شنبه ۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۳:۱۵ - ۲۴ شهریور ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۶۰۵۶۵۴
تئاتر شهر

گفت و گو با جاستينا؛ دختر رَپِری که هنرپيشه تئاتر شد

فريما حبشی زاده,اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر
نزديک به دو ماه پيش خبر آمد که يکي از مطرح ترين خواننده هاي موسيقي زيرزميني، به عنوان بازيگر روی صحنه تئاتر رفته. پس از دو ماه اين بازيگر، تئاتری جديد را تجربه کرده و اين روزها مشغول اجراست. صحبت از «فريما حبشیزاده» يا «جاستينا»ی دنيای رپ است.

خواننده اي اجتماعي خوان که به شدت بين جوان ها طرفدار داشته و امروز با کمرنگ شدن در دنياي موسيقي سراغ رشته اي که در آن تحصيل کرده رفته و به عنوان بازيگر مشغول به فعاليت مي باشد. مي توانيد اولين گفت و گوي اين بازيگر- خواننده با رسانه ها را مطالعه کنيد.

 

فريما يا فريماه؟

تا سه سال پيش «ه» داشت اما ديگر ندارد!

 

چطور؟

پدر به ثبت احوال مراجعه کرد و تقاضاي فريماه کرد اما وقتي که شناسنامه آمد انتهاي نام من «ه» نداشت و خودش به صورت دستي اسم من را درست کرد. چند سال پيش متوجه شدم در سيستم فريما ثبت شده و پدر با يک کاتر به جان شناسنامه افتاد و همان «ه» را حذف کرد.

 

بين زماني که درس شما تمام شد يعني سال ۹۴ و امروز که روي صحنه رفتيد فاصله افتاده است. دليل اين فاصله چيست؟

به دليل اينکه سراغ علاقه ديگرم رفته بودم و در موسيقي مشغول شده بودم، کمي از دنياي بازي و بازيگري فاصله گرفتم و موسيقي را جدي دنبال کردم. البته امروز دنياي بازيگري را بيشتر جدي گرفتم و دومين تئاتر جدي ام در حال نمايش است. جالب اينکه بسياري از مردم و علاقه مندان من نمي دانستند رشته تحصيلي من تئاتر بوده و فکر مي کردند به خاطر شهرت در موسيقي به سراغش رفته ام.

 

نظر خانواده درباره بازيگري شما چه بود؟

اتفاقا مشکلي نداشتند. آنها در کل با حضور من در دنياي هنر زياد مخالفت نکردند. البته در زمان حضور در موسيقي کمي اختلاف نظر بود که به تدريج برطرف شد.

 

شما از هفده سالگي تا بيست و هفت سالگي در موسيقي بسيار پرکار و فعال بوديد. چطور سمت موسيقي رفتيد؟

طبق معمول اين علاقه هم از کودکي با من بود. پدر به موسيقي علاقه زياد داشت و موزيک هميشه شنيده مي شود، من هم به سمت آن گرايش پيدا کردم. از سوي ديگر استعداد زيادي در حفظ کردن ترانه ها داشتم. علاقه من به ادبيات هم به خاطر علاقه به شعرها بود. در جمع هاي خانوادگي مي خواندم و بسياري از اقوام مي گفتند فريما را به کلاس هاي موسيقي بفرستيد اما والدينم مخالف بودند و مي گفتند موسيقي سرانجامي ندارد و دليلي ندارد سمت آن برود. 

 

علاقه من به موسيقي هر روز بيشتر مي شد تا در پانزده يا شانزده سالگي با موسيقي رپ فارسي آشنا شدم. براي من بسيار جالب بود که بر روي تکست هاي رپرهاي آمريکايي، ايراني ها رپ مي خواندند. همين موضوع باعث شد که بيشتر سراغ موسيقي رپ بروم. در هفده سالگي يکي از دوستان به من پيشنهاد داد که يک کار رپ بخوانم.

 

من هم تکست رپ خود را نوشتم و براي ضبط به يک استوديو رفتيم. جالب آنکه استوديو در زيرزمين بود و واقعا پاي در دنياي زيرزمين گذاشتم. آن تکست را خوب اجرا کردم و کار من در دنياي موسيقي رپ آغاز شد. خدا را شکر که در موسيقي هم هيچ وقت پيشنهاد بي شرمانه اي نشد.

 

کار شما در همان استوديو ادامه داشت و با نام هنري «جاستينا» مشغول به فعاليت شديد؟

درست است. در سن هجده سالگي يک کار خارجي را کاور کردم. اينترنت خانه خوب نبود و به کافي نت رفتم. در آنجا به سختي موسيقي بي کلام آن کار را پيدا کردم و سپس روي آن تکست نوشتم و به استوديو رفتم. نزديک يک ماه ضبط اين اثر طول کشيد و سپس خواستم کار را پخش کنم. با يکي از سايت هاي پربازديد تماس گرفتم. گفتند بايد ۶۷ هزار تومان به حسابشان واريز کنم.

 

پول عيدي هاي خود را جمع کرده و براي آنها فرستادم اما کار پخش نشد چرا که گفتند ما از خواننده زن کاري پخش نمي کني و پولت را هم پس نمي دهيم! اولين تجربه پخش کار من به اين صورت بود. کار را روي سي دي ريخته و با شوق و ذوق به خانه رفتم. پدرم بسيار خوشش آمد اما مادر با عصبانيت سي دي را شکست و گفت اين چه کاري است انجام مي دهي؟!

گفت و گو با «جاستينا»؛ دختر رپري که حالا يک هنرپيشه رسمي تئاتر است

 

بازخورد کار چطور بود؟

پس از انتشار آهنگ در فيس بوک به شدت فالوورهايم زياد شد. سي نفر درخواست دوستي داده بودند و نزديک بيست مسيج داشتم. همه تعريف مي کردند و هيجان زيادي داشتم. همين بازخورد بين مخاطبين براي من بيست ساله باعث شد که انگيزه ام براي کار بيشتر شود. يک سال پس از پخش اين کليپ يک نفر از شيراز تماس گرفت و گفت مي خواهيم براي تو موزيک ويديو بسازيم. با ترس و لرز به خانواده گفتم که چنين پيشنهادي دارم و آنها به شدت استقبال کردند! براي من جالب بود که آنها استقبال کردند و براي تهيه ويديو به شيراز رفتيم.

 

سه روز ضبط کار طول کشيد و پس از مدتي ويديوي من در شبکه هاي ماهواره اي پخش شد. همان هفته اول، کار من جزو ده کار پربيننده بود و هفته دوم کار من پربيننده ترين ويديو آن شبکه و بالاتر از کار شادمهر عقيلي قرار گرفت. باورم نمي شد که اينقدر مورد استقبال واقع شده ام و داستان براي من و خانواده جدي تر از قبل شد. جالب آنکه مادرم به شدت پيگير بود و حتي قبل ضبط کارها از من مي خواست شعر را برايش بخوانم تا بداند چه چيزي قرار است بخوانم!

 

البته امروز ديگر موسيقي براي شما جدي نيست...

(مي خندد) هنوز هم جدي هست اما زماني که سن شما بيشتر مي شود به دنبال کسب درآمد هم مي افتيد. کمي دلسردي به وجود آمده و از سوي ديگر سمت بازيگري رفته ام و به همين دليل موسيقي را کمي کنار گذاشته و بهتر است بگويم مدتي کمرنگ شده ام.

 

شما صداي خوبي در خوانندگي داريد و مي توانيد در سبک پاپ بخوانيد. وزارت ارشاد که با پاپ بانوان موردي ندارد و حتي اجازه کنسرت مي دهد. شما به اين داستان فکر کرديد که از زيرزمين به روي زمين بياييد...

 

به اين موضوع فکر کردم اما اگر وارد سبک رپ شدم به واسطه دغدغه و زدن حرف هايم بود. حرف هايي که در سبک پاپ نمي توان بيان کرد. من از درد جامعه و مشکلات دختران مي گويم، اين حرف ها را نمي توان در قالب موسيقي پاپ بيان کرد. من عاشق اجرا و برگزاري کنسرت هستم و از پول درآوردن بدم نمي آيد اما سبک کاري من طوري است که نمي توانم سمت پاپ و کنسرت بروم. هرچند در زندگي هيچ چيز قطعي نيست و ممکن است در آينده تغيير مسير دهم. شايد سمت اجراي قانوني رفته و حتي در تهران کنسرت برگزار کنم.

 

جالب آنکه در کارهايتان سراغ سعدي و پروين اعتصامي و فروغ رفته ايد...

 

درست است، من به واسطه علاقه زيادي که به ادبيات فارسي و اشعار کهن دارم، سعي مي کنم در سبک موسيقي رپ از آنها استفاده کنم. دوست دارم زماني که آهنگي مي خوانم، خودم وقتي آن را مي شنوم از شنيدن آن راضي باشم و بگويم حرف جامعه ام را زده و سراغ حرف بعدي بروم.

 

فريما حبشی زاده,اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر

 

جالب اينکه شما به شدت اجتماعي خوان هستيد...

بله، پيش تر هم گفتم که حرف من همان دغدغه اي است که در محيط و پيرامون وجود دارد. به همين دليل من از طلاق خواندم، از اين خواند که اگر دختري داشتم به او سبک زندگي صحيح را ياد مي دادم و از مسائل ديگري از اين دست. تا به امروز رپر دختري نداشتيم که اجتماعي و براي خانم ها و دغدغه هايشان بخواند. به همين دليل است که طرفدارهاي خاصي براي خود پيدا کرده ام.

 

سوژه هاي شما از کجا پيدا مي شوند؟

وقتي فيلم «رگ خواب» را ديدم، يک شعر درباره طلاق نوشتم. مي خواهم بگويم با دقت کردن به محيط اطراف سوژه هايم را پيدا کرده و درباره آن مي نويسم. اين مسائل به عنوان يک دختر براي من مهم است و برخي از آنها آزاردهنده است. به همين دليل سراغشان رفته و جاي خواندن از عشق و عاشقي مانند ديگر خواننده ها، سراغ اين دغدغه مي روم. 

 

با اين شرايط براي شما مشکلي پيش نيامد؟

(با خنده) پيش نيامده بود تا يک ماه پيش. چند روزي احضار شدم و جالب آنکه به شدت برخورد خوبي با من شد. من نه جاسوس هستم و نه خرابکار! دوستان هم متوجه اين موضوع شده بودند و بعد از يکي دو روز مشکل من برطرف شد. بايد هم بگويم که احضار من به واسطه خوانندگي نبود، بلکه به واسطه يکي دو پست من در فضاي مجازي بود.

 

يعني درباره موسيقي و عدم خوانندگي با شما صحبت نشد؟

اصلا سوالي درباره رپ نکردند! جالب آنکه برخي از آهنگ ها را شنيده و درباره آن صحبت هم کرديم. البته منتظر اين بودم که يک روز من را احضار کنند اما جالب آنکه اين احضار براي موسيقي نبود. البته تذکر دادند که اگر قرار است بخواني به ارشاد برو و مجوز بگير! اگر به شما اجازه دادند، مي تواني شعرهايت را پخش کني.

 

فريما حبشی زاده,اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر

 

پس يکي از دلايل جدي شدن تئاتر مي تواند اين باشد...

(مي خندد) نه به اين شدت، اما تصميم داشتم که تئاتر را جدي تر دنبال کنم و همين احضار در روند جدي تر شدن آن تاثيرگذار بود.

 

شما نزديک به ۱۳۰ هزار طرفدار در فضاي مجازي داريد. اين طرفدارها چقدر در زندگي شما تاثيرگذار هستند؟

بايد به جرئت گفت زندگي اول ما فضاي مجازي است. بين حضور در تلگرام و اينستاگرام غذايي مي خوريم و با خانواده کمي صحبت مي کنيم و دوباره سراغ فضاي مجازي مي رويم. بازخورد کارهاي من در فضاي مجازي براي من مهم است. ارتباط خوبي هم با مخاطبين داشته و سعي دارم جواب همه آنها را بدهم. نظر طرفداران من در فضاي مجازي بسيار مهم است و در کارهايم از آن بهره مي برم.

 

فريما حبشی زاده,اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر

 

اين مخاطب ها تئاتر شما را پرفروش کرده است؟

(با خنده) بله. در تئاتر اولم يکي از طرفدارهاي من پنج بار پاي کار نشست و واقعا خجالت زده ام کرد.

 

علی کیانی موحد

 

tamashagaranemrooz.com
  • 12
  • 1
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش