چهارشنبه ۰۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۸:۵۳ - ۰۱ مهر ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۷۰۰۲۵۲
فیلم و سینمای ایران

سینمای دفاع مقدس و تاریخ آن

 سینمای دفاع مقدس,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

سینمای دفاع مقدس را تنها ژانر سینمای ایران خوانده‌اند. شاید بهتر باشد ایرانی را نیز به این ترکیب اضافه کنیم و بخوانیم: تنها ژانر ایرانی یا بومی سینمای ایران. ژانری با ظاهر و سر و شکلی کاملا متفاوت با سینمای جنگی سایر نقاط دنیا و به‌خصوص ‌هالیوود که نگاهی تمام‌فیزیکی به جنگ دارد. درست مثل دفاع مقدس ما که ماهیت دفاعی‌اش آن را متفاوت و بی‌شباهت به جنگ‌های دیگر نقاط مختلف دنیا جلوه می‌دهد.

 

همچنان‌که از ظاهر ترکیب پرکاربرد سینمای دفاع مقدس نیز آشکار است، این سینما عمری تقریبا هم‌اندازه با سینمای بعد از انقلاب ایران دارد. درواقع به جرأت می‌توان گفت که این سینما تقریبا همزمان با تجدید حیات سینما در روزهای پس از انقلاب راه خود را آغاز کرده است. فراموش نکرده‌ایم سینمای پیش از انقلاب و تک و توک فیلم‌های – مثلا - جنگی آن دوران را که یکسر یا بازسازی فیلم‌های جنگی‌ ‌هالیوودی با سر و شکلی کاریکاتوری بود یا بدتر و مضحک‌تر: بازسازی فیلم‌های چرند هندی - مصری با داستانی که آن را از بستر وقوع رخدادهای فیلم اصلی هندی - مصری کنده و در بستری از جنگی تخیلی - کارتونی اجرا کرده‌اند. اگر این واقعیت را که در همان یکی، دو‌سال اول بعد از پیروزی انقلاب، دفاع مقدس با هدف بستن راه‌های تنفس و حیات این دگرگونی عظیم به کشور ما تحمیل شد، در کنار چگونگی و چیستی سینمای جنگی پیش از انقلاب قرار دهیم، می‌شود گفت سینمای بعد از انقلاب عمری نزدیک با سینمای دفاع مقدس دارد و آن وقت است که این واقعیت عریان‌تر می‌شود که این سینما نخستین و شاید هم تنها حرکت اصیل فرهنگی این مرز و بوم در سال‌های بعد از انقلاب است.

 

سینمای ایران بعد از پیروزی انقلاب، جنگ را وارد سیاهه موضوعات اصلی‌اش کرد. با این توضیح که فیلم‌های جنگی روزهای اول، با چیزی که بعدتر نام سینمای دفاع مقدس گرفت، تفاوت‌های اساسی داشت. تلقی ‌هالیوودی از فیلم جنگی در آن فیلم‌ها از این‌که آنها را متعلق به این سینمای بومی و ویژه بدانیم، جلوگیری می‌کند. برزخی‌ها، مرز و فیلم‌هایی از این‌دست به‌عنوان نخستین تلاش‌های سینمای ایران در نشان دادن عکس‌العمل به رخدادهای جامعه بیشتر از این‌که به طبیعت و حتی شکل و شمایل جنگ ایران نزدیک باشند، یادآور یک‌سری فیلم فرنگی پرتحرک بودند که سازندگان فیلم‌ها فقط و فقط اسامی شخصیت‌ها را ایرانی کرده بودند. درواقع زبان فارسی تنها وجه تمایز فیلم با نمونه‌های اصلی و‌ هالیوودی بود. جالب این‌که این فیلم‌ها حتی در ایجاد فضا و ظاهر این‌جایی نیز ناموفق بودند که این هم به عدم شناخت تفاوت‌های ذاتی دو نوع سینما برمی‌گشت. درواقع دست‌اندرکاران سینمای جنگی روزهای اول انقلاب این نکته را درک نکرده بودند که نگاه فیزیکی، هیجان و درگیری‌محوری فیلم‌های غربی با تلقی رایج و حاکم بر جامعه ایران بعد از انقلاب نسبت به پدیده جنگ - که در آن اولویت اصلی را ویژگی‌های درونی و معنوی و باورهای دینی بیشتر و عمیق‌تر رزمندگان دارد - تفاوت‌های اساسی دارد. درواقع برخلاف ‌هالیوود که در آن‌جا توانمندی‌ها و توانایی‌های فیزیکی قهرمان، یک داستان جنگی را پیش می‌برد، در ایران انقلابی بزرگنمایی و تأکید بر توانایی‌های فیزیکی قهرمان کم شده و جای آن را تأکید بر ویژگی‌های درونی، شخصی، باورهای دینی و معنوی شخصیت‌ها گرفته بود. این نکته را البته فیلمسازان جوانی که بعد از انقلاب، سینما را تازه داشتند کشف می‌کردند و یاد می‌گرفتند، درک کردند و چنین شد که کمترین تأثیر ورود این سینماگران جوان، تغییر ظاهر فیلم‌های جنگی بود.

 

این سینماگران نوآمده اغلب از بچه‌مسلمان‌هایی بودند که ادای تکلیف آنها را به وادی سینما کشانده بود. دستامد ورود آنها به سینما نزدیکی بیشتر ویژگی‌های فیلم‌های جنگی به مولفه‌هایی شد که بعدها به ویژگی‌های سینمای دفاع مقدس معروف شدند. فیلم‌هایی چون دیار عاشقان ساخته حسن کاربخش، پیشتازان فتح ناصر مهدی‌پور و ما ایستاده‌ایم به کارگردانی اکبر حر نمونه‌هایی از نخستین تلاش‌های جدی سینمای جدید ایران در زمینه شکل‌دهی و تکوین سینمای بومی جنگی در این دیار است. این آغازگران با وجود تمام آسیب‌ها و کمبودهای ساختاری صرفا به این دلیل که نخستین دیکته‌ها را در این وادی نوشته بودند، ارزشمند به شمار می‌آیند.

 

همین دیکته‌های ابتدایی بود که در ادامه به یک سینمای قدرتمند بومی پرطرفدار ختم شد. بازیگران اصلی میدان نیز کسانی چون رسول ملاقلی‌پور، احمدرضا درویش، کمال تبریزی و ابراهیم حاتمی‌کیا بودند که با ورودشان سینمای دفاع مقدس را به سطحی بالاتر ارتقا دادند. شگفت که فاصله شکل‌گیری این سینما با خلق شماری از بهترین فیلم‌های این جریان ناچیز و از نظر زمانی در حد فقط چند ‌سال بود. درواقع هنوز جنگ به پایان نرسیده بود که سینمای دفاع مقدس توانست به قله برسد. رسول ملاقلی‌پور پس از آثاری چون نینوا و بلمی به سوی ساحل با فیلم پرواز در شب و ابراهیم حاتمی‌کیا نیز پس از هویت و دیده‌بان با مهاجر و البته بهرام بیضایی با باشو غریبه کوچک بهترین فیلم‌های دفاع مقدسی آن روزگار را ساختند. فیلمسازان مستعد و سختکوشی چون احمدرضا درویش، کمال تبریزی، سیف‌الله داد، شهریار بحرانی، جمال شورجه، علی شاه‌حاتمی، حسین قاسمی جامی، احمد مرادپور و ... نیز راه آنان را ادامه دادند و نقش موثری در تکوین این تنها ژانر بومی‌شده سینمایی ایفا کردند.

با تلاش‌های این سینماگران نخستین دهه شکل‌گیری این سینما بدل شد به یک دهه طلایی. دهه‌ای که فیلم‌های درخشانی چون مهاجر، پرواز در شب، افق، دیده‌بان، عقاب‌ها و کانی‌مانگا بهترین روزهای ممکن را برای یک سینمای تازه‌تثبیت‌شده به وجود آورد و زبان و روایت جدیدی را که مایه‌های بومی آشکار و آشنایی داشت، به منصه ظهور رساند.

 

تماشاگران در دهه شصت استقبال شایانی از سینمای جنگی بومی‌شده ایران به عمل آوردند. عقاب‌ها که هنوز پرتماشاگرترین فیلم تاریخ سینمای ایران به‌شمار می‌آید و هنوز که هنوز است فیلمی به حریم امن آن نزدیک نشده و کانی‌مانگا به‌عنوان سومین فیلم پرتماشاگر تمام تاریخ سینمای بعد از انقلاب، روزهای طلایی باشکوهی را در سینمای دفاع مقدس رقم زدند.

 

استقبال تماشاگران از این سینما چنان بود که حتی فیلم ضعیفی مثل پلاک نیز می‌توانست مردم را به سالن‌ها بکشاند. چنین استقبالی البته در درازمدت باعث ساخته شدن آثار میانمایه بسیاری شد که می‌توانست سینمای نوباوه دفاع مقدس را با خطری جدی مواجه کند، اما نکته در این است که چه فیلم‌های پرفروش این ژانر و چه فیلم‌های سهل‌انگار دم دستی این سینما را کارگردانان عبوری ساخته بودند که در این سینما ماندنی نبودند و از بد حادثه یا با اغراض مادی و معنوی دیگر گذرشان به این سینما افتاده بود، اما آن چند نفری که نامشان به‌عنوان یاوران همیشه سینمای دفاع مقدس آمد، در سنگر ماندند و ارزش و اهمیت این سینما را قربانی اهداف مادی یا ساده‌انگاری‌های حاصل از تنبلی یا عافیت‌اندیشی نکردند. اینان دلسوختگانی بودند که سینما برایشان هدف اصلی نبود و بیشترشان برای انتقال و ارایه دلخواسته‌هایشان وارد این عرصه شده بودند؛ بگذریم از این‌که بیشتر فیلمسازان این جمع در گذر زمان با آشنایی بیشتر به فن و تکنیک سینما بدل به فن‌سالارانی بی‌بدیل شدند که از میانشان علاوه بر ملاقلی‌پور و حاتمی‌کیا می‌توان به سیف‌الله داد، درویش، تبریزی و بحرانی اشاره کرد.

 

پایان جنگ می‌توانست سینمای دفاع مقدس را با بحران مواجه کند. دیگر آن فضای اجتماعی و شور و حال عمومی در شهرها وجود نداشت تا با اتکا به آن مردم به سالن‌ها هجوم آورند و فیلم‌های دفاع مقدس را پرفروش کنند. این امر می‌توانست راه ادامه حیات این سینما را مسدود یا شرایط را برای این سینما دشوار کند. سینمای دفاع مقدس برای غلبه بر این شرایط  ترفندهایی در آستین داشت. اگرچه پایان جنگ این تأثیر ناگریز را داشت که شمار فیلم‌های دفاع مقدسی را بشدت کاهش داد، اما فیلمسازان عرصه دفاع مقدس به‌هرحال راه‌هایی برای ادامه طریق در این مسیر پرخطر یافتند. توجه بیشتر به واقعیات اجتماعی از طریق پرداختن به آدم‌های جنگ در شرایط جدید اجتماعی و نیز ساخت فیلم‌های عظیم‌تر و شکوهمندتر – که در فضای جنگ امکان این کار کمتر بود- راهکارهای سینمای ایران برای ادامه حیات سینمای دفاع مقدس بود. آژانس شیشه‌ای، نمونه فیلم گروه اول و حمله به اچ ٣ نمونه‌ فیلم گروه دوم است که تمام ویژگی‌های مورد بحث را یکجا در خود دارند. درواقع پایان جنگ و کاهش شور و حال عمومی جامعه با تمسک به آثاری بزرگتر از فیلم‌های سابق یا پرداخت به موقعیت‌هایی که در زمان جنگ حتی امکان فکر کردن به آنها هم وجود نداشت، جبران شد. این‌که می‌گویم حتی امکان فکر کردن به فیلم‌های اجتماعی دفاع مقدس نیز در زمان جنگ وجود نداشت، ریشه در شرایط طبیعی جنگ در هر اجتماعی دارد؛ مثلا تصور کنید در زمان جنگ فیلمی چون آژانس شیشه‌ای با مضمون بی‌توجهی عمومی مردم و مسئولان به یک جانباز در آستانه شهادت که باعث اسلحه کشیدن و گروگانگیری هم‌رزمش می‌شود، روی پرده می‌آمد. آیا به نظرتان دیده شدن این فیلم نمی‌توانست روی هیجان عمومی جوانان در رهسپاری به سوی جبهه‌ها تأثیر منفی داشته باشد؟

 

گذشته از فیلمی چون حمله به اچ ٣ که در حد و اندازه سینمای ایران فیلم عظیمی بود؛ عملیات کرکوک، نجات‌یافتگان، سجاده آتش، جنگ نفتکش‌ها، کیمیا، سرزمین خورشید، دکل، هور در آتش و چند فیلم دیگر در روزهای پایان جنگ تا نخستین سال‌های دهه هشتاد - در روزهای دوری مردم از آن حس و حال - توانستند با دادن ابعاد عظیم و ساختاری حماسی در سینمای دفاع مقدس آتش این سینما را همچنان روشن نگه دارند. در زمینه سینمای اجتماعی دفاع مقدس نیز همچنان حاتمی‌کیا و ملاقلی‌پور سرآمد جمع بودند و با فیلم‌هایی چون وصل نیکان، از کرخه تا راین، بوی پیراهن یوسف، برج مینو، موج مرده، سفر به چزابه، هیوا، لیلی با من است و پرواز خاموش روزهای خوشی را برای سینمای دفاع مقدس رقم زدند.

 

دهه هشتاد دوران خوبی برای سینمای دفاع مقدس نبود. درگیری‌ها و دعواهای سیاسی باعث فراموشی و به حاشیه رفتن آدم‌های جنگ و سینمای دفاع مقدس شد. البته فیلمسازان پایمرد این ژانر ایرانی همچنان در سنگر ماندند، اما نکته این است که دفاع مقدس حتی در آثار آنان نیز کمرنگ شد. ملاقلی‌پور اما در این میان با قارچ سمی، مزرعه پدری و میم مثل مادر تا آخر عمر پربارش در این سینما ماند و در سنگر سینما جنگ را ادامه داد. به نام پدر حاتمی‌کیا گام دیگری از این کارگردان بود در این عرصه که البته تفاوت‌هایی با آثار سابقش داشت و نگاهی پرسوال و انتقادی به دوران جنگ انداخته بود. این نکته که در بیشتر فیلم‌های این دهه و البته دهه نود مشترک است و اوجش را در دو فیلم فرزند خاک محمدعلی باشه آهنگر و اتوبوس شب پوراحمد دیدیم و درنهایت هم به فیلم ضدجنگ ملکه ختم شد، در جنگی با ویژگی‌های جنگ دفاعی ایران نمی‌توانست نگاهی منطقی و البته درونی باشد و شائبه‌های فراوانی از عافیت‌طلبی و سیاسی‌کاری تا کپی‌برداری از آثار جنگی غربی برای استقبال دوباره مردم را باعث شد. سعید سهیلی با مردی از جنس باران، مردی از جنس بلور و سنگ کاغذ قیچی و مسعود ده‌نمکی فارغ از کیفیت آثارش با سه‌گانه اخراجی‌ها، دیگر فیلمسازان سینمای دفاع مقدس این دهه بودند که از موج نگاه انتقادی به آدم‌های جنگ در امان ماندند و نگاهی غمخوارانه به جنگ و آدم‌هایش داشتند.

 

در دهه نود نیز جریانات غالب سینمای دفاع مقدس دهه هشتاد دنبال شده؛ با دو تفاوت مهم. نخست این‌که فیلمسازی مثل رسول ملاقلی‌پور دیگر حضور ندارد تا یک‌تنه در ارتقای کیفی فیلم‌های دفاع مقدس نقش داشته باشد و تفاوت دوم نیز این‌که شمار فیلم‌های دفاع مقدسی به نحو معناداری افزایش یافته است. با این‌که همچنان اکثریت با فیلم‌هایی است که به دفاع مقدس نگاهی پرسوال و انتقادی دارند، اما تک و توک جرقه‌هایی نیز هست تا شعله این چراغ به ناگهان رو به خاموشی نرود. از میان فیلم‌های منتقد ملکه، ١٣٥٩، خرس و پنجاه قدم آخر شاخص‌ترین‌ها هستند. چ حاتمی‌کیا، بوسیدن روی ماه اسعدیان، و شیار ١٤٣ نرگس آبیار به همراه ایستاده در غبار و بادیگارد نیز فیلم‌هایی هستند که نگاه همدلی‌برانگیزی نسبت به آدم‌های جنگ دارند. سینمای کمدی نیز در این میان سهم خودش را در جریان سینمای دفاع مقدس دارد و موفقیت اقتصادی لیلی با من است و اخراجی‌ها را با ضد گلوله و معراجی‌ها ادامه داده است.

 

می‌ماند فیلم‌هایی چون ٣٣ روز، شور شیرین، بزرگمرد کوچک، اروند، راه نجات، فیلادلفی و چند فیلم دیگر که همگی به استثنای ٣٣ روز بی‌بهره از هر نگاه و پرداخت نو و غیرکلیشه‌ای تنها وظیفه افزایش تولیدات این ژانر را برعهده داشته‌اند.

 

 

منتقدی نوشته: سینمای ایران چه قبل و چه بعد از انقلاب اسلامی، تجربه‌هایی ارزان و گران در باب آزمودن ژانرهای مختلف سینمایی انجام داده است که فارغ از ضعف‌ها و قوت‌های متناسب با عناصر تحلیلی سینما، با کمتر فضایی مواجه شده است که قابلیت بومی کردن گونه سینمایی‌اش را داشته باشد. به جرأت می‌توان مدعی شد که در این میان، تنها ژانری که از بین گونه‌های مطرح و معروف سینمایی روند بومی‌شدن به خود گرفته، ژانر جنگی بوده است.

البته باید این نکته را نیز به گفته‌های پیش افزود که در این میان نگاه سینمای ایران به جنگ تک‌بعدی و تک‌محوری نبوده؛ به این معنا که فیلم‌های جنگی ایرانی همگی یا حتی بیشترشان یک الگوی کلی و غیرقابل تخطی را پی گرفته باشند. سینمای دفاع مقدس در طول زمان سه دهه و اندی که از شکل‌گیری‌اش می‌گذرد، در پرداخت کلی آثار، زیرگونه‌های متعدد و متفاوتی را آزموده که در بعضی از آنها موفق و در برخی نیز ناموفق بوده است. در زیر نگاهی داریم به فیلم‌های شاخص این جریان و زیرگونه‌ای که روایت این آثار در آن جای می‌گیرد.

 

معروف‌ترین زیرگونه‌ای که سینمای جنگ در تمام دنیا دارد، زیرگونه عملیات است. به این معنا که جریان یک عملیات موفق یا حتی ناموفق را روایت می‌کند. در سینمای ایران در فیلم‌های عملیات کرکوک، عبور و دکل جریان و روند یک عملیات روایت شده که البته متاسفانه هیچ‌کدام فیلم‌های درجه یکی نیستند.

 

زیرگونه اردوگاهی یا اسارت که نمونه‌های مطرحی در سینمای جهان دارد در سینمای دفاع مقدس ایران نیز کم‌اقبال نبوده است. این زیرگونه که بیشتر به رخدادهای دوره اسارت و تلاش‌های اسرا برای مقاومت یا فرار می‌پردازد، بهترین و نمونه‌ای‌ترین مورد را در فیلم مردی شبیه باران سعید سهیلی شاهد بوده است. نفوذی، دیگر فیلم متعلق به این زیر ژانر است که البته می‌تواند در زیر ژانر جاسوسی نیز جای بگیرد.

 

زیرگونه هوانوردی که بیشتر به عملیات هوایی می‌پردازد، در سینمای ایران در فیلم‌های عقاب‌ها و حمله به اچ۳ به کار بسته شده و زیرگونه دریانوردی نیز در فیلم‌های جنگ نفتکش‌ها و موج مرده. فیلم‌های دیده‌بان و ملکه متعلق به زیرگونه دیده‌بانی هستند و زیرگونه بیوگرافی که به زندگی قهرمانان جنگ می‌پردازد، در فیلم‌های چ، شور شیرین، الماس بنفش و به کبودی یاس به کار رفته است. تبعات جنگ زیرگونه‌ای است که نماینده‌هایی چون آژانس شیشه‌ای، گیلانه، بوی پیراهن یوسف، عروسی خوبان و ١٣٥٩ دارد و زیرگونه بازگشت دوباره یا عزیمت را نیز در آثار تحسین‌شده رسول ملاقلی‌پور چون سفر به چزابه و هیوا در سینمای دفاع مقدس ایران به نظاره نشسته‌ایم.

تلفیق ژانر جنگی با سایر گونه‌ها و لحن‌های سینمایی از دیگر دستاوردهای سینمای ایران است که از آن جمله می‌توان به کمدی (لیلی با من است)، ملودرام (کیمیا، میم مثل مادر)، جاسوسی (نفوذی)، معناگرا (ساعت ۲۵، مهاجر، نینوا)، کودک و نوجوان (پایان کودکی) و... اشاره کرد.

 

 

عقاب‌ها؛ ساموئل خاچیکیان

عقاب‌ها روایت هواپیمای ارتش ایران است که پس از انجام ماموریتی در خاک عراق، مورد حمله عراقی‌ها قرار می‌گیرد و در کردستان عراق سقوط می‌کند. خلبان با چتر نجات فرود می‌آید. گروهی از نظامیان در پی دستگیری او هستند. خلبان به کمک یک تکاور ایرانی که برای انجام ماموریتی با لباس مبدل وارد کردستان عراق شده، نجات می‌یابد و... این فیلم که با هجده‌میلیون نفر بیننده پرتماشاگرترين فیلم دفاع مقدس سینمای ایران است، در بهترین زمان ممکن ساخته شد و به نمایش درآمد. استفاده از بازیگران معروف و محبوب ازجمله سعید راد که در آخرین لحظات برای ایفای نقش اول انتخاب شد، در کنار ریتم پرکشش فیلم، فیلمنامه جذاب و پرداخت مناسب همه دلایلی بود که موجب شد فیلم به مذاق تماشاگر خوش‌ آید و صف‌های طولانی در کنار سینماهای نمایش‌دهنده عقاب‌ها شکل بگیرد. هرچند مشخص بود که فیلم با سرمایه و امکانات مناسب ساخته نشده و مثلا ماکت بودن هواپیماها یا استفاده از فیلم‌های مستند مونتاژی در صحنه‌های پرواز هواپیماها توی چشم می‌زد، اما جذابیت آن برای تماشاگران چنان بود که این عوامل نتوانست جلوی هجوم تماشاگران را بگیرد و در نتیجه این فیلم با ۱۶‌میلیون تومان فروش در اکران اول تهران پرفروش‌ترین فیلم‌ سال ۱۳۶۴ و تاکنون پرتماشاگرترین فیلم تاریخ سینمای بعد از انقلاب لقب گرفته است.

 

کانی‌مانگا؛ سیف‌الله داد

كاني‌مانگا نیز در میان پرتماشاگرترین فیلم‌های تاریخ سینمای بعد از انقلاب در جایگاه بالایی قرار دارد. این فیلم که نسبت به عقاب‌ها فيلم بسيار بهتري بود، نتوانست ركورد فروش آن فيلم را جابه‌جا كند و در جایگاه بعد از آن قرار گرفت. اگر عقاب‌ها درست در بحبوحه جنگ هوایی ایران و عراق روی پرده آمد، اکران کانی‌مانگا مصادف شد با پذیرش قطعنامه و پایان جنگ. صحنه‌های نبرد هوایی در کانی‌مانگا برخلاف عقاب‌ها روی میز مونتاژ ساخته نشد و برای نخستین‌بار در سینمای ایران، صحنه‌های نبرد بالگرد به یمن امکاناتی که سیف‌الله داد فراهم کرد، بازسازی شد. پرفروش‌ترین فیلم ‌سال ۱۳۶۷ با رقمی نزدیک به ۱۲‌میلیون تومان که در اکران شهرستان‌ها هم بسیار موفق بود، تا سال‌های ‌سال اکران می‌شد و می‌فروخت. اين فيلم را نزديك به ١٠ ميليون نفر تماشا كردند. رقمی که اکنون اگر تکرار شود، فروشی تقریبا معادل ٥٠‌میلیارد تومان را به ارمغان می‌آورد.

 

افق؛ رسول ملاقلی‌پور

ملاقلی‌پور که معروف به نفروختن فیلم‌هایش بود، در افق تمام عزمش را جزم کرد و با عزمی راسخ برای ساخت یک فیلم جنگی پرفروش، خوش‌ساخت و حرفه‌ای آستین‌هایش را بالا زد. نتیجه هم بسیار موفقیت‌آمیز بود و این فیلم دومین فیلم پرفروش تهران در ‌سال ۱۳۶۸ كه نزديك به يك ميليون نفر آن را تماشا كردند، با رقمی حدود ۱۶‌میلیون تومان و پرفروش‌ترین فیلم همین‌ سال در اکران شهرستان‌ها شد. جلوه‌های ویژه در افق، اهمیت بسزایی داشت و البته همین هم ملاقلی‌پور را از توجه به امور منطقی روایت و جزییات روایی بازداشته بود؛ چندان که به گفته منتقدی نامدار: در این فیلم شاهد انفجارهای پیاپی بوديم تا منطق و دلیل.  به‌هرحال افق به مذاق تماشاگر عام خوش آمد. افق اگرچه در کارنامه سازنده‌اش فیلم شاخصی نیست، اما در میان فیلم‌های سینمایی دفاع ‌مقدس یکی از شاخص‌ترین‌هاست. این نکته مهمی درباره این فیلم است.

آژانس شیشه‌ای؛ ابراهیم حاتمی‌کیا

آژانس شیشه‌ای در فضای ملتهب سیاسی سال‌های ساختش فیلمی جنجال‌آفرین بود و از خطری خبر می‌داد که جامعه ایران آن روز را تهدید می‌کرد: شکاف نسل جنگ‌رفته و عامه مردم. این شکاف حتی می‌توانست به

درگیری مسلحانه و گروگانگیری تبدیل شود و عمیق و عمیق‌تر شود.

 

فیلم پس از موفقیت در جشنواره فجر‌ سال ۷۶ به اکران درآمد و مورد استقبال مردم قرار گرفت.دومین فیلم پرفروش ‌سال ۱۳۷۷ رقمی حدود ۱۷۰‌میلیون تومان فروخت و باعث شد جايگاه حاتمی‌کیا در سينماي ايران بيشتر از گذشته به تثبيت برسد.

 

اخراجي‌ها؛ مسعود ده‌نمکی

با ادامه راه لیلی با من است، البته با زبان و بیانی بسیار عامیانه‌تر و سطحی‌تر، اخراجی‌ها توانست در سال‌های دهه هشتاد بعد از فیلم آتش‌بس رکورد میلیاردی را قاطعانه از آن خود کند. مسعود ده‌نمکی در نخستین ساخته‌اش با دستمایه قرار دادن ماجراي اخراجی‌ها که داستانی مستند بود، فیلم خود را با حضور جمعی از ستارگان سینمای ایران جلوي دوربين برد. این فیلم که امتیازش نگاه به جنگ تحمیلی از نگاه طنز بود، به این دلیل که ده‌نمکی کمترین خطوط قرمزی پیش چشم نمی‌دید به مذاق مردم خوش آمد و چنان پرفروش شد که ده‌نمکی سراغ ساخت دو فیلم دیگر با همین کاراکتر‌ها رفت و آنها نیز پرفروش شدند. این فیلم‌ها سبب شدند که نام ده‌نمکی به‌عنوان پول‌سازترین کارگردان سینمای ایران ثبت شود. اخراجي‌ها ٣ با فروشي معادل پنج ميليارد و ٩٠٠ ميليون تومان، اخراجي‌ها ٢ با فروش سه ميليارد و ٧٥٠ ميليون تومان و اخراجي‌ها ١ با فروشي معادل ٢ ميليارد و ٤٠٠ ميليون تومان تا چند ‌سال ركوردداران سينماي ايران از لحاظ ميزان فروش بودند که البته امسال این رکوردها را فیلم‌هایی چون من سالوادور نیستم، پنجاه کیلو آلبالو، ابد و یک روز و بادیگارد شکسته و از آنها بسیار فراتر رفتند.

 

 سینمای دفاع مقدس را تنها ژانر سینمای ایران خوانده‌اند. شاید بهتر باشد ایرانی را نیز به این ترکیب اضافه کنیم و بخوانیم: تنها ژانر ایرانی یا بومی سینمای ایران. ژانری با ظاهر و سر و شکلی کاملا متفاوت با سینمای جنگی سایر نقاط دنیا و به‌خصوص ‌هالیوود که نگاهی تمام‌فیزیکی به جنگ دارد. درست مثل دفاع مقدس ما که ماهیت دفاعی‌اش آن را متفاوت و بی‌شباهت به جنگ‌های دیگر نقاط مختلف دنیا جلوه می‌دهد.

 

همچنان‌که از ظاهر ترکیب پرکاربرد سینمای دفاع مقدس نیز آشکار است، این سینما عمری تقریبا هم‌اندازه با سینمای بعد از انقلاب ایران دارد. درواقع به جرأت می‌توان گفت که این سینما تقریبا همزمان با تجدید حیات سینما در روزهای پس از انقلاب راه خود را آغاز کرده است. فراموش نکرده‌ایم سینمای پیش از انقلاب و تک و توک فیلم‌های – مثلا - جنگی آن دوران را که یکسر یا بازسازی فیلم‌های جنگی‌ ‌هالیوودی با سر و شکلی کاریکاتوری بود یا بدتر و مضحک‌تر: بازسازی فیلم‌های چرند هندی - مصری با داستانی که آن را از بستر وقوع رخدادهای فیلم اصلی هندی - مصری کنده و در بستری از جنگی تخیلی - کارتونی اجرا کرده‌اند. اگر این واقعیت را که در همان یکی، دو‌سال اول بعد از پیروزی انقلاب، دفاع مقدس با هدف بستن راه‌های تنفس و حیات این دگرگونی عظیم به کشور ما تحمیل شد، در کنار چگونگی و چیستی سینمای جنگی پیش از انقلاب قرار دهیم، می‌شود گفت سینمای بعد از انقلاب عمری نزدیک با سینمای دفاع مقدس دارد و آن وقت است که این واقعیت عریان‌تر می‌شود که این سینما نخستین و شاید هم تنها حرکت اصیل فرهنگی این مرز و بوم در سال‌های بعد از انقلاب است.

 

سینمای ایران بعد از پیروزی انقلاب، جنگ را وارد سیاهه موضوعات اصلی‌اش کرد. با این توضیح که فیلم‌های جنگی روزهای اول، با چیزی که بعدتر نام سینمای دفاع مقدس گرفت، تفاوت‌های اساسی داشت. تلقی ‌هالیوودی از فیلم جنگی در آن فیلم‌ها از این‌که آنها را متعلق به این سینمای بومی و ویژه بدانیم، جلوگیری می‌کند. برزخی‌ها، مرز و فیلم‌هایی از این‌دست به‌عنوان نخستین تلاش‌های سینمای ایران در نشان دادن عکس‌العمل به رخدادهای جامعه بیشتر از این‌که به طبیعت و حتی شکل و شمایل جنگ ایران نزدیک باشند، یادآور یک‌سری فیلم فرنگی پرتحرک بودند که سازندگان فیلم‌ها فقط و فقط اسامی شخصیت‌ها را ایرانی کرده بودند. درواقع زبان فارسی تنها وجه تمایز فیلم با نمونه‌های اصلی و‌ هالیوودی بود. جالب این‌که این فیلم‌ها حتی در ایجاد فضا و ظاهر این‌جایی نیز ناموفق بودند که این هم به عدم شناخت تفاوت‌های ذاتی دو نوع سینما برمی‌گشت. درواقع دست‌اندرکاران سینمای جنگی روزهای اول انقلاب این نکته را درک نکرده بودند که نگاه فیزیکی، هیجان و درگیری‌محوری فیلم‌های غربی با تلقی رایج و حاکم بر جامعه ایران بعد از انقلاب نسبت به پدیده جنگ - که در آن اولویت اصلی را ویژگی‌های درونی و معنوی و باورهای دینی بیشتر و عمیق‌تر رزمندگان دارد - تفاوت‌های اساسی دارد. درواقع برخلاف ‌هالیوود که در آن‌جا توانمندی‌ها و توانایی‌های فیزیکی قهرمان، یک داستان جنگی را پیش می‌برد، در ایران انقلابی بزرگنمایی و تأکید بر توانایی‌های فیزیکی قهرمان کم شده و جای آن را تأکید بر ویژگی‌های درونی، شخصی، باورهای دینی و معنوی شخصیت‌ها گرفته بود. این نکته را البته فیلمسازان جوانی که بعد از انقلاب، سینما را تازه داشتند کشف می‌کردند و یاد می‌گرفتند، درک کردند و چنین شد که کمترین تأثیر ورود این سینماگران جوان، تغییر ظاهر فیلم‌های جنگی بود.

 

این سینماگران نوآمده اغلب از بچه‌مسلمان‌هایی بودند که ادای تکلیف آنها را به وادی سینما کشانده بود. دستامد ورود آنها به سینما نزدیکی بیشتر ویژگی‌های فیلم‌های جنگی به مولفه‌هایی شد که بعدها به ویژگی‌های سینمای دفاع مقدس معروف شدند. فیلم‌هایی چون دیار عاشقان ساخته حسن کاربخش، پیشتازان فتح ناصر مهدی‌پور و ما ایستاده‌ایم به کارگردانی اکبر حر نمونه‌هایی از نخستین تلاش‌های جدی سینمای جدید ایران در زمینه شکل‌دهی و تکوین سینمای بومی جنگی در این دیار است. این آغازگران با وجود تمام آسیب‌ها و کمبودهای ساختاری صرفا به این دلیل که نخستین دیکته‌ها را در این وادی نوشته بودند، ارزشمند به شمار می‌آیند.

 

همین دیکته‌های ابتدایی بود که در ادامه به یک سینمای قدرتمند بومی پرطرفدار ختم شد. بازیگران اصلی میدان نیز کسانی چون رسول ملاقلی‌پور، احمدرضا درویش، کمال تبریزی و ابراهیم حاتمی‌کیا بودند که با ورودشان سینمای دفاع مقدس را به سطحی بالاتر ارتقا دادند. شگفت که فاصله شکل‌گیری این سینما با خلق شماری از بهترین فیلم‌های این جریان ناچیز و از نظر زمانی در حد فقط چند ‌سال بود. درواقع هنوز جنگ به پایان نرسیده بود که سینمای دفاع مقدس توانست به قله برسد. رسول ملاقلی‌پور پس از آثاری چون نینوا و بلمی به سوی ساحل با فیلم پرواز در شب و ابراهیم حاتمی‌کیا نیز پس از هویت و دیده‌بان با مهاجر و البته بهرام بیضایی با باشو غریبه کوچک بهترین فیلم‌های دفاع مقدسی آن روزگار را ساختند. فیلمسازان مستعد و سختکوشی چون احمدرضا درویش، کمال تبریزی، سیف‌الله داد، شهریار بحرانی، جمال شورجه، علی شاه‌حاتمی، حسین قاسمی جامی، احمد مرادپور و ... نیز راه آنان را ادامه دادند و نقش موثری در تکوین این تنها ژانر بومی‌شده سینمایی ایفا کردند.

با تلاش‌های این سینماگران نخستین دهه شکل‌گیری این سینما بدل شد به یک دهه طلایی. دهه‌ای که فیلم‌های درخشانی چون مهاجر، پرواز در شب، افق، دیده‌بان، عقاب‌ها و کانی‌مانگا بهترین روزهای ممکن را برای یک سینمای تازه‌تثبیت‌شده به وجود آورد و زبان و روایت جدیدی را که مایه‌های بومی آشکار و آشنایی داشت، به منصه ظهور رساند.

 

تماشاگران در دهه شصت استقبال شایانی از سینمای جنگی بومی‌شده ایران به عمل آوردند. عقاب‌ها که هنوز پرتماشاگرترین فیلم تاریخ سینمای ایران به‌شمار می‌آید و هنوز که هنوز است فیلمی به حریم امن آن نزدیک نشده و کانی‌مانگا به‌عنوان سومین فیلم پرتماشاگر تمام تاریخ سینمای بعد از انقلاب، روزهای طلایی باشکوهی را در سینمای دفاع مقدس رقم زدند.

 

استقبال تماشاگران از این سینما چنان بود که حتی فیلم ضعیفی مثل پلاک نیز می‌توانست مردم را به سالن‌ها بکشاند. چنین استقبالی البته در درازمدت باعث ساخته شدن آثار میانمایه بسیاری شد که می‌توانست سینمای نوباوه دفاع مقدس را با خطری جدی مواجه کند، اما نکته در این است که چه فیلم‌های پرفروش این ژانر و چه فیلم‌های سهل‌انگار دم دستی این سینما را کارگردانان عبوری ساخته بودند که در این سینما ماندنی نبودند و از بد حادثه یا با اغراض مادی و معنوی دیگر گذرشان به این سینما افتاده بود، اما آن چند نفری که نامشان به‌عنوان یاوران همیشه سینمای دفاع مقدس آمد، در سنگر ماندند و ارزش و اهمیت این سینما را قربانی اهداف مادی یا ساده‌انگاری‌های حاصل از تنبلی یا عافیت‌اندیشی نکردند. اینان دلسوختگانی بودند که سینما برایشان هدف اصلی نبود و بیشترشان برای انتقال و ارایه دلخواسته‌هایشان وارد این عرصه شده بودند؛ بگذریم از این‌که بیشتر فیلمسازان این جمع در گذر زمان با آشنایی بیشتر به فن و تکنیک سینما بدل به فن‌سالارانی بی‌بدیل شدند که از میانشان علاوه بر ملاقلی‌پور و حاتمی‌کیا می‌توان به سیف‌الله داد، درویش، تبریزی و بحرانی اشاره کرد.

 

پایان جنگ می‌توانست سینمای دفاع مقدس را با بحران مواجه کند. دیگر آن فضای اجتماعی و شور و حال عمومی در شهرها وجود نداشت تا با اتکا به آن مردم به سالن‌ها هجوم آورند و فیلم‌های دفاع مقدس را پرفروش کنند. این امر می‌توانست راه ادامه حیات این سینما را مسدود یا شرایط را برای این سینما دشوار کند. سینمای دفاع مقدس برای غلبه بر این شرایط  ترفندهایی در آستین داشت. اگرچه پایان جنگ این تأثیر ناگریز را داشت که شمار فیلم‌های دفاع مقدسی را بشدت کاهش داد، اما فیلمسازان عرصه دفاع مقدس به‌هرحال راه‌هایی برای ادامه طریق در این مسیر پرخطر یافتند. توجه بیشتر به واقعیات اجتماعی از طریق پرداختن به آدم‌های جنگ در شرایط جدید اجتماعی و نیز ساخت فیلم‌های عظیم‌تر و شکوهمندتر – که در فضای جنگ امکان این کار کمتر بود- راهکارهای سینمای ایران برای ادامه حیات سینمای دفاع مقدس بود. آژانس شیشه‌ای، نمونه فیلم گروه اول و حمله به اچ ٣ نمونه‌ فیلم گروه دوم است که تمام ویژگی‌های مورد بحث را یکجا در خود دارند. درواقع پایان جنگ و کاهش شور و حال عمومی جامعه با تمسک به آثاری بزرگتر از فیلم‌های سابق یا پرداخت به موقعیت‌هایی که در زمان جنگ حتی امکان فکر کردن به آنها هم وجود نداشت، جبران شد. این‌که می‌گویم حتی امکان فکر کردن به فیلم‌های اجتماعی دفاع مقدس نیز در زمان جنگ وجود نداشت، ریشه در شرایط طبیعی جنگ در هر اجتماعی دارد؛ مثلا تصور کنید در زمان جنگ فیلمی چون آژانس شیشه‌ای با مضمون بی‌توجهی عمومی مردم و مسئولان به یک جانباز در آستانه شهادت که باعث اسلحه کشیدن و گروگانگیری هم‌رزمش می‌شود، روی پرده می‌آمد. آیا به نظرتان دیده شدن این فیلم نمی‌توانست روی هیجان عمومی جوانان در رهسپاری به سوی جبهه‌ها تأثیر منفی داشته باشد؟

 

گذشته از فیلمی چون حمله به اچ ٣ که در حد و اندازه سینمای ایران فیلم عظیمی بود؛ عملیات کرکوک، نجات‌یافتگان، سجاده آتش، جنگ نفتکش‌ها، کیمیا، سرزمین خورشید، دکل، هور در آتش و چند فیلم دیگر در روزهای پایان جنگ تا نخستین سال‌های دهه هشتاد - در روزهای دوری مردم از آن حس و حال - توانستند با دادن ابعاد عظیم و ساختاری حماسی در سینمای دفاع مقدس آتش این سینما را همچنان روشن نگه دارند. در زمینه سینمای اجتماعی دفاع مقدس نیز همچنان حاتمی‌کیا و ملاقلی‌پور سرآمد جمع بودند و با فیلم‌هایی چون وصل نیکان، از کرخه تا راین، بوی پیراهن یوسف، برج مینو، موج مرده، سفر به چزابه، هیوا، لیلی با من است و پرواز خاموش روزهای خوشی را برای سینمای دفاع مقدس رقم زدند.

 

دهه هشتاد دوران خوبی برای سینمای دفاع مقدس نبود. درگیری‌ها و دعواهای سیاسی باعث فراموشی و به حاشیه رفتن آدم‌های جنگ و سینمای دفاع مقدس شد. البته فیلمسازان پایمرد این ژانر ایرانی همچنان در سنگر ماندند، اما نکته این است که دفاع مقدس حتی در آثار آنان نیز کمرنگ شد. ملاقلی‌پور اما در این میان با قارچ سمی، مزرعه پدری و میم مثل مادر تا آخر عمر پربارش در این سینما ماند و در سنگر سینما جنگ را ادامه داد. به نام پدر حاتمی‌کیا گام دیگری از این کارگردان بود در این عرصه که البته تفاوت‌هایی با آثار سابقش داشت و نگاهی پرسوال و انتقادی به دوران جنگ انداخته بود. این نکته که در بیشتر فیلم‌های این دهه و البته دهه نود مشترک است و اوجش را در دو فیلم فرزند خاک محمدعلی باشه آهنگر و اتوبوس شب پوراحمد دیدیم و درنهایت هم به فیلم ضدجنگ ملکه ختم شد، در جنگی با ویژگی‌های جنگ دفاعی ایران نمی‌توانست نگاهی منطقی و البته درونی باشد و شائبه‌های فراوانی از عافیت‌طلبی و سیاسی‌کاری تا کپی‌برداری از آثار جنگی غربی برای استقبال دوباره مردم را باعث شد. سعید سهیلی با مردی از جنس باران، مردی از جنس بلور و سنگ کاغذ قیچی و مسعود ده‌نمکی فارغ از کیفیت آثارش با سه‌گانه اخراجی‌ها، دیگر فیلمسازان سینمای دفاع مقدس این دهه بودند که از موج نگاه انتقادی به آدم‌های جنگ در امان ماندند و نگاهی غمخوارانه به جنگ و آدم‌هایش داشتند.

 

در دهه نود نیز جریانات غالب سینمای دفاع مقدس دهه هشتاد دنبال شده؛ با دو تفاوت مهم. نخست این‌که فیلمسازی مثل رسول ملاقلی‌پور دیگر حضور ندارد تا یک‌تنه در ارتقای کیفی فیلم‌های دفاع مقدس نقش داشته باشد و تفاوت دوم نیز این‌که شمار فیلم‌های دفاع مقدسی به نحو معناداری افزایش یافته است. با این‌که همچنان اکثریت با فیلم‌هایی است که به دفاع مقدس نگاهی پرسوال و انتقادی دارند، اما تک و توک جرقه‌هایی نیز هست تا شعله این چراغ به ناگهان رو به خاموشی نرود. از میان فیلم‌های منتقد ملکه، ١٣٥٩، خرس و پنجاه قدم آخر شاخص‌ترین‌ها هستند. چ حاتمی‌کیا، بوسیدن روی ماه اسعدیان، و شیار ١٤٣ نرگس آبیار به همراه ایستاده در غبار و بادیگارد نیز فیلم‌هایی هستند که نگاه همدلی‌برانگیزی نسبت به آدم‌های جنگ دارند. سینمای کمدی نیز در این میان سهم خودش را در جریان سینمای دفاع مقدس دارد و موفقیت اقتصادی لیلی با من است و اخراجی‌ها را با ضد گلوله و معراجی‌ها ادامه داده است.

 

می‌ماند فیلم‌هایی چون ٣٣ روز، شور شیرین، بزرگمرد کوچک، اروند، راه نجات، فیلادلفی و چند فیلم دیگر که همگی به استثنای ٣٣ روز بی‌بهره از هر نگاه و پرداخت نو و غیرکلیشه‌ای تنها وظیفه افزایش تولیدات این ژانر را برعهده داشته‌اند.

 

 

منتقدی نوشته: سینمای ایران چه قبل و چه بعد از انقلاب اسلامی، تجربه‌هایی ارزان و گران در باب آزمودن ژانرهای مختلف سینمایی انجام داده است که فارغ از ضعف‌ها و قوت‌های متناسب با عناصر تحلیلی سینما، با کمتر فضایی مواجه شده است که قابلیت بومی کردن گونه سینمایی‌اش را داشته باشد. به جرأت می‌توان مدعی شد که در این میان، تنها ژانری که از بین گونه‌های مطرح و معروف سینمایی روند بومی‌شدن به خود گرفته، ژانر جنگی بوده است.

البته باید این نکته را نیز به گفته‌های پیش افزود که در این میان نگاه سینمای ایران به جنگ تک‌بعدی و تک‌محوری نبوده؛ به این معنا که فیلم‌های جنگی ایرانی همگی یا حتی بیشترشان یک الگوی کلی و غیرقابل تخطی را پی گرفته باشند. سینمای دفاع مقدس در طول زمان سه دهه و اندی که از شکل‌گیری‌اش می‌گذرد، در پرداخت کلی آثار، زیرگونه‌های متعدد و متفاوتی را آزموده که در بعضی از آنها موفق و در برخی نیز ناموفق بوده است. در زیر نگاهی داریم به فیلم‌های شاخص این جریان و زیرگونه‌ای که روایت این آثار در آن جای می‌گیرد.

 

معروف‌ترین زیرگونه‌ای که سینمای جنگ در تمام دنیا دارد، زیرگونه عملیات است. به این معنا که جریان یک عملیات موفق یا حتی ناموفق را روایت می‌کند. در سینمای ایران در فیلم‌های عملیات کرکوک، عبور و دکل جریان و روند یک عملیات روایت شده که البته متاسفانه هیچ‌کدام فیلم‌های درجه یکی نیستند.

 

زیرگونه اردوگاهی یا اسارت که نمونه‌های مطرحی در سینمای جهان دارد در سینمای دفاع مقدس ایران نیز کم‌اقبال نبوده است. این زیرگونه که بیشتر به رخدادهای دوره اسارت و تلاش‌های اسرا برای مقاومت یا فرار می‌پردازد، بهترین و نمونه‌ای‌ترین مورد را در فیلم مردی شبیه باران سعید سهیلی شاهد بوده است. نفوذی، دیگر فیلم متعلق به این زیر ژانر است که البته می‌تواند در زیر ژانر جاسوسی نیز جای بگیرد.

 

زیرگونه هوانوردی که بیشتر به عملیات هوایی می‌پردازد، در سینمای ایران در فیلم‌های عقاب‌ها و حمله به اچ۳ به کار بسته شده و زیرگونه دریانوردی نیز در فیلم‌های جنگ نفتکش‌ها و موج مرده. فیلم‌های دیده‌بان و ملکه متعلق به زیرگونه دیده‌بانی هستند و زیرگونه بیوگرافی که به زندگی قهرمانان جنگ می‌پردازد، در فیلم‌های چ، شور شیرین، الماس بنفش و به کبودی یاس به کار رفته است. تبعات جنگ زیرگونه‌ای است که نماینده‌هایی چون آژانس شیشه‌ای، گیلانه، بوی پیراهن یوسف، عروسی خوبان و ١٣٥٩ دارد و زیرگونه بازگشت دوباره یا عزیمت را نیز در آثار تحسین‌شده رسول ملاقلی‌پور چون سفر به چزابه و هیوا در سینمای دفاع مقدس ایران به نظاره نشسته‌ایم.

تلفیق ژانر جنگی با سایر گونه‌ها و لحن‌های سینمایی از دیگر دستاوردهای سینمای ایران است که از آن جمله می‌توان به کمدی (لیلی با من است)، ملودرام (کیمیا، میم مثل مادر)، جاسوسی (نفوذی)، معناگرا (ساعت ۲۵، مهاجر، نینوا)، کودک و نوجوان (پایان کودکی) و... اشاره کرد.

 

 

عقاب‌ها؛ ساموئل خاچیکیان

عقاب‌ها روایت هواپیمای ارتش ایران است که پس از انجام ماموریتی در خاک عراق، مورد حمله عراقی‌ها قرار می‌گیرد و در کردستان عراق سقوط می‌کند. خلبان با چتر نجات فرود می‌آید. گروهی از نظامیان در پی دستگیری او هستند. خلبان به کمک یک تکاور ایرانی که برای انجام ماموریتی با لباس مبدل وارد کردستان عراق شده، نجات می‌یابد و... این فیلم که با هجده‌میلیون نفر بیننده پرتماشاگرترين فیلم دفاع مقدس سینمای ایران است، در بهترین زمان ممکن ساخته شد و به نمایش درآمد. استفاده از بازیگران معروف و محبوب ازجمله سعید راد که در آخرین لحظات برای ایفای نقش اول انتخاب شد، در کنار ریتم پرکشش فیلم، فیلمنامه جذاب و پرداخت مناسب همه دلایلی بود که موجب شد فیلم به مذاق تماشاگر خوش‌ آید و صف‌های طولانی در کنار سینماهای نمایش‌دهنده عقاب‌ها شکل بگیرد. هرچند مشخص بود که فیلم با سرمایه و امکانات مناسب ساخته نشده و مثلا ماکت بودن هواپیماها یا استفاده از فیلم‌های مستند مونتاژی در صحنه‌های پرواز هواپیماها توی چشم می‌زد، اما جذابیت آن برای تماشاگران چنان بود که این عوامل نتوانست جلوی هجوم تماشاگران را بگیرد و در نتیجه این فیلم با ۱۶‌میلیون تومان فروش در اکران اول تهران پرفروش‌ترین فیلم‌ سال ۱۳۶۴ و تاکنون پرتماشاگرترین فیلم تاریخ سینمای بعد از انقلاب لقب گرفته است.

 

کانی‌مانگا؛ سیف‌الله داد

كاني‌مانگا نیز در میان پرتماشاگرترین فیلم‌های تاریخ سینمای بعد از انقلاب در جایگاه بالایی قرار دارد. این فیلم که نسبت به عقاب‌ها فيلم بسيار بهتري بود، نتوانست ركورد فروش آن فيلم را جابه‌جا كند و در جایگاه بعد از آن قرار گرفت. اگر عقاب‌ها درست در بحبوحه جنگ هوایی ایران و عراق روی پرده آمد، اکران کانی‌مانگا مصادف شد با پذیرش قطعنامه و پایان جنگ. صحنه‌های نبرد هوایی در کانی‌مانگا برخلاف عقاب‌ها روی میز مونتاژ ساخته نشد و برای نخستین‌بار در سینمای ایران، صحنه‌های نبرد بالگرد به یمن امکاناتی که سیف‌الله داد فراهم کرد، بازسازی شد. پرفروش‌ترین فیلم ‌سال ۱۳۶۷ با رقمی نزدیک به ۱۲‌میلیون تومان که در اکران شهرستان‌ها هم بسیار موفق بود، تا سال‌های ‌سال اکران می‌شد و می‌فروخت. اين فيلم را نزديك به ١٠ ميليون نفر تماشا كردند. رقمی که اکنون اگر تکرار شود، فروشی تقریبا معادل ٥٠‌میلیارد تومان را به ارمغان می‌آورد.

 

افق؛ رسول ملاقلی‌پور

ملاقلی‌پور که معروف به نفروختن فیلم‌هایش بود، در افق تمام عزمش را جزم کرد و با عزمی راسخ برای ساخت یک فیلم جنگی پرفروش، خوش‌ساخت و حرفه‌ای آستین‌هایش را بالا زد. نتیجه هم بسیار موفقیت‌آمیز بود و این فیلم دومین فیلم پرفروش تهران در ‌سال ۱۳۶۸ كه نزديك به يك ميليون نفر آن را تماشا كردند، با رقمی حدود ۱۶‌میلیون تومان و پرفروش‌ترین فیلم همین‌ سال در اکران شهرستان‌ها شد. جلوه‌های ویژه در افق، اهمیت بسزایی داشت و البته همین هم ملاقلی‌پور را از توجه به امور منطقی روایت و جزییات روایی بازداشته بود؛ چندان که به گفته منتقدی نامدار: در این فیلم شاهد انفجارهای پیاپی بوديم تا منطق و دلیل.  به‌هرحال افق به مذاق تماشاگر عام خوش آمد. افق اگرچه در کارنامه سازنده‌اش فیلم شاخصی نیست، اما در میان فیلم‌های سینمایی دفاع ‌مقدس یکی از شاخص‌ترین‌هاست. این نکته مهمی درباره این فیلم است.

آژانس شیشه‌ای؛ ابراهیم حاتمی‌کیا

آژانس شیشه‌ای در فضای ملتهب سیاسی سال‌های ساختش فیلمی جنجال‌آفرین بود و از خطری خبر می‌داد که جامعه ایران آن روز را تهدید می‌کرد: شکاف نسل جنگ‌رفته و عامه مردم. این شکاف حتی می‌توانست به

درگیری مسلحانه و گروگانگیری تبدیل شود و عمیق و عمیق‌تر شود.

 

فیلم پس از موفقیت در جشنواره فجر‌ سال ۷۶ به اکران درآمد و مورد استقبال مردم قرار گرفت.دومین فیلم پرفروش ‌سال ۱۳۷۷ رقمی حدود ۱۷۰‌میلیون تومان فروخت و باعث شد جايگاه حاتمی‌کیا در سينماي ايران بيشتر از گذشته به تثبيت برسد.

 

اخراجي‌ها؛ مسعود ده‌نمکی

با ادامه راه لیلی با من است، البته با زبان و بیانی بسیار عامیانه‌تر و سطحی‌تر، اخراجی‌ها توانست در سال‌های دهه هشتاد بعد از فیلم آتش‌بس رکورد میلیاردی را قاطعانه از آن خود کند. مسعود ده‌نمکی در نخستین ساخته‌اش با دستمایه قرار دادن ماجراي اخراجی‌ها که داستانی مستند بود، فیلم خود را با حضور جمعی از ستارگان سینمای ایران جلوي دوربين برد. این فیلم که امتیازش نگاه به جنگ تحمیلی از نگاه طنز بود، به این دلیل که ده‌نمکی کمترین خطوط قرمزی پیش چشم نمی‌دید به مذاق مردم خوش آمد و چنان پرفروش شد که ده‌نمکی سراغ ساخت دو فیلم دیگر با همین کاراکتر‌ها رفت و آنها نیز پرفروش شدند. این فیلم‌ها سبب شدند که نام ده‌نمکی به‌عنوان پول‌سازترین کارگردان سینمای ایران ثبت شود. اخراجي‌ها ٣ با فروشي معادل پنج ميليارد و ٩٠٠ ميليون تومان، اخراجي‌ها ٢ با فروش سه ميليارد و ٧٥٠ ميليون تومان و اخراجي‌ها ١ با فروشي معادل ٢ ميليارد و ٤٠٠ ميليون تومان تا چند ‌سال ركوردداران سينماي ايران از لحاظ ميزان فروش بودند که البته امسال این رکوردها را فیلم‌هایی چون من سالوادور نیستم، پنجاه کیلو آلبالو، ابد و یک روز و بادیگارد شکسته و از آنها بسیار فراتر رفتند.

 

 

 

shahrvand-newspaper.ir
  • 14
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش