دوشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۴:۲۷ - ۲۵ مرداد ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۵۰۶۱۵۳
تئاتر شهر

پنهان‌کاری، ریا و معماری در یک گفت‌وگوی متفاوت با قطب‌الدين صادقی;

فضای خانه‌های ایرانی فرهنگی نیست

 قطب‌الدين صادقی,اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر
قطب‌الدين صادقی را همه به‌عنوان استاد تئاتر مي‌شناسند. او در دانشگاه، دانشجويان زيادی داشته که از او بازيگری و کارگردانی تئاتر آموخته‌اند اما در ساير حوزه‌ها هم حرف براي گفتن زياد دارد.

گفت‌وگويي که پيش‌روي شماست از ديگر فضاهاي ذهني استاد قطب‌الدين صادقي حکايت دارد؛ نقبي به گوشه‌گوشه فرهنگ ايران‌زمين:

 

به عنوان کسي که سال‌ها در خارج از ايران به‌سر برده‌ايد، اساسي‌ترين تفاوتي که ميان چينش خانه‌هاي ايرانيان و غربيان وجود دارد را در چه مي‌بينيد؛ اين را از اين جهت مي‌پرسم که در خانه‌هاي ملل ديگر مي‌توان نمونه‌هاي بيشتري از فرهنگ و هويت آنان را مشاهده کرد، ‌اتفاقي که در اين سال‌ها در خانه‌هاي ايراني به‌شدت کمرنگ است؟ ‌

مهم‌ترين تفاوت در اين موضوع است که «غربي‌ها» چيزي براي پنهان‌کردن ندارند و همه‌چيز را همان‌طور که هست به نمايش مي‌گذارند. به‌همين‌خاطر است که فضاي خانه‌شان نيز باز است. حتي ممکن است تختخواب خودشان را هم در گوشه‌اي از اتاق پذيرايي‌شان بگذارند. از طرفي تمام پنجره‌ها باز است و هيچ پرده‌اي حايل آن نيست.

 

اين هم درحالي اتفاق مي‌افتد که روابط «غربي‌ها» به‌شدت گسترده است. اما در ايران درست عکس اين قضيه اتفاق مي‌افتد و يعني به‌دليل نبود يک اعتماد اجتماعي، آدم‌ها درون و بيرونشان با يکديگر تفاوت بسياري مي‌کند. آن‌قدر که باخبر شدن از هرکدام، انسان را به تعجب بسياري وا مي‌دارد. ما عادت کرده‌ايم تا تمام داشته‌هايمان را پنهان کنيم. از زن و فرزند گرفته تا ثروتمان را و همين است که چيزي را که هم‌اکنون مشاهده مي‌کنيم، ‌رقم زده است. 

 

مي‌توان نمونه‌اي براي اين موضوع مثال زد؟ ‌

شما اگر خانه «بروجردي» را ديده باشيد، از بيرون کاملا شبيه يک ويرانه است، درحالي‌که درون اين خانه يکي از زيباترين خانه‌هاي جهان از نظر معماري است. يا نمونه ديگر اين مسئله را مي‌توان در «عالي‌قاپو»‌ مشاهده کرد. اين بنا از روبه‌رو دو طبقه، از بغل سمت چپ، سه طبقه، ‌از بغل سمت راست چهار طبقه، از پشت پنج طبقه و از درون ۶ طبقه به نظر مي‌رسد. 

 

ضرورت اين همه پنهان‌کاري براي چه بوده است؟ 

چون اطمينان به جهان بيرون بسيار اندک است. تاخت‌وتاز نيروهاي خارجي در طول تاريخ که در بسياري مواقع به موفقيت هم مي‌رسيد به‌همراه رونق‌نداشتن زندگي شهري و نبود فرهنگ شهري باعث به‌وجود آمدن اين پنهان‌گرايي شده است و اين مسئله کاملا طبيعي است، آن‌قدر که ما اين روزها عادت کرده‌ايم تا درون و بيرون آدم‌ها با يکديگر تفاوت‌هاي اساسي داشته باشد.

 

مثلا همه ما علاقه بسياري داريم تا به فقر تظاهر کنيم. به‌همين‌خاطر است که حتي ثروتمند‌ترين بازاري‌هاي تهران هم مدام از نابسامان‌بودن وضعيت بازار گلایه‌مندند. اين به‌خاطر آن است که تمامي ما اهل رياکاري شده‌ايم و اين به‌خاطر تعدد ماسک‌هايي است که به چهره مي‌زنيم. اين مسئله در تمام تاريخ ما ريشه داشته است، آن‌قدر که «داريوش کبير»‌ در دعاي معروف خود خواسته است که خداوند ما را از دشمن، ‌دروغ و خشکسالي نجات دهد.

 

من وقتي براي اولين‌بار به اين جمله برخوردم، با خودم فکر کردم که چرا شخصيتي چون «‌داريوش کبير» ‌بايد چنين خواسته‌اي داشته باشد اما اين مسئله نشان مي‌دهد که در آن زمان نيز ايرانيان به همين اندازه با دروغ مواجه بوده‌اند. وقتي سفرنامه توريست‌هايي که در زمان صفويه و قاجاريه به ايران آمده‌اند را مطالعه مي‌کنيم، ‌متوجه مي‌شويم که همگي آنان از چندچهرگي ايرانيان سخن گفته‌اند. اين مسئله در خانه‌هايي که در کشور ما ساخته مي‌شود نيز وجود دارد. 

 

مي‌خواهيد بگوييد اين بزرگ‌ترين مشکلي است که هويت خانه‌ها و معماري ما را با اين مشکلات مواجه کرده؟ ‌

به‌طور کلي فضاي خانه‌هاي ايراني، فرهنگي نيست؛ يعني در بسياري از نقاط دنيا، به اولين چيزي که در خانه برمي‌خوريم، کتابخانه، مجموعه نوارها، ‌تابلوهاي نقاشي، اجناس عتيقه و... است. در اروپا تمام خانه‌ها، کتابخانه‌هاي بزرگ دارند.

 

حتي روي مبل، ميز و بقيه مکان‌ها نيز مي‌توان کتاب‌هاي گوناگوني را مشاهده کرد. من در سال‌هايي که در فرانسه بودم، ‌کلکسيون عظيمي از موسيقي غرب را جمع کردم. جالب اينکه حتي موسيقي ترک، کرد و اسکيموها هم به‌شدت در آنجا وجود داشت. نکته ديگر، نقش ضعيف تلويزيون در خانه‌هاي غربي است. 

اما اين رسانه در ايران نقش بسيار مهمي ايفا مي‌کند. 

 

متأسفانه بله، که همين مشکلات بسياري را به‌وجود آورده است. ميزان بي‌سوادي و کم‌سوادي در ايران باعث شده است تا مردم به فرهنگ شفاهي روي آورند. درحالي‌که خانواده‌هاي غربي فقط دو تا سه ساعت در روز تلويزيون مي‌بينند. بر عکس در آنجا «راديو» ‌نقش بسيار مهمي ايفا مي‌کند. اين رسانه در آشپزخانه، ‌حمام و همه‌جاي خانه آنان ديده مي‌شود و از طريق برنامه‌هاي آن مي‌توان با آخرين تحولات عرصه فرهنگ‌وهنر آشنا شوند. 

 

شما خودتان در طول شبانه‌روز تلويزيون مي‌بينيد؟ ‌

خيلي کم. من فقط از تلويزيون براي پخش فيلم از دستگاه دي‌وي‌دي و... استفاده مي‌کنم.

 

کتابخانه شما از چه کتاب‌هايي تشکيل شده است؟ ‌

فرهنگ من ترکيبي است. اول اينکه من يک «کرد» هستم و بسياري از اصول زيبايي را از آنان ياد گرفتم. تربيت دانشگاهي من غربي و فرهنگ معنوي‌ام ايراني است. به‌همين‌خاطر بخشي از کتابخانه من از کتاب‌هاي تاريخي، اساطيري، ديوان‌ها و رمان‌ها تشکيل شده است.

 

تمام شاهکار‌هاي فرهنگ ايراني در خانه من وجود دارد. از ديوان‌هاي بزرگ سهروردي و ملاصدرا گرفته تا کتاب آقاي طباطبايي را دارم. بخشي از کتابخانه‌ام نيز کتاب‌هاي فرانسوي است و کتاب‌هايي که ارتباط من با فرهنگ جهاني را باعث مي‌شود. کتاب‌هاي تخصصي تئاتر از جمله نمايشنامه‌ها و کتاب‌هاي تئوري و نظري نيز بسيار وجود دارد. ضمن اينکه به نظر من خانه‌اي که کتاب مرجع نداشته باشد، ‌ناقص است. 

 

درباره نقاشي‌هايتان هم توضيح مي‌دهيد؟ ‌

من مجموعه‌اي از نقاشي دارم. از نقاشي‌هاي مدرن گرفته تا کلاسيک و آثار قديمي. بخشي از فرهنگ کارگرداني من از نقاشي مي‌آيد. من کتاب‌هاي زيادي درباره نقاشي دارم که هر زمان که مي‌خواهم اثري را به صحنه ببرم، يک‌بار آن را مطالعه مي‌کنم. چون اين تصاوير از لحاظ ترکيب‌بندي، رنگ و شخصيت‌ها چيزهاي بسياري به من آموخته است. به نظر من بخش مهمي از فرهنگ بشري در نقاشي نهفته است.

 

اين مشکلاتي که شما گفتيد را مي‌توان به تمام خانه‌هاي ايراني تعميم داد؟ ‌

حرف من درباره شهرنشيني طبقه متوسط است، وگرنه معماري سنتي ما که برگرفته از اسطوره‌ها بود، بسيار اصولي است. آنجا زيرزمين، پنج‌دري، شاه‌نشين، ‌حوض و... مفهوم داشت. درحالي‌که در خانه‌هايي که اکنون ساخته مي‌شود، هيچ‌کدام از اين مسائل ديده نمي‌شوند. ما از معماري اروپايي به‌شکلي بسيار دست و پا شکسته بهره برده‌ايم.

 

براي مثال اکثر خانه‌هاي ما داراي پنجره‌هاي بزرگ است که اين مسئله در زمستان و تابستان مشکلات بسياري را ايجاد مي‌کند. اگر در اروپا از پنجره‌هاي بزرگ استفاده مي‌شود به اين دليل است که در آنجا نور آفتاب کم است. درحالي‌که ما تمام پنجره‌هايمان را هر اندازه هم که بزرگ باشد با چند لايه پرده مي‌پوشانيم و آن را پنهان مي‌کنيم. 

 

آقاي صادقي، پوشاندن پنجره‌ها با پرده با توجه به فرهنگ ما يک ضرورت است. به نظر شما چه راهکاري مي‌توان در‌اين‌زمينه داشت؟ ‌

با حرف شما موافقم اما مسئله فقط به اين موضوع ختم نمي‌شود. من چند روز پيش به خانه يک پزشک رفته بودم که اتفاقا در منطقه شمال تهران بود اما آشپزخانه اپن را با يک کرکره بزرگ بسته بودند و حتي روي آن يک لايه پرده هم کشانده بودند. درحالي‌که در معماري جديد به اين علت آشپزخانه را به شکل باز مي‌سازند تا خانمي که در آن مشغول فعاليت است، ‌بتواند همچنان ارتباط خود را با فضاي داخلي خانه و اعضايي که در آن حضور دارند، ‌حفظ کند.

ما بسياري چيزها را از معماري غربي به داخل خانه‌هاي خود وارد کرده‌ايم اما علت آن را نمي‌دانيم. تناقض، مهم‌ترين ويژگي فضاي داخلي زندگي آپارتمان‌نشيني طبقه متوسط است. 

 

حالا چگونه مي‌توان اين مشکلات را برطرف کرد؟ ‌

من اگر از پنهان‌کاري حرف مي‌زنم، نمي‌خواهم چيزي را نکوهش کنم. چون تمام اينها توجيه دارد. در واقع در جامعه ما هيچ زماني امنيت وجود نداشته است و اعضاي خانواده هميشه در خطر بوده‌اند. مي‌توان با خواندن «رستم‌التواريخ»‌ به‌راحتي اين موضوع را دريافت. حتي در اوج اقتدار شاهان ايراني نيز امنيت کمي براي خانواده‌ها و اعضاي جامعه وجود داشته است. به‌همين‌خاطر خانه‌ها با آن‌همه پنهان‌کاري ساخته مي‌شد. خانه‌ها سکو داشت، ‌طاق و دو دق‌الباب؛

 

آن‌وقت وارد حياط و هشتي مي‌شدي. از طرفي فضاي داخل خانه مقدس بود و با عبور از اين موانع از آلودگي‌هاي بيرون تطهير مي‌شدي و آن‌وقت به فضاي مقدس داخل خانه وارد مي‌شدي. شما به‌عنوان يک انسان بايد چيزهاي نامقدس بيرون را جا مي‌گذاشتي تا وارد خانه شوي. طبيعي است که در چنين محيطي اعضاي خانواده امنيت بيشتري داشتند. در زمان «ناصرالدين شاه»‌ به‌طور متوسط هر چهار سال يک‌بار، يک شورش بزرگ در مي‌گرفت؛ بنابراين ناامني بسيار محسوس بوده است و معماري خانه‌ها تمام اين ناامني را مرتفع مي‌کرده است و درعين‌حال محيطي دلپذير ايجاد مي‌کرده است. 

 

واقعا چه حسي در خانه‌هاي قديمي بود که ورود به آنان تا اين اندازه دلنشين بود؟ ‌

کافي است نگاهي به معماري خانه‌هاي قديمي بيندازيد. در آن خانه‌ها همه‌چيز بر اصول بنا نهاده شده بود. خانه خود ما در دوران کودکي‌ام تنها سه نوع آب داشت؛ آب چاه، آب جاري و آب لوله‌کشي. ضمن اينکه در حياط بزرگ خانه ما ۲۵ نوع گل کاشته شده بود. ما در حياطمان زمين واليبال داشتيم. تمام کودکي من پر از صداي پرندگان است. از پرستو گرفته تا سهره، قمري، گنجشک و... که من با صداي اينان از خواب بيدار مي‌شدم. درحالي‌که اکنون کودکان در فضاي خانه در حال خفه‌شدن هستند و به‌همين‌دليل آزار بسياري مي‌بينند.

 

همين مسئله ناهنجاري‌هاي جامعه را افزايش مي‌دهد. روحيات ما ديگر آن لطف سابق را ندارد و در اين ميان تقصيري بر گردن کسي نيست. فرزندان من به‌محض اينکه ازخانه بيرون مي‌آيند، ‌دلشان مي‌خواهد فقط بدوند، ‌چون آنان در خانه محبوس مانده‌اند. 

 

اشاره داشتيد که فضاي نامطلوب خانه بر فضاي روحي انسان‌ها هم تأثير مي‌گذارد، ‌ممکن است دراين‌باره توضيح بيشتري دهيد؟ ‌

جسم و روح نزديکي بسياري به همديگر دارند. نمي‌توان انتظار داشت که فردي که در يک فضاي نامطلوب زندگي مي‌کند، از نظر روحي در شرايط مساعدي قرار داشته باشد. لازم است تأکيد کنم که اين مسئله هيچ ربطي به ثروت ندارد. من در خانه‌هاي بسيار اعياني گاهي وسايلي مشاهده مي‌کنم که واقعا برايم عجيب است.

 

نمي‌دانم هدف خيلي‌ها از گذاشتن گل‌هاي مصنوعي در خانه‌هايشان چيست؟

اين گل‌ها براي عرب‌هايي است که سبزينگي ندارند. درحالي‌که از ابتدا در فرهنگ ما نيکي مساوي با کاشتن بوده است. کشاورزي مهم‌ترين بخش فرهنگ ما به حساب مي‌آيد و اين درحالي است که به‌تازگي باب شده است که حتي براي بازديد از حاجيان و بيماران هم از گل‌هاي مصنوعي استفاده مي‌کنند؛ البته بخشي از اين مشکلات هم به اين خاطر است که هم‌اکنون کشورهاي ديگر توانسته‌اند فرهنگ مصرف‌گرايي را با شدت بسيار به ما تحميل کنند و تمام اجناس احمقانه خود را به خورد ما دهند. 

 

اين بي‌سليقگي با تاريخ باشکوه هنر در ايران تناقض ندارد؟ 

کاملا؛ هنر و فرهنگ در گستره زندگي ما در تمام طول تاريخ نقش مهمي داشته است. هم‌اکنون نيز مي‌توان نمونه‌هاي آن را مشاهده کرد. کافي است سري به بازار‌هاي سنتي شهرهاي مختلف بزنيد تا از اين همه زيبايي مبهوت شويد. درحالي‌که بازارها محل کسب‌وکار هستند اما ريتم و رنگ به بهترين شکل ممکن در آنان لحاظ شده است.

 

 

 

vaghayedaily.ir
  • 19
  • 4
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
مینا ساداتی بیوگرافی مینا ساداتی بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۱۰ آذر ۱۳۶۰

محل تولد: کاشان، ایران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون

تحصیلات: فوق لیسانس گرافیک از دانشگاه هنرهای زیبای تهران

آغاز فعالیت: ۱۳۸۶ تاکنون

ادامه
شاه نعمت الله ولی شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه ایرانی

تاریخ تولد: ۱۴ ربیع الاول۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

نام های دیگر: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

پیشه: فلسفه و تصوف

مکتب: عارف و تصوف

آثار: شرح لمعات، رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرشید اسماعیلی بیوگرافی فرشید اسماعیلی فوتبالیست جوان ایرانی

تاریخ تولد: ۴ اسفند ۱۳۷۲

محل تولد: بندرلنگه، هرمزگان، ایران

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک هجومی

باشگاه کنونی: پیکان

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر 

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش