جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۲:۱۷ - ۲۲ شهریور ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۶۰۶۳۵۱
تئاتر شهر

درباره نمايش «تئاتر بد» كاری از مهدی كوشكی

اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر

شايد براي بسياري از مخاطبان اين روزهاي تئاتر عجيب نباشد كه همه‌چيز در دل يك نمايش در حال حذف شدن است. خبري از دكور نيست. آكسسواري مورد عنايت كارگردان قرار نگرفته است. طراحي لباس در تخت‌ترين شكل ممكن است و قرار نيست هويتي ويژه بازيگر دهد. نورها كلي است و در بهترين حالت موضعي هستند. نور نمي‌تواند يا نمي‌خواهد مرزهاي جهان اثر را روشن كند. بازيگران كنش‌هاي خود را به حداقل‌ترين شكل ممكن مي‌رسانند و به بيان اتكا مي‌كنند. بيان هم چيزي نيست جز نزديك شدن به محاوره تا جايي كه شايد شما نشنويد چه واژگاني به زبان آمده است. در نهايت ما بخشي از داستان را از دست مي‌دهيم.

 

اين روندي است كه در سال ۹۷ تئاتر ايران در پيش گرفته است. حتي در سالن‌هاي بزرگ، كارگردانان مدام دست به حذف نشانه‌ها زده‌اند؛ گويي رويه‌اي ضدنشانه در تئاتر جريان يافته است. كارگردانان حذف را بدون هيچ قرينه‌اي در دل مخاطب پرتاب مي‌كنند. اين موجب كژتابي مي‌شود. دركش ابتر و ناقص است و حتي مخاطب از خودش مي‌پرسد «خب كه چي.»

 

كارگردانان كه عموما خود نويسندگان متن اجراي خويش هستند يك قرينه را براي نمايش و حذفياتش در نظر مي‌گيرند؛ ديالوگ. البته با نگاهي به نمايش‌ها مي‌توان مدعي بود كه كسي ديالوگ نمي‌گويد. مونولوگ‌هاي منقطع ماحصل تلاش نويسنده است. اين يك عيب نيست، يك نشانه است. يك مورد مطالعاتي از تمايل جمعي هنرمندان تئاتر. مونولوگ و حذف؛ اما در اين بين يك نفر رويه‌ متفاوتي در پيش گرفته و به نوعي برخلاف جريان آب شنا مي‌كند.

 

آشنايي‌ام با شيوه كار مهدي كوشكي به زمان اجراي نمايش «ولپن» بازمي‌گردد. كوشكي در ولپن همه‌چيز را حذف و به جايش از يك لته متحرك بهره مي‌جويد. لته با آنكه سازه‌اي صلب است؛ اما همانند يك جسم آنامورفيك عمل مي‌كند. مدام شكل عوض مي‌كند. به يك بار از ديوار به ميز بدل مي‌شود و اين تغيير و تحولش را مديون جنس ميزانسني است كه كوشكي براي كار خود برگزيده است. در صحنه اجرا چيزي ثابت نيست. هر چه در ميانه است ‌بايد به كنش درآيد. بدن بازيگر به شكل هيجان‌انگيز در مخاطره است. ضربه‌ها و فريادها فوران مي‌كند تا نمايش از نفس نيفتد. «ولپن» بسان قلب يك ورزشكار با ضربات قوي، خون هيجان را در روح تماشاگران جاري مي‌كرد.

 

رويه كوشكي تا به امروز چنين بوده است. اقتباس از آثارش به سبب جنس نوشتارش نيز چنين مساله‌اي را رقم زده است كه حذف بصري برابر با حذف كنش نيست. در «تئاتر بد» اين وضعيت ادامه پيدا مي‌كند. نمايش وام‌دار «ولپن» نيست. اگرچه باز با حذف عناصر بصري روي صحنه مواجهيم اما بايد ريشه نمايش را در گذشته يافت. زماني كه كوشكي در تماشاخانه آو چندين نمايش از جمله «تئاتر بد» را روي صحنه برده بود. او با توجه به فضاي تماشاخانه آو شروع به حذف هر آنچه كرد كه مي‌توانست وجود نداشته باشد.

 

در تماشاخانه مستقل و نمايش «شيطوني» كوشكي با استفاده از جنس ديگري از عامل بصري، حذف به قرينه چيزي را رقم زد؛ به عبارتي زماني كه يك كنش حذف مي‌شود در برابرش چيز ديگري عيان مي‌شود. يك المان بصري در قامت تصويري گرافيكي. در «شيطوني» اين علائم گرافيكي تصاوير مينيمال بسيار مشابه علائم رانندگي و تابلوهاي راهنما است كه هر يك بسان يك نشانه عمل مي‌كند.

 

در «تئاتر بد» اين نشانگان دستخوش تغيير مي‌شود. كوشكي از آن قالب گرافيكي و رسيدن به منشا اصلي يك تئاتر است؛ تئاتري كه برپايه ديالوگ و واژه و البته از دهان يك بدن شكل مي‌گيرد. در نمايش، در يك پس‌زمينه چند فيزيك بشري، سايه‌وار روي پرده ظاهر مي‌شوند و ديالوگ‌ها در قالب واژگان- كه خود نشانه به حساب مي‌آيند- روي پرده ظاهر مي‌شوند. ديالوگ‌هاي ظاهر شده در برخي موارد همان چيزي نيست كه ما مي‌شنويم. حذف‌هايي مي‌بينيم كه به قرينه كنش‌ها معنا پيدا مي‌كنند.

 

براي مثال الفاظي كه مي‌تواند شنيع به حساب ‌آيد، به كنش بدل مي‌شود و قرينه لفظ مي‌شود.در نمايش نيز اين حذف و جابه‌جايي به واسطه قواعد تئاتر ايران نضج يافته است. كوشكي يك بازيگر مرد، در قامت يك مرد، با طنين و صداي يك مرد را در جايگاه يك زن قرار مي‌دهد. نتيجه يك طنز است در جابه‌جايي؛ اما عبور از يك مانع است. خشونت نمايش نمي‌تواند شرايط را براي اجرا مهيا كند. پس بهترين كار رسيدن به حذف بر پايه يك قرينه است. دختر بودن بازيگر مرد بدون آرايش و گريم، در وهله نخست مشكل به نظر مي‌رسد اما اين كنش و نشانگان بصري است كه امر ناشدني را شدني مي‌كند. جهان اثر بدين منوال شكل مي‌گيرد. نيازي نيست در اين جهان حتما چيزي خورده شود.كافي است به قرينه حذف فيزيكي نشانه‌اي در آن سوي نمايش ظاهر شود. رابط ميان اين حذف و سايه‌ اصل يك كنش است.

 

اين كنش در قالب نوعي خشونت عملي مي‌شود. كوشكي در «شيطوني» عمل خشونت‌بار را نيز حذف مي‌كند و آن را به نوشيدن آب تقليل مي‌دهد. در «تئاتر بد» خشونت كنش‌وار ظاهر مي‌شود؛ گويي نمي‌شود خشونت را از جهان حذف كرد. خشونت به حذف‌ناشدني‌ترين چيز ممكن بدل مي‌شود؛ البته در كنار انسان. انسان عامل خشونت است و او خود تمايلي به حذفش ندارد. در نمايش اين مهم بارها نشان داده مي‌شود.

 

خشونت در همه اشكالش ظاهر مي‌شود. در فيزيك و در واژه. زبان نمايش به‌شدت خشونت‌زاست و اين خشونت حتي در عاشقانه‌ترين شكل ممكن ظهور پيدا مي‌كند. اگرچه مشخص نيست خشونت داستان ناشي از چيست اما به شكل مشخص به انسان بودن افراد روي صحنه بازمي‌گردد. خشونت آدم‌هاي بد در قالب «تئاتر بد» نيز گويي درمان‌پذير نيست. پسرك داستان يك بازيگر تئاتر است. او تلاش مي‌كند هم و غم خود را نشان دهد تا شايد بابتش مورد خشونت قرار نگيرد. او مي‌رقصد و روي دستانش مي‌ايستد تا شايد قلبي رقيق شود اما نتيجه كار چيز ديگري است. باز هم خشونت؛ گويي هنر نيز نمي‌تواند خشونت را حذف كند. هنري كه در ابتداي نمايش به همان قرينه‌ها حذف مي‌شود، در قامت ناجي آخر ظاهر مي‌شود، خود را نشان مي‌دهد و حذف مي‌شود.

 

خشونت نمايش «تئاتر بد» نيز خشونت معاصر است. خشونت عامل حذف است. نمايش درگير حذف مي‌شود تا نشان دهد خشونت چه مي‌كند؛ خشونتي كه در عريان‌ترين شكل ممكنش براي كوشكي نمودار مي‌شود. آب قرمز رنگ راكد زير پاي بازيگران، آخرين اقدام نماياندن خشونت است. درد روزگار ما كه در حال حذف كردن انسان بودن‌مان است.

 

احسان زيورعالم

 

etemaad.ir
  • 16
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
شاه نعمت الله ولی شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه ایرانی

تاریخ تولد: ۱۴ ربیع الاول۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

نام های دیگر: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

پیشه: فلسفه و تصوف

مکتب: عارف و تصوف

آثار: شرح لمعات، رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرشید اسماعیلی بیوگرافی فرشید اسماعیلی فوتبالیست جوان ایرانی

تاریخ تولد: ۴ اسفند ۱۳۷۲

محل تولد: بندرلنگه، هرمزگان، ایران

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک هجومی

باشگاه کنونی: پیکان

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر 

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش