چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۲:۱۰ - ۰۸ آبان ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۸۰۲۰۳۳
فیلم و سینمای ایران

بازیگران ماهِ سینمای ایران، آبان ۹۶ / از علی مصفا تا پریناز ایزدیار

ماهنامه سینمایی 'همشهری ۲۴' در هر شماره به بررسی بازی شش بازیگر در فیلم های در حال اکران سینمای ایران و نقاط ضعف و قوت آنان می پردازد.

 

جمشید هاشم پور در «ملی و راه های نرفته اش»

روزگاری جمشید هاشم پور ستاره سینمای ایران بود، تا حدی که اسم او هم حاشیه ساز شده بود. او در سینمای قبل از انقلاب با نام «جمشید آریا» روی پرده سینماها ظاهر شده بود و در مقطعی، دست اندرکاران سینمای بعد از انقلاب اصرار کردند که باید با نام حقیقی اش به کار ادامه دهد.

 

بازیگران سینمای ایران,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

این بود که شد جمشید هاشم پور، اما این تغییر نام هم چیزی از محبوبیت او کم نکرد. با آن سر طاس و نگاه مصمم و اندام ورزیده یک قهرمان بی رقیب برای سینمای دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ بود. سپس چندین سال غایب بود و غیبتش کاملا به چشم می آمد و بعد با شکل و شمایلی دیگر برگشت، برگشتی که جز یکی، دو نقش، کم فروغ بود یا دست کم فروغ دوران ستارگی او را نداشت.

 

در فیلم «ملی و راه های نرفته اش»، مسئله این نیست که نقش او اکت کم و دیالوگ کمتری دارد، او افلیج است و روی صندلی چرخدار نشسته است، اما بازیگری با توانایی و سابقه چمشید هاشم پور، حتی اگر هیچ دیالوگی نداشت و لال بود و هیچ حرکتی هم نداشت و توی رختخواب بود، باز هم می توانست این نقش را زنده کند اما «در ملی و راه های نرفته اش» این اتفاق نیفتاده است.

 

میلاد کی مرام در «ملی و راه های نرفته اش»

میلاد کی مرام در «ملی و راه های نرفته اش» اصلا خوب نیست، سردرگم و بلاتکلیف است، ابراز محبتش زورکی است و اوقات تلخی اش ساختگی و تصنعی، با این همه کم فروشی نکرده است. او هر چه بلد بوده رو کرده تا به تصورات کارگردان نزدیک شود اما نکته اینجاست که تصورات کارگردان بسیار مغشوش و در هم است. او هیچ تصوری درباره زندگی طبقه متوسط شهری ندارد، آدم های این مناطق را نمی شناسد و با مشکلات آنها آشنا نیست.

 

بازیگران سینمای ایران,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

این است که خانه و زندگی آدم هایش با عادات و رفتارشان نمی خواند، حتی اسم آدم ها با قیافه و خانه و زندگی شان تناسبی ندارد. کارگردان هدفش این نبوده که بازی درست و محکمی از بازیگرانش بگیرد.

 

به جایش دنبال ارائه یک بیانیه فمینیستی در قالب تصویر بوده و بازیگران هم در حد آدمک های تخت و بی روحی به عنوان گوینده شعارهای نخ نما در فیلم ظاهر شده اند، اما میلاد کی مرام در این فیلم نشان داده که یک کارگردان کاربلد می تواند بازی درجه یکی از او در قالب یک کاراکتر ناراحت و بی اعصاب بگیرد که شایسته دریافت جایزه از جشنواره ها نیز باشد.

 

 علی مصفا در «تابستان داغ»

علی مصفا بازیگر خوبی است. در فیلم «تابستان داغ» هم بازی او نقصی ندارد. دیالوگ ها را روان می گوید و به موقع و به اندازه خوشحال یا ناراحت است. حواسش به بازیگر مقابلش هست و به محیط و آکسسوار نیز واکنش مناسبی نشان می دهد. همه اینها را نه تنها در این فیلم، که در تمامی کارهایش دارد. با همه اینها علی مصفا در «تابستان داغ»، به دل نمی نشیند.

 

بازیگران سینمای ایران,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

تماشاگر دوست دارد چیزی ببیند که تکانش بدهد، که کمی اوقاتش را تلخ کند یا از ته دل خوشحالش کند، یا به هر حال یک کاری کند که فشار خونش بالا و پایین برود اما علی مصفا مثل ربات های برنامه ریزی شده و به همان اندازه بی نقص بازی می کند و اما به دل نمی نشیند.

 

پریناز ایزدیار در «تابستان داغ»

شاید در شبکه نمایش خانگی و در سریال «شهرزاد» بود که پریناز ایزدیار چهره شد، نقش پیچیده بود و ایزدیار با اعتماد به نفس بالایی توانسته بود به خوبی زیر و بم این نقش را برای مخاطب به تصویر بکشد.

 

بازیگران سینمای ایران,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

با آن که نقش خاکستری بود و وجه منفی اش می چربید اما به خوبی می توانست در میان تماشاگران شبکه نمایش خانگی جای خودش را باز کند. همان زمان خیلی ها از ظهور یک ستاره جدید در سینمای ایران حرف می زدند و طولی نکشید که با ایفای نقش سمیه در فیلم «ابد و یک روز» حقیقتا تبدیل به ستاره سینمای ایران شد و جایزه بهترین بازیگر نقش اصلی زن را نیز از جشنواره فیلم فجر گرفت. در فیلم «تابستان داغ» هم پریناز ایزدیار به خوبی از پس ایفای نقشش بر آمده، بدون این که درخشش بهترین کارهایش را داشته باشد.

 

 اشکان خطیبی در «نگار»

اشکان خطیبی در فیلم «نگار» گل کاشته است. بازی او در این فیلم بسیار کوتاه است اما بسیار تاثیرگذار و به جا و به اندازه است. از همان جاهایی است که اثبات می کند اهمیت نقش به کوتاهی و بلندی و اصلی و فرعی بودن آن نیست. در واقع خود بازیگر است که به نقش اهمیت و تشخص می دهد. اشکان خطیبی در این فیلم در نقشی ظاهر شده که قبلا از او ندیده ایم. او به خوبی توانسته از ذهنیتی که قبلا برای تماشاگران ساخته فاصله بگیرد و نقش متفاوتی را بازی کند.

 

بازیگران سینمای ایران,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

بازی او سر جمع شاید یکی دو دقیقه باشد، اما اگر از هر کدام از تماشاگران فیلم «نگار» بپرسید، این بازی در خاطره تمامی آنان نقش بسته است. ضمن این که در یک فیلم معمایی – جنایی و تا حدی سیاه، او به خوبی توانسته از طنز در ارائه نقشش کمک بگیرد و مجالی برای نفس کشیدن به تماشاگر بدهد و در عین حال این صحنه تبدیل به یک سکانس نچسب هم نشده است.

 

سیما تیرانداز در «ماجان»

بازی سیما تیرانداز در فیلم ماجان به قول قدیمی ها بازی «بی چیزی» نیست. یعنی یک چیزهایی برای دیده شدن دارد. مثلا اگر به خیرخواهی او در قبال بچه بیمار مهتاب کرامتی دقت کنیم، چه می بینیم؟ او خیرخواهی می کند، اما حتی به ظاهر هم نمی خواهد وانمود کند که این کار را به خاطر ثوابش می کند. او می خواهد به خواسته دلش برسد که پیوند ازدواج با یکی از نزدیکان مهتاب کرامتی است. بنابراین خیرخواهی اش همراه با آه و افسوس و ناله و شیون نیست.

 

بازیگران سینمای ایران,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

از این گذشته، به خوبی در نقش زنی ظاهر می شود که همه چیز دارد، اما در به در به دنبال داشتن یک خانواده است. اگر به پسری کوچک تر از خودش دل باخته است، از روی هوس بازی نیست. او عجله دارد که صاحب خانواده ای شود و فرصتی برای جستجوهای طولانی ندارد. این است که دم دست ترین پیشنهاد را دو دستی چسبیده است. چون باور دارد که زن فقط در ازدواج است که طعم خوشبختی را می چشد. به هر حال این نقش بی چالش نیست و سیما تیرانداز به خوبی در این نقش چند وجهی ظاهر شده است.

 

بازی مهتاب کرامتی در ماجان

یک مادرانه آرام

مهتاب کرامتی «ماجان» است؛ حقیقتا مهتاب کرامتی «ماجان» است! یعنی اگر او را از فیلم «ماجان» کنار بگذاریم، چیزی از فیلم و دیگر هیچ جایی برای گفتگو درباره آن باقی نخواهد ماند. مهتاب کرامتی همه فیلم «ماجان» است.

 

بازیگران سینمای ایران,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

فیلم در مقاطعی کسل کننده می شود و اتفاقی در جریان آن نمی افتد و ریتمش کندتر از حدی می شود که برای تماشاگر قابل تحمل باشد اما همواره دیدن ماجان لذت بخش است؛ ماجان که برای نگه داشتن بچه معلولش می جنگد؛ بچه ای که معلولیت کامل جسمی و ذهنی را با هم دارد. نه تنها می جنگد، خودش را مدیون این بچه می داند و خداوند را از ته دل شکر می کند که این بچه را به او داده است. حتی می گوید نمی تواند بدون این بچه زندگی کند.

 

همه اینها یعنی با نقشی مواجه هستیم که از جنس آدم های آشنای دور و برمان نیست. ماجان به خاطر داشتن این فرزند، آه و ناله نمی کند، بابت نگهداری چنین فرزندی هم از خدا هزار و یک خواهش و تمنا ندارد. اگر چنین بود، می شد از جنس همین آدم های کلیشه ای سریال تلویزیونی که می خواهند تمام مشکلات روحی و جسمی و نقدی و جنسی خودشان و تمامی بشریت را حل کنند.

 

او برای نگهداری این فرزند معلول، با شوهرش دچار مشکل شده است؛ شوهری که تا پای طلاق و آوردن هوو برای ماجان پیش می رود. ماجان کمی دچار پریشانی شده اما به هیچ وجه زن غمگینی نیست. نمی شود گفت که به خاطر داشتن چنین فرزندی، از خدا طلبکار است و عالم و آدم را وارسی می کند تا مقصر را پیدا کند؛ برعکس شاد و شنگول است و گویی بچه اش یک نابغه بی بدیل است و ماجان به وسیله چنین فرزندی، مورد توجه مخصوص خداوند قرار گرفته است.

 

اثری از اندوه عمیق در او نیست؛ با مهر و لبخندی به پهنای صورت به سراغ فرزندش می رود و با او مکالمه یکطرفه ای را آغاز می کند. کودک نیز، حداقل در انگاره ماجان، با حرکات چشم و ابرو پاسخش را می دهد. نزد بسیاری از زنان، آوردن هوو خطرناک ترین تهدید است. آنها را از پای در می آورد و کاری می کند به خواست مردشان یا هووی احتمالی تن بدهند اما ماجان سرحال و قبراق است. از این که پای هوو به میان آمده آزرده و نگران است، اما زبون و ضعیف نیست. آماده است برای نگهداری فرزندش به هر خطری تن بدهد.

 

ماجان آنقدر خوب است و آنقدر قیافه مادرانه ای دارد که ضعف های فیلم را پوشانده است. البته واکنش مادر بچه در مقابل واکنش پدر بچه است که برجسته می شود. پدر بچه قصد دارد در اسرع وقت از شر این بچه خلاص شود. معتقد است این بچه تقاص گناهی است که او کرده و ماجان خبر ندارد. مرد، راننده کامیون و مرد جاده است؛ یک تصادف خطرناک و گریختن موفقیت آمیز از مخمصه.

 

در فیلم بر آن تصریح نمی شود ولی در همین مورد هم لحن ماجان بسیار تاثیرگذار است که از مردش می پرسد مرتکب گناهی شده ای که این قدر احساس گناه می کنی و این بچه را کفاره آن گناه می دانی؟ همه رفتار، گفتار و کردار شوهر در مقابل واکنش مادرانه ماجان است که این بچه را هدیه ارزشمند خداوند می داند. البته باز هم حضور ضعیفی از فرهاد اصلانی را دیدیم که پر از نقص و ضعف است. اگر این نقش محکم تر اجرا می شد، نقش ماجان نیز بیشتر به چشم می آمد.

 

 بازی محمدرضا فروتن در «نگار»

علیه معشوق

محمدرضا فروتن با آن صدای شکسته و بریده بریده بیشتر از هر نقشی برای ایفای نقش عاشقان دل داده مناسب است. نقش هایی که حاوی مایه ای از پستی و پلشتی باشد، به سختی روی قیافه و صدای فروتن می نشیند.

 

حتی اگر در میان همان نقش های مثبت هم برای او نقش مناسبی جستجو کنیم،نقشی که قدری استحکام و استقامت در آن لازم باشد، اصلا مناسب کاراکتر فروتن نیست. البته او سابقه بازی در نقش های منفی یا خاکستری را دارد، اما در ایفای چنین نقش هایی چندان موفق نیست؛ شاید علت این است که از کارکرد حقیقی صدا و قیافه و اندام او دور است.

 

بازیگران سینمای ایران,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

گفته شده کارگردان و عوامل فیلم «نگار»، در ابتدا پیمان معادی را برای ایفای نقش پیمان در نظر گرفته بودند اما در آخرین لحظات معادی از حضور در این فیلم انصراف داده و کارگردان، محمدرضا فروتن را جایگزین کرده است. باید گفت که این جایگزینی کمی شتاب زده بوده و فروتن انتخاب مناسبی برای ایفای این نقش نیست.

 

در واقع فروتن و معادی دقیقه نقطه مقابل یکدیگر هستند. معادی برای ایفای نقش های منفی کاملا مناسب است. صدا و قیافه اش و بازی اش که همیشه کمی عصبی است، او را تبدیل به بهترین انتخاب برای ایفای چنین نقش هایی کرده است.

 

همچنین برای نقش هایی که حاوی رمز و رازی است، باز هم پیمان معادی انتخابی عالی است؛ هنگامی که لازم است تماشاگر در همان ابتدا تصمیمش را درباره بازیگر نگیرد و مردد بماند که او را دوست دارد یا نه. اما فروتن دقیقا نقطه مقابلش است. او همواره برای ایفای نقش هایی مناسب است که مثبت باشد و تماشاگر را به همراه بازیگر نقش اول زن، عاشق خودش کند و تردیدی باقی نگذارد که حرکت غیرمنتظره ای از او سر نمی زند و قضاوت تماشاگر را در پایان فیلم به چالش نمی کشد.

 

اما اگر بخواهیم ببینیم فروتن در کجاها ترکتازی می کند و نقش را تبدیل به یک بازی خاطره انگیز می کند، باید در میان نقش های عاشقان قربانی جستجو کنیم. کسی که حسابی عاشقی کند و در سخت ترین لحظات پای عشقش بماند و همه چیزش را به خاطر او از دست بدهد ولی سرانجام نارو بخورد و معشوق را کنار رقیب ببیند، اما پیمان فیلم «نگار» عکس این وضعیت را در پیش رو دارد؛ عاشقی که آنچنان هم عاشقی نکرده ولی طلبکار است و چون برای مدتی جواب منفی شنیده، برگشته تا دخل معشوق را بیاورد.

 

در پایان هم نه تنها قربانی نیست، بلکه قربانی کننده است. سوای سکانس پایانی که نگار، رمبووار همه را می کشد، در بقیه فیلم این پیمان است که مشغول بازی دادن نگار است و در نهایت هم دمار از روزگار طرف در می آورد. نگار اگر از آن مخمصه پایان فیلم هم به سلامت بیرون بیاید و از دست خلافکارها و گانگسترهای وطنی بگریزید، به دست قانون گرفتار و به شش بار اعدام محکوم می شود.

 

ایفای این نقش برای پیمان معادی عالی بود و قطعا می توانست مورد توجه مردم و داوران جشنواره قرار بگیرد اما این بازی توسط محمدرضا فروتن تبدیل به نقطه ضعف یکی از بهترین فیلم های چند سال اخیر شده است. آینده نشان خواهد داد که «نگار» جریان ساز هم خواهد شد.

 

اما این موجب نمی شود که از بازی بد و ناهماهنگ فروتن بگذریم. در واقع نقش پیمان برای پیمان معادی نوشته شده، همان طور که نقش نگار برای نگار جواهریان نوشته شده، پس اگر می خواستند این جایگزینی را بدون تلفات هنری به سرانجام برسانند و فروتن را جایگزین معادی کنند، باید کل فیلمنامه را تغییر می دادند و نقش محمدرضا را جایگزین نقش پیمان می کردند.

 

 

  • 11
  • 5
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرشید اسماعیلی بیوگرافی فرشید اسماعیلی فوتبالیست جوان ایرانی

تاریخ تولد: ۴ اسفند ۱۳۷۲

محل تولد: بندرلنگه، هرمزگان، ایران

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک هجومی

باشگاه کنونی: پیکان

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر 

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
رید هستینگز بیوگرافی رید هستینگز؛ امپراطور محتوا و نتفلیکس

تاریخ تولد: ۸ اکتبر ۱۹۶۰

محل تولد: بوستون، ماساچوست، ایالات متحده آمریکا

حرفه: کارآفرین، مدیر ارشد اجرایی

شناخته شده برای: بنیانگذار نتفلیکس

تحصیلات: فارغ التحصیل دانشگاه استنفورد

دارایی: ۹/۴ میلیارد دلار

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش