«شوایک سرباز پاک دل/ ساده دل» اثر یاروسلاک هاشک حالا دیگر جزو کلاسیکهای ادبیات جهان به حساب میآید. کلاسیکبودنش نه از حیث سبک که به واسطه تاثیرگذاری و نوع فراگیریاش در فرهنگ مردمان چکسلواکی و در مقیاسی بزرگتر هنرمندانی است که از آن تأثیر پذیرفتهاند؛ بدین معنا که در فرهنگ مردمان چکسلواکی جزو آثار مشهوری است که بارها در مدیومهای مختلف مورد بازآفرینی قرار گرفته، از برنامههای تلویزیونی بگیرید تا کتابهای قصه کودکان و بزرگسالان یا شبانههای رادیویی که همچون لالایی شنوندگانش را به شنیدن قصهای با طنزی سیاه دعوت میکند.
همه اینها بارها سراغ این رمان دوستداشتنی هاشک رفته و اثر را بازشناسی کردهاند. در معنای دوم هم که به تأثیرپذیری هنرمندان از چنین اثری مربوط است، با استقبالی گسترده و مراجعات مکرر نمایشنامهنویسان، فیلمسازان و برنامهسازان تلویزیونی روبهرو هستیم که در کشورهای مختلف سراغ اثر هاشک رفتهاند.
شوایک در زمان خلقش چنان تاثیرگذار میشود که چندسال بعد از مرگ خالقش توسط کارگردان شهیری همچون اروین پیسکاتور مورد توجه قرار میگیرد و وی نمایشی را در سال ١٩٢٨ براساس شوایک به روی صحنه میبرد. همچنین بعدها بزرگی همچون برتولت برشت نمایشنامه «شوایک در جنگ جهانی دوم» را مینویسد و با اقتباس از قصه هاشک و شخصیتی که او در رمانش خلق کرده است، جنگ را مورد نقد قرار میدهد و در رودررویی تاریخی شوایک را در بوران و سرما و پشت سدی از اجساد سربازان آلمان و روسیه جلوی هیتلر قرار میدهد.
هر چند در این مقایسه باید گفت برشت بسیار عافیتطلبانه عمل میکند و زمانی دست بدین تقریر میزند که از اروپا خارج شد و به کالیفرنیا مهاجرت کرده بود، اما هاشک گویی از تأثیر و تجربهای شخصی به این رمان رسیده است. به همین ترتیب تئاتری که در ادامه دربارهاش خواهم گفت اگرچه از لحاظ تجربه زیستی فاصلهای بعید با هاشک دارد، اما به نظر میرسد حرفش همان بیمدهی از خطر بزرگ باشد. او (هاشک) پس از تجربه فراخواندهشدن به خدمت زیر پرچم امپراتوری اتریش برای شرکت در جنگ جهانی اول رمانش را مینویسد و تا جایی آن را ادامه میدهد که نهایتا تبدیل به اثری ناتمام میشود؛ او در سال ١٨٢٣ وقتی از جنگ بازگشت مشغول نوشتن جلد چهارم رمان بود که مرگ امانش نداد.
شوایک همچون خالقش سربازی است که از جنگیدن ناراضی است و آن را برای کشورش خطرناک میداند، با این تفاوت که هاشک در واقعیت چنان از بودن زیر پرچم استعمار اتریش ناراضی است و با این جنگ مخالف که به ارتش سرخ میپیوندد. او در تجربهای شخصی جنگ را درمییابد و با نگاهی نقادانه توأم با طنزی سیاه از آن سخن میگوید. با نگاهی به روند تاریخی برخورد با این رمان به نظر میرسد هر چقدر از دوره خلق آن فاصله گرفته میشود وجه ضدجنگ بودن آن برای اقتباسگران بیشتر مورد توجه قرار میگیرد و کارکرد رمان را بیش از هر چیز به اثری تبدیل میکند که از فسیهانهبودن جنگ میگوید و در نقدی تند این فساهت را به ارباب قدرت نسبت میدهد.
فساهت این صفت توهینآمیز که بارها از زبان شوایک برای خودش به کار میرود، دلیلی است که باعث شده او در جوانی از خدمت سربازی معاف شود، اما حالا که در سنین میانسالی دوباره به جنگ فرخوانده شده مخاطب در طول اثر درمییابد که او بیش از هر شخصیت دیگر قصه داناست و مردمان و ارباب قدرت را نسبت به چیزی بیم میدهد که از آن ناآگاهند.
با گذشت بیش از یک قرن و دور شدن بیش از هزاران کیلومتر از پراگ و اروپا حالا به امروز، تهران و خاورمیانه میرسیم و با نمایشی روبهرو میشویم که این روزها در تالار وحدت همنام رمان هاشک یعنی «شوایک سرباز سادهدل» روی صحنه است. حمیدرضا نعیمی با اقتباسی قابل توجه توانسته است اجرایی باشکوه را از اثر هاشک خلق کند.
نمایش در وجوه مختلفش استانداردهای لازم برای اجرا در سالنی با مختصات تالار وحدت را دارد و میتواند برای صاحبان تالار آبروداری کند. شمایلی که تا همین چندسال پیش خدشهدار شده بود و داد خیلیها را درآورده بود که آیا واقعا آثاری که در این تالار اجرا میشوند، لیاقت حضور روی صحنهاش را دارند و آیا این آثار از ظرفیتها و ویژگیهای چنین تالاری که از اساس صحنهاش برای اجراهای پرشکوه اپرا طراحیشده آگاهند یا بالفرض اگر روی صحنه دیگری اجرا شوند لطمهای نمیخورند، بلکه برعکس برایشان بهتر است. یکی از ویژگیهای قابل توجه اجرای نمایش شوایک همین امر یعنی توجه به ویژگیهای بصری تئاتر بهخصوص درصحنه قاب-صحنهای است که با نگاهی به طراحان صحنه و لباس و نور آن درمییابیم موفقیت این نمایش در وجوه بصری بیدلیل نیست.
تئاتر ایران که در دهه اخیر با توسعه بخش خصوصی و ازدستدادن حمایتهای مالی دولتی بیم آن را داشت که به واسطه هزینهبربودن بخشهای بصریاش اعم از طراحی صحنه یا پرداختن به لباس و نور، با خطر کمرنگشدن یا حتی حذف وجوه بصریاش، تنها در دیالوگ خلاصه شود و بیشتر به درامهای تلویزیونی شبیه شود، حالا با گرمشدن بازارش در کلانشهرها کمتر این تهدید را حس میکند. هر چند این خطر در بخش تئاتر غیرحرفهای و دانشجویی کماکان وجود دارد، اما چنین اجراهایی میتواند نویدبخش ادامه حیات جنبههای بصری تئاتر باشد.
از سوی دیگر بازیهای قابل قبول و میزان سنهای فکرشده در اثر خبر از آگاهی کارگردان خوشسابقه شوایک نسبت به صحنهای میدهد که اثرش را در آن اجرا میکند. هرچند لوسشدن بازیهای کشیش در برخی لحظات -باوجود بازی قابلقبول امیرحسین رستمی- این وجه اثر را دچار خدشه میکند. اما نقطه درخشان بازیگری این نمایش در نقش اول آن یعنی شخصیت شوایک با بازی فرهاد آئیش رقم میخورد. آئیش که اثر پیشیناش بهعنوان بازیگر در همین تالار به روی صحنه رفت، نتوانست در نقش دکتر مصدق ارایه خوبی از این شخصیت تاریخی برای مخاطبان داشته باشد، اما با ارایه قابل قبول نقش شوایک ثابت کرد بیش از هرچیز او را باید بازیگر کمدی دانست، چنان که نقشهای موفق دیگرش نیز در همین سبک محدود میشود.
از سوی دیگر، حالا با این اجرا میتوان نعیمی را کارکشته نمایشهایی دانست که در طبقهبندی «تئاتر معیار» جای میگیرند و به نوعی تولیداتی سنگین در تئاتر به حساب میآیند، چون از لحاظ بزرگبودن گروه اجرایی و پروسه تولید باید استانداردهای مشخصی را رعایت کنند. این نوع تولیدات که عموما در سالنهای بزرگ اجرا میشوند، نیاز به همکاری تعداد زیادی از عوامل اعم از بازیگران، طراحان و تکنسینها دارند که باعث سنگینشدن هزینه و پروسه تولید اثر میشود، بنابراین چنین نمایشهایی تنها در یک ساختار حرفهای قابلتولید هستند.
البته باید گفت تئاتر ما در مقایسه با نمونه فرنگی این نوع آثار تفاوت ساختاری جدی دارد، زیرا در این نوع آثار کمپانیها نبض تپنده تولید هستند و با توجه به محصولی که میخواهند، اقدام به انتخاب متن، کارگردان، طراحان و بازیگران میکنند یا با دعوت از کارگردانی سرشناس عوامل خود را با نظر او به کار میگیرند. این روند دو خصیصه به چنین آثاری میدهد که یکی مربوط به برجستهشدن وجه بینارشتهای تئاتر است؛ بدین معنا که تخصصهای مختلف هنری و فنی را در برمیگیرد و دیگری لزوم موفقیت مالی نمایش است. هزینه تولید بالای این نمایشها میتواند کمپانیها را دچار ورشکستگی کند، بنابراین به نوعی باید موفقیت مالی تضمین شود و این وجه پدیده تازهای را در تئاتر ما به وجود میآورد که آن افزایش قیمت بلیت نمایشهاست. این افزایش قطعا در زوایایی برای تئاتر ما مبارک است، چون باعث افزایش گردش مالی و توسعه آن خواهد شد، اما تاثیرات دیگری نیز خواهد داشت و آن این است که مخاطبان این آثار چه کسانی هستند؟
شوایک بر روی صحنه از خطرناکبودن جنگ میگوید، اما مخاطبان امروز آن طبقهای هستند که احتمالا در لایه اول آسیب جنگ نخواهند بود و در عوض آنان که خط مقدم همه جنگهای تاریخاند، یعنی قشر پاییندست احتمالا هرگز چنین نمایشی را نخواهند دید چون توان مالی برای ورود به چنین سالنی را ندارند! نقصی که حالا با شانه خالیکردن بیش از پیش دولت از وظایف فرهنگیاش بیشتر از گذشته نمایان میشود و تأثیرپذیری تئاتر را در خنده به قهرمان کمدی محدود میکند، چنان که در این سالها همواره هر تراژدی را با ساختن جوکی از یاد بردهایم.
به دیدن شوایک بروید و بعد اگر پیاده تا چهارراه ولیعصر گز کردید، ببینید تنها چند متر آن طرفتر از سالنی باشکوه و تئاتری باشکوهتر، معرکهگیری جمعیت را به دور خودش جمع کرده است و با ماری که در معرکهاش دارد چگونه در انتها به مخاطبان خسته آخر شب که همچون شوایک در خیابانها به سوی خانه پرسه میزنند، روغن مار میفروشد! این دقیقا فاصلهای است از جامعه ما که میتواند اندازه دیدن تئاتری خوب برای مخاطبانش تفکرآمیز باشد.
- 12
- 3