سه شنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۲
۰۷:۰۵ - ۰۶ خرداد ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۳۰۱۲۷۷
چهره ها در سینما و تلویزیون

روایتی از لحظات آخر بر بالین ناصر ملک‌مطیعی/ نه! دنیا وفا نداشت

ناصر ملک‌مطیعی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

١. جمعه شب خبر رسید که ناصر ملک‌مطیعی رفته و تمام فضای مجازی پر شد از تصاویر، ویدیوها و عکس‌ها و هرآن چه در این سال‌ها دید و کشید. ملک‌مطیعی در همه این تصاویر بغض دارد، مدام چشم‌هایش خیس می‌شود، بغضش را فرو می‌خورد و اشکش را پاک می‌کند. این است آن چه خبر رفتن ملک‌مطیعی را تلخ‌تر جلوه می‌دهد. ماجرا، روایت دردناک ستاره‌ای بی‌بدیل است که چهار دهه امیدوار بود در سرزمینش پذیرفته شود. توقع عجیبی هم نداشت؛ هنرمند بود و می‌خواست به کار هنری‌اش ادامه دهد. خطایی هم نکرده بود، تنها جرمش این بود که می‌خواست بماند و در سرزمینش کار کند. چهل‌سال هم انتظار کشید.

 

پشت پیشخوان قنادی‌اش در منطقه ده‌ونک به مردم شیرینی می‌داد و امید داشت روزی به‌زودی دوباره روی پرده سینما و صحنه تئاتر بدرخشد. بالاخره این اتفاق افتاد اما نه آن‌طور که باید. ناصر ملک‌مطیعی در فیلم «نقش و نگار» روی پرده سینماها ظاهر شد اما خیلی دیر و کوتاه؛ در دهه هشتم زندگی‌اش و تنها چند دقیقه. زمانی که دیگر فرصت ایفای نقش در بسیاری از کارکترها از او گرفته شده بود. فقط می‌توانست در نقش یک پیرمرد٨٠ ساله ظاهر شود. تمام سهم ستاره محبوب قبل از انقلاب از هنر و فرهنگ سرزمینش همین چند دقیقه بود.

 

تئاتری‌ها اما بیشتر ملک‌مطیعی و هنرش را قدر دانستند؛ سه‌سال پیش در جشن انجمن منتقدان تئاتر از او دعوت شد تا برای اهدای جوایز برگزیدگان در مراسم حضور داشته باشد. این نخستین حضور ملک‌مطیعی در مجامع رسمی بود. اعضای انجمن منتقدان سنگ تمام گذاشتند،‌ پای تمام تهدیدها و موانع ایستادند تا پیرمرد حس کند هنوز هستند کسانی که او و هنرش را دوست دارند. یک بار دیگر هم اهالی فرهنگ به یاد ملک‌مطیعی افتادند و این آخرین و تراژیک‌ترین پرده زندگی‌اش بود.

 

شب یلدا قرار شد داش فرمان قیصر بعد از ٤٠‌سال در تلویزیون میهمان مردم باشد. این اتفاق می‌توانست بزرگترین برگ برنده تلویزیون باشد، می‌توانست باعث آشتی خیلی‌ها با تلویزیون باشد. برگ برنده‌ای برای تلویزیون که هیچ‌وقت رو نشد. ملک‌مطیعی میهمان دو برنامه بود؛ «من و شما» و «دورهمی». هر دو برنامه هم ضبط شدند. کلیپ‌هایش پریشب بعد از رفتن ملک‌مطیعی در فضای مجازی دست به دست می‌شد. تیزری از حضور ملک‌مطیعی به همراه علی پروین و عکس‌ها و کلیپ‌های بوسه زدن مهران مدیری بر شانه ملک‌مطیعی.

 

اما هیچ‌کدام از این دو برنامه پخش نشد. فردای آن روز همه رسانه‌ها نوشتند و خبر گرفتند از مجری این برنامه و تهیه‌کننده آن برنامه که دلیلش چه بود؟ چه گذشت؟ چه اتفاقی افتاد؟ اما همان حرف‌های تکراری، همان توجیهات همیشگی. خود ناصرخان هم هرگز در این مورد اظهارنظر نکرد،‌ گله هم نکرد، اصلا اهل گلایه نبود؛ تنها توضیحش این بود که یک اتفاقی قرار بوده بیفتد و حالا نیفتاده. ناصرخان حرفه‌ای بود و صبور. دلیل پخش نشدن مصاحبه‌های ملک‌مطیعی هر چه بود، باز هم بی‌اهمیت بود. مهم این بود که تصویر ملک‌مطیعی هرگز از تلویزیون پخش نشد. تا پریشب که بالاخره رؤیای ناصرخان محقق شد و به آرزوی دیرینش رسید؛ شبکه خبر بعد از ٤٠‌سال با پخش تصویری از او خبر فوتش را اعلام کرد.

 

٢.  روایت، تکراری و آشناست. ‌سال ١٣٧٩، درگذشت محمدعلی فردین همین اندازه تلخ و دردناک بود. کوچ ستاره‌ای که سال‌ها در انتظار ماند، به هر دری زد که بتواند به فعالیت هنری‌اش ادامه دهد، با مدیران بسیاری ملاقات کرد و توضیح داد اما نشد که نشد؛ آخرش دق کرد و مُرد. هرچند اسطوره بود و ماندگار شد. چنان محبوب که هنوز بعد از گذشت ١٨‌سال وارد قطعه هنرمندان بهشت زهرا که می‌شوی ازدحام جمعیت توجهت را جلب می‌کند که چه خبر است. نزدیک‌تر که می‌روی می‌فهمی این‌جا خانه ابدی فردین است؛ کسی نشسته کنارش با صدایی شبیه ایرج، «سلطان قلب‌ها» می‌خواند.

 

٣.  من اما هرگز راز این ممنوعیت‌ها را نفهمیدم. سال‌ها به ماجرای فردین فکر کردم که واقعا چه می‌شد اگر او در طول زندگی می‌توانست به فعالیت هنری‌اش ادامه دهد. اصلا شاید چند فیلم هم بازی می‌کرد و فیلم‌هایش پرفروش نمی‌شد. مثل دیگران به کار حرفه‌ای‌اش ادامه می‌داد و بعد هم به‌عنوان یک هنرمند زندگی را ترک می‌کرد. مگر قرار بود چه شود؟‌ چه اتفاقی می‌افتاد اگر فیلمی با حضور محمدعلی فردین روی پرده سینماها می‌رفت؟ حالا چه شد؟ روزی که تصویر ناصر ملک‌مطیعی سردر سینماها رفت، چه اتفاقی رخ داد؟ اگر مصاحبه‌های تلویزیونی‌اش پخش می‌شد، چه می‌شد؟ چه تهدیدی در پی داشت؟

 

چه تغییر نابهنجاری پیش می‌آمد؟ به کجا برمی‌خورد؟هیچ‌کس برای این سوالات پاسخ منطقی ندارد و تلخ‌تر این‌که این ماجرای شوم همچنان ادامه دارد. هنوز بسیاری از بزرگان‌ فرهنگ و هنر ما دچار این محدودیت‌ها و ممنوعیت‌های دشوار فهم‌اند. از جواد یساری و ایرج خواجه امیری گرفته تا گلپا و دیگران. اما واقعیت چیز دیگری‌ است و پایان این ممنوعیت‌ها و محدودیت‌ها یک حقیقت بیشتر نیست؛ محبوبیت و ماندگاری، جاودانگی...

 

دیدار به قیامت

خبر مرگ ناصر ملک مطیعی برای منی که در آخرین ساعات زندگی ناصرخان کنارش بودم؛ باورکردنی نبود. نه برای من که برای هیچ کس دیگر. قرار بود را درباره کتاب خاطراتش حرف بزنیم. وقتی دیدم حالش خوب است؛ خیالم راحت شد. با این که محیط و فضای بیمارستان خود مانعی بود برای حرف زدن از کار و این جور چیزها.

 

اخباری که در رسانه ها چاپ شده بود و گفته بودند حالش وخیم است، هر آن کسی را که کمترین انس و الفتی با ایشان داشت، نگران می کرد. اما حالش از اخباری که در موردش درج شده بود، خیلی خیلی بهتر بود. برای همین هم بود که وقتی اول صبح شنیدم آخر شب جمعه تمام کرده، باورم نشد. شب قبل به نظر نمی آمد که رفتنی باشد. حتی پسرش که تمام زندگی‌اش را در سال های اخیر وقف پدر کرده بود با امیدواری حرف می زد و می گفت قرار است تا دو سه روز دیگر از بیمارستان مرخص شود و برگردد به آپارتمانش در ناحیه خوش آب و هوای مهرشهر؛ که از آن جا خوشش می آمد و می‌گفت که جایی است که آدم می‌تواند نفس بکشد...

 

می گفتند قرار است مسعود کیمیایی بیاید به دیدار ناصرخان. این دو در کنار هم در قیصر یکی از قله های سینما را پایه ریخته بودند- در کنار چند نفر دیگر البته؛ اما ناصر ملک مطیعی با آن تواضعی که داشت هیچ گاه دنبال سهمی از افتخارات آن فیلم و هیچ فیلمی نبوده. خبر ملاقات مسعود کیمیایی استاد را خوشحال کرد. معلوم بود خونی زیر پوستش دویده. ملک مطیعی را می گویند که خراب رفاقت بوده پس بعید نیست اگر از آمدن یک رفیق جان گرفته باشد...

 

باید می رفتم. ملاقات رفیقانه‌ای در پیش بود. قرارمان با ناصر ملک مطیعی شد یکشنبه هفته آینده در آپارتمان ایشان در مهرشهر. قرار بود آخرین نسخه کتاب را ببرم پیشش و تایید نهایی را بگیرم. امیدوار بود که سر قرار خواهد رسید. همه امیدوار بودیم. باور کنید یک درصد هم به دلش نبود که شاید به فردا نرسد. اما نرسید و قرارمان ماند برای قیامت.

 

مریم نراقی

 

shahrvand-newspaper.ir
  • 18
  • 4
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
علی نصیریان بیوگرافی علی نصیریان؛ پیشکسوت صنعت بازیگری ایران

تاریخ تولد: ۱۵ بهمن ۱۳۱۳

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر، نویسنده و کارگردان

آغاز فعالیت: ۱۳۲۹ تاکنون

تحصیلات: دانش آموخته مدرسه تئاتر در رشته هنرپیشگی

ادامه
رودریگو هرناندز بیوگرافی «رودریگو هرناندز»؛ ستاره ای فراتر از یک فوتبالیست | هوش و تفکر رمز موفقیت رودری

تاریخ تولد: ۲۲ ژوئن ۱۹۹۶

محل تولد: مادرید، اسپانیا

حرفه: فوتبالیست 

پست: هافبک دفاعی

باشگاه: منچسترسیتی

قد: ۱ متر ۹۱ سانتی متر

ادامه
بیژن بنفشه خواه بیوگرافی بیژن بنفشه خواه بازیگر خوش سابقه سینمای ایران

تاریخ تولد: ۱ فروردین ۱۳۵۲

محل تولد: دروازه شمیران، تهران، ایران

حرفه: بازیگر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۳

تحصیلات: فارغ‌التحصیل رشته نمایش از دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد

ادامه
یان کوم بیوگرافی یان کوم؛ بنیانگذار برنامه واتس اپ

تاریخ تولد: ۲۴ فوریه ۱۹۷۶

محل تولد: اوکراین، کی یوف

ملیت: آمریکایی

حرفه: تاجر، برنامه نویس، کارآفرین

دلیل شهرت: راه اندازی واتساپ

ثروت: ۱۵/۱ میلیارد دلار

ادامه
جلال الدین مارشاریپوف بیوگرافی جلال الدین مارشاریپوف بازیکن قوی ازبکی

تاریخ تولد: ۱ سپتامر ۱۹۹۳

محل تولد: گرگانج، ازبکستان

حرفه: فوتبالیست

پست: وینگر

باشگاه کنونی: استقلال تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
بیوگرافی و اشعار عثمان بختیاری زندگینامه عثمان بختیاری شاعر سده پنجم و ششم

تاریخ تولد: بین سال های ۴۵۷ تا ۴۶۹ هجری قمری

ملیت: ایرانی

زمینه فعالیت: شاعر و حماسه سرا

آثار: شهریار نامه - هنرنامه یمینی

وفات: بین سال‌ های ۵۱۲ تا ۵۴۸

ادامه
ابو حتوف بن حارث انصاری زندگینامه ابوحتوف بن حارث انصاری از دشمنی با امام علی تا شهادت در کربلا

محل زندگی: کوفه

دوران زندگی: همزمان با دوران زندگی امام حسین (ع)

از یاران: امام حسین (ع)

شهادت: روز دهم محرم

ابو حتوف بن حارث انصاری در سپاه عمر سعدزندگینامه ابو حتوف بن حارث انصاری

ادامه
محمد نادری بیوگرافی محمد نادری بازیگر سینما و تلویزیون

تاریخ تولد: ۱۰ تیر ۱۳۵۷

محل تولد: اردبیل

حرفه: بازیگر، فیلمنامه نویس، صدا پیشه، مجری

تحصیلات: کارشناسی ارشد کارگردانی تئاتر از دانشگاه تربیت مدرس

آغاز فعالیت: ۱۳۸۸ تاکنون

ادامه
محمد بن راشد آل مکتوم بیوگرافی محمد بن راشد آل مكتوم حاکم موفق دبی

تاریخ تولد: ۱۵ ژوئیه ۱۹۴۵

محل تولد: دبی

ملیت: امارات متحده عربی

لقب: والاحضرت شیخ محمد

حرفه: حاکم دبی

ادامه
دیالوگ های آنشرلی

دیالوگ های آنشرلی در این مقاله از سرپوش به بررسی جذابیت های دیالوگ های آنشرلی در سینما و تئاتر می‌پردازیم. آنشرلی، با تاریخچه‌ای غنی در حوزه فرهنگ و هنر، دارای دیالوگ‌هایی است که علاوه بر ارتقاء داستان، به عنوان نمونه‌هایی برجسته از زبان هنری در این صنایع شناخته می‌شوند. اثر آنشرلی  کتاب "آنشرلی" نوشته لوسی ماد مونتگمری، داستان دختری به نام آن شرلی است که در یتیم خانه بزرگ شده و به یک خانواده ثروتمند در شهر مونک هاوس نیو برونزویک در کانادا فروخته می شود. آن شرلی دختری کنجکاو، مهربان و خلاق است که با دیالوگ های خود، شخصیتی دوست داشتنی و ماندگار در ذهن خوانندگان ایجاد کرده است. انیمیشن آنشرلی انیمیشن "آنشرلی" که در سال ۱۹۷۹ در ژاپن ساخته شده است، اقتباسی از رمان "آن در گرین گیبلز" نوشته لوسی ماد مونتگمری است. این انیمیشن، داستان دختری به نام آن شرلی را روایت می کند که در یتیم خانه بزرگ شده و به یک خانواده ثروتمند در شهر مونک هاوس نیو برونزویک در کانادا فروخته می شود. شخصیت های آنشرلی شخصیت های اصلی انیمیشن آنشرلی عبارتند از: آن شرلی: دختری کنجکاو، مهربان و خلاق که با موهای قرمز و شخصیت دوست داشتنی خود، یکی از محبوب ترین شخصیت های ادبیات کودکان است. مریلا کاترین کاتبرت: خواهر بزرگ تر ماتیو کاتبرت که با برادرش در مزرعه گرین گیبلز زندگی می کند. مریلا زنی سخت کوش و جدی است که در ابتدا از حضور آن شرلی در خانه خود خوشحال نیست. ماتیو کاتبرت: برادر کوچک تر مریلا که مردی مهربان و ساده دل است که به سرعت با آن شرلی دوست می شود. دیانا براری: دختر همسایه کاتبرت ها که با آن شرلی دوست می شود. دیانا دختری مهربان و ساده دل است که به سرعت با آن شرلی دوست می شود. دیالوگ های انیمیشن آنشرلی داستان انیمیشن آنشرلی داستان انیمیشن آنشرلی، همانند داستان رمان، از این قرار است که آن شرلی، دختری یتیم که در یتیم خانه بزرگ شده است، توسط خواهر و برادری به نام های مریلا و ماتیو کاتبرت به فرزندخواندگی پذیرفته می شود. مریلا و ماتیو، آن شرلی را برای کمک به انجام کارهای خانه و مزرعه می خواهند. آن شرلی، با موهای قرمز آتشین و شخصیت دوست داشتنی خود، به سرعت با مریلا و ماتیو و همچنین با همسایه آنها، دیانا براری، دوست می شود. آن شرلی، با ماجراجویی ها و شیطنت های خود، زندگی کاتبرت ها را زیر و رو می کند و به آنها یاد می دهد که چگونه از زندگی لذت ببرند. نکات مثبت آنشرلی انیمیشن آنشرلی، از جمله انیمیشن های ماندگار و خاطره انگیزی است که با داستان جذاب و شخصیت های دوست داشتنی خود، مخاطبان زیادی را به خود جذب کرده است. از جمله نکات مثبت این انیمیشن می توان به موارد زیر اشاره کرد: - داستان انیمیشن آنشرلی، همانند داستان رمان، داستانی جذاب و پرکشش است که مخاطبان را از ابتدا تا انتها درگیر خود می کند. - شخصیت های انیمیشن آنشرلی، از جمله آن شرلی، مریلا، ماتیو و دیانا، شخصیت هایی دوست داشتنی هستند که مخاطبان با آنها ارتباط برقرار می کنند. - انیمیشن آنشرلی، پیام های مثبتی مانند اهمیت خانواده، دوستی و امید را به مخاطبان خود منتقل می کند. دیالوگ های شخصیت آنشرلی دیالوگ های آنشرلی دیالوگ های آنشرلی، بیانگر شخصیت او هستند. او دختری کنجکاو و ماجراجو است که همیشه به دنبال یادگیری چیزهای جدید است. این ویژگی در دیالوگ های او به وضوح دیده می شود. برای مثال، در یکی از دیالوگ ها، آنشرلی از معلم خود می پرسد: "حتی اگر دنیا بد باشد، همیشه چیزهای خوب هم وجود دارد." " تصور اینکه شما یک ملکه هستید واقعا عالی است. شما بدون هیچ گونه ناراحتی از آن لذت می برید و هر زمان که بخواهید می توانید از ملکه بودن دست بردارید، کاری که در زندگی واقعی نمی توانید انجام دهید." "این یک چیز خوب در مورد این جهان است ... همیشه بهارهای بیشتری وجود دارد." "وقتی فکر می‌کنم قرار است اتفاق خوبی بیفتد، به نظر می‌رسد که بر روی بال‌های انتظار پرواز می‌کنم. و سپس اولین چیزی که متوجه می شوم با یک ضربت به زمین می افتم. اما واقعاً ماریلا، قسمت پرواز تا زمانی که ادامه دارد با شکوه است... مثل اوج گرفتن در غروب خورشید است. من فکر می‌کنم که تقریباً تاوان ضربه را می‌پردازد." "خب، نمی توان یکدفعه عادت دختر بچه بودن را کنار گذاشت." "شاید... شاید... عشق به طور طبیعی از یک دوستی زیبا آشکار شد، مانند گل رز طلایی که از غلاف سبزش می لغزد."  "این یک ایده دوست داشتنی است، دایانا؛ زندگی کردن به گونه ای که نامت را زیبا کنی، حتی اگر در آغاز زیبا نبود... آن را در افکار مردم برای چیزی آنقدر دوست داشتنی و دلپذیر قرار می دهد که هرگز به تنهایی به آن فکر نمی کنند." "شاید، به هر حال، عاشقانه مانند یک شوالیه که سوار اسب می‌شود، با شکوه و هیاهوی وارد زندگی انسان نشده باشد. شاید مثل یک دوست قدیمی از راه‌های آرام به سمت آدم خزید..." "خب، همه ما اشتباه می کنیم، عزیزم، پس فقط آن را پشت سر بگذار. ما باید از اشتباهات خود پشیمان باشیم و از آنها درس بگیریم، اما هرگز آنها را با خود به آینده منتقل نکنیم." "من معتقدم که زیباترین و شیرین ترین روزها، روزهایی نیستند که در آن اتفاقات بسیار باشکوه یا شگفت انگیز یا هیجان انگیزی رخ دهد، بلکه فقط روزهایی هستند که لذت های کوچک ساده ای را به ارمغان می آورند و به آرامی یکدیگر را دنبال می کنند، مانند مرواریدهایی که از یک رشته می لغزند." "من از دوستی بسیار سپاسگزارم. زندگی را بسیار زیبا می کند." "این بدترین دوران بزرگ شدن است و من در حال درک آن هستم. چیزهایی که در دوران کودکی خیلی می‌خواستی، وقتی به آنها دست پیدا می‌کردی، به نظرت چندان شگفت‌انگیز به نظر نمی‌رسند." "آیا خوب نیست که فکر کنیم فردا روز جدیدی است که هنوز هیچ اشتباهی در آن وجود ندارد." دیالوگ های ماندگار آنشرلی "این خیلی خوب است که در مورد غم ها بخوانید و تصور کنید که قهرمانانه از طریق آنها زندگی می کنید، اما وقتی واقعاً آنها را دارید، خیلی خوب نیست" "خیلی آسان است که شرور باشی بدون اینکه بدانی." "اما واقعاً ماریلا، نمی‌توان در چنین دنیای جالبی برای مدت طولانی غمگین ماند، می‌تواند؟" "زندگی ارزش زیستن را دارد تا زمانی که خنده در آن باشد." "تجربه من این بوده است که شما تقریباً همیشه می توانید از چیزهایی لذت ببرید، اگر تصمیم خود را محکم بگیرید که این کار را انجام دهید." "دنیای قدیمی عزیز تو بسیار دوست داشتنی هستی و من خوشحالم که در تو زنده هستم." "چرا مردم باید برای دعا زانو بزنند؟ اگر واقعاً می خواستم دعا کنم به شما می گویم که چه کار می کردم. من به تنهایی یا در جنگل های عمیق و عمیق به یک میدان بزرگ بزرگ می رفتم و به آسمان - بالا - بالا - بالا - به آن آسمان آبی دوست داشتنی نگاه می کردم که انگار پایانی برای آن وجود ندارد. آبی بودن و سپس من فقط یک دعا را احساس می کنم." "این یکی از مزایای سیزده سالگی است که شما خیلی بیشتر از زمانی که فقط دوازده ساله بودید می دانید" "تا زمانی که نمردی هرگز از غافلگیر شدن در امان نیستی" "کیک‌ ها یک عادت وحشتناک دارند که وقتی می‌ خواهید خوب باشند بد می‌ شوند" "آنه تمام عاشقانه هایت را رها نکن اندکی از آن چیز خوبی است البته نه زیاد اما کمی از آن را حفظ کن" دیالوگ های زیبای آنشرلی سخن پایانی درباره دیالوگ های آنشرلی دیالوگ های آنشرلی، بخشی از جذابیت این شخصیت دوست داشتنی هستند. این دیالوگ ها، شخصیت، امید، خوش بینی و عشق به طبیعت آنشرلی را به خوبی بیان می کنند. گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش