شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۲:۱۰ - ۲۹ فروردین ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۰۱۰۵۶۵۷
رادیو و تلویزیون

گفت‌وگو با سارا صوفیانی بازیگر سریال روزهای بی‌قراری

تجربه مادری قبل از مادر شدن

سارا صوفیانی,اخبار صدا وسیما,خبرهای صدا وسیما,رادیو و تلویزیون

بعد از تمام شدن پخش مجموعه تلویزیونی بر سر دو راهی شبكه دو پخش فصل دوم سریال روزهای بی‌قراری را به كارگردانی كاظم معصومی و تهیه‌كنندگی امیرحسین شریفی آغاز كرد. این سریال كه از تولیدات صدا و سیمای مركز آذربایجان شرقی است، روایتگر زنی به نام ساراست كه از همسر سابقش جدا شده و در كنار خانواده عمو و برادرش زندگی می‌كند، اما طی ماجرایی و از طریق مرجان (افسانه بایگان) متوجه می‌شود او فرزند واقعی پدر و مادرش نبوده و هویت دیگری دارد، به همین دلیل به دنبال هویت گذشته خودش تصمیم می‌گیرد سفری داشته باشد و تنها ردپای او از گذشته یك فرش نفیس مربوط به دوره مشروطه است كه در تبریز بافته شده است. این تنها سندی است كه او را می‌تواند به مقصود برساند.

 

سازندگان این اثر تلاش كردند در قالب این مجموعه به ظرفیت‌های تاریخی و گردشگری دو استان توجه كنند، به همین دلیل بخش‌هایی از سریال در مشهد و بخش‌هایی هم در تبریز ضبط شده است. همچنین تاریخچه فرش تبریز هم در این سریال مرور می‌شود. فیلمنامه فصل دوم روزهای بی‌قراری را هم شعله شریعتی نوشته كه تا امروز چندین مجموعه ملودرام با مضامین متفاوت اجتماعی را برای تلویزیون نوشته است.

 

در این مجموعه تلویزیونی نقش سارا را سارا صوفیانی بازی می‌كندكه همسر  تهیه‌کننده سریال است.

 

او در این سریال دو نقش را ایفا كرده و به غیر از شخصیت سارای قصه، ایفاگر كاراكتر آلما، مادر سارا هم در زمان گذشته (انقلاب) هم هست كه یك زن مبارز و تلاشگر بوده است. صوفیانی نقش آلما را با آوای تركی صحبت كرده و از آنجا كه اصالتا ترك است نسبت به گویش و آوای تركی شناخت داشته است.

 

بنا به گفته این هنرمند، بازیگری اولویت دومش است و اگر نقش خوبی ‌به او پیشنهاد شود، می‌پذیرد و در غیر این صورت خودش را با درس و دانشگاه مشغول می‌كند. صوفیانی دكترای تاریخ اسلام دارد و در دانشگاه تدریس می‌كند.

 

چه برداشتی از شخصیت‌تان داشتید، زیرا در فصل جدید باید روایتگر زندگی سارا می‌شدید و هم نقش آلما، مادر سارا را بازی می‌كردید؟

شما در پایان فصل اول سریال هم دیدید و در دیالوگ‌هایی كه میان او و رها (الهام حمیدیان) رد و بدل می‌شود، متوجه شدید سارا به این دلیل با فرهاد ازدواج كرد كه زن دیگری وارد زندگی دوستش نشود و از سوی دیگر به رها می‌گوید كه هرگز زن و شوهر با فرهاد نبودند. بعد از آن سارا از فرهاد جدا می‌شود و زندگی دیگری را شروع می‌كند.

 

كاراكتر سارا را خیلی دوست داشتم، چون زندگی‌اش با پیچیدگی‌های زیادی همراه بود و همین باعث می‌شد من به عنوان بازیگر در موقعیت‌های حسی مختلف قرار بگیرم. به همین دلیل به لحاظ حسی با این كاراكتر همذات‌پنداری می‌كردم. علاوه بر آن صبر و تحمل سارا را در مواجهه با مشكلات برایم جالب بود. البته او به دلیل فراز و نشیب‌های زندگی، درگیر غم و غصه هم می‌شد، زیرا متوجه می‌شود فرزند واقعی پدر و مادرش نیست و باید به دنبال هویت گذشته خودش بگردد.

 

همه این موارد یعنی دعوت شدن من به عنوان بازیگر به چالش و نقش را برایم جذاب‌تر می‌كرد. همچنین در سكانس‌های فلاش بك باید نقش آلما، مادر سارا را هم بازی می‌كردم كه با لحن تركی صحبت می‌كرد.

 

 راستش نقش آلما هم برایم خیلی متفاوت بود. در مجموع سارا و آلما دو مادر متفاوت هستند. سارایی كه مجبور می‌شود از همسرش جدا شود و از دختری كه بزرگ كرده، به دلیل شرایط زندگی فاصله بگیرد و آلمایی كه زندگی سختی داشت و در شرایط سخت انقلاب همسرش كشته می‌شود و به ناچار باید در تنهایی بچه اش را به دنیا بیاورد و در انتها هم سر زا می‌میرد.

 

ضمن این‌كه آلما یك زن مبارز و انقلابی‌بود كه برای زندگی اش هم تلاش زیادی كرد. البته من مادر نیستم، اما باید در این سریال نقش دو مادر متفاوت را بازی می‌كردم. بنابراین تجربه چنین حسی برایم، هم جالب بود و هم دوست داشتنی.

 

شما در این سریال با آوای تركی شخصیت آلما را بازی می‌كنید. آیا نسبت به گویش تركی شناخت داشتید؟

اصالتا خانواده‌ام ترك هستند. به همین دلیل گوشم با آوا  و گویش تركی آشنا بود، به همین دلیل كار سختی نبود، اما اولین بار بود كه با آوای تركی در یك سریال تلویزیونی صحبت می‌كردم.

 

بعد از این‌كه مرجان (افسانه بایگان) وارد زندگی سارا می‌شود و حقیقت ماجرا را می‌گوید و سارا دچار شوك می‌شود، مخاطب با سردی چهره این شخصیت رو به رو می‌شود و این سردی بیش از اندازه در چهره سارا نمایان است. چرا سارا تا این میزان سرد است؟

این سردی تعمدی بود و طبیعی است وقتی متوجه می‌شود پدر و مادر واقعی اش آنهایی نیستند كه تا امروز فكر می‌كرد، دچار شوك شود. بعد از صحبت با تهیه‌كننده، كارگردان و نویسنده تصمیم گرفتیم در قالب این سردی، شوك سارا را نسبت به اتفاق زندگی‌اش نشان بدهیم.

 

چرا سارا بعد از شنیدن این اتفاق، حتی یك دیالوگ هم ندارد و فقط چهره سرد او در تصویر دیده می‌شود؟ حتی این سردی به حدی است كه مخاطب را اذیت می‌كند.

به نظرم این سردی درست و سر جایش است. برای این صحنه دیالوگ نوشته شده بود، اما بعد از مشورت با تهیه‌كننده، كارگردان و نویسنده تصمیم گرفتیم كه دیالوگ‌ها برداشته شود. وقتی یك نفر با اتفاق غیرمنتظره‌ای رو به رو می‌شود، طبیعی است زبانش بند می‌آید. شوك سارا هم چیز كمی نیست و كاملا هم طبیعی است حرف نزد و فقط چهره مات زده و سرد او دیده شود. برای مخاطب هم این گونه باورپذیرتر است كه سارا را ببیند و بر خلاف نظر شما باید بگویم كه این واكنش درستی از ساراست كه در تصویر دیده می‌شود.

 

اما سردی چهره سارا خیلی زیاد است، فكر نمی‌كردید شاید مخاطب او را پس بزند؟

نه، اصلا این طور نیست و مخاطب سارا را باور می‌كند. وقتی كسی دچار شوك بزرگی شود چنین واكنشی دارد. ضمن این‌كه شما می‌بینید بعد از این‌كه تا حد بسیار كمی از شوك خارج می‌شود، دسته گل می‌خرد و به خانه می‌رود. و همه اینها یعنی واقعیت زندگی. من باید سارا را به گونه‌ای خلق می‌كردم كه برای مخاطب قابل لمس باشد.

 

علاوه بر آن سارا زندگی‌اش پر از اتفاقات مختلف است كه او را با چالش‌های بسیاری رو به رو می‌كند و همین باعث می‌شود در موقعیت‌های زیادی قرار بگیرد و نسبت به آن موقعیت‌ها هم واكنش دارد.

 

به لحاظ حسی كدام یك از موقعیت‌های سارا شما را برای بازی با چالش فراوانی رو‌به‌رو كرد كه برایمان بگویید؟

صحنه‌ای كه مرجان درباره داستان زندگی سارا می‌گوید، در حالی كه سارا رو به روی او نشسته است. همچنین وقتی عموی سارا هم حرف‌های مرجان را تایید می‌كند و پرده از این راز بر می‌دارد، این لحظه از من انرژی زیادی گرفت. البته سارا سكانس‌های حسی زیادی داشت و در موقعیت‌های سخت قرار می‌گرفت. اجرای این صحنه‌ها، فشار زیادی به لحاظ روحی روی من می‌آورد و سخت بود، اما این سختی را دوست داشتم.

 

شما در صحبت‌هایتان اشاره كردید كه هنوز صاحب فرزند نشدید و مسلما سخت است وقتی تجربه مادر شدن را نداشتید و در سریال تلویزیونی روزهای بی‌قراری ایفاگر دو مادر متفاوت بودید.

مادر بودن یك حس غریزی است و ناخواسته در وجود هر زن نهفته است و زمانی كه مادر می‌شود این حس از نهفته بودن خارج می‌شود. بنابراین این حس هم در من وجود دارد. به هر حال بازیگر برای هر نقشی با موقعیت‌های متفاتی رو‌به‌رو می‌شود و باید كاراكترهای متفاوت را خلق كند كه هركدام از آنها هم ویژگی‌های خودش را دارد و ممكن است در زندگی عادی‌اش هرگز در چنین موقعیت‌هایی قرار نگرفته باشد و این یعنی جادوی بازیگری.

 

برای نقش‌هایتان هم ما‌به‌ازای واقعی داشتید؟

برای نقش سارا ما‌به‌ازایی نداشتم، اما نقش آلما برگرفته از اطرافیانی بود كه در خانواده همسرم دیده‌ام.

 

شما در دانشگاه هم تدریس می‌كنید. بازیگری برایتان تا چه میزان اولویت دارد؟

من دكترای تاریخ اسلام دارم و در دانشگاه تدریس می‌كنم. معمولا بازیگری كار دوم من است و اگر پیشنهاد داشته باشم و نقش را دوست داشته باشم و جذبم كند، حتما بازی می‌كنم و در غیر این صورت ترجیح می‌دهم كه در دانشگاه تدریس كنم. هر نقشی را نمی‌پذیرم، مگر آن كه دوست داشته باشم.

 

چرا فقط در كارهای همسرتان بازی می‌كنید؟ یعنی كارهای دیگر سازندگان آثار نمایشی را دوست نداشتید و جذب تان نكرده است؟

من ده سال است كه با آقای شریفی ازدواج كردم و از ۱۲ سالگی تا ۲۳ سالگی در تئاتر بازی می‌كردم، حتی در بیست و هفتمین جشنواره تئاتر فجر در تئاتری با محوریت شهید برونسی نقش محوری بازی كرده بودم و تقدیر شدم. من مقوله تدریس و بازیگری را كنار هم می‌بینم و اگر با نقش ارتباط برقرار كنم، حتما بازی می‌كنم.

 

پس اصراری هم ندارید در همه كارهای همسرتان بازی كنید؟

نه، اصلا. اگر نقش مناسب باشد به من پیشنهاد می‌دهند. من هم در همه كارهایی كه آقای شریفی ساختند، بازی نكردم و مشكلی هم ندارم.

 

بعضی‌ها می‌گویند قصه مجموعه روزهای بی‌قراری تكراری است. در این باره چه نظری دارید؟

من با این نظر موافق نیستم. به هر حال كلیت همه قصه یك فصل مشترك دارد، اما آنچه اهمیت دارد شیوه روایت است. ما در فصل دوم سریال روزهای بی‌قراری تعلیق‌هایی می‌بینیم كه برای مخاطب جذاب است؛ ضمن این‌كه به شما پیشنهاد می‌كنم كه تا انتها قصه را دنبال كنید، چون از اواسط قصه اوج زیادی می‌گیرد. به نظرم زود قضاوت نكنید. اتفاقا در فصل اول هم ماجراهایی رخ داد كه در نهایت مخاطبان و منتقدان غافلگیر شدند. به همین دلیل باید با صبوری آثار را دنبال كرد و قضاوت عجولانه نشود.  

 

 

jamejamdaily.ir
  • 18
  • 4
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
رید هستینگز بیوگرافی رید هستینگز؛ امپراطور محتوا و نتفلیکس

تاریخ تولد: ۸ اکتبر ۱۹۶۰

محل تولد: بوستون، ماساچوست، ایالات متحده آمریکا

حرفه: کارآفرین، مدیر ارشد اجرایی

شناخته شده برای: بنیانگذار نتفلیکس

تحصیلات: فارغ التحصیل دانشگاه استنفورد

دارایی: ۹/۴ میلیارد دلار

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش