چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۰:۲۵ - ۱۶ بهمن ۱۳۹۵ کد خبر: ۹۵۱۱۰۱۳۴۹
چهره ها در سینما و تلویزیون

زادروز علی نصیریان؛

سایه ات مستدام بزرگ آقا

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,علی نصیریان

بدون شک علی نصیریان یکی از ستون های سینما، تلویزیون و تئاتر ماست؛ بازیگری خوش اخلاق، بدون حاشیه و محبوب که در همه دوران کاری اش، این خصلت را داشته و نماید یک بازیگر با ویژگی های مثبت کاری، اخلاقی و روحی است.نیمه بهمن تولد یکی از بزرگ ترین بازیگران ایران است. علی نصیریان که با نقش های ماندگار بسیاری در خاطراتمان حک شده است.

 

بدون شک علی نصیریان یکی از ستون های سینما، تلویزیون و تئاتر ماست؛ بازیگری خوش اخلاق، بدون حاشیه و محبوب که در همه دوران کاری اش، این خصلت را داشته و نماید یک بازیگر با ویژگی های مثبت کاری، اخلاقی و روحی است. این بازیگر هشتاد و دو ساله از جوانی تا حالا، هیچ حاشیه و مسئله خاصی نداشته و همین از او شخصیتی خاص و مورد احترام ساخته است. در این مطلب نگاهی به ابعاد مختلف زندگی او داشته ایم و گفت و گویی هم با همسرش انجام داده ایم تا برایمان بگوید نصیریان از نزدیک چگونه است.

 

نصیریان تئاتری

 

به تئاتر احترام بگذاریم

سال ۱۳۲۹ بود و علی نصیریان ۱۶ سال بیشتر نداشت. به دبیرستان پیرنیا می رفت و با جمشید لایق، بهمن فرسی، اسماعیل داورفر، فریدون فرخزاد و مهدی فتحی همکلاس بود. همین جمع کوچک تصمیم گرفتند به کارگرداین بهمن فرسی و با بازی نصیریان یکی از کمدی های لاله زار را در مدرسه اجرا کنند. کم کم دوستی بین جمشید و علی به خاطر علاقه ای که هر دو به ادبیات و نمایش داشتند ریشه دارتر شد.

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,علی نصیریان

شب ها محوطه جلوی دادگستری ارگ تبدیل به میدان تمرینشان شد. همزمان با  دبیرستان، پای نصیریان به جامعه باربد باز شد و زیر نظر اسماعیل مهرتاش، رفیع حالتی و آل آقا، ادبیات و نمایش آموخت. همان جا با موسیقی هم آشنا شد. از کودکی به او گفته بودند صدای خوبی دارد و او هم مدام در جمع دوستان و اقوام تصنیف های روز را خوانده بود.

 

سال ۱۳۳۰ که به تئاتر سعدی رفت از حسنی خیرخواه و حسین ناصحی بازیگری و موسیقی یاد گرفت. تئاتر سعدی به خاطر کودتا ۲۸ مرداد تعطیل شد و پای نصیریان به مدرسه هنرپیشگی تئاتر ایران باز شد. این هنرستان طبق برنامه و الگوی درسی کنسرواتوار هنر دراماتیک پاریس اداره می شد. همین جا بود که با فهمیه راستکار، حسین کسبیان، جعفر والی و عباس جوانمرد آشنا شد.

 

آشنایی با شاهین سرکیسان که یک هنرمند ارمنی عاشق تئاتر بود، تاثیر زیادی روی زندگی نصیریان گذاشت. سرکیسیان اولین معرف تئاتر غرب در ایران بود و کسی بود که اولین بار شیوه احساسی و الهامی استانیسلاوسکی را مطرح کرد.

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,علی نصیریان

سال ۱۳۳۷ تلویزیون ایران راه اندازی شد. دو سال بعد نصیریان سرپرستی گروه شش نفره ای را عهده دار شد که قرار بود برای اجرای زنده تئاتر به تلویزیون بروند. تئاترهای زیادی را برای تلویزیون کارگردانی و اجرا کرد و بین مردم به عنوان یک چهره هنری شناخته شد. همان سال ها با عزت الله انتظامی هم آشنا شد و این دوستی تا ۶۰ سال تداوم یافت.

 

نصیریان توانست رویکرد بدبینانه مردم نسبت به تئاترهای مبتذل را تغییر دهد و مردم را با تئاتر آشتی داد. او علاوه بر اجرای بیش از ۵۰ تئاتر تلویزیونی، در تئاتر سنگلج هم روی صحنه می رفت. سال ۱۳۴۷ در سی و چهارسالگی در نقش مش اسلام فیلم گاو، به عنوان اولین بار وارد فضای حرفه ای سینما شد. همان زمان سرپرست گروه تئاتر مردم شد و همراه گروهش به شهرستان ها سفر کرد. گاهی به عنوان دبیر یا سخنران فعالیت می کرد. نصیریان بعد از انقلاب جزء معدود کسانی بود که ماند و به صورت خودجوش به کارش ادامه داد. این قدر به تئاتر معتقد بود و آن را امری مقدس می شمرد که هرگز نتوانست از بازیگری فاصله بگیرد.

 

نصیریان نویسنده

 

مردی که قلمش تئاتری بود

شاید خیلی ها ندانند که بخش بزرگی از دنیای علی نصیریان قبل از بازیگرشدن وجه نویسندگی اوست. اولین تجربه نوشتاری اش در همان سال های نوجوانی در مدرسه پیرنیا اتفاق افتاد. نمایشنامه اشتباه را از روی سوءتفاهم آلبر کامو نوشت و اجرا کرد. آثار هدایت را دوست داشت و اولین اثر حرفه ای و ماندگارش را به نام افعی طلایی از روی آثار همین نویسنده به نام داش آکل تحریر کرد.

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,علی نصیریان

در خلال سال های دهه ۳۰ که به خانه سرکیسیان رفت و آمد می کرد با دکتر جهانبگلو و آل احمد آشنا شد. آن ها ایده تئاتر ایرانی را مطرح  کردند و نصیریان هم آن را روی هوا گرفت. تا آن وقت تئاتر ایرانی به مفهوم واقعی رواج نداشت و آنچه بود سراسر ابتذال و هجو بود. به همین خاطر تصمیم گرفت آثار هدایت را دراماتیزه و اجرا کند. موفق هم شد.

 

 

نصیریان معتقد بود تئاتر ایران با کمبود متن مواجه است و ترجیح می داد جای این که نقش هملت را بازی کند، در لباس یک ایرانی، نقش نقال، معرکه گیر، سیاه، کارمند دفتری را بازی کند. به همین خاطر بود که کار نوشتن را به طور جدی دنبال کرد. معمولا برای خلق شخصیت هایش از محیط اطراف الهام  می گرفت و فضای نمایش هایش، قهوه خانه، کوچه، زیرزمین یا خانه های روستایی بودند. قهرمان های داستان های نصیریان معمولا از افراد پایین دست و فقیر جامعه بودند اما در همگی عناصر صداقت و درستکاری موج می زد.

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,علی نصیریان

زنان قصه های نصیریان بیشتر زنان دردکشیده و مظلوم بودند که مورد سوءاستفاده قرار گرفته بودند. هرچه بود از شیوه های سنتی ایران که خودش شاهد آن ها بوده در نوشتارش استفاده می کرد و شیوه ابداعی خودش بود. به خاطر همین می شود گفت نصیریان اولین نمایشنامه نویسی است که با تکیه بر ادبیات شفاهی از اشعار تصنیف ها و سنت های عامیانه در نمایش هایش استفاده کرده است.

 

نصیریان با نمایشنامه هایی که در دهه ۴۰ برای تلویزیون نوشت و آن ها را کارگردانی و بازی کرد، مردم را با مفهوم نمایش ایرانی آشنا کرد. به مردم فهماند تئاتر با آنچه در لاله زار در قالب شعبده بازی و آواز مردم را سرگرم می کند، فاصله دارد. او نمایشنامه های زیادی نوشته که بعضی هایشان این ها هستند؛ افعی طلایی (۱۳۳۵)، بلبل سرگشته (۱۳۳۶)، سیاه (۱۳۴۰)، هالو (۱۳۴۲)، رویا (۱۳۴۲)، نگار (۱۳۴۳)، پهلوان کچل (۱۳۴۴)، لونه شغال (۱۳۴۸)، بنگاه تئاتر ال (۱۳۵۳)، سلطان و سیاه (۱۳۷۸)، بازیگر و زنش (۱۳۸۳)، آدم خوابش می گیره (۱۳۸۳)، کتاب تماشاخانه (۱۳۸۳).

 

نصیریان کارمند

 

سکاندار تئاتر در میانه انقلاب

سال ۱۳۵۵ نصیریان به سمت ریاست اداره تئاتر منصوب شد. مهم ترین دلایل انتخاب او، فعالیت مستمر در تئاتر، آشنایی اش با گروه های تئاتری، شناخت مسائل و مشکلات تئاتر، داشتن نگاه کارشناسانه و از همه مهم تر محبوبیت اش بین مردم و هنرمندان بود. انتخاب او یکی از بهترین اتفاقات ممکن در آن سال ها بود که هنرمندان در وضعیت نابسامان جامعه دست و پا می زدند. نصیریان در همان یک سال تا انقلاب تصمیمات درستی برای هنرمندان گرفت؛ مثل افزایش حقوق هنرمندان اداره تئاتر، اعطای درجه ارزشیابی لیسانس و فوق لیسانس و دکترا به هنرمندان، اعطای بورس تحصیلی و اعزام هنرمندان به خارج از کشور برای تحصیل، حمایت از اجرای گروه های آزاد، استخدام دانشجویان تئاتر برای تدریس و راه اندازی نشریات هفتگی و دوهفته نامه های تخصصی تئاتر.

 

همان موقع شورایی برای بازخوانی و نقد نمایشنامه ها تشکیل داد و دو سالن نمایش کوچک را هم راه اندازی کرد. از همه چیز مهم تر شهرستان ها را که تقریبا به باد فراموشی سپرده شده بود، احیا کرد و گسترش داد. هدف عمده نصیریان این بود که اخلاق و فکر سالم را وارد فضای تئاتر کند و به همین خاطر بسیار مورد اذیت و آزار واقع شد. نصیریان تا سال ۵۸ به مدت دو سال و نیم در همین سمت ماند و اقدامات شایانی برای تئاتر ایران انجام داد.

 

نصیریان سینمایی و تلویزیونی

 

سیمرغ درحسرت نصیریان

کمتر کسی است که به بازی نصیریان ایمان نداشته باشد. تعداد نقش های ماندگار این هنرمند توانمند از تعداد انگشتان دست بیشتر است و با این حال در کمال تعجب هنوز سیمرغ روی شانه هایش ننشسته است. همین پارسال بود که حسن فتحی در خلال سریال شهرزاد، لقب عالیجناب بازیگری ایران را به او داد و گفت الحق بزرگ آقایی برازنده ایشان است. کمتر کسی است که استدلال های قاضی شارح در سربداران را به یاد نداشته باشد. چشمان پرمحبت ابوالفتح هزاردستان را باسر برهنه و عینک ته استکانی اش ندیده باشد.

 

 

میرزا نوروز کفش های میرزانوروز که با لباس مندرس در بیابان های قزوین از کفش های مندرس و پاره اش می گریزد. حاج یونس فتوحی میوه ممنوعه که برای عشق هستی ۷۰ سال عبادت را به باد داد و قدسی همچنان به پایش ایستاده بود.  دایی غفور بوی پیراهن یوسف که پاهایش تاب ایستادن در کنار اتوبوس اسرا را نداشت و عکس به دست از خود بیخود شده بود. بزرگ آقای سریال شهرزاد هم که دیگر ختم کلام بازیگری اوست.

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,علی نصیریان

نصیریان از آن دست بازیگرانی است که تاریخ مصرف ندارد و هرچه بر عمر بازیگری اش اضافه می شود توانمندی و اصالتش بیشتر به چشم می آید. با وجود این کارنامه پررنگ و لعاب، می شود به این نتیجه رسید که شاید سیمرغ در حسرت آقای بازیگران ایران باشد!

 

 

مینو بیات، همسر علی نصیریان از ۵۷ سال زندگی مشترک با او می گوید

 

از اول گفت عاشق تئاترم

تابستان سال ۳۸ با هم ازدواج کردند. مینو بیات که دو سال از نصیریان بزرگ تر است از همان سال ها حامی همسرش شد. پارسال خانم بیات مدتی به علت سکته مغزی بستری بود وبه لطف خدا امسال این قدری بهبود یافته که توانست در سالروز تولد همسرش اندکی درباره زندگی مشترکش با نصیریان، گفت و گو کند. اول می خواستیم با خود نصیریان گپ و گفتی داشته باشیم ولی در یکی از شهرهای شمالی، مشغول ضبط کاری بود و موبیال هم همراه خودش نبرده است. این شد که با همسر او که اندک احوال مساعدی داشت، گفت و گویی کوتاه انجام دادیم.

 

«من قبل از این که با علی نصیریان ازدواج کنم، دختر خانه بودم و تا آن زمان پایم را در تئاتر نگذاشته بودم و اصلا نمی دانستم تئاتر چیست. من با آقای نصیریان فامیل دور بودم و اصلا ایشان را نمی شناختم تا این که یکی از اقوام، ما را به هم معرفی کرد. یکی رور به اتفاق مادرم به تئاتر رفتیم. برای من روز عجیبی بود، چون ما آن زمان خیلی محدود بودیم و از آن دخترها نبودیم که سرمان را بیندازیم و جایی برویم.

 

از طرف آقای نصیریان به ما بلیت داده بودند. مادرم زحمت کشید و ما را به تئاتر برد. خیلی اسم تئاتر یادم نمی آید ولی این را می دانم که تئاتر درباره امیرکبیر بود و ایشان نقش سیاهی لشکر را داشتند. آن جا بود که ایشان را دیدم. بعدها وقتی به دیدنم آمدند، بیشتر درباره تئاتر حرف زدند و گفتند که من بسیار به تئاتر علاقه مندم و عشق اولم تئاتر است و تا جایی که بتوانم می خواهم در تئاتر کار کنم. من این را پذیرفتم.

 

اگر اشتباه نکنم ما با هم در تابستان سال ۳۸ ازدواج کردیم. اتفاقا بعد از ازدواج مان من به تئاتر علاقه مند شدم و به پیشنهاد علی قرار شد وارد کار تئاتر شوم. اما همان موقع بچه دار شدیم و ایشان به من گفت بچه داری با تئاتر جور در نمی آید یا باید وارد تئاتر شوی یا باید در خانه بنشینی و بچه را بزرگ کنی. به نظر من بچه بزرگ کردن کار باارزش تری است. من هم پذیرفتم و به این ترتیب ما صاحب سه فرزند پسر به نام های برمک، بابک و باربد شدیم.

 

برمک خیلی زود با یک خانم ژاپنی ازدواج کرد و صاحب دو دختر به نام های میه و اما شد اما بابک سال ها بعد از برمک ازدواج کرد و صاحب دو پسر به نام های داوود و یوسف شد. باربد بعد از ۲۸ سال از آمریکا برگشته و با یکی از اقوام ازدواج کرده و قصد دارد همین جا در ایران بماند. راستش هر سه فرزند ما به آمریکا رفتند و همان جا زندگی کردند. من و آقای نصیریان هیچ وقت بچه ها را مجبور نکردیم که شغل و رشته تحصیلی و محل زندگی شان را طبق سلیقه ما انتخاب کنند. دوست  داشتیم آزاد باشند.

 

 

درست است که به هنر علاقه مندند و گاه گاهی سه تار می نوازند اما هیچ کدام به تئاتر و بازیگری علاقه مند نشدند. شاید به این خاطر باشد که ما بیشتر اوقات تنها بودیم؛ چه زمانی که من جوان بودم و بچه ها کوچک بودند، چه حالا که شکسته و بیمار شده ام و بچه ها کنارم نیستند.

 

آقای نصیریان این قدر عاشق بازیگری است که وقتی سر کار است، یادش می رود زن و زندگی هم دارد و من همیشه از دستش شاکی هستم و اعتراض می کنم اما این به این معنی نیست که با ایشان بداخلاقی کنم. من برای شغلش همیشه احترام قائل بوده ام و هستم، چون ایشان به قدری صداقت داشت که از اول هم گفته بود عشق من تئاتر و بازیگری است. معتقدم زندگی با علی نصیریان سرار خاطره و پر از لحظات خوب و خوش و فراموش نشدنی است!»

 

 

 

 

 

javan.hmg.ir
  • 15
  • 2
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرشید اسماعیلی بیوگرافی فرشید اسماعیلی فوتبالیست جوان ایرانی

تاریخ تولد: ۴ اسفند ۱۳۷۲

محل تولد: بندرلنگه، هرمزگان، ایران

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک هجومی

باشگاه کنونی: پیکان

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر 

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
رید هستینگز بیوگرافی رید هستینگز؛ امپراطور محتوا و نتفلیکس

تاریخ تولد: ۸ اکتبر ۱۹۶۰

محل تولد: بوستون، ماساچوست، ایالات متحده آمریکا

حرفه: کارآفرین، مدیر ارشد اجرایی

شناخته شده برای: بنیانگذار نتفلیکس

تحصیلات: فارغ التحصیل دانشگاه استنفورد

دارایی: ۹/۴ میلیارد دلار

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش