چهارشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۷:۱۵ - ۰۵ دي ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۱۰۰۱۴۰۹
فیلم و سینمای ایران

کارگردان فیلم:

«سینما راوی» حق «اشنوگل» را می‏ خورد

فیلم سینمایی,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران
 «اشنوگل» اولین تجربه سینمایی هادی حاجتمند، با همکاری علی سلیمانی است که بعد از چند همکاری در ساخت چند مستند، به فیلم بلند منجر شد. هادی حاجتمند به گفته خودش دغدغه سینما ندارد و سینما را تنها معبری می داند که حرف ها و دغدغه هایش را از طریق آن عنوان کند. او سال هاست روی موضوع شهدای غواص کار کرده و به قول خودش با این شهدا زندگی کرده است و معتقد است از برکت کشف پیکر این شهداست که مدیران و مسئولان به این موضوع توجه کردند.

به گزارش بانی فیلم،با این حال این کارگردان از شرایط اکران و پخش فیلمش ناراضی است. در گفتگویی که با او داشتیم به نقدهایی و جزئیاتی درباره فیلم اشاره کرد که در ادامه می خوانید.

 

از همکاری تان با علی سلیمانی بگویید. چه شد که تصمیم گرفتید مشترکا فیلم بسازید؟

-من و علی پیش از این تجربه همکاری در چند مستند را داشتیم برای ما مهم بود که این کار را هم مشترکا انجام بدهیم. در حوزه های مختلف تقسیم کار کرده بودیم، با هم تحقیق کرده بودیم و در حوزه نگارش آن با هم کار کرده بودیم. لذا کارگردانی آن هم برایمان محرز بود.

 

پیش از این که فیلم سینمایی کار نکرده بودید؟

-خیر. این اولین تجربه سینمایی من بود.

 

در حوزه فیلم کوتاه مشغول بودید؟

-من مستند می ساختم و علی سلیمانی نیز بازی می کرد. او هم در حوزه کارگردانی یکی دو مستند ساخته است، ولی حوزه بازیگری او پررنگ تر بود.

 

چرا برای اولین تجربه سینمایی تان سراغ فیلمی با موضوع دفاع مقدس رفتید؟

-حوزه مقاوت و نگاه های ایدئولوژیک از مسائلی است که همیشه فکر مرا مشغول می دارد و حاضر نیستم برای موضوعات دیگری وارد حوزه سینما شوم. تولید و پیش تولید و حتی اکران فیلم های سینمایی کار بسیار دشوار و جان فرسایی است و حتما باید هدفی داشته باشید که در این راه قدم بگذارید. پول کوچک ترین هدفی است که می توان برای سینما در نظر گرفت چون سینمای ما هنوز تا هنر- صنعتی شدن فاصله زیادی دارد. غالبا بچه هایی هم که کارگردانی می کنند (جز معدود افرادی که در این حوزه کار و ارتزاق می کنند و دستمزدهای کلان می گیرند) سینما را محل امرار معاششان نمی دانند. سینما می تواند ممر درآمد باشد، ولی محل درآمد نیست. پس وقتی می خواهید در این وادی قدم بگذارید، سعی می کنید که وقتتان را هدر نداده باشید و هدف جدی تری داشته باشید. عده ای دوست دارند نامشان به عنوان کارگردان ذکر شود، عده ای هم دوست دارند قصه ای را گفته باشند و توسط آن معروف شوند. مسئله من هم این بود که بتوانم یک جای مهم از تاریخ را روایت کنم، یعنی فکری برای این سرمایه بزرگ اجتماعی ام داشته باشم. این فکر است که مرا شیفته خود کرده تا سینما. واقعا سینما دغدغه ام نیست، عاشق چشم و ابروی سینما نیستم. دغدغه و حرف برای گفتن دارم که بهترین معبر آن سینماست. تلاش می کنم این حرف ها را بازگو کنم. برای همین فیلم دومم که در حال نگارش آن هستم فیلمی در حوزه دفاع مقدس نیست، ولی فیلمی از جنس دغدغه های انقلاب است. معتقدم تشنگی ما امروز روایت جدید و نویی از انقلاب است. عطش جامعه این است که انقلابی را ببیند که اصیل باشد.

 

سوژه فیلم در خصوص شهدای غواص بود. آیا پیش از انتشار خبر کشف پیکر شهدای غواص نیز این موضوع از دغدغه های شما بود؟

-من به این موضوع علاقه شخصی داشتم. دغدغه شخصی بود و تصور می کنم این دغدغه به وضوح در فیلم دیده می شود. از سال ها قبل مستندی درباره شهدای غواص ساخته بودم. این مستند موجب شد که من از سال ۸۸ با این گونه آدم ها مواجه شوم؛ آدم هایی که در آب جنگیدند و غالبا جوانند. شهادت در آب بسیار مظلومانه است، وقتی در آب پای شان روی جایی سفت نیست و توسط دشمن احاطه شده باشند. جنگیدن با خود آب به همراه سلاح و خط شکن بودن و… موجب شد که با این افراد آشنا شوم. من سال هاست با این غواصان زندگی می کنم. در این چهار سال اخیر قصه ای درباره شهدای غواص نوشتم که دائم بالا و پایین شد. در نهایت خبر کشف شهدای غواص موجب شد که به برکت این عزیزان، مدیرانی که ما را پیش از آن تحویل نمی گرفتند، به ما توجه کردند. شاید حضور شهدای غواص برای مدیران مان ایجاد انگیزه کرد، ولی برای من پیش از این ها ایجاد انگیزه کرده بود و حضور این شهدا موجب شد این انگیزه تقویت شود.

 

در کنار شهدای غواص، بحث منافقین هم مطرح می شود. آیا به این نتیجه رسیده بودید که موضوع شهدای غواص به تنهایی نمی تواند سوژه سینمایی شود؟

-فیلم من یک ورودی یا Opening دارد که بسیار مهم است. اینکه چطور باید مخاطب درگیر این قصه شود. قصه منافقین، یک موضوع جاری و ساری در حیطه دفاع مقدس است. بارها در جاهای مختلف اسم و رسم این افراد را شنیده ایم. نگاه من به این ماجرا کاملا امروزی است. من منافق را-همانند برخی از فیلم ها- آدمی در دوست ندیدم. اتفاقا ناموس شخصیت اصلی فیلم من فریب خورده و به سمت سازمان مجاهدین خلق رفته است. مراوده این خواهر و برادر از این حیث برای من مهم است که واقعا یک شرایط تاریخی بر ما گذشت که عده ای از جوانان پرشور و انقلابی ما به سمت مجاهدین خلق رفتند و عده ای هم در خط امام ماندند. از این منظر هم به موضوع نگاه کردم و فرصتی برای روایت قصه غواصان پدید آمد. این ماجرا بستری را فراهم کرده است که قصه غواصان را ببینیم. این ماجرا بستری را فراهم کرده است که قصه غواصان را از انتهای محور و از زاویه ای دیگر ببینیم. قول تحقیق بیشتر در موضوع غواصان موجب می شود که قصه جدی تر و جذاب تری را یافت کنیم، ولی ورودی ای که من برای روایت داستان پیدا کردم، این بود که خواهر یکی از فرماندهان غواص به اردوگاه اشرف فرار می کند و برگشتن او موجب می شود همه به دنبال هویت نیم پلاک دیگر باشند. قصه ما درباره پلاکی است که نیمی از آن دست مجاهدین و نیمی دیگر گم شده. کشف نیم پلاک دیگر موجب می شود که سیستم امنیتی کشور بهم بریزد.

 

چقدر از این فیلمنامه برخاسته از واقعیت بود؟

-کلیت فیلمنامه که تخیلی است، ولی در جزئیات و در لحظه ها تلاش کردم که از واقعیت ها وام بگیرم. در ویژگی افراد، نوع پوشش ها، موقعیت جغرافیایی، در نوع تاکتیک های نظامی از واقعیت وام گرفتم.

 

چرا برای فیلم اولتان سراغ کستی رفتید که بیشتر آنها را پیشتر در تلویزیون دیده ایم؟ چرا از برزو ارجمند- که او را بیشتر در فیلم های طنز دیده ایم استفاده کردید؟

-در روایتمان در فیلم از روایت جنگی ضد کلیشه ای استفاده کردیم که آن را هم غالبا در فیلم می توان دید. شما در فیلم هیچ حاجی و سید و بسیجی اتوکشیده با ریش فرم گرفته ای را نمی بینید، بلکه همه همان بچه های دور و اطراف خودمانند. شما در فیلم چفیه نمی بینید. به جای حاجی و سید واژه دایی و عموجان را در فیلم می بینید. این ضد کلیشه را دوست داشتم و در انتخاب برزو ارجمند عزیز هم این تلاش را کردم. برزو طنز را می شناسد، ولی در این فیلم جدی است و به نظرم نقشش هم درآمده، ولی در انتخاب بازیگران در ابتدا مشکل مالی داشتیم. ماجرای مالی در انتخاب بازیگران بسیار موثر بود. من با زیر ۵۰۰ میلیون تومان این فیلم را ساختم. حدودا ۳۵۰ میلیون تومان برای این فیلم داشتم و با همین رقم هم فیلم را ساختیم، ولی با این حال انتخاب های خوبی بود. اگر یک میلیارد هم داشتم باز هم از برزو استفاده می کردم، ولی فرصت بیشتری برای بیشتر دیده شدن به برزو می دادم. متاسفانه همین محدودیت های مالی موجب می شد که ما یک برداشت بگیریم. یعنی برزو در یک برداشت این بازی را ارائه داد در حالی که برای اینکه این بازی بیشتر درآید باید تعداد برداشت های بیشتری بگیریم که بازیگر خودش را جلوی دوربین پیدا کند. ولی وقتی که شرایط فراهم نیست این اتفاق می افتد. غالب داستان های من در مسترشات ها روایت شده است، بعضی از سکانس ها را با صدپلان پیش می رفتم، ولی مجبور بودم ده پلان بگیرم، چون شرایط مهیا نبود که بیشتر در لوکیشن بمانم. این ها به من آسیب زد، ولی خدا را شکر فیلم آبرومند بود و هر کسی که از سینما بیرون می آید حالش خوب است.

 

شخصیت یونس و همرزمش در فیلم در مظان اتهام جاسوسی هستند، چقدر برای این موضوع از فیلم «نفوذی» تاثیر گرفتید؟

-واقعا هیچی و قصه، قصه خودم است. شما اگر می گفتید از فلان فیلم آقای حاتمی کیا در دیالوگ ها استفاده کردید، قابل قبول بود چون به سینمای حاتمی کیا علاقه بسیار دارم. نفوذی را ندیده ام.

 

چرا وارد جزئیات عملیات حفر و غواصی در فیلم نشدید؟

-فیلم غواصی ساختن، مستلزم این است که استخری داشته باشید که جزئیات را نشان دهید. من در همان آب فاصلاب شهری پلان های زیرآبی ام را می گرفتم. این ها را به حساب کم تجربگی خودم بگذارید. البته در فیلمنامه این جزئیات بوده و من سر صحنه مجبور بودم دربیاورم.

 

فیلم سینمایی,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

نام فیلم در ابتدا «چهل مروارید» بود. چرا تغییر کرد؟

-تهیه کننده ما در ابتدا نام «چهل مروارید» را برای فیلم گذاشته بودند که من چندان روی انتخاب اسم تمرکز نکردم و تلاش خود را برای ساخت آن گذاشتم. بعد از آن برزو ارجمند عزیز نام «اشنوگل» را پیشنهاد داد و ما هم همان نام را روی فیلم گذاشتیم.

 

تقسیم کار بین شما و آقای سلیمانی چگونه بود؟ کدام بخش ها مربوط به شما و کدام بخش ها مربوط به علی سلیمانی بود؟

-بیشتر فضای میدانی را به علی می سپردم و فضای پشت دوربین و مونیتور و صحنه را من هدایت می کردم. در حوزه بازیگردانی با علی کار می کردیم و حوزه دوربین را من کنترل می کردم. ولیکن بیشتر اوقات با هم حرف می زدیم و گاهی هم علی به جای من می گرفت.

 

توانستید با هم کنار بیایید؟چون معمولا یک کارگردان هزاران برای ساخت فیلم هزاران مشکل دارد.

-بله. من و علی با هم بسیار حرف زده بودیم و این باعث شد که در این قضیه مشکلی نداشتیم.

 

در مورد گریم های این فیلم یک سری نقدها شد. نظرتان درباره آن چیست؟

-یک سری نقدهای وارد به فیلم شده است. آقای قومی گریمور بسیار خوب و قابلی است، ولی باز هم باید بگویم به دلیل سیطره کمبود بودجه روی فیلم، این اتفاق افتاد. به لحاظ مالی برای گریم مشکلات این چنینی داشتیم. حال نمی دانم آقای قومی جاهایی کوتاه آمدند و یا من باید جاهایی محکم تر می ایستادم. اتفاقی که می افتاد این بود که گریم مان مشکلات جدی داشت و عمده آن هم به پول برمی گشت. وقتی قرار است با نصف پول یک آفیش جدی و با یک طراح گریم خوب کار کنیم این اتفاق می افتد. با این حال نقد وارد است و چرا باید توجیه کنم؟ نقدهای بخش خودم را می پذیرم و امیدوارم آقای قومی و تهیه کننده هم بخش خودشان را بپذیرند. اینکه نباید این گریم را تایید می کردم را می پذیرم.

 

فکر می کنید چرا امروزه دیگر از فیلم های دفاع مقدس حمایت و استقبال نمی شود؟ 

-اینکه مسئولین چرا حمایت نمی کنند را نمی دانم، خودشان باید جواب بدهند، ولی اتفاق عمده ای در سینمای ما رخ داده و آن تغییر ذائقه است. بدنه سینماروی ما تغییر ذائقه داده اند. سینمارویی که هفته ای یک فیلم در سینما می بیند، امروز ترجیح می دهد یک فیلم طنز ببیند. حتی اگر نیاز باشد در جاهایی از فیلم گوش بچه اش را بگیرد تا دیالوگ های فیلم را نشود! در حالی که مردم به قبح شکنی ها به اسم طنز می خندند. مخاطب پیش خود می گوید من مسائل جدی زیادی در زندگی دارم و چرا باید دوباره مسئله جدی دیگری روبرو شوم؟ بهترین اساتید ما که با ۸-۹ میلیارد تومان فیلم می سازند هم همین مشکل را دارند. هر چه پول بیشتری بدهید آش بیشتری می خورید. من کسی هستم که فیلم اولم را ساخته ام و صدایم هم در حوزه مالی درنیامده است. امروز هم اگر داد می زنم و حاشیه درست می کنم به خاطر این است که نمی گویم «آقایان مدیران بروید بلیت فیلم مرا بگیرید» من از پخشم ناراحت هستم. به پخش می گویم شرایطی فراهم کن که مردم اسم «اشنوگل» را مثل همه فیلم ها بشنوند. فیلم های دیگر سوپراستار و پخش کننده معروفی دارند و این شرایط را فراهم می کنند. چرا اکران های فیلم من در تهران باید به دلیل کمبود جمعیت کنسل شود در حالی که در مشهد و شهرهایی که در آنجا پایه اکرانم را گذاشته ام به سانس های فوق العاده برسد؟

 

پس همچنان روی محتوای فیلمتان پافشاری می کنید و حاضر نیستید ژانرتان را عوض کنید؟

-من اگر بخواهم سوار موج سینما شوم و موج سینما و اکران مرا با خود ببرد، قطعا به سمت کارهای کمدی می روم. کما اینکه اکنون به من چهار –پنج فیلم کمدی خوب پیشنهاد شده است، هم پول خوبی می دهند، هم پول خوبی به تهیه کننده می رسد و هم حالم مانند این روزهایی که گرفتار اکران اشنوگل هستم، گرفته نیست. دلم نمی سوزد که چرا تهیه کننده ای که خودش مسئول پخش هست، کم تبلیغ می کند؟ چرا باید در روز بیستم اکرانم، برای من افتتاحیه فیلمم را بگیرند و من هم به نشانه اعتراض به این جلسه نروم؟ سینما یعنی مردم را به سینما دعوت کنیم. طنز و شادی و سوپر استار، مسئله اکثر مردمی است که به سینما می آیند. برای دیدن فیلم جدی حتما باید تبلیغ و فیلم به مردم معرفی شود و اکران مناسب داشته باشد. نه تنها فیلم من، فیلم آقای حاتمی کیا و آقای مهدویان هم همین طور است. فیلم من اشکال پخش دارد. اگر مردم بعد از دیدن فیلم به من فحش بدهند، قبول می کردم و می گفتم فیلمم بد است. نقد را می پذیرم، ولی رضایت عمومی از فیلم را که می بینم متوجه می شود فیلم بدی نیست، ولی مردم باید به سینما دعوت شوند. من مرکز اکران فیلمم را سینما هویزه مشهد قرار دادم و با تبلیغاتی که آنجا صورت گرفت، استقبال خوبی شد، در حالی که اکران های تهران مان تعطیل می شد. یکی از تهیه کنندگان ما گفته بود که این فیلم نمی فروشد و چرا باید برای آن هزینه کنیم؟! وقتی فروش به عدد ۶۰-۷۰ میلیون رسید، اما نظرشان برگشت. من برای تبلیغات مشهد و شهرستان ها وام گرفتم. این بسیار دردناک است و از آن دردناک تر این است که در استان خراسان تبلیغ می کنید و مردم به سینما می روند، ولی ناگهان به مردم گفته می شود نیازی نیست به سینما بیایید، در مسجدتان پرده دیتا می آوریم و پولش را در کارت سینما راوی بریزید –من نمی دانم این سینما راوی چیست و کجاست. در تهران-دانشگاه فرهنگیان- و مشهد و مناطق دیگر این اتفاق افتاده است. من در حالی که سینماهایم را پر می کنم به دفتر پخش می روم و می بینم که دفتر پخش فیلم من چیزی به نام «سینما راوی» علم کرده است. این موضوع را گزارش داده ام و به من گفته اند که با هماهنگی پخش است. این اتفاقات می افتد و می گویند اشنوگل ۱۲۰ میلیون فروخت. بله اگر عددی که کارت به کارت می شد را روی رقم فروش می آوردند معلوم می شد که رقم ها بالای ۲۰۰ میلیون تومان است. لذا وقتی اعتراض می کنم می گویند چرا اینقدر غر می زنی! فقط به این نتیجه رسیده ام سکوت کنم تا اکران اشنوگل تمام شود. ماجرا این است که ما همه از انقلابمان طلبکاریم. می گوییم چون برای انقلاب فیلم می سازیم انقلاب وظیفه دارد به ما خدمات بدهد. انقلاب و نظام باید در تولید به شما کمک کند. به کارگردان خوب پول بدهید که فیلم خوبی بسازد. نه اینکه کارگردانی را به سختی مجبور کنید فیلمی را بسازد و در اکران خودمان به دنبال ارگان های مختلف باشیم که بلیت بخرند. این کار احمقانه است. من حاضرم هزار تومان ولی با شرف بفروشم. خوشحالم تا امروز هر چه فروش داشته ایم مردم خودشان استقبال کرده اند.

 

یعنی از ابتدا هم روی حمایت های دولتی حساب نکرده بودید؟

-من حساب نکرده بودم ولی دوستانی که حساب کرده بودند خودشان روز قیامت جواب بدهند. درد من درد پخش است.

 

یعنی به ذائقه تماشاگر ارتباطی برنمی گردد؟

-ذائقه تماشاگر را چه کسی تغییر داده است؟ این قبح شکنی ها و دیالوگ های زشت که در فیلم های طنز گفته می شود همیشه طرفدار دارد. آن درصدی از مردم که می خواهند فیلم با دغدغه اجتماعی ببینند درصد بالایی ندارند. امروز که ۲۰ روز از اکران فیلمم می گذرد ۱۷ سالن در کل کشور دارم. سانس های سالن های تهران ساعت ۱۲ و ۲ ظهر است. پکیج سالن، تبلیغات و زمان اکران می تواند کمک کند فیلمی بفروشد و برای همه فیلم ها باید اتفاق بیفتد. با این وضعیت اکران فیلم ها هم فیلم ها سلاخی می شود! تمام سرمایه گذاری های کلانی که برای سینمای ایران داشته ایم کنار گذاشته شده و امروز چهار پخش کننده تشخیص می دهند که فلان فیلم طنز چند میلیارد باید بفروشد. بدترین سالن ها هم در اختیار فیلم های جدی قرار می گیرد.

 

 

 

  • 9
  • 6
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
رید هستینگز بیوگرافی رید هستینگز؛ امپراطور محتوا و نتفلیکس

تاریخ تولد: ۸ اکتبر ۱۹۶۰

محل تولد: بوستون، ماساچوست، ایالات متحده آمریکا

حرفه: کارآفرین، مدیر ارشد اجرایی

شناخته شده برای: بنیانگذار نتفلیکس

تحصیلات: فارغ التحصیل دانشگاه استنفورد

دارایی: ۹/۴ میلیارد دلار

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش