پرطرفدارترين و محبوبترين سريال تلويزيوني چند ساله اخير تلويزيون، بار ديگر قرار است به تلويزيون بازگردد. پنجمين فصل از مجموعه تلويزيوني «پايتخت» با داستاني خاص و البته با همان تيم اصلي كه پيشتر چهار فصل از سريال را در كنار هم بودهاند، ساخته شده است. بازگشت «پايتخت» به تلويزيون و آغاز پخش اين سريال در ابتداي نوروز ۹۷، بهانهاي شد تا با الهام غفوري، تهيهكننده «پايتخت» گفت و گو داشته باشيم.
جناب آقاي سيروس مقدم از پايتخت۵ به عنوان عيدي به مردم نام بردند، اين سريال چقدر ميتواند تجربه جديد براي تلويزيون به شمار بيايد؟
قطعاً پايتخت۵ تجربه جديدي براي تلويزيون محسوب ميشود. تيم پايتخت و اصولاً آقاي مقدم همواره در حال نوآوري و ساخت قصههايي جديد و جذاب هستند. شما خواهيد ديد كه در پايتخت۵ فضاها و صحنههايي بهوجود آمده كه تا به حال نه در سينما و تلويزيون ايران و حتي در دنيا هم تجربه نشده است.
پايتخت۵ ميتواند عيدي خوبي به مردم قدرشناس و پرمحبت كشورمان باشد كه در نظرسنجيها هميشه انتخاب اول آنها بوده و پاسخي است به اين اعتماد و محبتشان.
موضوع فصل۵ تا چه حد با خط داستاني فصول قبل متفاوت است؟
پايتخت به لحاظ مضمون اصلي، ادامه پايتختهاي قبلي است، يعني محور خانواده، مسئله اصلي و اينكه يك خانواده ايراني وقتي در كانونهاي بحران و سنتي قرار ميگيرد، چگونه اختلافات را كنار گذاشته و با همدلي و همفكري از موانع عبور ميكنند. اين بار قصه اين خانواده به خارج از مرزهاي ايران كشيده ميشود و ماجراهايي جالب و جذاب.
مهمترين ويژگيای كه پايتخت۵ دارد از نظر شما چيست؟
مهمترين ويژگي پايتخت۵، همان سفر به خارج از كشور پايتختيهاست كه بر اساس يك نياز و ضرورت در قصه طراحي شده است.
محسن تنابنده در شكلگيري داستانهاي پايتخت چقدر نقش دارد؟
در واقع ايده اصلي و طرح اوليه همه پايتختها، برگرفته از ذهنيت ايشان است كه با كمك خشايار الوند و حسن وارسته و... به فيلمنامه تبديل ميگردد.
در اين فصل از پايتخت آيا كاراكترهاي جديد به سريال افزوده شدهاند يا در مقابل نقشي هست كه در اين فصل حذف شده؟
در اين فصل از پايتخت، بهتاش پسر بهبود كه از سربازي بازگشته و نقش او را بهرام افشاري بازي ميكند و همچنين يك دختر دو رگه انگليسي - ايراني كه يكي از نقشهاي مهم از خارج از كشور را بازي ميكند به كار اضافه شده است.
همكاري با يك نهاد فرهنگي براي توليد پايتخت ميتواند در فصول ديگر هم ادامه پيدا كند؟ كاركردن با نهادها چه ويژگيهایی دارد؟
اگر سوژه و قصه پايتخت بعدي، در راستاي اهداف فرهنگي يك ارگان يا مؤسسه يا شركت باشد، اين همكاري ميتواند شكل بگيرد. در غير اينصورت به ضد خود عمل ميكند. پايتخت۵ براساس ضرورت فيلمنامه مباحثي را مطرح ميكرد كه با اهداف فرهنگي و هنري مؤسسه اوج همسو مينمود.
از سوي ديگر، به لحاظ امكانات سخت افزاري و نرم افزاري، اگر مؤسسه اوج ما را حمايت نميكرد، شايد امسال، مردم پايتخت۵ را نميديدند.
به نظرتان پايتخت تا چه زماني امكان توليد دارد؟
هميشه گفتهايم كه ادامه پايتخت به سه ركن اساسي بستگي دارد:
اول: مخاطب آيا همچنان علاقهمند به ديدن پايتخت ديگري ميباشد يا نه... نيازسنجي شود و علاقهمندي مخاطبان ارزيابي شود.
دوم: آيا مديران فرهنگي و تلويزيون علاقه دارند كه به اين نياز مخاطبان پاسخ مثبت بدهند و روي ادامه پايتخت به عنوان يك برند و يك اثر فرهنگي ملي سرمايهگذاري كنند يا نه؟
و سوم اينكه آيا تيم پايتخت و نويسندگان ايده تازهاي دارند يا نه؟ چون ما معتقديم كه هرگاه حرف تازهاي براي زدن داشته باشيم و به ورطه تكرار خودمان نيفتيم، حتماً به ادامه آن فكر خواهيم كرد.
بعد از تجربه پخش پايتخت در ماه رمضان و افزايش قسمتهاي اين مجموعه، بازگشت به پخش نوروزي براي گروه سخت نبود؟
پايتخت اساساً سريالي نوروزي است. به دليل حال خوش مردم در عيد و بهار كه همگام با حال خوش سريال پايتخت است، عيد بهترين وقت پخش سريال پايتخت است اما از سوي ديگر پايتخت به دليل حرفهاي اجتماعي و ديني خوبي كه ميزند، ميتوانست حال مردم را در ماه مبارك هم خوش نمايد.
پايتخت ميتواند الگويي براي ساخت مجموعههاي چند فصلي باشد؟
تجربه پايتخت نشان ميدهد هرگاه سريالي هم از لحاظ محتوا و هم ساختار مورد توجه مردم قرار گيرد، اين قابليت و ظرفيت را دارد كه به سيزنهاي بعدي كشيده شود. در همه دنيا نيز اينگونه است. تداوم سريالها نه به خواست سازندگان و نه به خواست مديران است، بلكه براساس خواست مخاطب است كه شكل ميگيرد.
آيا بهتر نيست صداوسيما با اعتماد به گروههاي موفق سريال ساز، به سمت توليد مجموعههاي چند فصلي برود؟
اين تجربهاي است كه هم اينك در تمام دنيا اتفاق ميافتد. يك فصل از سريالي ساخته ميشود، نيازسنجي ميشود، آمار مخاطبان به شكل واقعي درميآيد و سپس آن تيم اوليه، متعهد ميشود و مديران متعهد ميشوند كه در كنار همديگر، فصلهاي بعدي را بسازند. طبيعتاً در اين پروسه، هم كانالها و مديران و شبكهها منافع دارند و هم توليدكنندگان و عوامل توليد، ذينفع ميشوند و يك برند به وجود ميآيد كه همه خود را در منافع مادي و معنوي آن سهيم ميدانند.
- 16
- 4