پنجشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۷:۴۵ - ۱۸ دي ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۱۰۰۵۰۰۰
موسیقی

نُزهت امیری؛ تنها رهبر ارکستر زن ایرانی داخل کشور روی صحنه می‌رود

باید ثابت می‌کردم که هنوز حرف برای گفتن دارم

نُزهت امیری,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی

رهبری ارکستر جزو معدود شغل‌ها در دنیاست که زنان هنوز نفوذ قابل توجهی به آن نکرده‌اند. در حال حاضر زنان چیره‌دست بسیاری در زمینه نوازندگی فعالیت می‌کنند؛ اما حرف اول در حرفه «رهبری» را؛ نه‌تنها در ایران که در تمام دنیا، مردان زده‌اند. «نزهت امیری» اما از معدود زنانِ رهبر ارکستر است که در ایران زندگی می‌کند؛ این در حالی است که «نازنین آقاخانی» نیز یکی دیگر از زنان فعال در این عرصه و مقیم کشور اتریش است که در سال ۱۳۸۹ به ایران سفر کرد و در حالی که باردار بود، ارکستر سمفونیک تهران را تمرین داد؛ آن ارکستر البته بدون حضور نازنین آقاخانی روی صحنه رفت. «نُزهت امیری» در سال ۱۳۸۴ ارکستر مضرابی را که در سال ۱۳۷۹ توسط حسین دهلوی پایه‌گذاری شده بود، رهبری کرد تا یکی از زنان ساختارشکن موسیقی ایران باشد؛ اما ادامه فعالیت او بنا به دلایلی با این ارکستر میسر نشد و به ناچار در سکوتی عمیق و طولانی‌مدت فرو رفت. حالا او قرار است پس از حدود۱۰ سال ارکستر «نغمه‌باران» را در تالار وحدت و در قالب جشنواره موسیقی فجر رهبری کند.

 

خانم امیری! شما قرار است، بعد از سال‌های طولانی چیزی حدود ۱۰ سال دوباره به صحنه اجرا بازشد و در کسوت رهبر ارکستر روی صحنه بروید؛ چه چیزی باعث این بازگشت و این تصمیم شد؟

واقعیتش این است که من دوست ندارم این سوال را این طور از من بپرسید. دوست دارم از من بپرسید که چرا ۱۰ سال نبودم و از صحنه اجرا فاصله داشتم؟ من در شرایطی قرار داشتم که میزان حمایت فرهنگی زیر صفر بود. در این سال‌ها تلاش زیادی کردم تا رپرتوار مناسب پیدا کنم و به دنبال افرادی بودم که بتوانیم با آنها گروه تشکیل دهیم. خب؛ همه این‌ها به حمایت احتیاج دارد. هر گروهی باید حامی داشته باشد تا بتواند به طور مداوم فعالیت کند. حالا تلاش‌های من پس از ۱۰ سال نتیجه داد. گیاهی که می‌توانست بعد از یک سال ثمر دهد، پس از ۱۰ سال ثمر داد. ببینید یک دانه می‌تواند بعد از چند سال فاسد شود اما من هنوز نفس می‌کشم؛ نفس هنری. اما شما به این موضوع دقت کنید که عمر کاری انسان‌ها بی‌نهایت نیست. وقتی من به‌عنوان هنرمند فعال نباشم، اطلاعات علمی‌ام خاک می‌خورد. تصور کنید که شما هر کاری می‌کنید، امکان بروز هنر برایتان وجود ندارد. در نتیجه انگیزه‌اتان از بین می‌رود. سال‌ها در کتاب‌ها خوانده‌ایم‌، ققنوس پرنده‌ای است که از دل آتش بیرون می‌آید. با پیگیری زحمات و تلاش ثمره می‌دهند یعنی دیر و زود دارد اما سوخت‌و‌سوز ندارد. من سال گذشته هم اجرایی در تالار رودکی داشتم که قرار بود با همراهی یک گروه ۲۵ نفره روی صحنه برود اما با هشت نفر روی صحنه رفت. هرکس بنا به دلایلی کنار کشید و من با هزینه زیادی که تحمیل شده بود این اجرا را روی صحنه بردم. پس از آن باید ثابت می‌کردم که هنوز حرف برای گفتن دارم. علی‌رغم سختی‌های زیاد انرژی بسیاری پیدا کردم. یکی از پیشنهادهایی که داشتم از طرف ارکستر «نغمه‌باران» بود و من به‌عنوان رهبر میهمان به گروه پیوستم و الان شش ماه است که ارکستر را تمرین می‌دهم.

 

می‌خواهم چند سال به عقب برگردیم و درباره ارکسترمضرابی صحبت کنیم. اصلا چه شد که فعالیت شما در کسوت رهبری با آن ارکستر شکل گرفت؟

من دانشجوی استاد حسین دهلوی بودم و گرایشم رهبری ارکستر بود. یک روز به استاد دهلوی گفتم که اجازه دهد، ارکستر مضرابی را رهبری کنم. ایشان ابتدا مخالفت کرد و به من گفت مشکلات در این راه آن‌قدر زیاد است که مرا پیر و فرتوت می‌کند. اما من با پذیرش سختی‌های راه از ایشان خواستم که این فرصت را به من بدهد. استاد دهلوی خیلی تلاش کرد که جلوی من را بگیرد و تاکید داشت که چنین فعالیت‌هایی در ایران به حمایت دولتی احتیاج دارد. ایشان همیشه معتقد بود که تمام کارهای هنری برجسته دنیا با حمایت دولت آن کشور‌ها به بار نشسته است. اما من می‌خواستم این کار را انجام دهم و ارکستر را روی صحنه بردم.

 

آن اجرا دقیقا در چه سالی و با چه رپرتواری روی صحنه رفت؟

سال ۱۳۸۴ بود که چهار شب روی صحنه رفتیم. ارکستر قطعات زیادی برای اجرا نداشت. من تمام قطعات آقای دهلوی را برای یک اجرا جمع‌آوری کردم و روی صحنه بردم اما شما خودتان می‌دانید که ارکستر خوراک می‌خواهد. قطعه نبود که اجرا کنم. تغییراتی را در ارکستر به وجود آوردم و سازهایی را هم اضافه کردم. شش ماه ادامه دادیم اما فقط دو قطعه از استاد دهلوی باقی‌مانده بود و نمی‌شد کاری کرد. با آهنگسازان و نت‌نویس‌های زیادی تماس گرفتم اما اتفاقی نیفتاد.

 

دلیل همکاری نکردن آهنگسازان با شما مسائل مالی بود؟

۹۹ درصد بر سر مسائل مالی بود که نشد این اتفاق بیفتد. حق هم داشتند؛ شما فکر کنید که یک هنرمند فرهیخته با سال‌ها تجربه و تعهد فرهنگی که حاضر نشده است خود را به بی‌فرهنگی بفروشد، باید کارش را می‌سپرد به کسی که نمی‌دانست قرار است چه اتفاقی برایش بیفتد؟ نمی‌دانست آیا می‌تواند بلیت‌فروشی خوبی داشته باشد؟ آیا اجازه می‌دهند یک رهبر زن رویصحنه برود؟ اما‌ و اگرها آن‌قدر زیاد بود که من نمی‌توانم آن آهنگسازان را محکوم کنم. شاید اگر آنها هم مثل من پایداری می‌کردند، اتفاقات خوبی می‌افتاد. من با این سن و تجربه باید حداقل ۱۰۰ اجرا می‌کردم، اما در این سال‌ها فقط دو رپرتوار روی صحنه بردم. شما کدام هنرمند مرد را می‌شناسید که هم‌سن‌وسال من باشد و فقط دو رپرتوار اجرا کرده باشد؟

 

از آن زمان که برای اولین بار رهبری ارکستر انجام دادید تا حال حاضر شرایط چقدر در فعالیت‌های هنری و همچنین فعالیت شما موثر بوده است؟ 

کندوکاو در این جریان را من انجام نمی‌دهم. منتقدین برجسته کشور باید در این باره صحبت کنند. من فقط می‌توانم، دردِ دل کنم. من ۵۷ ساله ام. ۳۹ سال از زندگی‌ام برای پس از انقلاب اسلامی است. من فردی هستم که به لحاظ حرفه‌ای با انقلاب متولد شدم. من فرزند این مرز و بوم بودم. انتظار داشتم این فرزند هم مانند بقیه فرزندان حمایت شود. کار من سخت و تخصصی بود. مثلا کسی که می‌تواند یک بهیار باشد و در همه جا کار کند، می‌رود یک پزشک متخصص مغز می‌شود. کار من عادی نبود و زحمات خاص خودش را داشت. اصلا نیاز به گفتن نیست، روند این کار کاملا مشهود است. چندی پیش برای سفری به اروپا رفته بودم. باید اشک‌های مرا می‌دیدید. یک درخت بارور را دیدم که صد سال عمر کرده بود اما در کشور من عمر درختان هم کم شده است. ما فرزندانمان را رها کرده‌ایم. برای همین است که علف‌های هرزه بسیاری گیاهان را از بین برده‌اند. دوستی به من گفت:‌ «افتخار می‌کنم که شما تنها رهبر ارکستر زن در ایران هستید.» من فقط تشکر کردم اما فکر می‌کنم این باعث سرافکندگی است که زن‌های دیگری برای این عرصه تربیت نشده‌اند. البته نمی‌خواهم بگویم شرایط برای همکاران مرد من خیلی مساعد است اما شما فکر کنید برای مرگ من از ۱۰ آلت قتاله استفاده کرده‌اند اما هنوز زنده‌ام. می‌دانم که هنرمندان مرد هم در ناز و نعمت نیستند. سیاستگذاری فرهنگی در کشور غلط بوده است و برای پرورش یک نسل دانشمند فکر نشده است. اکثریت جامعه هنری ما منتظر هستند که یک نفر بیاید و آنها را مدیریت کند اما مدیری وجود ندارد.

 

یک موضوعی که وجود دارد شما در این سال‌ها که روی صحنه نبودید،‌ حضورتان در جمع‌های هنری، جشن‌ها و خیلی از دورهمی‌های صمیمانه کم‌رنگ بود. خودتان دوست نداشتید در چنین فضاهایی حضور داشته باشید؟

من تمام وقتم را برای مطالعه گذاشته بودم. اصلا دیگر خودم را هنرمند نمی‌دانستم. وقتم را صرف آموزش به نوجوانان و جوانان کردم. ببیند ما در آموزش خیلی ضعیف هستیم. یک شخصی مثل کلنل وزیری در فرانسه آموزش دید و دستاوردش را به ایران آورد. مرتضی حنانه بورسیه گرفت و با دستاوردهای هنری به ایران بازگشت. استاد پورتراب و... آنها با استفاده از علم اساتید خارجی خودشان را به‌روز کردند. حالا در کشور مدت‌هاست که این بورسیه‌ها قطع شده است. در این سال‌ها متد آموزشی برای کودکان نوشتم. سال‌هاست که نگارش این کتاب به اتمام رسیده اما اسپانسری نبوده که آن را منتشر کند. بخش عمده تلاش من در این سال‌ها در مقوله آموزش بوده است.

 

در این سال‌ها هیچ به مهاجرت فکر کردید؟ 

هنر یک مقوله ملی است. هنر من برای این مرز و بوم است. من به دهکده جهانی فکر می‌کنم اما اعتقاد دارم که هنرم مرز جغرافیایی دارد. وقتی می‌توانم در کشور خودم مفید باشم چرا باید از اینجا بروم؟ فرزندان سرزمین خودم بیش از هر جای دیگر به من احتیاج دارند. مدت کوتاهی به خارج از کشور رفتم اما احساس کردم آسیب می‌‌بینم.

 

در نهایت اینکه در اجرای پیش رو قرار است شنونده چه رپرتواری باشیم؟

اجرای ما ۲۶ دی‌ماه و در ساعت ۲۱:۳۰ در تالار وحدت روی صحنه خواهد رفت و قطعاتی از استادان دهلوی، حنانه، لشگری، خرم و کریم قربانی انتخاب کرده‌ایم.

 

 

 

aftabeyazd.ir
  • 14
  • 3
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
مینا ساداتی بیوگرافی مینا ساداتی بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۱۰ آذر ۱۳۶۰

محل تولد: کاشان، ایران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون

تحصیلات: فوق لیسانس گرافیک از دانشگاه هنرهای زیبای تهران

آغاز فعالیت: ۱۳۸۶ تاکنون

ادامه
شاه نعمت الله ولی شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه ایرانی

تاریخ تولد: ۱۴ ربیع الاول۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

نام های دیگر: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

پیشه: فلسفه و تصوف

مکتب: عارف و تصوف

آثار: شرح لمعات، رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
مائوریستو موتا پائز بیوگرافی مائوریسیو موتا پائز؛ سرمربی والیبال

تاریخ تولد: ۲۶ مه ۱۹۶۳

محل تولد: ریو دو ژانیرو، برزیل

ملیت: فرانسه

حرفه: سرمربی والیبال

آغاز فعالیت: سال ۱۹۹۴ تاکنون

ادامه
فرشید اسماعیلی بیوگرافی فرشید اسماعیلی فوتبالیست جوان ایرانی

تاریخ تولد: ۴ اسفند ۱۳۷۲

محل تولد: بندرلنگه، هرمزگان، ایران

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک هجومی

باشگاه کنونی: پیکان

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر 

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش