سه شنبه ۰۱ خرداد ۱۴۰۳
۱۵:۵۱ - ۲۰ شهریور ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۶۰۵۸۳۳
موسیقی

هر آنچه باید از 'مارشال بروس مدرز سوم' معروف به «امینم» بدانیم

امینم,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی
مارشال بروس مدرز سوم که وی را با نام هنری امینم روی صحنه‌ها می‌شناسیم از آن دسته هنرمندان زجرکشیده است که سختی‌های زیادی را در دوران کودکی و نوجوانی تجربه کرده. شاید هم همین سختی‌ها بوده که بازتاب آ‌نرا در سبک موسیقی‌های امینم شاهد هستیم.

پدر امینم خانواده‌اش را زمانی که او تنها ۱۸ ماه بیشتر نداشت برای همیشه ترک کرد و مادرش که به موادمخدر و الکل اعتیاد داشت به تنهایی امنیم را بزرگ کرد. امنیم و مادرش وضع مالی خوبی نداشتند و در شهرهای مختلفی زندگی کردند.

امینم از کودکی به رپ علاقه داشت و دایی امینم به عنوان مشوق اصلی او به حساب می‌آمد. امینم به تنهایی یا همراه با دایی‌اش رپ می‌خواند. مدتی بعد دایی امینم با اسلحه به زندگی‌اش پایان داد و امینم را در تنهایی و اندوه فرو برد. گفته می‌شود امینم به اندازه‌ای دایی‌اش را دوست داشت که یکی از خالکوبی‌های بدنش را به خاطر ادای احترام به دایی‌ خود انجام داده است.

زمانه با امینم سر سازگاری نداشت و در کنار دوران کودکی دشوار، امینم نوجوانی و جوانی سختی را نیز پشت‌سر گذاشت. این سلطان بی‌چو‌ن‌و‌چرای موسیقی رپ با دوست دوران مدرسه‌اش کمیبرلی آن اسکات ازدواج کرد. امینم و کیبرلی ناسازگاری‌های زیادی داشتند و پس از دو بار ازدواج نهایتاً کارشان به طلاق کشید. ماحصل این ازدواج دختری با نام هیلی است که امینم در ترانه‌هایش زیاد به او اشاره کرده است.

تمامی این سختی‌ها را با نگاهی به متن ترانه‌های امینم می‌توان درک کرد. امینم خجالتی از دوران کودکی و نوجوانی خود ندارد و حتی مستند کاملی نیز در این زمینه تولید کرده که سختی‌های امینم را به تصور می‌کشد.

بدون شک خواننده‌ای بزرگ در قد و قواره امینم با توجه به زندگی دشواری که داشته رازهای مگوی زیادی دارد و به همین دلیل در ادامه قصد داریم با هم نگاهی به این رازها داشته باشیم.

پدر امینم وقتی او طفلی بیش نبود ترکش کرد

اگر به متن ترانه‌های امینم نگاهی داشته باشید متوجه خواهید شد که این رپر پرطرفدار اشاره‌های زیادی به پدرش در این ترانه‌ها دارد. در ترانه‌های امنیم اشاره می‌شود که پدرش وقتی وی هنوز طفلی شیرخوار بود خانواده را ترک گفت.

جالب است بدانید پدر امینم مدتی پیش نامه‌ای سرگشاده خطاب به پسرش نوشت و توضیح داد در‌واقع این مادر امینم بوده که زمینه‌های خروج پدرش از کانون گرم خانواده را فراهم کرده است.

پدر امینم در این نامه مدعی شد که مدت‌ها به دنبال فرصتی بوده تا پسرش را در آغوش بگیرد و به او توضیح دهد که چرا در کودکی آن‌ها را تنها گذاشته است. در این بین امینم به ملاقات نزدیک با پدرش تمایلی نشان نداده و گفته است که هرگز نمی‌خواهد پدرش را از نزدیک ببیند.

یک دعوا و مرافه بچگانه امینم را ۱۰ روز در کما نگه داشت

در اوایل سال ۱۹۸۲ امینم با یکی از زورگوهای محل دعوا کرد و یک گلوله برف به سرش خورد. ظاهراً داخل این گلوله برفی سنگ یا اشیاء خطرناک دیگری نیز بود. برخورد گلوله برفی با سر امینم او را از پا می‌اندازد و شخص زورگو موقعیت را برای ادامه حمله مهیا می‌بیند و امینم را زیر مشت و لگد می‌گیرد.

آسیب‌های وارده به امینم به اندازه‌ای بود که دچار ضربه مغزی می‌شود و بینایی‌ یکی از چشم‌هایش را موقتاً از دست می‌دهد. این صدمه‌ها امنیم را به مدت ۱۰ روز در کما نگه می‌دارد.

خوشبختانه در همان زمان پزشکان از اوضاع جسمی امینم اظهار امیدواری می‌کردند و جالب است بدانید پس از اینکه امینم به هوش آمد اولین جمله‌ای که گفت این بود که «حالا می‌توانم فیل را هجی کنم». مادر امینم پس از شکایت از این زورگوی خشن از او ۱۰ هزار دلار خسارت طلب می‌کند اما این پرونده به دلایلی نامعلوم یک سال بعد بسته می‌شود.

مادر امینم زمانی که کودکی بیش نبود او را ترک می‌کند اما مجدد به سراغش می‌رود

دبورا مدرز، مادر امینم همیشه پدرش را به ترک کردن خانواده و فرزندش متهم می‌کند اما خود دبورا هم آن‌چنان که باید و شاید به امینم پایبند نبود و پسرش را در سال ۱۹۷۳ پیش مادربزرگش گذاشت و ترک گفت.

از قرار معلوم مهر امینم بیشتر از این حرف‌ها در دل دبورا افتاده بود و چهار سال بعد دبورا دوباره نزد امینم بازگشت و بزرگ‌کردن پسرش را به عهده گرفت.

مادر امینم سلامت عقل ندارد و به بیماری خاصی دچار است

امینم تأکید زیادی دارد که قسمت‌ زیادی از مسئولیت بزرگ‌ کردن برادر ناتنی‌اش نیتن را به عهده داشته است. جالب است بدانید آزمایش‌های انجام شده بر روی مادر امینم ثابت کرده است که وی سلامت عقل ندارد و به نوعی کودک آزاری مبتلاست که این امر نیز بزرگ کردن برادرش از جانب امینم را دشوارتر کرده بود.

این بیماری که با نام علمی سندروم مونشهاوزن در جوامع پزشکی شناخته می‌شود مادر یا پدر عمداً و با تمارض، فرزندشان را بیمار نشان می‌دهند تا از این طریق همدردی و توجه اطرافیان را کسب کنند.

به این ترتیب مادر امینم دائماً وانمود می‌کرده که فرزندانش بیمار هستند تا از این طریق همدردی اطرافیان را بدست آورد. بازتاب این بیماری را در ترانه Cleanin’g Out My closetِ، شاهد هستیم.

در قسمتی از این ترانه امینم می‌گوید که من قربانی بیماری سندروم مونشهاوزن هستم و تمامی زندگی‌ام به من گفته می‌شد که بیمارم در صورتی که در سلامتی کامل بوده‌ام.

در دوران کودکی به امینم زورگویی‌های زیادی شده است

همان‌گونه که اشاره کردیم امینم در دوران کودکی زیاد نقل مکان داشته است و به همین دلیل به دفعات مجبور شده تا دوستان جدیدی در محله‌هایی که به آن‌ها وارد می‌شود پیدا کند. این امر تنهایی امینم را به دنبال داشته است و بچه‌های زورگو که دنبال آدم‌های تنها و بی‌یارو یاور می‌گردند در دوران جوانی زیاد به امینم زور گفته‌اند.

امینم در ترانه Brain Damage به این موضوع اشاره واضحی دارد و می‌گوید روزانه از پسر چاقی با نام دی‌آنجلو بیلی کتک می‌خوردم، این پسر دانش آموز کلاس هشتم بود و از آنجایی که پدرش بکس تمرین می‌کرد ظاهراً امینم را به جای کیسه بکس اشتباه گرفته بود.

در همین رابط در سال ۲۰۰۱ مجله معتبر رولینگ استون مصاحبه‌ای با دی‌آنجلو ترتیب داد. وی در این مصاحبه به رفتارهای زورگویانه خود اعتراف کرد و گفت تعدادی از ما حسابی امینم را اذیت می‌کردیم. ما او را می‌زدیم و بعد به دروغ می‌گفتیم روی یخ‌ها پایش سر خورده است.

مادر امینم شکایت‌های جعلی زیادی داشت و پول خوبی از این راه به جیب زده است

امینم همیشه تأکید دارد که مادرش درآمدی نداشته اما دبورا همیشه این گفته را تکذیب کرده است. امینم مدعی است مادرش با شکایت‌های جعلی همیشه درآمد خوبی از او بدست آورده است.

امینم,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی

با نگاهی به پرونده‌های قضایی مادر امینم به راحتی می‌توان به این نکته پی‌برد. در این پرونده‌های قضایی مادر امینم توانسته است با مطرح کردن ادعاهای بی‌دلیل از شرکت‌ها و افراد مختلف پول خوبی بگیرد.

در سال ۲۰۰۱ مادر امینم رابطه مادر و فرزندی را زیر پا گذاشت و علیه فرزندش اقامه دعوا کرد. در آن زمان امینم مدعی شده بود مادرش اعتیاد دارد. دبورا نیز این گفته امینم را تهمت تلقی کرد و از پسرش حدود ۱۰ میلیون دلار غرامت خواست.

دادگاه در نهایت طرف مادرش را گرفت، مدتی بعد نیز مادرش در سال ۲۰۰۸ خاطرات خود را منتشر کرد و در این خاطرات به شکایتش از امینم اشاره داشت. وی مدعی شد در آن زمان پولی برای گذران زندگی نداشته و احساس خطر می‌کرده که خانه‌اش را از دست بدهد. به همین دلیل با شکایت از امینم به دنبال راه چاره‌ای برای بدست آوردن پول از این طریق افتاده‌ است.

امینم شاگرد خوبی نبود و از مدرسه اخراج شد

سوابق آموزشی امینم نشان می‌دهد که در کلاس نهم سه مرتبه تجدید شده است و در نهایت به دلیل فرار از مدرسه و نمره‌های پایین از مدرسه اخراج شد. امینم دلیل اصلی پایین‌ بودن نمره‌های خود را اصرار مادرش به ترک مدرسه و پیدا کردن شغل در سن ۱۵ سالگی می‌داند.

از طرف دیگر مادرش این گفته را تکذیب کرده و مدعی است همیشه شرایط خوبی را برای ادامه تحصیل فرزندش مهیا کرده است. این موارد دست به دست هم دادند تا در نهایت امینم در سن ۱۷ سالگی درس و مشق را کنار گذاشت.

درست است که امینم تحصیلات عالیه ندارد اما همیشه کودکان را به خواندن درس و گرفتن نمرات عالی تشویق کرده است. وی مدعی است مسیری که او در درس و مشق انتخاب کرده گزینه خوبی برای بچه‌ها نیست و راه موفقیت از درس و دانشگاه می‌گذرد.

احتمال مرگ امینم در حین تولد وجود داشت

مادر امینم در سن ۱۵ سالگی باردار شد و تولد فرزندش چیزی حدود ۷۳ ساعت به طول انجامید، این تولد به اندازه‌ای خطرناک بود که احتمال مرگ مادر وجود داشت، دبورا در خاطرات خود تولد امینم را بسیار دردناک و مرگ‌آور ذکر کرده است.

مادر امینم مدعی است شرایط خوب پزشکی برای تولد فرزندش دریافت نکرده و پزشک معالج وی در حین زایمان دائماً سیگار می‌کشیده است.

امینم در جوانی دوست و فامیل عزیزی را از دست داد

همان‌گونه که در ابتدا اشاره کردیم دایی امینم مشوق اصلی وی برای خوانندگی سبک رپ بود. رونی که تنها چند ماه با امینم به لحاظ سن اختلاف داشت از دوران کودکی با امینم بزرگ شده بود و با هم شب‌های زیادی برای نوشتن ترانه‌های رپ دود چراغ خورده بودند.

شوربختانه باید گفت عمر رونی به دنیا نبود و در سال ۱۹۹۱ امینم تماس تلفنی مبنی بر خودکشی دایی‌اش دریافت کرد. از قرار معلوم رونی عاشق و دلداده‌ دختری بوده است و پس از اینکه این دختر دل رونی را شکست، نتوانسته بود این حادثه را تحمل کند و با اسلحه‌ شات‌گان به عمرش پایان داده بود.

این حادثه دلخراش تأثیر بسیاری روی امینم گذاشت و چندین روز با هیچ‌کس صحبت نمی‌کرد، امینم نتوانست مرگ دوست و دایی‌ عزیزش را باور کند و حتی در مراسم تدفین او نیز حضور نداشت. امینم در ترانه My Dad’s Gone Crazy به دایی‌اش اشاره کرده است.

امینم اولین بار در سن ۲۰ سالگی توسط پلیس دستگیر شد

امینم در محله‌های خطرناک و در میان خلافکاران بزرگ شده بود اما تا سن ۲۰ سالگی توانسته بود از جنجال به دور بماند تا اینکه در سال ۱۹۹۴ به یک خودروی پلیس با تفنگ پینت بال شلیک کرد و پلیس چاره‌ای به غیر از بازدداشت او نداشت.

خوشبختانه پلیس در این پرونده به امینم سخت ‌نگرفت و با حاضر نشدن مامورین در جلسه دادگاه پرونده امینم مختومه اعلام شد. اگر فیلم معروف ۸ Mile با حضور امینم را دیده باشید این صحنه در این فیلم بازسازی شده است، لازم به ذکر است که در این فیلم امینم بازداشت نشد.

امینم,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی

امینم دو بار با کیمبرلی آن اسکات ازدواج کرد و این وصلت هر دوبار به طلاق ختم شد

کیمبرلی و امینم در سال ۱۹۸۷ همدیگر را ملاقات کردند، در آن زمان امینم تنها ۱۵ سال داشت و این رابطه ادامه پیدا کرد تا اینکه در سال ۱۹۹۵ جشن ازدواج گرفتند. در آن زمان امینم سخت مشغول پیش‌برد خوانندگی‌اش بود و فشارهای کاری و زندگی باعث شد ازدواج آن‌ها یک سال بیشتر به طول نیانجامد. در نتیجه در سال ۱۹۹۶ امینم و کیمبرلی آن از هم جدا شدند.

پس از جدایی، امینم خودش را وقف موسیقی کرد و با انتشار آلبوم Slim Shady LP توانست حسابی بدرخشد.

عشق میان کیمبرلی آن اسکات و امینم پس از این جدایی فروکش نکرد و این زوج دوباره چندین سال بعد ازدواج کردند اما باز هم این ازدواج ختم به خیر نشد و به جدایی کشید.

شخصیت امینم با محله‌های خطرناکی که در آن رشد کرده بود شکل گرفته است

امینم در آهنگ Never Enough به زندگی فلاکت‌باری که داشته اشاره می‌کند و می‌گوید که مدیون این زندگی است. در این آهنگ وی به محله‌های خطرناکی که در آن‌ها بزرگ شده است اشاره می‌کند و مدعی می‌شود همین محله‌ها شخصیت امینم را شکل داده‌اند.

بتی کرسین، مادربزرگ امینم کمک زیادی به وی برای زندگی در محله‌ خلافکاران دیترویت می‌کند و همیشه پشتیبان او بوده است. بتی کرسین در جایی گفته است یک روز امینم از مدرسه با پای برهنه به خانه می‌آید چرا که همکلاسی‌هایش کفش‌های او را دزدیده بودند.

در این قسمت به پایان فهرست رازهای مگوی زندگی امینم رسیدیم، پیشنهاد می‌کنیم اگر شما هم به امینم و آهنگ‌هایش علاقه دارید و نکته‌ خاصی در این زمینه به نظر شما می‌رسد حتماً این موارد را در قسمت نظرات با ما و سایر کاربران به اشتراک بگذارید.

ترجمه از محمد کاملان

bartarinha.ir
  • 14
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
علی عسکری بیوگرافی علی عسکری سیاستمدار ایرانی

تاریخ تولد: ۱۳۳۷

محل تولد: دهق، اصفهان

حرفه: سیاستمدار، نظامی، مدیر ارشد اجرایی، مدیر عامل شرکت صنایع پتروشیمی خلیج فارس

آغاز فعالیت: ۱۳۶۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی مهندسی برق - الکترونیک، کارشناسی ارشد مدیریت، دکتری مهندسی صنایع - سیستم و بهره‌وری

ادامه
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
کاظم نوربخش بیوگرافی کاظم نوربخش بازیگر کمدین ایرانی

تاریخ تولد: ۱ مهر ۱۳۵۵

محل تولد: بیجار، کردستان، ایران

حرفه: بازیگر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۰ تاکنون

تحصیلات: دیپلم انسانی

ادامه
جیمی ولز بیوگرافی جیمی ولز نابغه پشت ویکی پدیا

تاریخ تولد: ۷ اوت ۱۹۶۶

محل تولد: هانتسویل، آلاباما، ایالات متحده آمریکا

ملیت: آمریکایی، بریتانیایی

حرفه: موسس بنیاد ویکی مدیا

ثروت: ۱/۵ میلیون دلار

ادامه
مینا ساداتی بیوگرافی مینا ساداتی بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۱۰ آذر ۱۳۶۰

محل تولد: کاشان، ایران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون

تحصیلات: فوق لیسانس گرافیک از دانشگاه هنرهای زیبای تهران

آغاز فعالیت: ۱۳۸۶ تاکنون

ادامه
شاه نعمت الله ولی شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه ایرانی

تاریخ تولد: ۱۴ ربیع الاول۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

نام های دیگر: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

پیشه: فلسفه و تصوف

مکتب: عارف و تصوف

آثار: شرح لمعات، رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
مائوریستو موتا پائز بیوگرافی مائوریسیو موتا پائز؛ سرمربی والیبال

تاریخ تولد: ۲۶ مه ۱۹۶۳

محل تولد: ریو دو ژانیرو، برزیل

ملیت: فرانسه

حرفه: سرمربی والیبال

آغاز فعالیت: سال ۱۹۹۴ تاکنون

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش