در تیمی که با چالش جدی مدیریت مواجه است، هیچ بعید نیست که چنین اتفاقاتی هم رخ دهد؛ رفت و آمدهای پی در پی و بی حاصل، خریدهای غلط یا جداییهای غلطتر. در سپیدرود که در واقع بدون مدیرعامل قانونی و با روشی عجیب و غریب اداره میشود و تمام امور باشگاه به دست یک مربی بی تجربه افتاده، از آغاز فصل تا امروز رفت و آمدها بیاندازه بوده و تصمیمات غلط منجر به جابهجاییهای عجیبی شده. نامها را بشماریم: امید روانخواه، جلال چراغپور، علی عشوری زاد، سهیل حق شناس، محسن حسینی، غلامرضا رضایی، پیام صادقیان، محمد میری، حسین کعبی و مهرداد جماعتی.
هر کدام از این نامها ماجرایی دارند. بعضیها خریدهای غلط بودند و عدهای دیگر سرخورده از رفتارهای سرمربی و باشگاه فرار را بر قرار ترجیح دادند. آخرین نمونه مهرداد جماعتی است که در حال جدایی است و حسین کعبی هم در فهرست انتظار برای جدایی. داستان چیست؟ در سپیدرود چه میگذرد که این همه جدایی اتفاق میافتد؟ نمونههایی را بررسی کنیم.
امید روانخواه به سپیدرود رفت. تصور عمومی این بود که حضور امید اتفاقات خوبی را رقم میزند اما تفاوتهای عمیق فرهنگی بین او و سرمربی، جدایی را رقم زد. برای امید روانخواه تحمل روش و منشهای سرمربی غیرممکن شده بود. او ترجیح داد تجربهای ناموفق در سپیدرود داشته باشد اما آبروی حرفهای خود را با ادامه کار از کف ندهد. تصمیم او برای جدایی بهترین تصمیم بود.
علی عشوریزاد دستیار فصل گذشته سپیدرود که در آغاز همین فصل از رفتارهای عجیب دلخور شده بود، بعد از جدایی روانخواه به سپیدرود برگشت. البته اینکه چرا رفت و چرا برگشت را هیچکس نفهمید.
در سپیدرود حتی روشن نیست که چرا جلال چراغپور بهعنوان مدیر فنی معرفی شد و بعد یکباره از سپیدرود رفت. چراغپور که پیشتر گفته بود اگر ۲۰ تیم در لیگ یک داشته باشد، نظرمحمدی را بهعنوان مربی دروازهبانی در یکی از آن تیمها انتخاب نمیکند، وقتی مدیر فنی شد، این تصور ایجاد شد که باشگاه سپیدرود میخواهد درهای خروج را به نظرمحمدی نشان دهد اما خیلی زود چراغپور فهمید که در چنین فضایی کار کردن ممکن نیست.
داستان سهیل حقشناس و رفتار زننده و زشت با او که کاپیتان دیرپای سپیدرود بود هنوز از یادها نرفته است. او را با بیحرمتی از سپیدرود کنار گذاشتند و در پروژه کنار گذاشتن قدیمیترین بازیکن تیم حتی در حفظ احترام ناکام بودند. سهیل چیزی را از دست نداد و احترامش همچنان نزد تماشاگران واقعی محفوظ است اما سرمربی و مدیرعامل سپیدرود نشان دادند چگونه به حذف مشغولند و در پروژه حذف از سپیدرود چه تخصصی دارند.
سپیدرود با هادی تامینی بهعنوان بازیکن قرارداد بست و سپس او به مربی تبدیل شد، بازیکنی که با دهنکجی و بدرفتاری مقابل سرمربی ایستاد و هیچ سابقه و نشانهای برای مربی شدن نداشت، جز حمایت لیدرها.
در سپیدرود پیام صادقیان که به قول علی نظرمحمدی حلقه گمشده سپیدرود بود، یک شبه رفت و دیگر رفتارهای عجیب را تحمل نکرد. غلامرضا رضایی یک روز چمدان را بست و از سپیدرود رفت و او نیز از رفتارها و برخوردهای عجیب و دغلکاریها خسته شده بود.
در سپیدرود هافبک ثابت هفتههای آغازین یکباره از تیم جدا شد، مدافع تازه به سپیدرود آمده، به گسترش برگشت و مهرداد جماعتی نیز در آستانه جدایی است. حسین کعبی نیز ساز جدایی را کوک کرده، در حالیکه پیشتر از علاقهاش به تماشاگران سپیدرود و شهر رشت حرف میزد.
در سپیدرود چه میگذرد و چرا این همه اتفاق در مدت کوتاهی از فصل رخ داده و این رفت و آمدها آیا نگران کننده نیست؟ بی تجربگی عمیق در اداره تیم در این رفت و آمدها دیده میشود، هم بیتجربگی و هم خود رای بودن. در سپیدرود انگار هیچ کس جلودار تصمیمات غلط نیست و هیچ کس به هزینهای که این رفت و آمدها برای باشگاه ایجاد خواهد کرد، توجه ندارد. در سپیدرود هر روز مشغول حذف هستند، حذفهای عجیب با رفتارهایی زننده. اخلاق حرفهای در این حذف کردنها به یک شوخی تبدیل شده است.
در سپیدرود از مردی سرد و گرم چشیده که عاقلانه ببیند و تصمیم بگیرد یا نگاه حرفهای داشته باشد و اخلاق حرفهای را درباره اعضای تیم رعایت کند خبری نیست. در تصمیمات جز خود رای بودن چیزی نمیبینید. این تیم بدون پشتوانه اقتصادی تن به قرارداد میدهد و هیچ تصویر روشنی از آینده در زمینه پرداخت مطالبات بازیکنان ندارد و به راه ادامه دهد، یعنی چیزی جز حفظ جایگاههای فعلی در آن اهمیت ندارد. سپیدرود پر شده از تصمیمات و اقدامات عجیب و معلوم نیست تا پایان فصل چه داستانهایی از سر بگذرد.
- 11
- 3