جمعه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۲:۳۵ - ۱۳ آذر ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۹۰۳۳۵۹
موسیقی

ماجرای جالب آشنایی کیوان ساکت با بزرگانی چون شجریان و مشکاتیان

کیوان ساکت,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی
کیوان ساکت در‌سال ٦٩ به دعوت پرویز مشکاتیان به گروه موسیقی عارف پیوست که ماحصل این همکاری آثار ماندگاری چون «افشاری مرکب» و... بود.

کیوان ساکت در بخشی از مصاحبه درباره ورود به گروه موسیقی عارف سخن گفته است. 

 

شما به‌عنوان تک‌نواز در گروه موسیقی «عارف» به سرپرستی پرویز مشکاتیان حضور داشتید، این همکاری از کجا رقم خورد؟

من زمانی که انقلاب فرهنگی صورت گرفت و به‌دنبال آن دانشگاه‌ها تعطیل شد، دانشجوی مهندسی ساختمان بودم. دانشگاه که تعطیل شد، دیدم کاری نمی‌توانیم بکنیم، در همان زمان پدرم بزرگترین داروخانه و دراگ استور ایران را در مشهد داشت و اداره می‌کرد و اوایل انقلاب آن را به بخشی از کارمندان خودش واگذار کرده بود. من هم رفتم آن‌جا و شروع به کار و یاد گرفتن کردم.

 

بعد از مدتی که کار را یاد گرفتم، با توافق آنها، من کارمند پدرم و نسخه‌پیچ داروخانه شدم. آن زمان تحریم‌ها زیاد و دارو کم بود، بنابراین داروها را حتما باید با نسخه به بیماران می‌دادیم. البته الان هم همین‌طور است، ولی آن زمان سخت‌گیرانه‌تر بود. یک روز صبح شنبه اول وقت دو آدم متشخص و آراسته به داروخانه آمدند و از من یک داروی آرام‌بخش بسیار قوی خواستند. آن دارو بسیار تخصصی و کمیاب بود و حتما باید با نسخه پزشک تحویل داده می‌شد. من گفتم نمی‌توانیم دارو را به شما بدهیم و البته آنها خیلی اصرار به گرفتن داشتند. این اتفاق برای زمانی است که آلبوم «بیداد» استاد فقید مشکاتیان و استاد شجریان به بازار عرضه شده بود و پشت آلبوم عبارت بود از تک‌نوازی تار استاد غلامحسین بیگجه خوانی با آواز استاد شجریان.

 

هر چقدر این دو نفر اصرار کردند، من گفتم نمی‌شود. در همین زمان یک‌دفعه یکی از آن دو رویش را به سمت دیگری کرد و گفت حالا بیگجه‌ رو چه کارش کنیم؟ من همان موقع گوش‌هایم تیز شد و پشت میز داروخانه ژست مضراب‌زدن استاد را گرفتم و گفتم منظورتان استاد بیگجه‌خوانی، استاد تار است؟ گفتند بله. من سوال کردم مگر ایشان مشهد هستند؟ گفتند بله. من یک بسته صد تایی از دارو را به آنها دادم و گفتم این را از طرف من به استاد کادو بدهید. گفتند مگر شما ایشان را می‌شناسید؟ گفتم بله، من خدمت ایشان ارادت دارم. وقتی این را گفتم، همان لحظه از من پرسیدند امشب برنامه‌ات چیست؟ گفتم برنامه‌ای ندارم. گفتند ساعت ٨ شب بیا هتل هایت مشهد. وقتی رسیدم، استاد مشکاتیان، استاد بیگجه‌خوانی، استاد شجریان و جمعی از گروه «عارف» آن زمان، آن‌جا جمع بودند و با هم صحبت می‌کردند. آن شخصی هم که آن روز صبح به داروخانه آمده بود، جواد آذر بود.

 

از آن به بعد مجوز حضور من در این جمع شده بود تهیه داروهایی که دوستان سفارش می‌دادند. یک شب از همان شب‌ها، منزل دکتر کمالی، دوست پدرم که متخصص قلب و نوازنده سنتور بود، دعوت شدم. دکتر کمالی مطبش کنار داروخانه ما بود و صبح که می‌خواست به مطب برود به داروخانه می‌آمد و با هم حال‌واحوال می‌کردیم. صبح همان شبی که از سوی جواد آذر منزل ایشان دعوت شده بودم، طبق معمول به داروخانه آمد و گفت کیوان خبر خوب دارم و گفتم می‌دانم امشب منزل شما هستیم. گفت تو از کجا می‌دانی؟ گفتم من یک هفته هر شب با این دوستان هستم.

 

رفتم خانه دکتر کمالی. موقعی که من رسیدم، استاد بیگجه‌خوانی داشت ساز می‌زد و استاد شجریان می‌خواند. مثل همیشه گوشه‌ای نشستم و بعد از مدت زمانی، دکتر کمالی به اساتید گفت راستی کیوان هم تار می‌زند. همه گفتند چرا تا به حال نگفتی و تار را دست من دادند و قطعه کوتاهی زدم. بعد از آن چند شب دیگر دور هم بودیم تا این‌که دوستان به تهران آمدند. بعد از مدتی آقای مشکاتیان به من تلفن زد وگفت می‌خواهی در گروه «عارف» ساز بزنی؟ گفتم بله، معلوم است.

 

گفت همین الان سازت را بردار و به تهران بیا. آن موقع من در مشهد گروه موسیقی داشتم و در ساختمان یکی از دوستانم به نام داریوش دانشور که هم اکنون کتاب‌فروشی بسیار معتبری در مشهد دارد، کلاس‌های موسیقی برگزار می‌کردم. به دعوت استاد مشکاتیان همه را رها کردم و به تهران آمدم. وقتی به تهران آمدم، گروه «عارف» درحال تمرین کنسرت «افشاری‌مرکب» بود. من مکانی برای زندگی در تهران نداشتم، البته دوستان و اقوام دور ما در تهران زندگی می‌کردند، ولی از آن جایی که نیاز به تمرین مداوم داشتم از آقای مشکاتیان خواهش کردم در صورت امکان، کلید شرکت دستان در خیابان هفت‌تیر را به من بدهد که شب‌ها همان جا بخوابم. ایشان موافقت کردند. آن روزها و زندگی در شرکت «دستان»، سخت ولی شیرین بود.

 

همکاری‌تان با گروه «عارف» از همان زمان شروع شد و نخستین اجرای‌تان هم کنسرت افشاری مرکب در تالار وحدت بود.

بله، به عقیده من گروه «عارف» آن زمان یکی از درخشان‌ترین گروه‌های تاریخ بعد از انقلاب بود که نوازندگانی چون محمدعلی کیانی‌نژاد، ارسلان کامکار، اردشیر کامکار، بیژن کامکار، ارژنگ کامکار، محمد فیروزی، سیامک نعمت‌ناصر، بهرام ساعد و بنده در کنار استاد مشکاتیان ساز می‌زدیم و ایرج بسطامی هم خواننده گروه بود که قرار بود نخستین کنسرتش را با «عارف» برگزار کند.

 

 

 

shahrvand-newspaper.ir
  • 16
  • 1
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
مینا ساداتی بیوگرافی مینا ساداتی بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۱۰ آذر ۱۳۶۰

محل تولد: کاشان، ایران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون

تحصیلات: فوق لیسانس گرافیک از دانشگاه هنرهای زیبای تهران

آغاز فعالیت: ۱۳۸۶ تاکنون

ادامه
شاه نعمت الله ولی شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه ایرانی

تاریخ تولد: ۱۴ ربیع الاول۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

نام های دیگر: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

پیشه: فلسفه و تصوف

مکتب: عارف و تصوف

آثار: شرح لمعات، رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
مائوریستو موتا پائز بیوگرافی مائوریسیو موتا پائز؛ سرمربی والیبال

تاریخ تولد: ۲۶ مه ۱۹۶۳

محل تولد: ریو دو ژانیرو، برزیل

ملیت: فرانسه

حرفه: سرمربی والیبال

آغاز فعالیت: سال ۱۹۹۴ تاکنون

ادامه
فرشید اسماعیلی بیوگرافی فرشید اسماعیلی فوتبالیست جوان ایرانی

تاریخ تولد: ۴ اسفند ۱۳۷۲

محل تولد: بندرلنگه، هرمزگان، ایران

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک هجومی

باشگاه کنونی: پیکان

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر 

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش