پنجشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
۰۹:۴۹ - ۲۰ مرداد ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۵۰۵۸۲۶
رادیو و تلویزیون

سریالی که برای ضعف‌هایش شهرت دارد/ این «پدر» شبیه هیچ پدر دیگری نیست!

سریال پدر,اخبار صدا وسیما,خبرهای صدا وسیما,رادیو و تلویزیون

سریال تلویزیونی «پدر»، بیش از اینکه بخواهد به‌دلیل داستان یا بازی بازیگرانش مشهور شود، بواسطه گاف‌های فیلم و انتشار سکانس‌های بحث برانگیز آن در فضای مجازی به شهرت رسیده و محتوای سریال و رفتار کاراکترهای آن با جامعه ایرانی فاصله زیادی دارد.

 

سریال «پدر»، در شب‌هایی که بسیاری از شبکه‌های تلویزیونی رو به باز پخش سریال‌های تکراری زده‌اند، میدان بی‌رقیبی برای دیده شدن دارد، در این گزارش تحلیلی نگاهی به سریال «پدر» شبکه دو سیما داریم.

 

شبکه دو، شبکه سریال‌های شکست خورده!

به دنبال شکست کامل سریال نوروزی «تعطیلات رؤیایی» که با هیچ متر و معیاری حتی در رسته مجموعه‌های متوسط تلویزیونی هم جای نمی‌گرفت و پخش خنثی و کم اثر سریال رمضانی «بچه مهندس» که به جز بازی نسبتاً خوبی که از بازیگران کودکش گرفته بود چیز دیگری در چنته نداشت، حداقل انتظاری که از دست اندرکاران آثار نمایشی دومین شبکه قدیمی سیما می‌رفت، جبران ناکامی‌های هشت، نه ماهه اخیر این شبکه (بعد از اتمام سریال خوب و متفاوت «سایه بان») در عرصه آثار نمایشی بود که متأسفانه به هیچ عنوان برآورده نشد.

 

روی کاغذ همه چیز در حد متوسط است

با همه نکات به ظاهر مثبت، ولی برای اهل فن و کارشناسان حوزه تلویزیون که کمتر مرعوب جاذبه‌های تبلیغاتی می‌شوند ترکیب سازندگان کلیدی مجموعه یعنی «حامد عنقا» به‌عنوان نویسنده و تهیه‌کننده و بهرنگ توفیقی به‌عنوان کارگردان، نتیجه‌ای بهتر از یک محصول متوسط نمایشی را نوید نمی‌داد.

 

«حامد تهرانی» قهرمان مرد داستان که نقش‌اش را پسر دوم سعید سهیلی کارگردان و برادر کوچک‌تر ساعد سهیلی ایفا می‌کند و لابد باید باورمان هم بشود که با تلاش و کوشش خود و بدون استفاده از روابط پدر و برادرش به نقش اول یک سریال تلویزیونی رسیده است، قرار است شمایل یک چهره مثبت متشرع و با اخلاق را برایمان به نمایش بگذارد از همان قهرمانانی که در سال‌های ابتدای دهه شصت و در سینمای موسوم به گلخانه‌ای آن سال‌ها زیاد می‌دیدیم و البته کمی بعدتر اغراق‌آمیز بودن این قهرمانان دست ساخته و عدم تطابقشان با آدم‌های واقعی اجتماع مورد انتقاد همه مخاطبان عام و خاص قرار گرفت، حالا اینکه چطور در نیمه دوم دهه نود و بدون درس گرفتن از آن تجارب ارزنده دوباره فیلمنامه‌ای نوشته می‌شود که قهرمانش را اینچنین غیرواقعی، باور‌ناپذیر و کارتونی ترسیم کرده را باید از مسئولان فیلم و سریال شبکه دو و در جایگاهی بالاتر از کلیت تلویزیون پرسید!!!

 

پدر، از ما خیلی دوری!

اینکه در بحبوحه اجتماعی فعلی که هجوم غیرقابل کنترل تکنولوژی و رنگ باختن سنن و آداب مورد احترام و پسندیده‌ای از جمله قیدیت به دین و اخلاق، پاس داشتن حرمت بزرگ‌تر و... به یکی از شوم‌ترین و مذموم‌ترین پدیده‌های مبتلا به نسل جوان بدل شده، کاراکتری ترسیم شود که برخلاف این طرز فکر و سلوک مسموم گام بردارد که بعید است مورد اعتراض و انتقاد کسی باشد ولی نباید از این نکته غافل شد که تلویزیون در یک فضای جغرافیایی واقعی به‌نام ایران و برای مخاطبان واقعی‌ای که همان مردم این سرزمین هستند سریال می‌سازد نه برای جمعی بیننده در زمان و مکانی خیالی و رعایت همین نکته ایجاب می‌کند که اجزای داستان از سوژه گرفته تا پرسوناژها و دیگر ارکان داستانی از حداقل باور‌پذیری و احترام به درک بیننده برخوردار باشند.

 

در کدام آموزه اخلاقی، عرفی و شرعی گفته شده که فرد مقید به این آموزه‌ها، باید در برابر هجمه‌های اجتماعی نظیر همان اتفاقی که در دانشگاه برای «حامد» رخ داد به جای واکنش‌های معقول و منطقی از خود یک چهره پاستوریزه بی‌خاصیت و یک قهرمان کارتونی که براحتی توسط دیگران دست انداخته می‌شود ترسیم کند؟ در طراحی این شخصیت کدام انطباق با واقعیات اجتماعی مورد نظر قرار گرفته که به چنین خروجی‌ای منتهی شده است؟

 

این همه انفعال و ضعف در برابر جنس مخالف به بهانه حفظ اخلاقیات از کجا می‌آید؟ آن به میان حیاط دانشگاه پریدن را چگونه می‌توان پشت سنگر اخلاق مداری توجیه کرد؟ شگفت آور است که حتی از قهرمانان سریال‌های دو دهه پیش هم عقب‌تر رفته ایم، محمد منصوری مثبت و با اخلاق سریال «درپناه تو» که زنده یاد حسن جوهرچی به زیبایی نقش‌اش را بازی می‌کرد، یک نمونه واقعی و قابل باور از پسر دانشجوی متعلق به یک خانواده شهید در میانه‌های دهه هفتاد را به ذهنمان می‌آورد ولی آیا «حامد تهرانی» به جز گریم معصومانه‌ای که برایش در نظر گرفته شده شباهت دیگری با محمد منصوری و دیگر قهرمانان قابل باور آن دوره زمانی دارد.

 

سریال‌هایی با فیلمنامه‌های بی‌چفت و بست

گذشته از نارسایی پررنگ شخصیت پردازی، سریال پدر، در ابعاد دیگر هم لنگ می‌زند. طراحی خانواده عموی لیلا هیچ نشانه‌ای از خلاقیت و تلاش برای یک پرداخت هنرمندانه به دست نمی‌دهد. همان دستمایه از مد افتاده عشق یک طرفه پسرعمو به دخترعمو که سال‌هاست است از دایره فیلمنامه‌نویسی تلویزیون و سینما خارج شده بدون آنکه پیش زمینه خوب و مناسبی برایش صورت بگیرد و چفت و بست‌های دراماتیک آن طراحی شده باشد به بدنه داستان تزریق شده است

 

آن هم با انتخاب نامناسب نیما رئیسی در نقش پسرعمو که با بازیگر لیلا (ریحانه پارسا) دست کم دو دهه اختلاف سنی دارد و انتخاب خیلی بدتر مسعود فروتن در نقش عموی خانواده که با بازی ضعیف متکی بر حفظ دیالوگ خود تنها به کارنامه موفقش در کارگردانی تلویزیونی لطمه وارد کرده است. از پرداخت تخت و سطحی نوع ارتباط کاری پدر لیلا با برادر بزرگش هم که چیزی نگوییم بهتر است، آیا واقعاً در سیما مقوله‌ای به‌نام نظارت کیفی وجود دارد؟

 از لیلای قصه تا لیلای پدر

 

جبار آذین منتقد پیشکسوت، درباره فیلمنامه ضعیف سریال «پدر» می‌گوید: روزگاری فرهادها و مجنون‌ها برای رسیدن به شیرین‌ها و لیلاهای خود به هر در می‌زدند و کوه‌ها و بیابان‌ها را روی دوش و زیر پا می‌گذاشتند، ولی حالا و در دوران ما، لیلاها برای دستیابی به حامد‌های اشراف‌زاده ماشین شوی و حافظ قرآن! کفش آهنین به پا می‌کنند و آواره کوچه و خیابان و کارخانه و مسجد و بیابان و راهروهای تلویزیون می‌شوند و به دختران جامعه ما می‌آموزند که باید سر وجان وعزت و آبرو را در راه عشق! فدا کرد و برای رسیدن به معشوق مایه دار، از همه چیز وحتی خانواده دست کشید!

 

 این منتقد با مقایسه میان فیلمنامه «قصه غصه لیلا» نوشته مرحوم نعمت‌الله اسداللهی و مقایسه آن با سریال پدر، تصریح می‌کند: آدم‌های اسداللهی به‌دنبال لیلای آزادی و آزادگی بودند و آدم‌های لیلای تلویزیون با تزئین در ودیوار و تیتراژ به آیات الهی! درپی رساندن لیلا به حامد! آدم‌های لیلای شادروان اسداللهی، همچنان برای وصل به لیلای خود تلاش می‌کنند و لیلای تلویزیون درکنار حامد خود فالوده می‌خورد. قصه غصه حامد و لیلا در تلویزیون با «تنهایی‌های لیلا» پیشینه دارد و با ساخته شدن بخش های؛«لیلا ازدواج می‌کند»، «لیلا بچه دارمی شود»، «لیلا فارغ می‌شود»، «لیلا...» ادامه خواهد داشت! باید از تلویزیون اسپانسری ایران تشکر کرد که با پول و امکانات ملت، برای رفقا و آقازاده‌ها و نورچشمی‌ها فرش قرمزپهن کرده‌ است تا آنها لیلا بازی کنند.

 

سیدرضا صائمی منتقد فیلم نیز در گفت‌و‌گو با «ایران»، موفق نبودن سریال‌های تلویزیونی از جمله مجموعه پدر در جذب مخاطب را ناشی از عوامل درون متنی و عوامل برون متنی می‌داند و می‌گوید: از عوامل درون متنی فامتورهای مهم تکراری بودن قصه‌ها و فیلمنامه‌ها و تمام فاکتورهایی که ملیت فیلمنامه را تشکیل می‌دهند، عدم گردش درست بازیگران و استفاده بیش از حد از چهره‌های تکراری.

 

عوامل برون متنی بی‌اعتمادی عمومی نسبت به سیما که در مخاطبان ایجاد شده به‌عنوان مثال بی‌اعتمادی نسبت به بخش‌های خبری سیما به بخش‌های نمایشی این رسانه هم سرایت پیدا کرده است. ضمن اینکه مخاطب امروز با مخاطب دیروز تفاوت‌های اساسی دارد و از یک تماشاگر منفعل، به یک کنشگر فعال تبدیل شده است که بواسطه نرم افزارها و پیام رسان‌های اجتماعی، خودش صاحب رسانه و تولید‌کننده پیام  محسوب می‌شود.

 

مازیار معاونی

 

 

iran-newspaper.com
  • 28
  • 10
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
شاه نعمت الله ولی شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه ایرانی

تاریخ تولد: ۱۴ ربیع الاول۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

نام های دیگر: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

پیشه: فلسفه و تصوف

مکتب: عارف و تصوف

آثار: شرح لمعات، رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرشید اسماعیلی بیوگرافی فرشید اسماعیلی فوتبالیست جوان ایرانی

تاریخ تولد: ۴ اسفند ۱۳۷۲

محل تولد: بندرلنگه، هرمزگان، ایران

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک هجومی

باشگاه کنونی: پیکان

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر 

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش