کرده، همیشه ترجیح داده این موسیقی علی قمصری باشد که با صداهای مختلف همراه است. بارها اعلام کرده که برایش نفس موسیقی، گوش‌دادن به آن و در فضای آن نفس‌کشیدن حرف اول و آخر را می‌زند، پای حرفش ایستاده و کار کرده است. امسال «درصط» را منتشر کرد با صاد و طا تا اصل درست‌بودن را زیر سؤال ببرد؛ بار دیگر تجربه‌ای متفاوت و نو. پای حرف‌های او که تجربه برایش مهم‌ترین چیز دنیاست، نشسته‌ایم.

 

 از رونمایی  آلبوم «درصط» مدت‌زمان کمی می‌گذرد. کمی درباره  آن توضیح دهید.

این آلبوم در ژانر ارکسترال ایرانی با همراهی ارکستر زهی غربی و تار است. یک کار دستگاهی در نواست و طبق معمول با هارمونی ایرانی که مدت‌هاست برای تثبیت‌کردنش تلاش می‌کنم، هماهنگ است. ایده پشت آن به هماوردی بین شمع و تاریکی مربوط می‌شود. اتفاقا خیلی از زمان‌هایی که در آن آلبوم درصط شکل گرفت، در این فضای متضاد بین نور کوچک تأثیرگذار در حقیقت مطلق و عظیم تاریکی بود.

 

 یعنی برعکس بسیاری از هنرمندان که از نور الهام می‌گیرند، شما از تاریکی الهام گرفتید؟

از سوسوی نور کوچکی که در دل تاریکی زاده می‌شود. این دو می‌توانند با هم در تضاد و دشمنی باشند و می‌توان این‌طور هم برداشت کرد که با آن نور کوچک، تاریکی جشن گرفته می‌شود. زمان ساختن این آلبوم هر دو حس را به شکل هم‌زمان داشتم. الان در شرایطی هستیم که سعی می‌کنیم در دل تاریکی نور کوچکی روشن کنیم که برخلاف انتظار خیلی‌ها تأثیرش را در تاروپود تاریکی می‌گذارد و نفوذش را ایجاد می‌کند.

 

 در این آلبوم شیوه نوازندگی جالبی استفاده شد به این صورت که نوازنده زهی (آقای مروستی) تمام لاین‌های سازهای زهی را نواخته.

در این آلبوم دنبال نوازنده‌ای بودم که هم اشراف بر موسیقی ایرانی داشته باشد و هم هیچ نقطه ضعفی در شناخت و اجرای موسیقی غربی نداشته باشد. معمولا مهارت نوازنده در یکی از این دو زمینه، وزن سمت دیگر را می‌کاهد. میثم مروستی خوشبختانه نوازنده ذووجهین است. جاهایی نیاز به آلتراسیون و تغییر کوک نت‌ها داشتم تا اندازه‌ای که فضای مدال موسیقی ایرانی داشتم و نیاز بود که حتما به وسیله یک نوازنده زده شود. میثم برای این کار بهترین گزینه بود. برعکس عادت همیشگی‌اش که یک کار را می‌نوازد و به بقیه کارها کاری ندارد، در باره این کار چند بار به کار  گوش و پیشنهاد داد  جاهایی را دوباره بزند و به‌اصطلاح قلابش به این کار ‌گیر کرد.

 

 انتظار و توقع‌تان این است که این آلبوم را طرفداران موسیقی سنتی بیشتر گوش دهند یا کسانی که موسیقی کلاسیک یا تلفیقی گوش می‌کنند؟ سلیقه چه قشری را مدنظر داشتید؟

می‌تواند همه مخاطبان از ژانرهای مختلف را شامل شود و دوست دارم این اتفاق بیفتد. با این شعار میانه خوبی ندارم که «دوست دارم موسیقی‌ام آدم‌های جدیدی را وارد یک ژانر موسیقی کند». چون معمولا موسیقی‌هایی که می‌خواهند خودشان را در بستر بزرگ‌تری از مردم جا بیندازند، کمی سبک می‌شوند. مجبور می‌شوند المان‌های «پاپیولار» را وارد کارشان کنند. اگر کاری فرم و معماری و قصه درستی داشته باشد، از تئاتر و سینما گرفته تا موسیقی، چه ساز و آواز باشد چه ارکسترال باشد و چه حتی سکوت باشد، مخاطب درکش می‌کند.

 

 از سال ٨٤ که با آلبوم نقش خیال با صدای همایون شجریان به صورت حرفه‌ای وارد بازار موسیقی ایران شدید، اسمتان با تجربه‌ها و اتفاقات نو گره خورد و همچنان خیلی‌ها از شما انتظار حرف جدید دارند. خودتان از جایی که الان ایستاده‌اید، راضی هستید؟

جایی که ایستاده‌ام جایی نیست که صد درصد از آن راضی باشم اما طوری هست که اگر به عقب برگردم، دوباره همین مسیر را طی کنم.  

 

 خودتان هم منتقد خیلی خوبی هستید. نوازنده و آهنگ‌ساز صرف نبودید. همیشه صدای اعتراض خیلی از هم‌نسل‌هایتان بودید. جزء آن دسته از هنرمندانی نیستید که معتقدند هنرمند باید ساکت  و سرش در دفتر نتش باشد.

مدتی است که نسبت به سیاست‌گذاری‌های دولت در مورد موسیقی خیلی معترض هستم. به هم‌بستگی ملی اعتقاد دارم و فکر می‌کنم در مقابل هجمه‌ای که از کشورهای مختلف متوجه ماست، همه قومیت‌ها باید با هم باشیم، صبوری به خرج دهیم و به همدیگر و به مسئولان کمک کنیم. اعتراضی که نسبت به سیاست‌گذاری‌ها داشتم همیشه در جهت اصلاح بوده نه نفی. گاهی اعتراضاتم تند بوده که از آنها هم پشیمان نیستم. اعتراضم به محفلی عمل‌کردن و حق‌خوری یک‌سری از جوانان بود که دیده‌ام  در شهرستان‌ها چطوری کار می‌کنند و لب مرز ناامیدی حرکت می‌کنند. نمی‌گویم من بی‌عیب یا دارای چهره‌ای نورانی هستم؛ فقط وقتی تریبون دارم باید حرفی بزنم.

 

 بعضی از اعتراضات‌تان هم شخصی بود. درست است؟ مثل اعتراض‌تان به سریال شهرزاد.

بستگی به این دارد که شخصی‌بودن را چطور ببینید. در سریال «شهرزاد» به خاطر اینکه احترام زیادی برای آهنگ‌سازی فردین خلعتبری قائلم، بدون اینکه درخواستی داشته باشم، اجرای تار کل سریال را برعهده گرفتم. خواننده آقای علیرضا قربانی بود و موسیقی هم با سریال که در دوره خاص تاریخی اتفاق می‌افتاد سنخیت داشت و خوب شده بود. بعد از پخش شش، هفت قسمت، متوجه شدم  هیچ اسمی از من به‌عنوان نوازنده در تیتراژ نیامده است. خوشحال بودم که تار توانسته نقش کوچک مثبتی در سریال ایفا کند و نه جایی حرفی زدم و نه اعلام کردم  تار این کار را من زده‌ام. در قسمت‌های ششم و هفتم بود که به یکباره همه‌چیز عوض شد. موسیقی رنگ دیگری به خودش گرفت و صدای آقای چاووشی (که احترام زیادی برایشان قائل هستم) جایگزین شد. در همان قسمت هم اسم من به‌عنوان نوازنده تار در تیتراژ آمد. اعتراض من به این بود که چرا پیش از اینکه موسیقی حال‌وهوای دیگری داشت، اسمم برده نشد.

 

باید این حق انتخاب وجود داشته باشد که آدم دوست دارد اسمش کنار چه کسانی بیاید. دیوید کاپرفیلد هم شناخته‌شده است اما آیا علی قمصری باید افتخار کند که اسمش کنار اسم او باشد؟ اگر دوست داشتم اسمم مطرح شود و دیده شوم، در آن شش قسمت اول که نامی از من برده نشد حرف می‌زدم. بخشی از اعتراضم در این مورد بود که یک نفر به خاطر اینکه نوازنده است نباید حقش خورده شود و مورد بی‌مهری قرار گیرد. در کشوری زندگی می‌کنیم که اثری که خواننده ندارد، در بایگانی صداوسیمایش هیچ پرونده‌ای ندارد. یکی از آثار مرا بدون اجازه پخش کردند.

 

وقتی پیگیری کردم، دیدم اثر بی‌کلام پرونده‌ای ندارد. با بضاعتی که دارم، با این فرهنگ مبارزه می‌کنم که خواننده باعث می‌شود یک اثر به رسمیت شناخته شود. دشمنی من با خواننده‌ها نیست، بلکه با فرهنگی است که باعث می‌شود خواننده‌ها تنبل شوند چون خیلی سریع محور توجه می‌شوند و بعد دیگر دست از مطالعه تاریخ موسیقی، کارکردن نت‌خوانی، سلفژ و ... برمی‌دارند. یعنی بسیاری از خواننده‌ها به جای اینکه خودشان را به اصول و قواعد موسیقی مجهز کنند، به دنبال چیزهای دیگری می‌روند مثل اینکه چطوری دیده شوند و خیلی از حاشیه‌های دیگر. یعنی وارد سیاست هنر می‌شوند نه قواعد هنر.

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی,علی قمصری

 داستان‌های شهرزاد خیلی هم ادامه‌دار شد و نامه‌نگاری‌ها و پست‌های اینستاگرامی چندین دفعه تکرار شد.

اتفاقی بود که به دلیل‌ سهل‌انگاری یکی از دوستان هنرمند شکل گرفت اما در نهایت به ضرر من نشد. اتفاقا اختلافات فرهنگی بخش‌های مختلف جامعه خیلی بیشتر معلوم شد.

 

 راجع به خواننده‌ها صحبت کردیم. بعد از مدتی که با خواننده‌های درجه‌یک مثل همایون شجریان، علیرضا قربانی و دیگران کار کردید، الان چقدر علاقه دارید کار باکلام انجام دهید و چقدر لزومش را احساس می‌کنید؟

علاقه‌ام حفظ شده و از همکاری‌هایی که با خیلی‌ها داشتم راضی هستم. اما دوست دارم کاری انجام دهم که واقعا خیلی تأثیرگذار باشد و صرفا به انجام یک کار عاشقانه که راه به دل مردم باز می‌کند و تاریخ‌مصرف دارد بسنده نکنم. دوست دارم یک موج روی آب راکد ایجاد شود. مثلا یکی از چیزهایی که برای کار باکلام مرا برمی‌انگیزد، اشعار شعرای امروزی است. این نوع ادبیات را دوست دارم اما شعری که واقعا استخوان‌دار باشد و آتشی بر دل بزند. اما الان انگار تا اثری به قول خودتان عاشقانه پاپیولار نباشد، میزان شنیده‌شدنش هم کمتر است.

 

 همه‌جای دنیا هم این‌طوری شده  اثری که کمتر شنیده شود، کمتر هم ماندگار می‌شود. چه ایده‌ای دارید برای اینکه کار اصیل و ارزشمندی انجام دهید که دل و دانشتان می‌گوید و هم طوری باشد که مخاطب کمی عام‌تر را هم جلب کند؟

اینکه بتوانم با اثرم همه مخاطبان را جذب کنم غیرممکن است. بنابراین به این فکر می‌کنم که رسالتم چیست. مشکل ما این است که مسئولان می‌خواهند از کسی مثل یانی  حمایت کنند که دیده هم بشوند نه کسی مثل بتهوون را. درحالی‌که یانی توجهش را از مخاطبش و بلیت‌هایی که می‌فروشد می‌گیرد و نیازی به حمایت دولت ندارد. اما متأسفانه دولت ما چهره‌سالار است نه شایسته‌سالار. مثلا یک فستیوال برگزار می‌کنند، هنرمندانی را دعوت می‌کنند که از آن طریق خودشان دیده شوند.

 

 با وجود اینکه خیلی جاها یک‌تنه سنت‌شکنی کردید، الان فعالیت‌هایتان در چه زمینه‌ای است و برنامه‌هایتان برای کنسرت‌های داخلی و خارج از ایران به چه شکل است؟

کماکان با یکی، دو نفر از خواننده‌های خانم به فعالیت‌های خارج از کشورم  ادامه خواهم داد. مخصوصا خانم هاله سیفی‌زاده که پتانسیل خوبی دارند و قدرشان در ایران دانسته نشده است. به معرفی‌شدن چهار نفر از خوانندگان موج نو و خارج از آنکه در شهرهای مختلف هستند هم کمک خواهم کرد. اما خیلی مشخص نمی‌توانم درباره برنامه‌های سال آینده صحبت کنم چون ایده‌ها غلت می‌خورند و در ذهنم معلق هستند. از نمونه کارهایی که صد درصد انجام خواهم داد انتشار کتاب هارمونی ردیف دستگاهی است که برایش خیلی تلاش کردم و به‌همین‌دلیل کمی با تأخیر منتشر می‌شود. همین‌طور تور شهرهای مختلف را خواهم داشت که هم‌نوازی است. در فستیوال‌های خارجی با گروه‌های خوبی همراه خواهم شد. همین‌طور آلبومی با یکی از خوانندگان خوب خواهم داشت.

 

 برعکس بسیاری از هنرمندان که فعالیتشان را از شهرستان‌ها به تهران معطوف کرده‌اند، شما همیشه به شهرستان‌ها و خواننده‌ها و نوازنده‌های شهرستانی توجه خاصی داشتید. این روحیه از کجا می‌آید؟

بخشی به پتانسیل شهرستان‌ها برمی‌گردد. موزیسین‌ها تشنگی و آرمان‌گرایی خاصی دارند و رؤیاهای عجیب‌وغریبی را در سر می‌پرورانند. معاشرت با آنها برایم خیلی لذت‌بخش است. هر وقت در شهری کنسرتی دارم، هیجان و شوقی دارم برای اینکه با نوازندگان، آهنگ‌سازان، مؤلفان و شعرای آن شهر جلساتی داشته باشم. اینها ناشی از علاقه قلبی‌ام است اما نتیجه‌اش این شده که پایگاه‌های خوبی در شهرهای مختلف پیدا کرده‌ام. هدفم کمک به شهرهای دیگر نیست، بلکه یک معاشرت دوطرفه را مدنظر دارم که خودم هم در آن خیلی یاد می‌گیرم.

 

  منبع تغذیه فکرتان کجاست؟ مثلا چه گوش می‌کنید؟

موسیقی‌ای که گوش می‌کنم خیلی متنوع است. از موزیک‌های خارجی جز، بلوز، فیوژن و... گوش می‌کنم. از طرفی بر موسیقی قدیمی کشورمان مخصوصا سولوها تمرکز زیادی دارم. موسیقی‌های خوب آدم‌های مختلف را دنبال می‌کنم.

 

 شما که این‌قدر جدی هستید، موسیقی پاپ هم گوش می‌کنید؟

بله، آن‌قدرها هم جدی نیستم. تا ٢٥سالگی کمی منجمد بودم که البته آن موقع لازم بود. یک‌بار در فستیوالی در مراکش از یک گروه آفریقایی چنان موسیقی جذابی شنیدم که یک‌دفعه تحول اساسی در زندگی‌ام اتفاق افتاد و آغازی بود برای اینکه در لایفاستایلم تغییراتی بدهم.

 

 به جز موسیقی در وقت آزادتان چه کارهایی انجام می‌دهید؟

علاقه زیادی به خواندن کتاب‌های داستان دارم. اما کلا استفاده هنرمندانه از کلمات را دوست دارم و شاعرانگی رفتاری و گفتاری و نوشتاری همیشه جذبم می‌کند. کتاب‌های امانوئل اشمیت، ایتالو کالوینو، همشهری داستان و مطالب طنز را دنبال می‌کنم. از طرف دیگر کتاب‌هایی که بر ادبیات و موسیقی متمرکز هستند را می‌خوانم تا اطلاعاتم را زیاد کنم. تاریخ موسیقی جذبم می‌کند چون از آن می‌آموزم و می‌توانم متوجه شوم  در آینده چه اتفاقی قرار است برایم بیفتد. به اخبار معتادم. بیشتر خبرهای سیاسی را رصد می‌کنم و گاهی نگران می‌شوم.

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی,علی قمصری

 چرا نگران؟

چون متوجه هجمه‌هایی که در مورد کشورمان هست می‌شوم، اینکه چه ائتلاف‌ها و اتحادهایی علیه ایران انجام می‌شود و دنبال آن هستند که آینده کدری را رقم بزنند.

 

 اهل ورزش هم هستید؟

بله، از هفت‌سالگی به مدت هفت سال تحت نظر پدرم کونگفو کار می‌کردم. الان بیشتر ورزش باستانی کار می‌کنم. میل باستانی خیلی بیشتر از وزنه و اجسام سنگین کمک می‌کند چون هم تعادل را برایم به ارمغان می آورد و هم به مچ آسیب نمی‌رساند.

 

 به جز سفرهای کاری، چقدر اهل سفر هستید؟

خیلی. زمان کمتری را می‌توانم برای سفرهای تفریحی بگذارم اما در کل همین سفرهای کاری به‌نوعی تفریحی هم هست.

 

 چقدر خودتان را دهه‌شصتی می‌دانید؟

کاملا. با تمام مؤلفه‌های منفی و مثبتش.

 

 کدام‌یک از این مؤلفه‌ها در کارتان متجلی شده است؟

دهه‌شصتی‌ها انگیزه و خصوصیات انقلابی نسل قبلشان را دارند و همین‌طور نگاه رو به جلوی نسل بعد را. چون هر دو را تجربه کرده‌اند. هم کنار سفره مادربزرگ، کنار حوض آبی با ماهی سرخ نشسته‌اند، هم فضاهای مجازی مثل اینستاگرام را دیده‌اند و می‌توانند از هر دو استفاده کنند. مجموعه‌ای از هم‌آغوشی سنت و مدرنیته هستند.

 

 شاید یکی دیگر از ویژگی‌های دهه‌شصتی‌ها بی‌تابی است که در کارهای شما می‌شود دید.

در خودم هم می‌شود دید!

 

 راجع به آرزوهایتان بگویید. دوست دارید وقتی ٥٠ سالتان شد کجا ایستاده باشید و چطور یادتان کنند؟ 

 

چندی پیش برایم پیام فرستادند  به آرزویت که دریافت جایزه گرمی است، می‌رسی. اما واقعیت این است که دوست دارم این اتفاق بیفتد اما آرزویم نیست. آرزویم این است که بتوانم آن‌قدر از درون رشد کنم که کاری انجام دهم که هیچ جایزه‌ای نتواند به کارم اعتبار دهد، بلکه کارم به آن جایزه‌ها اعتبار بدهد. مثل باب دیلن که به جایزه‌ای که گرفت اعتبار داد. هرچند شاید برخوردش با دریافت جایزه مطابق سلیقه‌ام نباشد اما اینکه کسی به چنین جایگاهی برسد برایم جالب بود. رسیدن به این جایگاه نه با پول ممکن است نه با لابی‌گری. در این راه رقیبی هم وجود نخواهد داشت و همه‌چیز به تلاش خودم برمی‌گردد.

 

  در سال جدید چه آرزویی برای خودتان و مردم دارید؟

 

آرزویم برای ایرانی‌ها در همه جای جهان این است که با هم متحد شوند، برای هم خوب بخواهند، مقابل هم نایستند، موضع‌گیری همراه با خودزنی نداشته باشند و آن‌قدر کنار هم محکم بایستند که هیچ‌کس نتواند تهدیدی برای ایران شود. همین‌طور ایران با بعد صلح‌آمیز چهره‌اش خودش را معرفی کند تا خود ایرانی‌ها هم این نمایش را آن‌قدر خوب ببینند که در متن وجودشان مهربانی راستین استوار شود و به‌عنوان یک کشور خواهان صلح، مهربان و هنرپرور به رسمیت شناخته شویم. چون قدمت هنر در کشورمان عجیب‌وغریب است. آرزو می‌کنم مسئولان بتوانند فضایی را فراهم کنند که تعداد هنرمندانی مثل آقای فرهادی، آقای کلهر و دیگران بیشتر شود.

 

 کمی در مورد برفخوانی و نقش خیال بگویید. واقعا در دوره خودش اتفاق خاصی بود. فکر می‌کنید چطور شد که چنین اتفاقی افتاد؟

در این دو آلبوم هم از قواعد استفاده کردم و هم به مخاطب نزدیک‌تر شدم. هر دوی این آلبوم‌ها مثل یک تلنگر بودند. در مورد نقش خیال این‌طور بود که در عمق وجود موسیقی سنتی، تلفیقی ایجاد کردم که مورد توجه و علاقه مخاطب قرار گرفت. ساز و آوازی که در نقش خیال اجرا شد هم تأثیر خیلی خوبی گذاشت. بین ١٦ تا ٢٠ دقیقه آواز بود که در گوشه‌های مختلف حرکت کردیم.

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی,علی قمصری

اما حرف دیگری داشت چون جواب آوازهایی که می‌دادم با جملات آواز فرق می‌کرد. در مورد برفخوانی هم المان‌های مختلفی بود مثل اینکه برای اولین بار بود که یک قطعه اپیزودیک،  روی شعر برف اخوان ثالث، با ارکستر بزرگ ایرانی ساخته شده بود. از تصنیف «چه نزدیک» هم به خاطر کنسرتی که با آقای معتمدی داشتیم که خیلی موفق شد، تصویر خوبی داشتند. همین‌طور وجود ادوات آوازی که فقط تحریر بود ولی ریتمیک که شبیه‌اش را در موسیقی قوالی پاکستانی دیده‌ایم. دلیل دیگرش می‌توانست موسیقی شبه‌رمانتیکی باشد که در ابتدای کنسرت شنیده می‌شد.

 

 جزء آهنگ‌سازانی هستید که پله‌پله پیش رفتید. یعنی هنرستان رفتید، دانشگاه و بعد آهنگ‌سازی و همکاری با هم‌دوره‌ای‌ها. مسیر نسل بعد را چطور می‌بینید؟

دو خطر در مورد این نسل وجود دارد. کسانی که می‌خواهند یک‌دفعه به یک پله بالاتر بپرند، با چالش میرابودن هنرشان مواجه هستند. آتشی هستند که سریع شعله‌ور  و سریع هم خاموش می‌شود. کسانی دیگر هستند که پله‌پله بالا می‌روند ولی درگیر یکی از پله‌ها می‌شوند و به همان می‌چسبند و متوقف می‌شوند. مثلا درگیر این می‌شوند که از استاد نمره بگیرند و تمام جاه‌طلبی زندگی‌شان خلاصه می‌شود در نمره ٢٠ از استاد گرفتن. در پله‌های بالاتر درگیر فرمالیسم می‌شوند؛ مثلا یک سال یک نت را آنالیز می‌کنند. یعنی بیش از عمل‌گرایی درگیر تأویل موسیقی می‌شوند. اگر بتوانند بین عمل و ایدئولوژی بالانس ایجاد کنند، خیلی بهتر است.

 

 از هم‌نوازان حصار چه خبر؟

در سال جدید احتمالا با یکی از خوانندگان بسیار خوب همکاری خواهیم کرد و فعالیت‌های گروه همچنان ادامه خواهد داشت.

 

 

 

 

  • 10
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش