دوشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۹:۱۸ - ۱۳ خرداد ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۳۰۳۲۵۴
فیلم و سینمای ایران

فیلم «تیک آف»؛ عقده های تلخ چند جوان امروزی

اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران,فیلم تیک آف

احسان عبدی‌پور یکی از چهره‌های جوان و بااشتیاق سینماست که شور خاصی در فیلم‌هایش موج می‌زند. او بعد از موفقیت‌های اولین اثرش«تنهای تنهای تنها»، دست به ساخت فیلم دیگری با عنوان «پاپ» زد که به دلایلی این فیلم از اکران باز ماند و برای مدتی توقیف شد. او سومین فیلمش را در شرایطی کلید زد که همه با پشتوانه موفقیت‌های فیلم اولش او را می‌شناختند و به غیر از یک اثر بلند، هیچ ادعایی برای اثبات فیلم‌سازی‌اش در سینما نداشت.

 

 

جدیدترین فیلم او «تیک آف» که این روزها با استقبال مخاطبان مواجه شده است، با ساختار متفاوت و ضدکلیشه‌ای که دارد، قصه پنج جوان را محور اصلی خود قرار داده است. فیلم حرف‌های صریح و آشکاری را درباره وضعیت جوانان امروز مطرح می‌کند و از دل تمام تلخی‌ها و ناامیدی‌ها، برای مقابله با شکست راه‌حل نشان می‌دهد.

 

«تیک آف» ابتدا قرار بود در سی‌وچهارمین جشنواره فیلم فجر شرکت کند، اما بنا به دلایل نامعلومی از حضور در این جشنواره کنار گذاشته شد. دلیل اصلی عدم نمایش این فیلم در جشنواره و اکران عمومی چه بود؟

خب اول این‌که رسم یا روال فجر این نیست که توضیحی در این باره بدهد. دوم این‌که ساحت انتخابات هنری همیشه همین بوده. چند نفر باید برای یک رویداد هنری آثار را انتخاب کنند. ممکن است آن تیم فضا و سبک و سلیقه‌شان یک چیزی باشد از قضا متفاوت با فضای اثر تو. ایده‌آل یا مطلوبشان چیز دیگری باشد. به همین سادگی. هنر است و همین بی‌قاعدگی‌های جذابش.

 

نسخه اکران‌شده فیلم چقدر به نسخه اولیه‌ای که آن را ساختید، شباهت دارد؟

برخی سکانس‌های فیلم دچار جرح و تعدیل شده و روند فیلم تغییر پیدا کرده است. حتی برخی دیالوگ‌ها با لب بازیگر سینک نیستند. ما قسمت‌های بازپرسی را در زمان رفت و برگشت‌هایمان به ارشاد درآوردیم. البته که این شامل فیلم من و ۹۰ درصد فیلم‌های دیگرِ سینمای ایران می‌شود. به نظرم همه ما به نوعی مورد اصابت این شلیک‌ها قرار می‌گیریم و همه با هم برابر هستیم. مثل فوتبال در هوای بارانی و روی زمین گل‌آلود می‌ماند؛ اگر گل‌آلود است، برای دو تیم گل‌آلود است، تنها برای من نیست…

 

«تیک آف» داستان عجیب و غریبی دارد و برای مخاطب کاملا ضد کلیشه است. ایده اصلی فیلم از کجا آمد و چطور در ذهن شما خلق شد؟

‎ایده اولیه برمی‌گشت به قصه‌ای که چند سال پیش به همراه برادرم قرار بود بسازیمش. قصه درباره یک خواهر و دو برادر بود که در بوشهر تنها زندگی می‌کردند و تنها آرزویشان این بود که یک هواپیما داشته باشند و از جایی که زندگی می‌کنند، بروند؛ بروند به یک دنیای دیگر با آدم‌های دیگر.

 

آیا برای ساخت فیلم الگوی خارجی مدنظرتان بود؟

‎شاید لحن و گرافیک فیلم با دیگر فیلم‌هایم تفاوت داشته باشد، اما خیال الگوبرداری از فیلمی را نداشته‌ام. از بین مجموع فیلم‌هایم که تعدادشان هم البته زیاد نیست، این فیلم به آدم‌ها و روابطشان نزدیک‌تر است. یعنی فیلم کلوزآپ‌تری است.

 

شخصیت‌های فیلم یک گروه موسیقی پراکنده هستند که بعد از پنج سال کنار هم جمع می‌شوند. یکی از آن‌ها، پنج سال است در کابین یک کشتی، کنار اقیانوس زندگی می‌کند و هیچ‌وقت بیرون از کشتی قدم برنمی‌دارد. این‌ها خود به خود یک اتمسفر به فیلم وارد می‌کند. کما این‌که موسیقی فیوژن ترکیبی از سازهای محلی و الکترونیک نیز لحن متفاوت دیگری را در فیلم خلق کرده است. به نظرم این ویژگی‌ها باعث شدند ذهنیت متفاوتی نسبت به فیلم به وجود بیاید.

 

فیلم درباره چند جوان مایوس شده از زندگی است که در یک موقعیت عجیب تصمیم می‌گیرند عقده‌هایی را که زندگی به کامشان تلخ کرده، به شکل وحشتناکی تخلیه کنند. فکر می‌کنید جوان‌های فیلم تا چه حد به جوان‌های امروز جامعه شباهت دارند؟

به نظرم خیلی شباهت دارند. البته فیلم فقط مختص جوان‌ها نیست، چون ممکن است دپرسیون یک فرد در ۱۵ سالگی یا در ۴۰ یا ۷۰ سالگی اتفاق بیفتد، اما درنهایت همه این‌ها به امید ختم می‌شوند. فیلم در مورد این است که اسب زندگی از هر کجا که تو را زمین زد، بدو و رکاب بگیر و دوباره سوارش بشو…

 

ولی در فیلم امید به معنای واقعی وجود ندارد!

‎من معمولا در مورد کارهایم هیچ نقدی را جزما و بدوا رد نمی‌کنم. ولی این کار را در مورد این یکی حرف و نظر شما می‌کنم. من مطمئنم وقتی مخاطب از سینما بیرون می‌آید، دیگر آن آدم خموده قبل از فیلم نیست. به نظرم شخصیت‌های فیلم ناامید نیستند، آن‌ها به ترس‌ها و شکست‌هایشان حمله می‌کنند و غیر از امید، غیر از حمله و هیجان، چه اسم دیگری می‌شود روی آن گذاشت؟

 

فیلم تعریف درستی از ارتباط فائز و مصی (معصومه) به مخاطب ارائه نمی‌دهد و رابطه این دو شخصیت مدام برای او به سوال تبدیل می‌شود. فائز و مصی چه نوع ارتباطی با هم دارند؟

‎الان می‌توانم کلی فکت و دیتیل بدهم که از چسباندن این‌ها به هم رابطه فایز و مسیح کاملا کشف شود که خب کلی باید قصه فیلم و سکانس‌ها را توصیح بدهم. رابطه‌شان اصلا پیچیده نیست و کشفش دقت خاصی را نمی‌طلبد. اما اگر شما اصرار دارید که نشده، من اصراری ندارم که شده!

 

اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران,فیلم تیک آف

فیلم تا قبل از ورود شیرزاد به نوعی مقدمه‌چینی می‌کند و انگار همه اتفاقاتی که در ابتدای داستان می‌افتد، برای فراهم کردن حضور او در قصه است. چقدر زمان نوشتن فیلمنامه روی شخصیت شیرزاد کار کردید؟

‎شیرزاد در نسخه قبلی فیلم هم حضور داشت، منتها ورود او به داستان به این شکل که در فیلم می‌بینیم، نبود. فیلم با شیرزاد، در خارج از ایران زندگی می‌کرد و با کشتی که کم‌کم به سمت اسکله بوشهر می‌آمد، شروع می‌شد. ورود شیرزاد به قصه در نسخه اولیه شمایل خیلی خوبی داشت، ولی به دلیل مخالفت ارشاد این بخش از فیلمنامه حذف شد.

 

آیا کاراکتر شیرزاد مابه‌ازای بیرونی برایتان دارد؟

‎نه، شخصیت شیرزاد ساخته و پرداخته ذهن خودم است. الان که دارم با شما حرف می‌زنم، به یاد افسانه ۱۹۰۰ می‌افتم، ولی این داستان با قصه شیرزاد ما متفاوت است.

 

شیرزاد برای من نماد آدمی است که تمام جهان را گشته است و مثل آن بازرگانی می‌ماند که از هند برای طوطی‌ها خبر می‌آورد. برای همین هم به آتنا می‌گوید هر جا بروی، آرام نخواهی شد، یک چیزهایی را باید همین‌جا حلش کنی.

 

چرا شیرزاد عشقش را به آتنا ابراز نمی‌کند؟

‎بر من هم محرز نیست که این‌ها همدیگر را دوست دارند، اما با قطعیت نمی‌توانستم درباره آن حرف بزنم.

 

ایده شیشه بطری نوشابه که شیرزاد با خودش آن را در قصه می‌آورد، از کجا آمد؟

‎از ماجرای شخصی خودم. از شب‌هایی که یک خانه دستمان می‌افتاد و صاحب‌خانه سفر می‌رفت و تابستان‌ها خانه مال خودمان بود. این ایده از مجموع خاطرات آن سال‌هایم الهام گرفته شده است.

 

به نظر می‌رسد وجه سرگرم‌سازی یکی از اصول و عناصر مهم در فیلم‌سازی‌تان است. چقدر زمان نوشتن فیلمنامه به این موضوع توجه دارید؟

‎من تلخ‌ترین حرف‌ها را هم سوار یک ماشین طنزآلود می‌کنم. اسم این اتفاق را سرگرمی نمی‌گذارم، ولی سعی‌ام بر این است که از تلخ‌ترین چیزها هم یک ساندویچ خوش‌مزه درست کنم. برای من خیلی احساس گناه‌آلوده‌ای است که یک نفر بیاید فیلم من را ببیند و انرژی‌اش کمتر از چیزی باشد که موقع ورود به سالن سینما داشته است. این از رسالتی که خودم بر خودم فرض کرده‌ام، به دور است.

 

با توجه به این‌که شما در فیلم‌های قبلی‌تان از نابازیگر استفاده می‌کردید، چطور شد که در این فیلم از بازیگران شناخته‌شده سینما استفاده کردید؟

‎اعتقاد دفتر تولید فیلم به استفاده از بازیگران شناخته‌شده در فیلم بود. به نظر آن‌ها فیلم به اجرای خوب و موثری احتیاج داشت و من هم سر این موضوع با آن‌ها مخالفتی نکردم. چون فیلمنامه این فیلم برخلاف فیلم‌های دیگرم خیلی منوط به اجرا بود. یعنی فیلمی نبود که توی فیلمنامه تمام شده باشد.

 

رضا یزدانی انتخاب خودتان بود یا دفتر تولید فیلم؟

‎زمانی که می‌خواستم فیلم را بر مبنای همان نسخه اولیه‌ای که ابتدا به آن اشاره کردم بسازم، رضا یزدانی انتخاب اولم برای بازی در فیلم بود. رضا با این‌که می‌دانست هیچ بازیگر دیگری در کار نیست، فیلمنامه را خواند و پیشنهاد من را قبول کرد.

 

چقدر با بازیگرها برای در آمدن لهجه‌ها تمرین کردید؟

‎ تمرین با بازیگرها سر لهجه، کار شوق‌برانگیزی بود. چون بازیگرها متوجه می‌شدند که برای این کار باید تلاش فراوانی انجام بدهند. زحمتی که برای در آمدن لهجه می‌کشیدند، خود به خود به کاراکترشان و کار سرایت پیدا کرد و مقاومتشان را بالا برد.

 

اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران,فیلم تیک آف

خودتان معلم لهجه بازیگرها بودید؟

‎من با هر کدامشان یک جور تمرین می‌کردم. با مصطفی، رضا و پگاه یک مدل و با سوگل که آخرین بازیگر کار بود، یک مدل دیگر تمرین می‌کردم. بازیگران کار خیلی حرف گوش‌کن بودند و این برای من خیلی مهم بود. همه چیز تحت کنترلم بود و آن‌ها با باور خیلی زیادی وارد پروژه شدند. و این برایم مسئله خیلی مهمی بود. مهم است که بازیگرت به تو مومن باشد یا نباشد. در پروژه حضور داشته باشد، با روحش و قلبش یا نداشته باشد. بازیگرهای من داشتند. همان‌جا بودند که بودیم. روح و فیزیکشان.

 

آیا بازیگرها هم اجازه مطرح کردن پیشنهاد در فیلم داشتند؟

‎بله، من روز اول فیلم‌برداری به همه بازیگرها گفتم هر وقت و هر جا خواستید، حق پیشنهاد دارید، ولی اگر مطرح کردید و گفتم نه، برای بار دوم پیشنهادتان را تکرار نکنید.

 

این روند تا روز آخر فیلم‌برداری ادامه داشت. حتی اگر از مصطفی زمانی درباره فیلم بپرسید، می‌گوید ۱۰ درصد صحنه‌هایم را قبول نداشتم، ولی چون احسان گفت آن‌ها را بازی کردم…

 

 

 

 

 

۴۰cheragh.org
  • 9
  • 4
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
علی عسکری بیوگرافی علی عسکری سیاستمدار ایرانی

تاریخ تولد: ۱۳۳۷

محل تولد: دهق، اصفهان

حرفه: سیاستمدار، نظامی، مدیر ارشد اجرایی، مدیر عامل شرکت صنایع پتروشیمی خلیج فارس

آغاز فعالیت: ۱۳۶۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی مهندسی برق - الکترونیک، کارشناسی ارشد مدیریت، دکتری مهندسی صنایع - سیستم و بهره‌وری

ادامه
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
مینا ساداتی بیوگرافی مینا ساداتی بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۱۰ آذر ۱۳۶۰

محل تولد: کاشان، ایران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون

تحصیلات: فوق لیسانس گرافیک از دانشگاه هنرهای زیبای تهران

آغاز فعالیت: ۱۳۸۶ تاکنون

ادامه
شاه نعمت الله ولی شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه ایرانی

تاریخ تولد: ۱۴ ربیع الاول۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

نام های دیگر: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

پیشه: فلسفه و تصوف

مکتب: عارف و تصوف

آثار: شرح لمعات، رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
مائوریستو موتا پائز بیوگرافی مائوریسیو موتا پائز؛ سرمربی والیبال

تاریخ تولد: ۲۶ مه ۱۹۶۳

محل تولد: ریو دو ژانیرو، برزیل

ملیت: فرانسه

حرفه: سرمربی والیبال

آغاز فعالیت: سال ۱۹۹۴ تاکنون

ادامه
فرشید اسماعیلی بیوگرافی فرشید اسماعیلی فوتبالیست جوان ایرانی

تاریخ تولد: ۴ اسفند ۱۳۷۲

محل تولد: بندرلنگه، هرمزگان، ایران

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک هجومی

باشگاه کنونی: پیکان

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر 

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش