سه شنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۲:۱۸ - ۱۲ مهر ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۷۰۲۵۴۷
تئاتر شهر

دشتی: پریچهر قنبری و پوریا شکیبایی نگاهی جدی به بازیگری دارند | ماجرای رنج یک خانواده در فقر؛

از اولویت مادر بودن یک بازیگر تا رویی جدیی کمدین خندوانه

پریچهر قنبری,اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر
پریچهر قنبری، همسر شهاب حسینی از سال‌های دوری‌اش از حرفه بازیگری که برای از آب‌و‌گِل بیرون آمدن فرزندانش بوده گفت و نیما شعبان‌نژاد، کمدین «خندوانه» از نقش جدی و تلخش در «دریبل».

صدای هَنگ؛ سازی شبیه بشقاب‌پرنده، ساخته شده از دو پوسته فلزی که از برخورد انگشتان دست با سطحش آوایی می‌شنوید شبیه به موسیقی‌ مخصوص مدیتیشن، قبل از شروع دیالوگ‌های نادر فلاح در نقش پدر خانواده و نیما شعبان‌نژاد در نقش منوچهر، داماد او به گوش می‌رسد؛

 

«پدر: ببین بچه‌ات داره دنیا میاد، بدون شوخی دارم بهت می‌گم، خرج داره این بچه‌آ.

 

منوچهر: حواس باباش هست.

 

پدر: آره مثه همیشه که حواسش بوده دیگه.

 

منوچهر: الان دوباره تیکه.

 

پدر: تیکه چیه؟! خیلی ساده و شفاف دارم ازت می‌پرسم الان شغلت چیه؟!

 

منوچهر: خیلی ساده و شفاف؛ بیکارم!

 

پدر: خسته نباشی!

 

منوچهر: درمونده نباشی!...»

 

کمدین «خندوانه»؛ منوچهرِ بی‌پول و کلافه «دریبل»  

 

این بخشی از تمرین نمایش «دریبل» است که از فردا پنجشنبه ۱۳ مهر در تماشاخانه پالیز روی صحنه خواهد رفت. «دریبل» که در خلاصه داستانش نوشته‌اند؛ پیش‌ بردن و عبور دادن خود از کنار دیگران، به ‌آهستگی و با استفاده از مهارت‌های شخصی، برای فرار کردن از شرایط اجباری و رسیدن به اهداف فردی... متنی از داریوش علیزاده است به کارگردانی سعید دشتی و با بازی؛ صحرا اسدالهی، رایکا ابراهیمی، نادر فلاح، داریوش علیزاده، پریچهر قنبری، نیما شعبان‌نژاد و پوریا شکیبایی.

 

نیما شعبان‌نژاد در مورد منوچهرِ نمایش «دریبل» معتقد است: «داماد خانواده، هیچ‌کاره، بی‌پول، دمی‌دمی مزاج، گاهی باغیرت و بیش از آن بی‌غیرت به خاطر شرایط بد اجتماعی و اقتصادی و ناهنجار به خاطر همین فشارها اما خوش‌قلب و خانواده‌دوست. بی‌پولی گریبان این خانواده را که منوچهر هم یکی از اعضای آن است گرفته و علاوه بر این او مدام در معرض توپ و تَشَرِ پدر خانواده؛ پدر همسرش هم هست.» مشروح گفت‌وگو با نیما شعبان‌نژاد را می‌توانید طی روزهای آینده در خبرآنلاین بخوانید.

 

هوتن از نگاه پوریا شکیبایی

تمرین ادامه دارد. روایتی غیرخطی از زندگی یک خانواده که درگیر و دار مشکلات اقتصادی، کم آورده. شیرین با بازی صحرا اسدالهی سرگرم تهیه تدارک پذیرایی از خواستگارش هوتن با بازی پوریا شکیبایی است؛

 

«پدر: این ظرفا حالا اندازه می‌شه یا نه؟

 

شیرین: جونم بابا؟

 

پدر: می‌گم اینا ۱۰ نفر می‌شن یا نمی‌شن؟

شیرین: کیا؟

 

پدر: بابا همینا که دارن میان خواستگاریت دیگه بابا.

 

شیرین: یه نفره...

 

پدر: چی؟! یعنی تو الان برای یه نفر داری این همه ظرف تمیز می‌کنی؟! آره؟!....»

پوریا شکیبایی در مورد هوتنِ نمایش «دریبل»، خواستگار شیرین گفت: «تا آن جایی که من هوتن را شناخته‌ام، یعنی اجازه داده بشناسمش، آدمی است که می‌خواهد هر آن‌چه را دوست دارد به هر قیمتی شده به دست آورد و هر کاری می‌کند تا به آن‌چه در ذهنش است برسد.»

 

بازیگر نمایش «دوازده» که آبان و آذر ۹۵ در تماشاخانه پالیز اجرا شد، در مورد هوتن افزود: «کارهایی که می‌کند، باعث شده فکر کنم درونش با بیرونش متفاوت است، شاید هم من دوست دارم این طور فکر کنم. او ناگزیر است از این که یک سری کارها را انجام دهد و انجام هم می‌دهد و پایشان می‌ایستد. احساس می‌کنم در عین حال که کمی دیاثت دارد و خباثت، می‌تواند عاشق هم باشد و مراقب اطرافیانش، همه این‌ها را باید با هم داشته باشد و دارد و همین باعث گمگشتگی و سردرگمی‌اش شده که به عصیان و سرکشی می‌رسد.»

 

فرزند خسرو شکیبایی اضافه کرد: «هوتن را دوست دارم و اگر اجازه دهد کمی بیشتر به او نزدیک شوم یا خودش کمی بیشتر در من بنشیند، حتما بهتر هم خواهد شد.» مشروح گفت‌وگو با پوریا شکیبایی را هم طی روزهای آینده در خبرآنلاین خواهید خواند.   

 

وقتی پریچهر قنبری به صرافت بازگشت افتاد

 

پریچهر قنبری همسر شهاب حسینی، مهنازِ «دریبل» است، همسر منوچهر با بازی نیما شعبان‌نژاد و خواهر شیرین با بازی صحرا اسدالهی.

 

او که سال ۷۶ در نمایش «بر کرانه باد» به کارگردانی مینا ابراهیم‌زاده با شهاب حسینی همبازی بوده و سال ۹۳ با بازی در فیلم «ساکن طبقه وسط» به کارگردانی شهاب حسینی جلوی دوربین رفته در مورد دوری‌اش از بازی و بازیگری گفت: «دوست داشتم این مسیر را ادامه دهم ولی به خاطر بچه‌هایم، خودخواسته این کار را نکردم. تا پسر اولم کمی بزرگ شود، خودش را پیدا کند و به کلاس اول برود، پسر دومم به دنیا آمد و تا او هم از آب‌وگِل درآید فاصله من از کاری که دوست داشتم بیشتر شد.»

 

قنبری ادامه داد: «تا این که شرایطی مهیا شد که تمرین نمایشی را شروع کنیم که قرار بود سعید دشتی هم در آن به عنوان بازیگر حضور داشته باشد که نشد و بعد این متن از طرف خود او پیشنهاد شد. اصولا حضور جلوی دوربین را چندان دوست ندارم و صحنه را ترجیح می‌دهم اما چون تمرین تئاتر نیاز به زمان زیادی دارد و من هم همیشه مادر بودن برایم الویت داشته و دارد، در کنارش عشقم به بازیگری تئاتر را حفظ کردم تا الان که روی صحنه‌ام.»

 

او که یکی از تخصص‌هایش گریم و چهره‌پردازی است در مورد مهناز هم گفت: «تقریبا می‌شود گفت در «دریبل» ۲۴ ساعت از زندگی یک خانواده را خواهید دید؛ حس‌وحالشان، رابطه‌شان، نحوه برخوردشان با هم و... مهناز از من خیلی دور است. زنی سنتی که نسبت به آن‌چه دارد به شدت راضی است و چیز دیگری هم نمی‌خواهد. او در جایی نسبت به خواهر و برادرش حسی مادرانه دارد، در جایی دیگر برای همسرش، منوچهر زنِ خانه می‌شود و در جایی دیگر دخترِ پدرش است و من این چندگانگی احساساتش را دوست دارم.»

 

گیر کردن قلاب نمایشنامه به کارگردان 

آخرین نفری که با تمام شدن تمرین به سراغش می‌روم سعید دشتی کارگردان «دریبل» است.

 

او در مورد پروسه انتخاب متن توضیح داد: «داریوش علیزاده این متن را حول‌وحوش سال ۹۱ متاثر از آن‌چه دور و برش می‌گذشت نوشته و چند باری هم رتوشش کرده بود. تا سال ۹۵ که من آن را خواندم و اتصالی به شدت قوی بین‌مان شکل گرفت. گمان می‌کنم وقتی کارگردان می‌خواهد متنی را انتخاب کند باید چنین اتفاق و اتصالی را از سر بگذراند اما متاسفانه کم نیستند کارگردان‌هایی که برای انتخاب متن، در کتابخانه می‌نشینند، ۱۰، ۱۲ نمایشنامه می‌خوانند و از بین آن‌ها دست به انتخاب می‌زنند. به اعتقاد من تا زمانی که یک نمایشنامه روی شما به عنوان کارگردان خط نیندازد، اجرای‌تان نخواهد توانست روی تماشاگر خط بیندازد.»    

 

دشتی از روایت غیرخطی «دریبل» به عنوان نقطه قوتش یاد کرد و افزود: «نکته دیگر، ساختار متن بود که جذبم کرد؛ ساختاری غیرخطی. یعنی به محض آن که به نقطه تعلیق می‌رسیم، فضا را می‌شکنیم و یک ربع جلوتر یا یک ربع عقب‌تر را می‌بینیم و این روایت غیرخطی نمایشنامه رئالیستی و اجتماعی ما را جذاب‌تر کرده است.»

 

آن‌چه در «دریبل» خواهیم دید؛ سنگی که در آب می‌افتد و دایره‌هایی که ایجاد می‌شوند 

 

این بازیگر و کارگردان تئاتر در مورد آن‌چه در «دریبل» خواهیم دید تصریح کرد:‌«در «دربیل» اتفاقی رخ می‌دهد که اعضای یک خانواده را به عکس‌العمل وامی‌دارد. مثل وقتی که سنگی را در آب می‌اندازید و حاصلش دایره‌هایی می‌شوند به ترتیب از کوچک به بزرگ، حول نقطه‌‌ای که سنگ در آب افتاده است. درست مثل زندگی؛ زمانی که عمل‌هایی که تحت اختیارتان نیستند به عکس‌العمل وادارتان می‌کنند و گاهی عکس‌العمل درست نشان می‌دهید و گاهی غلط. این ویژگی متن «دریبل» است بی آن که بخواهد مانیفست صادر کند.»    

 

انتخاب بازیگر؛ چرا همسر شهاب حسینی و پسر خسرو شکیبایی؟

او در پاسخ به این که هر چند توجه به بازگشت مالی اثر، جزو جدانشدنی تئاتر خصوصی است که در نبود حمایت دولتی ناچار است روی پای خود بایستد، اما اگر با این انتقاد مواجه شود که در انتخاب بازیگرانش شهرت، محبوبیت یا تحریک کنجکاوی تماشاگر را در نظر گرفته است چه پاسخی خواهد داد، افزود: «نکته اول این که هم پریچهر قنبری و هم پوریا شکیبایی، سابقه تئاتری دارند؛ پریچهر قنبری که سال ۷۶ با شهاب حسینی روی صحنه بوده و پوریا شکیبایی هم سال گذشته در همین تماشاخانه در نمایش «دوازده» بازی کرد. پس به هیچ عنوان با پروسه تمرین و روی صحنه بودن برای ۳۰ یا ۴۰ شب، بیگانه نیستند.»

 

او ادامه داد: «نکته دوم این که به شخصه فکر می‌کنم بازیگر باید نسبت به محیط اطرافش نگاهی حساس و تیزبین داشته باشد و به دست آوردن این نگاه می‌تواند از طریق مطالعه و کتاب خواندن، تئاتر دیدن و فیلم دیدن و معاشرت با آدم‌های صاحبِ این نگاه، میسر شود. طبیعتا تاثیر همنفسی و همنشینی پریچهر قنبری با شهاب حسینی و پوریا شکیبایی با خسرو شکیبایی، قابل انکار یا نادیده گرفتن نیست.»

 

کارگردان نمایش «جزیره» افزود: «مسئله سوم این که مشخصا در مورد پریچهر قنبری، چند سال است که می‌شناسمش و دو نمایش را با هم تمرین کرده بودیم که به اجرا نرسید. آن‌چه در مورد او قابل توجه است این است که برای رسیدن به چیزی که می‌خواهد تلاش می‌کند، عرق می‌ریزد و روی صحنه خودش را فارغ از زندگی شخصی‌اش، بازیگری صرف می‌بیند. این تلاش شاید خیلی بیشتر از تلاش خیلی آدم‌هایی باشد که هزار بار روی صحنه رفته‌اند و این کار برایشان به امری عادی تبدیل شده است. این نکته در مورد پوریا شکیبایی هم صادق است.»

 

او در پایان این بخش از صحبت‌هایش تصریح کرد: «به اعتقاد من مهم‌تر از این که این بازیگران همسر چه کسی هستند یا پسر چه کسی، نوع نگاهشان به بازیگری و اهمیت داشتن و جدی بودن این حرفه برایشان است و اگر فقط چهره بودنشان مطرح بود، طبیعتا می‌شد سراغ آدم‌های دیگری رفت. تلاش، جدیت، نگرش درست و انگیزه بالا که در هر دو بازیگر مشترک است برای من اهمیت بسیار زیادی داشت. چون نظرم این است که بازیگری استعداد نیست بلکه پشتکار است و من در این دو نفر در کنار استعدادشان، این پشتکار را به وضوح مشاهده کردم.»

 

چرا «دریبل»؟

آخرین سوال از سعید دشتی این بود؛ چرا نام اثرش «دریبل» است و آیا راه زنده ماندن آن طبقه از جامعه را که زیر مشکلات نفس کم آورده دریبل زدن می‌داند؟ که پاسخ داد:‌ «این نام، حکایت از نگاهی از نوعی دیگر به اثری رئالیستی و اجتماعی دارد. به اعتقاد من بحث اختیار در زندگی ما چندان مطرح نیست و بیشتر شرایط است که عکس‌العمل‌های‌مان را شکل می‌دهد؛ این عکس‌العمل‌ها گاهی دریبل است و رد کردن یکدیگر، گاهی له کردن هم است و جایی گرفتن دست دیگری. حرف من این است که شاید بشود همدیگر را دریبل نزنیم و به جایش دست هم را بگیریم. به اعتقاد من کنار هم بودن خیلی بهتر از رد شدن از هم است.»

 

نرگس کیانی

 

khabaronline.ir
  • 9
  • 3
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
مینا ساداتی بیوگرافی مینا ساداتی بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۱۰ آذر ۱۳۶۰

محل تولد: کاشان، ایران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون

تحصیلات: فوق لیسانس گرافیک از دانشگاه هنرهای زیبای تهران

آغاز فعالیت: ۱۳۸۶ تاکنون

ادامه
شاه نعمت الله ولی شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه ایرانی

تاریخ تولد: ۱۴ ربیع الاول۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

نام های دیگر: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

پیشه: فلسفه و تصوف

مکتب: عارف و تصوف

آثار: شرح لمعات، رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرشید اسماعیلی بیوگرافی فرشید اسماعیلی فوتبالیست جوان ایرانی

تاریخ تولد: ۴ اسفند ۱۳۷۲

محل تولد: بندرلنگه، هرمزگان، ایران

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک هجومی

باشگاه کنونی: پیکان

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر 

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش